تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816881182




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

.::فـــاضــــــل نظری::.


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: jasmin12-09-2009, 03:27 PMhttp://www.iricap.com/images/news/news-big-090818231921-123.jpg فاضل نظري، شاعر معاصر، متولد 1358 شهر خمين از توابع استان مركزي است. به گزارش ستاد خبر انتشارات سوره مهر، كتاب شعرهاي «گريه‌هاي امپراتور»، «اقليت» و «آن‌ها»، كه از سوي انتشارات سوره مهر به چاپ‌هاي متعددي رسيده بود در مجموعه‌سازي جديد در قالب يك بسته مجزا با نام «سه‌گانه‌ها» در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. شايان ذكر است، كتاب «گريه‌هاي امپراتور» فاضل نظري، به دليل كسب جوايز معتبر و متعدد توانسته عنوان «زرين» را براي خود برگزيند. «اقليت» سروده ديگر نظري، كه آن هم موفق به كسب جوايز و افتخارات متعددي شده بود، با دريافت نشان «زرين» به چاپ پنجم رسيد. همچنين جديدترين اثر وي، با نام «آن‌ها»، نيز، كه در بهار امسال به چاپ‌هاي متعدد سوم و چهارم رسيده بود، طي دو ماه، فروش آن به ده هزار نسخه رسيد. « اقليت » و « گريه هاي امپراتور » هرکدام مجموعه اي شامل 38 سروده از شاعر هستند و شعر « گريه هاي امپراتور» در مجموعه « اقليت » منتشر شده است. فاضل نظري در اين باره و اينکه چرا شعر «اقليت» نيز در هيچ يک از دو مجموعه به چاپ نرسيده است، گفت: اين امر يک قرار با خودم است که کتاب هاي ديگري نيز داشته باشم. به طور مثال شعر « اقليت » در کتاب بعدي من که «پنجره جوهري» است، خواهد بود. نظري در مورد قالب اشعار نيز تصريح کرد: اشعار در قالب غزل است و البته سعي کرده ام که روايت تازه اي از غزل کهن فارسي داشته باشم و همان تصور و تصوير واقعي غزل را به مفهوم واقعي ارائه دهم. وي تصريح کرد: غزل در دوره هاي گذشته فراز و نشيب هاي بسياري را پشت سر گذاشته است و آنچه تجربه جوان ها بود، اغلب توجه به پيکره و فرم غزل بوده است که جدا از کل غزل نيست. اما در اين مجموعه سعي شده است که روح غزل را حاکم کنيم. نظري با تاکيد بر اينکه تقسيم بندي به لحاظ موضوعي کاري است که منتقدان انجام مي دهند و ملزوم مخاطبان نيست، خاطرنشان کرد: خوانندگان و شاعران به لحاظ حال و هوا با شعر مواجه مي شوند و هرکدام حال و هواي جداگانه اي دارند. وي خاطرنشان کرد: سعي کرده ام دراين غزليات شعبده بازي ها و کارهاي محير العقول که بيشتر شعر را از حقيقت دور مي کند، پرهيز کنم. jasmin12-09-2009, 03:32 PMبه خداحافظي تلخ تو سوگند نشد كه تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد لب تو ميوه ي ممنوع ولي لب هايم هرچه از طعم لب سرخ تو دل كند، نشد با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر هيچكس ! هيچكس اينجا به تو مانند نشد هر كسي در دل من جاي خودش را دارد جانشين تو در اين سينه خداوند نشد خواستند از تو بگويند شبي شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند، نشد! jasmin12-09-2009, 03:51 PMhttp://www.iricap.com/images/mag/entry/magentry-big-060203233307-14.jpg يک صد و شصت و سومين نشست هفته کانون ادبيات ايران به نقد و بررسي مجموعه شعر « اقليت » سروده« فاضل نظري» اختصاص داشت. اين نشست روز دوشنبه 9 مرداد در محل کانون ادبيات ايران برگزار شد در ابتداي اين نشست شاعر گفت: چاپ کتاب اول ـ گريه هاي امپراتور ـ يک اتفاق بود. انتخاب هاي آن کتاب حال و هواي مشترک داشتند. البته مقايسه اين دو کتاب کار درستي نيست، مثل مقايسه کبوتر و پروانه است. کتاب اول فصلي در نکوهش عشق بود و کتاب دوم فصلي در ستايش مرگ. البته نه مرگي از جنس موت. مرگي آگاهانه و فعال. در اينجا اشعار محصول تجربه نيستند. محصول تفکراند. در لايه اول مشاهده است و در لايه دوم شهود. «هادي سعيدي کياسري» در نشست نقد و بررسي مجموعه «اقليت» گفت: موضوع کليدي و محوري که براي شاعر جذاب است و جذبه هاي جادويي دارد، مرگ است. او خيلي آگاهانه به مضمون مرگ نپرداخته و با مرگ تغزل کرده و آن را در حد معشوق ستوده است. «مرتضي کاردر» يکي از منتقدان اين نشست با عنوان اين که شاعر با زيرکي و رندي خاصي نام مجموعه را اقليت نهاده است و اين نشان از در اقليت بودن شاعر است گفت : شعر نظري ، شعري متفاوت از جريان هاي شعري امروز است. او نگاهي کلاسيک به غزل دارد و غزلش بيت محور است. نظام نشانه ها در شعر او به غزل کلاسيک نزديک تر است تا شعر و جريان هاي مدرن امروزي. کاردر با اشاره به کارکردهاي نظام نشانه شناختي سنتي گفت: امروز نشانه هاي ديگري در شعر جايگزين آن نشانه ها شده است و شاعري که مي خواهد دوباره از آن نشانه ها استفاده کند بايد رابطه اي دوباره را در آنها کشف کند که پيش از آن استفاده نشده باشد. اما شاعر اين مجموعه نتوانسته است کارکردي تازه از نشانه هاي غزل فارسي به دست دهد. در ادامه « هادي سعيدي کياسري » با تبريک به نظري که در اين روزگار بي نشاطي و سرد مهري مخاطبان و مسئولان شعر،در سرزمين شعر، با نشاطي مضاعف کارش را پي مي گيرد، تاريخچه اي از غزل را عنوان کرد و به تغزل در غزل فارسي پرداخت و سپس به مضمون گرايي در غزل هندي اشاره کرد. وي با بررسي اجمالي جريان هاي غزل در دوران بعد از نيما و تاثير ميراث موسيقايي ايراني در غزل گفت: زمان هاي نزديک انقلاب دوره اي است که غزل اندک اندک از نفس مي افتد و غلبه با شعر نو با گرايش هاي مدرن و آوانگارد است. پس از انقلاب منظومه معرفتي انسان ايراني تغيير مي کند و نسل جوان از تجربيات گذشته بهره مي گيرد. دوره درخشان غزل تا اوسط دهه 70 است. جواناني که شعر مي گويند چون ميراثي نزديک به خود را مي بينند از آن تاثير مي گيرند که نتيجه آن حجم انبوهي از غزل واره هاي شگفت انگيز است و در اين دوره محتواي غزل با کل محتواي غزل پيشين متفاوت مي شود. سعيدي کياسري درباره مجموعه اقليت گفت: در اين مجموعه استحکام و اصالت و صداي صميمي غزل را مي شنويم. شاخص ترين نکته در اين اشعار استفاده ار مولفه ها و بعضا موتيف هايي است که در شعر تکرار مي شود. موتيف هاي مذهبي و اسطوره اي از آن جمله اند. وي با اشاره به نقد قدما در صورت و محتوا افزود: به لحاظ محتوا شاعر در دايره يکسري مفاهيم کليدي گرفتار است. مغازله موضوع عمده اشعار است که در بيشتر آنها مخاطب خداوند است اما نه از جنس حمد و سپاس هاي غزل پيشين زبان فارسي. مغازله هايي با خداوند که گاهي حتي به شطح هم نزديک مي شود. در پايان شهرام ميرشکاک با بيان اينکه توقعش از شعر و ادبيات امروز بالاست و معتقد است که هيچ کدام از صاحبان سخن امروز ماندگاري شاعران و سخنوران پيشين را به لحاظ انانيت شاعران امروز ، نخواهند داشت گفت: در شعر نظري هيچ اعجازي رخ نمي دهد. اگر غير منتظره بودن را ويژگي شعر بدانيم وقتي اقليت را خواندم هيچ اتفاقي در زندگي من رخ نداد. وي با اشاره به عنوان شعر گفت : گريه هاي امپراتور دچار انانيت است و اقليت هم خود را در اقليت ديدن. او مي خواهد از شر نظام هاي سرکوب زباني و جريان هاي حاکم بر شعر و ادبيات خود را رها کند. در انديشه شاعر هم اتفاقي نمي افتد. شاعر مايوس و نااميد است. شعر در فضايي خاکستري شکل مي گيرد نوعي مظلوم نمايي دارد. ياس و نااميدي شاعر قدرتمند نيست و پوچي و ياس انفعالي است! www.kanoonweb.com jasmin12-09-2009, 04:00 PMاز باغ مي‌برند چراغاني‌ات كنند تا كاج جشنهاي زمستاني‌ات كنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهاي تار» تنها به اين بهانه كه باراني‌ات كنند يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند اين بار مي‌برند كه زنداني‌ات كنند اي گل گمان مكن به شب جشن مي‌روي شايد به خاك مرده‌اي ارزاني‌ات كنند يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست از نقطه‌اي بترس كه شيطاني‌ات كنند آب طلب نكرده هميشه مراد نيست گاهي بهانه‌اي است كه قرباني‌ات كنند jasmin13-09-2009, 02:20 PMدر گذر از عاشقان رسيد به فالم دست مرا خواند و گريه كرد به حالم روز ازل هم گريست آن ملك مست نامه تقدير را كه بست به بالم مثل اناري كه از درخت بيفتد در هيجان رسيدن به كمالم هر رگ من رد يك ترك به تنم شد منتظر يك اشاره است سفالم بيشه شيران شرزه بود دو چشمش كاش به سويش نرفته بود غزالم هر كه جگرگوشه داشت خون به جگر شد در جگرم آتش است از كه بنالم jasmin13-09-2009, 02:22 PMاي صورت پهلو به تبدل زده! اي رنگ من با تو به دل يكدله كردن، تو به نيرنگ گر شور به دريا زدنت نيست از اين پس بيهوده نكوبم سر سودازده بر سنگ با من سر پيمانت اگر نيست نيايم چون سايه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ من رستم و سهراب تو! اين جنگ چه جنگي است گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ يك روز دو دلباخته بوديم من و تو! اكنون تو ز من دل‌زده‌اي! من ز تو دلتنگ jasmin16-09-2009, 12:00 AMاز صلح مي‌گويند يا از جنگ مي‌خوانند؟! ديوانه‌ها آواز بي‌آهنگ مي‌خوانند گاهي قناريها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ مي‌خوانند كنج قفس مي‌ميرم و اين خلق بازرگان چون قصه‌ها مرگ مرا نيرنگ مي‌دانند سنگم به بدنامي زنند اكنون ولي روزي نام مرا با اشك روي سنگ مي‌خوانند اين ماهي افتاده در تنگ تماشا را پس كي به آن درياي آبي‌رنگ مي‌خوانند Ghorbat2216-09-2009, 12:50 PMكبرياي توبه را بشكن پشيماني بس است از جواهرخانه خالي نگهباني بس است ترس جاي عشق جولان داد و شك جاي يقين آبروداري كن اي زاهد مسلماني بس است خلق دلسنگ‌اند و من آيينه با خود مي‌برم بشكنيدم دوستان دشنام پنهاني بس است يوسف از تعبير خواب مصريان دلسرد شد هفتصد سال است مي‌بارد! فراواني بس است نسل پشت نسل تنها امتحان پس مي‌دهيم ديگر انساني نخواهد بود قرباني بس است بر سر خوان تو تنها كفر نعمت مي‌كنيم سفره‌ات را جمع كن اي عشق مهماني بس است! Ghorbat2216-09-2009, 12:52 PMبه نسيمي همة راه به هم مي‌ريزد كي دل سنگ تو را آه به هم مي‌ريزد سنگ در بركه مي‌اندازم و مي‌‌پندارم با همين سنگ زدن، ماه به هم مي‌ريزد عشق بر شانه هم چيدن چندين سنگ است گاه مي‌ماند و ناگاه به هم مي‌ريزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده عشق یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد آه، يك روز همين آه تو را مي‌گيرد گاه يك كوه به يك كاه به هم مي‌ريزد Ghorbat2216-09-2009, 12:54 PMپس شاخه‌هاي ياس و مريم فرق دارند آري! اگر بسيار اگر كم فرق دارند شادم تصور مي‌كني وقتي نداني لبخندهاي شادي و غم فرق دارند برعكس مي‌گردم طواف خانه‌ات را ديوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند من با يقين كافر، جهان با شك مسلمان با اين حساب اهل جهنم فرق دارند بر من به چشم كشتة عشقت نظر كن پروانه‌هاي مرده با هم فرق دارند Ghorbat2216-09-2009, 12:55 PMمستي نه از پياله نه از خم شروع شد از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد آيينه خيره شد به من و من به‌ آيينه آن قدر خيره شد كه تبسم شروع شد خورشيد ذره‌بين به تماشاي من گرفت آنگاه آتش از دل هيزم شروع شد وقتي نسيم آه من از شيشه‌ها گذشت بي‌تابي مزارع گندم شروع شد موج عذاب يا شب گرداب؟! هيچ يك دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شد از فال دست خود چه بگويم كه ماجرا از ربناي ركعت دوم شروع شد در سجده توبه كردم و پايان گرفت كار تا گفتم السلام عليكم ... شروع شد jasmin17-09-2009, 10:06 PMبعد از اين بگذار قلب بي‌قراري بشكند گل نمي‌رويد، چه غم گر شاخساري بشكند بايد اين آيينه را برق نگاهي مي‌شكست پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينه‌ام صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند شانه‌هايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تخته‌سنگي زير پاي آبشاري بشكند كاروان غنچه‌هاي سرخ، روزي مي‌رسد قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند jasmin17-09-2009, 10:17 PMنه چون اهل خطا بوديم رسوا ساختي ما را که از اول براي خاک دنيا ساختي ما را ملائک با نگاه يأس بر ما سجده ميکردند ملائک راست مي گفتند اما ساختي ما را که باور ميکند با اينکه از آغاز مي ديدي که منکر ميشويم آخر خودت را ساختي ما را به ظاهر ماهياني ناگزير از تنگ تقديريم تو خود بازيچه اهل تماشا ساختي ما را به جاي شکر گاهي صخره ها در گريه ميگويند چرا سيلي خور امواج دريا ساختي ما را دل آزردگانت را به دام آتش افکندي به خاکستر نشاندي سوختي تا ساختي ما را jasmin19-09-2009, 03:58 PMاين طرف مشتي صدف آنجا كمي گل ريخته موج، ماهيهاي عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام من تصوير ابر تيره‌ ايست بعد از اين در جام دريا ماه كامل ريخته مرگ حق دارد كه از من روي برگردانده است زندگي در كام من زهر هلاهل ريخته هر چه دام افكندم، آهوها گريزان‌تر شدند حال صدها دام ديگر در مقابل ريخته هيچ راهي جز به دام افتادن صياد نيست هر كجا پا مي‌گذارم دامني دل ريخته زاهدي با كوزه‌اي خالي ز دريا بازگشت گفت خون عاشقان منزل به منزل ريخته jasmin22-09-2009, 11:07 PMاز شوكت فرمانرواييها سرم خالي است من پادشاه كشتگانم، كشورم خالي است چابك‌سواري، نامه‌اي خونين به دستم داد با او چه بايد گفت وقتي لشگرم خالي است خون‌گريه‌هاي امپراتوري پشيمانم در آستين ترس، جاي خنجرم خالي است مكر وليعهدان و نيرنگ وزيران كو؟ تا چند از زهر نديمان ساغرم خالي است؟ اي كاش سنگي در كنار سنگها بودم آوخ كه من كوهم ولي دور و برم خالي است فرمانروايي خانه بر دوشم، محبت كن اي مرگ! تابوتي كه با خود مي‌برم خالي است jasmin22-09-2009, 11:10 PM* پرويز بيگي حبيب آبادي دو مجموعه شعر «اقليت» و «گريه‌هاي امپراطور» اثر فاضل نظري آثار خوبي در حوزه شعر هستند كه مي‌توانم آنها را به بازديدكنندگان پيشنهاد كنم. شاعر، شبكه‌اي ذهني دارد كه يك سطح آن، ذهني و سطح ديگر آن، نوشتاري است و او بايد ميان اين دو سطح تطبيق ايجاد كند؛ به اين ترتيب كه طي فرايندي در ضمير خودآگاه و ناخودآگاهش، آنچه در ذهن دارد را به شعر تبديل كند و فاضل نظري به عنوان يك شاعر جوان در اين تطبيق و برگردان آن به يك اثر، موفق بوده است. همچنين، او در اين دو مجموعه توانسته بسيار هوشمندانه به پديده‌هاي اطرافش نگاه و آن را به خوبي به شعر تبديل كند. آنچه در اين دو كتاب جلوه مي‌كند، موضوع شعرها و يا ارزشي بودن آنها نيست بلكه نگاه شاعرانه نظري به دنيا و نمايش ويژگي‌هاي شعري درست به مخاطب است. jasmin24-09-2009, 11:30 PMراحت بخواب اي شهر! آن ديوانه مرده است در پيله ابريشمش پروانه مرده است در تُنگ، ديگر شور دريا غوطه‌ور نيست آن ماهي دلتنگ، خوشبختانه مرده است يك عمر زير پا لگد كردند او را اكنون كه مي‌گيرند روي شانه، مرده است گنجشكها! از شانه‌هايم برنخيزيد روزي درختي زير اين ويرانه مرده است ديگر نخواهد شد كسي مهمان آتش آن شمع را خاموش كن! پروانه مرده است jasmin26-09-2009, 07:00 PMشعله انفس و آتش‌زنه آفاق است غم قرار دل پرمشغله عشاق است جام مي‌ نزد من آورد و بر آن بوسه زدم آخرين مرتبه مست‌شدن اخلاق است بيش از آن شوق كه من با لب ساغر دارم لب ساقي به دعاگويي من مشتاق است بعد يك عمر قناعت دگر آموخته‌ام عشق گنجي است كه افزوني‌اش از انفاق است باد، مشتي ورق از دفتر عمر آورده است عشق سرگرمي سوزاندن اين اوراق است. mahdistar26-09-2009, 07:08 PMاخیرا كتاب سوم فاضل نظری نیز وارد بازار شده است. «آن‌ها» دفتری است با 51 غزل كه به همت انتشارات سوره به نشر رسیده است. روشن‌ترین وجه این دفتر كه البته شاعر را از دفاتر پیشین همراهی می‌كند مضمون‌آفرینی است. به‌نظر می‌رسد بیشترین دغدغه فاضل در شعر، كشف نكته‌های شاعرانه و خلق مضامین تازه است؛ شیوه‌ای كه مخاطب را به یاد طرز غزل هندی می‌اندازد و دقایق و ظرافت‌های آن سبك ادبی را فراخاطر خواننده می‌آورد. اگر شعر سبك هندی را شعری معناگرا و نه صورت‌گرا بدانیم این ویژگی را در اشعار فاضل نظری نیز به‌وضوح می‌توانیم مشاهده كنیم. برای فاضل در شعر بیش از آنكه بازی‌های زبانی و هنرورزی‌های شكلی اهمیت داشته باشد خلق مضمون‌های نو مورد توجه است: هركه ویران كرد ویران شد در این آتش‌سرا هیزم اول پایة سوزاندن خود را گذاشت اعتبار سربلندی در فروتن‌بودن است چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت اگر چون رود می‌خواهد كه با دریا درآمیزد بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد این خیال‌ورزی‌های شاعرانه در برخی موارد از جمله دو بیت اولِ مثال گذشته، در ساختار نیز قرابت‌هایی با اشعار سبك هندی می‌یابد و از همان ساختار معروف «پیش‌مصرع، مصرع برجسته» در سبك هندی متابعت می‌كند. در مجموع فارغ از نسبت برخی از این ابیات با غزل سبك هندی من این كشف‌های شاعرانه را نقطه قوت شعر فاضل می‌دانم. مهم‌ترین ویژگی یك شاعر، داشتن نگاه شاعرانه به جهان است كه گاهی در میان بازی‌های بی‌دلیل و ادا و اطوارهای ادواری گم می‌شود. گاه دیده می‌شود كه برخی افراد در شعر هر كار می‌كنند جز آنكه شعر بگویند. نمونه آن را در موج‌ها و جریان‌های شعری سال‌های اخیر بسیار سراغ داریم. می‌توان نگاه خلاقانه فاضل به شعر را در برخی ابیات برجسته این مجموعه سراغ گرفت: به روز وصل چه دل بسته‌ای؟ كه مثل دو خط به هم رسیدن ما نقطه جدایی ماست پاداش حرف حق‌زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی در راه عشق تكیه به تدبیر عقل خویش با چتر زیر سایه بهمن نشستن است شادمانیم كه در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست در ساختار شعر فاضل این ویژگی باعث تقویت محور افقی و به همان نسبت ضعف محور عمودی شده است. جست‌وجوی شاعر برای مضمون‌سازی سبب شده است تا ابیاتی قوی خلق شود كه با وجود قوت معنایی، رابطه مستحكمی بین آنها وجود ندارد. به تعبیر دیگر ارتباط دو مصرع، محكم است اما ارتباط ابیات مختلف با یكدیگر ضعیف است. گاه دیده می‌شود كه در یك غزل از موضوعات و آنات شاعرانه مختلفی سخن به میان می‌آید اما بین این مضامین ارتباط روشنی وجود ندارد و حتی گاه این گسست منجر به تنافر معنایی نیز می‌شود. آن روز اگر خود بال خود را می‌شكستم اكنون نمی‌گفتم بمانم یا نمانم؟ قفل قفس، باز و قناری‌ها هراسان دل‌كندن آسان نیست آیا می‌توانم؟ در این دو بیت كه در پی ‌یكدیگر آمده‌اند دو مفهوم متضاد بیان شده است. در لختی سخن از ماندن است و در لخت دیگر شاعر از رفتن می‌گوید. یا در بیت دیگر شاعر می‌گوید: بیا سر در گریبان هم از دنیا بیاساییم مگر ما را خدا با «هم» در آن دنیا برانگیزد در این پیرانه‌سر سجاده‌ای دارم كه می‌ترسم خدا با آن مرا از حلقه دوزخ بیاویزد فحوای كلام در بیت اول شوریدگی‌های عاشقانه است و در بیت دوم پرهیز‌های پارسایانه. شاید بتوان گفت ضعف محور عمودی از ویژگی‌ها، ناگزیر مضمون‌سازی‌های شاعرانه است. اگر به سه دفتر شعر فاضل در كنار هم نگاه شود، حال‌و‌هوا و سبك‌وسیاق دو دفتر قبلی را به‌روشنی می‌توان در دفتر «آن‌ها» نیز مشاهده كرد و صاحب آن را شاعری صاحب‌صدا دانست. چند قدمی كه بیشتر به پیش آییم همین یكدستی و قرابت می‌تواند پای ذوقمان را بگیرد و تصاویر و موتیف‌های تكراری آن كمی ملال‌آور شود. به‌نظر من مهم‌ترین مشكل این دفتر همین تعدد تصاویر تكراری است. شاعر در موقعیت‌های مختلف توانسته است از حداكثر ظرفیت‌های برخی موتیف‌های مورد علاقه‌اش بهره ببرد اما همین پایبندی به چند موضوع محدود، جهان تصویری شعر فاضل را كوچك كرده است. برخی از این موتیف‌ها كه سابقه حضور در دو دفتر اول را هم دارند، از این قرارند: دریا، آینه، غبار، فواره، ساحل سجده، ماه و... تصویر زیبایی كه شاعر از رفت‌وآمدهای موج به ساحل ترسیم كرده سبب خلق چنین بیت درخشانی شده است: ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سكوت سزای سبك‌سری است اما این با هم‌آیی موج و ساحل وقتی كه در غزل‌های بعد تكرار می‌شود از توان تصویر می‌كاهد و تصاویر را بی‌رمق جلوه می‌دهد: موج راز سربه‌مهری را به دنیا گفت و رفت با صدف‌هایی كه بین ساحل و دریا گذاشت من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل روزی كه به سوی تو دویدم تو چه كردی؟ كشش ساحل اگر هست چرا كوشش موج؟ جذبة دیدن تو می‌كشد از هر طرفم یا در مثال دیگر می‌توان به نشستن غبار روی سنگ قبر اشاره كرد: حتی ننشسته‌ست غباری به مزارم ای كشتی جان! حوصله كن می‌رسد آن روز فراموشی حریری از غبار افكنده بر سنگی از این پس می‌نوازد عطر تنهایی مشامم را سنگدل! من دوستت دارم، فراموشم مكن بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین‌تر است شاعر از موتیف فروافتادن فواره در این دفتر 4بار استفاده كرده است كه نشان از علاقه شدید وی به این تصویر دارد. موتیف‌های سجده، ماه، بوسیدن، دریا و آینه به‌ترتیب پنج، شش، نه، هفده و بیست بار استفاده شده است. به‌نظر می‌رسد بی‌توجهی فاضل به استعمال مكرر چند تصویر محدود باعث گشوده‌شدن باب نقد و اشكالات بسیار بر شعرش شده است. كاش شاعر در استفاده از این تصاویر وسواس بیشتری به‌خرج می‌داد و با گزینش‌های دقیق‌تر خود مضمون‌آفرینی‌های بدیعش را زیر سایه تصاویر تكراری مدفون نمی‌كرد. در سال‌های اخیر و در غزل امروز، شعر پیوند مستحكمی با زندگی مردم عصر خود یافته است. این ویژگی را می‌توان در ورود برخی عناصر دنیای متمدن به غزل فارسی جست‌وجو كرد. در دفتر «آن‌ها» از مجموع 51غزل حتی یك شعر نیز به فضاهای شهری مربوط نمی‌شود. در این مجموعه بسامد واژگانی همچون رود، ساحل و كوه بسیار بالاست؛ در حالی كه اثری از واژگان دنیای متمدن دیده نمی‌شود. واژه‌ خیابان كه شاید تنها واژه مدرن این مجموعه باشد فقط 2 بار به‌كار گرفته شده است؛‌ در حالی كه كلمات كوه، موج سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 581]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن