واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسي تاريخي داستان جزيره خضراء
گروه خبرنگاران افتخاري / جمشيد غضنفري: در قسمت نخست، روايت جزيره خضراء، از نظر سند و اشكالاتي كه بر آن وارد بود مطرح گرديد. و نيز داستان از نظر متن و محتوا مورد بررسي قرار گرفت. در اين قسمت، داستان ياد شده از نظر تاريخي و موقعيت جغرافيايي مورد بررسي قرار خواهد گرفت تا حقايق بيشتري درباره آن داستان بر همگان آشكار شود.
موقعيت تاريخي داستان
1- سال 699 ه. ق
نقل كننده اين داستان، مدعي است كه در اين سال، خبر را از شخصي شنيده و سپس براي اطمينان، به نزد «علي بن فاضل» رفته تا خود بدون واسطه، خبر را از او بشنود.
فرض ميكنيم كه واقعاً، اين ملاقات انجام شده باشد و «فضل بن علي»، «علي بن فاضل» را ملاقات كرده باشد. بر اين اساس، بايد سفر «علي بن فاضل» به اندلس، در حدود دهههاي پاياني قرن ششم ه. ق صورت پذيرفته باشد چرا كه واقعه مذكور در زمان تحصيل «علي بن فاضل» بوده و علي القاعده با گذشت سالهايي، اين واقعه را براي ديگران نقل كرده است.
«بربرها»، طايفهاي سفيدپوست و از نژاد «حامي» بودند كه در شمال آفريقا زندگي ميكردند. اكثر آنان، در قرن يكم هجري، به اسلام گرويدند.
ويژگيهاي تاريخي قرن ششم ه. ق
دهههاي پاياني اين قرن، دوران زوال و ضعف خلافت عباسي است. حكومت سلجوقي كه در ظاهر، زير فرمان خلافت عباسي بود، عملا همه شئون آن را اداره ميكرد، در نتيجه خلافت عباسي رو به ضعف و فروپاشي نهاد.
دولت عظيم سلجوقي، به دولتهاي متعدد و درگير با هم تقسيم شد. اين وضعيت، از سويي زمينه عرض اندام بيشتر خلفاي عباسي را فراهم ساخت تا به فكر احياي اقتدار گذشته خويش باشند - كه البته ميسر نشد - و از سوي ديگر صليبيان را تحريك كرد تا بر بلاد اسلامي هجوم برند و طايفه مغول را نيز بر آن داشت تا به سرزمينهاي اسلامي تجاوز كنند. (1)
حكومت مقتدر فاطمي (كه در مصر و شمال آفريقا و سرزمينهاي مجاور آن حاكميت داشت) نيز در نيمه قرن ششم، آخرين روزهاي حيات خود را ميگذراند و چهاردهمين خليفه فاطمي (عاضد) در 567 ه .ق، پس از آن كه صلاح الدين ايوبي مصر را در اختيار گرفت، درگذشت و خلافت فاطمي به آخر رسيد. (2) و بدين سان، پس از چند قرن، حكومت شيعي در مصر، پايان يافت. (3)
در اواخر قرن پنجم ه.ق، در مغرب اقصي (تونس، الجزاير، مراكش) «مرابطين»(4) حركت عظيمي را آغاز كردند؛ اين حركت سياسي، اجتماعي كه براي مدتي حكومت مقتدري تشكيل داد تا چند قرن ادامه داشت و مدت زيادي شاخههاي اين حركت، در اندلس حكومت ميكرد.
2- درياي سفيد و جزيره خضراء
درياي سفيد، همان درياي مديترانه است كه در زبان عرب آن را «البحر الابيض المتوسط» مينامند. دليل نامگذاري اين دريا به «البحر الابيض» سفيد بودن آب آن به دليل نوع رسوبات دريا است.
سخن از مصر و قاهره و الازهر و سفر دريايي به اندلس و بازگشت از اندلس به مغرب، در داستان جزيره خضراء، گواه آن است كه «درياي سفيد» در اين داستان، بدون شك همان «درياي مديترانه» است.
جزيره خضراء قسمتي از انتهاي جنوب غربي اسپانياي فعلي (اندلس قديم) است كه به همين نام در گذشته اشتهار داشته است و در حال حاضر نيز با نام [ALGEIRAS] شناخته ميشود.
حركت ابن تومرت، متاثر از اصلاحاتي بود كه «غزالي» در سرزمينهاي مغرب اسلامي نشر داد. ابن تومرت، در بغداد، در درس غزالي حاضر و تحت تاثير تفكرات او قرار گرفت و از همان جا، فكر برانداختن مرابطين و تاسيس حكومت موحدين، در او پديدار شد.
تاريخچهاي از جزيره خضراء
در اين جا لازم است كه تاريخچهاي از جزيره خضراء بيان شود. در سالهاي حدود 90 ه. ق، شخصي به نام «رودريك» (ردزيق) به جهت آن كه مردم اندلس و دولتمردان آن، به فرزندان پادشاه قبلي نظر نداشتند، در آن خطه به پادشاهي رسيد.
عادت واليان قسمتهاي مختلف اندلس، اين بود كه فرزندان دختر و پسر خود را جهت خدمت به پادشاه و تربيت در دربار، به «طليطله» (تولدو) ميفرستادند. اين گروه، در آن جا ازدواج ميكردند و به زندگي خود ادامه ميدادند.
«يوليان»، حاكم «جزيره خضراء» و «سبتة» و ...، نيز دختر خويش را به نزد «رودريك» فرستاد. «رودريك» از آن دختر بسيار خوشش آمد و با او خلوت كرد. دختر، داستان خود را براي پدر نوشت. «يوليان» از اين ماجرا خشمگين شد و به جهت انتقام از «رودريك»، نامهاي به «موسي بن نصير» كه فرماندار «آفريقا» از طرف «وليد بن عبدالملك» بود، فرستاد. و او را به «جزيره خضراء» و فتح اندلس دعوت كرد.
«موسي بن نصير» به جزيره خضراء آمد و با يوليان معاهدهاي بست. يوليان نيز وضعيت اندلس را براي موسي تشريح كرد. «موسي بن نصير» نامهاي به «وليد بن عبدالملك» نوشت و از او كسب تكليف كرد. وليد به او نوشت كه در آغاز، پيشقراولاني براي كسب اخبار بفرستد و در درياي بي كران، مسلمانان را گرفتار نسازد.
«موسي بن نصير» مجدداً به «وليد» نوشت كه در اين جا، درياي وسيعي نيست بلكه خليجي است كه آن طرفش معلوم است. منظور او، اين بود كه فاصله بلاد مغرب تا اندلس، اندك است و تنها خليجي كم عرض ميان آن دو قرار دارد.
بالاخره آنان، به جزيره خضراء حمله كردند و غنائم بسياري به دست آوردند. در رمضان سال 91 ه ق، از آن جا بازگشتند. همين واقعه، سبب حركت مسلمانان براي فتح اندلس شد و موسي بن نصير، «طارق» را به طرف اندلس فرستاد كه جزيره خضراء را فتح كرد.
در كتابهاي تاريخي، رخداد جنگهاي بسياري را براي جزيره خضراء ذكر كردهاند كه به دنبال آن اين جزيره حاكميت افراد بسياري را بر خود ديده است.
اين جنگها تا سال 897 ه .ق - كه اندلس به طور كلي از دست مسلمانان خارج شد - ادامه داشته است. در اين سالها، حاكمان مختلفي از جمله، حمودهاي بني هود، بني عامر، مرابطين، حاكمان مغرب، ... بر آن حكومت كردند و گاه نيز با هجوم مسيحيان، «جزيره خضراء» براي مدتي از حاكميت مسلمانان خارج بوده است.
شهر «قرطبه» كه از مهمترين شهرهاي اندلس در زمان حكومت مسلمانان بوده است، داراي هفت دروازه بود: باب القنطرة كه باب الوادي و باب جزيرة الخضراء نيز گفته ميشد؛ باب الحديد(سرقسطة)؛ باب ابن عبدالجبار (طليطلة)؛ باب طلبيره (ليون)؛ باب عامر؛ باب بطليوس؛ باب النطارين (اشبيلية) .
اين نامگذاري، نشان ميدهد كه جزيره خضراء، مكان مشهوري در اندلس بوده است. به گونهاي كه در شهر معروف و بزرگ قرطبه دروازهاي به اين نام وجود داشته است.
قاهره و الازهر
در اين داستان از قاهره و الازهر نيز ياد شده است. بنابر آن چه در داستان مذكور آمده، راوي داستان، همراه استاد خود به طرف اندلس حركت كرده است.
شهر «قرطبه» كه از مهمترين شهرهاي اندلس در زمان حكومت مسلمانان بوده است، داراي هفت دروازه بود:
باب القنطرة كه باب الوادي و باب جزيرة الخضراء نيز گفته ميشد؛ باب الحديد(سرقسطة)؛ باب ابن عبدالجبار (طليطلة)؛ باب طلبيره (ليون)؛ باب عامر؛ باب بطليوس؛ باب النطارين (اشبيلية) . اين نامگذاري، نشان ميدهد كه جزيره خضراء، مكان مشهوري در اندلس بوده است. به گونهاي كه در شهر معروف و بزرگ قرطبه دروازهاي به اين نام وجود داشته است.
بايد توجه داشت كه دسترسي به اندلس از مسير قاهره، به دو صورت ميسر است:
از طريق درياي مديترانه؛ و پيمودن ساحل جنوبي مديترانه و گذر از شمال آفريقا.
با توجه به اين كه در داستان، به سرزمين بربرها اشاره شده، به نظر ميرسد كه مسير آنان، از طريق خشكي و سواحل جنوبي مديترانه بوده، به ويژه آن كه هيچ ذكري از دريا و كشتي، در مرحله نخست سفر به ميان نيامده است.
«بربرها»، طايفهاي سفيدپوست و از نژاد «حامي» بودند كه در شمال آفريقا زندگي ميكردند. اكثر آنان، در قرن يكم هجري، به اسلام گرويدند. (5)
بنابراين، «علي بن فاضل» در سواحل جنوبي مديترانه، سير كرده است. و در اين سير از سرزمين بربرها گذر كرده است.
جزاير رافضيان (شيعيان)
سرزمين مصر و شمال آفريقا، چندين قرن تحت استيلاي حكومت فاطمي (از طوايف شيعه) قرار داشت. نيز، دولت موحدين - كه با عقايد انحرافي مرابطين و ... به ستيز برخاست، از نظر پايههاي فكري شباهت زيادي به شيعه داشت.
حكومت موحدين
موحدين، از سال 517 ه .ق، به نبرد با مرابطين پرداختند و در سال 541 ه .ق، اندلس را فتح كردند و تا سال 632 ه .ق، اندلس را در اختيار داشتند.
بنيانگذار اين حركت، شخصي به نام محمد بن عبدالله بن تومرت بود كه در «سوس» قيام كرد و خود را از فرزندان «حسن مثني» ميدانست. او، نسبت خود را چنين نوشته است: «محمد بن عبدالله بن عبدالرحمان بن هود بن خالد بن تمام بن عدنان بن صفوان بن سفيان بن جابر بن يحيي بن عطاء بن رياح ابن يسار بن عباس بن محمد بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب.» (6)
حركت ابن تومرت، متاثر از اصلاحاتي بود كه «غزالي» در سرزمينهاي مغرب اسلامي نشر داد. ابن تومرت، در بغداد، در درس غزالي حاضر و تحت تاثير تفكرات او قرار گرفت و از همان جا، فكر برانداختن مرابطين و تاسيس حكومت موحدين، در او پديدار شد. (7)
افكار و عقايد محمد بن تومرت
مبارزه با منكرات و فساد حاكمان؛ تكيه بر نام «مهدي آل محمد» و تبليغ وسيع از اصل مهدويت؛ ادعاي مهدويت و اين كه همان مهدي موعود است؛از افكار و عقايد محمب بن تومرت است. (8)
موحدين، به پيشوايي عبدالمؤمن، در سال 540 ه .ق، بر قسمت غربي اندلس تسلط يافتند و جزيره خضراء و اشبيليه و قرطبه و غرناطه را فتح كردند.
آن چه بيش از هر چيز در حكومت موحدين قابل تامل است و توجه به آن براي درك زمينههاي پيدايش داستان جزيره خضراء لازم است، موضوع مهدويت و ادعاي آن از سوي محمد بن تومرت است.
اين عقيده، پس از تومرت، در ميان پيروان او باقي ماند، به گونهاي كه برخي از آنان مرگ تومرت را منكر شدند و باور داشتند كه او بار ديگر ظهور خواهد كرد. (9) بنابراين «محمد ابن تومرت» به صراحت، خود را «مهدي موعود» ناميده است.
ادامه دارد ...
********************************************************************
پينوشتها:
1) تاريخالاسلام، حسن ابراهيم حسن، ج3، ص62.
2) تاريخ الاسلام، حسن ابراهيم حسن، ج 5.
3) تاريخ الدولة الفاطميه، حسن ابراهيم حسن، ص 181.
4) مرابطين از قبايل بربر مسوفه و لمتونه و جداله از فروع قبيله بزرگ صنهاجه بوده كه آنها را ملثمين(به علت اين كه آنها براى محافظت خود از آفتاب سوزان صحرا، نوعى روبند به صورت مىزدند، به ملثمين "نقابداران يا روبستگان" معروف شدند) مىخواندند. اين قبايل در مسافتى ميان جنوب مغرب اقصى تا بلاد سودان پراكنده شده بودند. در نيمه قرن پنجم وارد دشت مراكش شدند. اسلام در قرن سوم هجرى در بين آنها گسترش يافته بود. آغاز تحرك سياسى اين قبايل به فعاليتهاى رهبر لمتونه: محمد يتفاوت لمتونى برمىگردد كه اين قبايل را متحد ساخت. داماد او: «يحيى بن ابراهيم كُدالى» با هدايت فقيهى مالكى به نام «ابوعمران فاسى» فعاليتهاى محمد يتفاوت لمتونى را ادامه داد و به نشر احكام اسلام در بين قبيله خود پرداخت. او از فقيه جوانى به نام «عبدالله بن ياسين» (م461 ه) كمك گرفت و براى او رباطى ساخت تا او در آن جا به تبليغ و هدايت افراد اين دو قبيله بپردازد. بعد از مدتى، اولين هسته هزار نفرى از افرادى كه از هر حيث به عبدالله سرسپرده بودند شكل گرفت و عبدالله بن ياسين آنها را «مرابطين» ناميد. او در طى جنگهايى سراسر صحرا را متصرف شد.
5) اندلس يا تاريخحكومتمسلمين در اروپا، ص5.
6) وفيات الاعيان، ج 4، ص 146.
7) تاريخاندلس در عهد مرابطين و موحدين، ص 195.
8) تاريخ فتوحات مسلمين در اروپا، ص 164.
9) تاريخ الاسلام، حسن ابراهيم حسن، ص 300.
منبع:انتظار، ش 2.
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]