متهم به كشتن نگهبان گاراژ ، محاكمه شد

واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: متهم به كشتن نگهبان گاراژ ، محاكمه شد
پدر و خواهر داغدار در جايگاه ويژه قرار گرفتند و براي هادي ، حكم مرگ خواستند...
مردي كه به كشتن نگهبان يك گاراژ در شرق تهران متهم شده است امروز در دادگاه كيفري ، پاي ميز محاكمه نشست.
در نشست رسيدگي به اين پرونده كه روز شنبه در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي «نورا... عزيز محمدي» و با حضور چهار مستشار برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت.
«آرش سيفي» اعلام كرد: هادي 25 ساله متهم است نيمه شب 15 خرداد 1384 نگهبان يك گاراژ در شهرك كاروان را با دستمال ، خفه كرد.اكنون با توجه به مدرك هاي موجود برايش اشد مجازات (قصاص نفس) خواهانم.
سپس پدر و خواهر داغدار در جايگاه ويژه قرار گرفتند و براي هادي ، حكم مرگ خواستند.پدر قرباني گفت: پسرم سالها بود كه در گاراژ كار مي كرد و زندگي شرافتمندانه اي داشت اما همكارش، او را بي رحمانه كشت و حالا ياد تقاصش را پس دهد.
نوبت دفاع متهم كه رسيد، منكر جنايت شد:«چند سالي بود كه كارگر گاراژ بودم و رضا را مي شناختم اما با او صميمي نبودم. آن شب مي خواستم در گاراژ بخوابم كه رضا مخالفت كرد ؛ چون معتاد بود و شبها مواد مي كشيد.جر و بحث كرديم و دست آخر ، قبول كرد شب را آنجا بمانم.
وي ادامه داد: صبح كه از خواب بيدار شدم جنازه رضا را ديدم و از ترس ، فرار كردم .بعد با پدرزنم تماس گرفتم و خواستم درباره اينكه شب را در گاراژ مانده ام به كسي حرفي نزند اما ساعتي بعد صاحبكارم با خبر شد و من بازداشت شدم.
*قاضي: در بازجويي مقدماتي گفته اي وقتي جر و بحثتان بالا گرفت، دستمال ابريشمي را دور گردن رضا پيچيدي و سپس فرار كردي ، حالا انكار مي كني؟
*متهم : من تحت فشار اعتراف كردم.باور كنيد بي گناهم!
قاضي «عزيز محمدي» از پدرزن متهم خواست به تشريح آنچه ديده و شنيده بپردازد.«علي اكبر» اظهار داشت: صبح آن روز ، دامادم كه خيلي ترسيده بود با من تماس گرفت و گفت «وقتي بيدار شدم جنازه نگهبان گاراژ را ديدم و فرار كردم.»
*قاضي : تحقيق پليس ، نشان مي دهد دامادت براي گمراه كردن ماموران با تو تماس گرفته بود. در اين باره چه مي گويي؟
«علي اكبر»: گمان نمي كنم دامادم در جنايت دست داشته باشد.
همچنين وكيل متهم ، توضيح داد: موكلم در بازجويي ها هر بار نحوه جنايت را به گونه اي متفاوت بيان كرده است. هادي يك بار گفته «دستمال ابريشمي را دور گردن رضا پيچيدم» بار ديگر گفته است «دستمال را در دهان رضا فرو كردم و ...» به نظر مي رسد موكلم در جنايت دستي نداشته و تحت فشار ، آدمكشي را گردن گرفته است.
در پايان اين نشست ، پنج قاضي وارد شور شدند تا به انشاي راي بپردازند.
شنبه 15 تير 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]

[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]