واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نگاهي به فيلم "نيرنگ" /آشناييزدايي از كليشه پليس ايراني
فيلم تلويزيوني "نيرنگ" ساخته مهرداد خوشبخت كه جمعه از شبكه يك پخش شد، اثري پليسي است كه گام بر مسير تازه گذاشته تا براي مخاطب خوگرفته به پيچ و خمهاي آثار پليسي چيزي بيشتر براي عرضه داشته باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، خوشبخت در فيلم "نيرنگ" تلاش كرده تصويري تازه از پليس را بر بستر قصهاي پر پيچ و خم ترسيم كند و در اين راه كمتر وامدار كليشههاي از پيش تعيينشده فيلمها و كاراكترهاي اين چنيني باشد.
ساخت تله فيلمهايي با مضامين مختلف و در گونههاي سينمايي متنوع را شايد بتوان نقطه قوت اصلي كارنامه خوشبخت دانست كه آثاري همچون "سفر آخر"، "پل"، "نذر"، "پيگرد"، "خشم و قضاوت"، "روياي آخر"، "جاي او ديگر خالي نيست"، "آواي زمين"، "روبات"، "وقت اضافه"، "اين پرونده مختومه نيست" و همچنين ساخت مجموعه پنج قسمتي "گروه ويژه" را در پرونده دارد.
"نيرنگ" در گونه فيلمهاي پليسي قرار مي گيرد كه الگو و قالبي آشنا و كلاسيك و قابل پيشبيني و حتي كاراكترهايي كليشهاي دارند. كارگردان تلاش كرده از همان ابتدا هر چند رويكردي به قشر عام پليس دارد ولي اندكي زاويه ديد خود تغيير داده و محوريت را به پليسهاي لباس شخصي بدهد كه كمتر در فيلم اي ايراني به تصوير درآمدهاند.
اين انتخاب كمك كرده كه هر چند با يك فيلمي پليسي روبرو هستيم ولي از وجه ظاهر و لباس، مناسبات، روابط و ... مخاطب با جنسي خاص از مسائل مواجه شده و همين تازگي انگيزه او را براي پيگيري يك قصه نسبتاً تازهتر ترغيب كند. به اين ترتيب اين بار پليس مانند هميشه صرفاً پشت ميز كلانتري با لباس فرم و يا صرفاً در تعقيب و گريز و مانور با ماشين و اسلحه ديده نميشود.
در نگارش فيلمنامه تلاش شده در قشر پليسهاي لباس شخصي نوعي شخصيت پردازي دراماتيك انجام شود به گونهاي كه قرار گرفتن آنها در كنار هم قرينهپردازي خاص شده و تناقضاتي را رقم بزند كه به پيشبرد درام كمك ميكند. سروان قادري (حسين سحرخيز) سرپرست تيمي است كه قصد دارند يك قاچاقچي بينالمللي مواد مخدر به نام آتيلا (سام درخشاني) را دستگير كنند و سرگرد امير ملك (حميدرضا پگاه) نيز عضو گروهي است كه به دنبال دستگيري يك قاچاقچي سابقهدار به نام الياسي (سياوش تهمورث) هستند.
هر چند نياز دراماتيك اين دو گروه متفاوت از هم است ولي تور قصه به گونهاي پهن شده تا هدف اصلي اين دو گروه در راستاي هم قرار گرفته و در نتيجه همراهي آنها را بطلبد. اين همراهي با تناقضاتي همراه است كه هم از شخصيت پردازي خاص اين دو قطب قدرت و همچنين از اهداف تعريفشده آنها ميآيد و كشمكشهاي جذاب را بين خود نيروهاي پليس ايجاد ميكند.
مانند رويارويي قادري و ملك در بخش مياني كه به نوعي خودسريهاي ملك در پيشرفت كار تداخل ايجاد كرده و روندي دراماتيك را در رابطه آنها طراحي ميكند. بعدتر وقتي پس از مرگ پوريايي (بهزاد خداويسي)، قادري قالب خشن و خشك خود را ميشكند و با ملك درد و دل ميكند، هم تغيير و تحولي در اين همراهي پيريزي ميشود و هم اينكه نيروهاي پليس را از جنس گوشت و پوست و استخوان با وجوه خاكستري نشان ميدهد.
در واقع اين وجه باعث ميشود پليسهاي فيلم از كاراكتر تخت و قابل پيشبيني هميشگي فاصله گرفته و بعد پيدا كنند. علاوه بر آن كنشمندي آنها در موقعيت هايي ترسيم شود كه كمتر مخاطب انتظارش را دارد. به عنوان مثال تغيير چهره پوريايي براي نفوذ به باند آتيلا كه از طراحي هاي جذاب است و پتانسيلي خاص را وارد يك فيلم پليسي ايراني مي كند.
نويسنده و فيلمساز تلاش كرده اند به جهت آشنايي مخاطب با الگوي فيلم هاي پليسي و در واقع جلو بودن بالقوه مخاطب از داستان هاي اين چنيني، تمهيداتي به كار ببندند تا با تكيه بر آن مخاطب را غافلگير كنند و از انتظار او فاصله بگيرند. به عنوان مثال فيلم با يك سكانس در روستايي در چابهار آغاز مي شود كه پليس را در موضع ضعف قرار داده و قتل مأمور مخفي را به دست آتيلا در پي دارد.
اين سكانس هم يك معرفي ابتدايي كاراكتر منفي در فضا و جغرافيايي متفاوت با بافت كلي فيلم است و هم اينكه اين قرار را با مخاطب مي گذارد كه با پليس هايي سر و كار دارد كه با الگوهاي آشنا فاصله داشت و مطلقاً مثبت، قدرتمند و ... نيستند. در ادامه نيز اين وجه غافلگيري در معرفي شخصيت ها به كار آمده و به عنوان مثال امير ملك را ابتدا در موقعيت يك پدر كه دخترش را به مهدكودك برده نشان مي دهد و بعد در ميانه هاي سكانسي كه افراد پليس درباره مأموريت خود توضيح مي دهند، او را به عنوان يكي از نيروهاي پليس وارد مي كند.
افشاگري تدريجي به پردازش شخصيت ملك كمكي بسيار كرده و هويت واقعي او را به عنوان يك برگ برنده در مقاطعي كه لازم است رو مي كند. بار دراماتيك سكانس هايي كه ملك با تكيه بر كاراكتر نمايشي خود به دختر الياسي (مهناز- فرناز رهنما) نزديك مي شود متكي بر همين افشاگري تدريجي است و نهايتاً سكانسي عاطفي كه ملك بايد با هويت واقعي خود مهناز را به همكاري با پليس وادارد، نتيجه اين پرداخت است.
از ديگر تلاش هاي فيلمساز براي غافلگيري و حركت نكردن بر عادت مخاطب مرگ پوريايي در شرايطي است كه تغيير چهره داده و خود را وارد باند آتيلا كرده و در مقطعي اتفاق مي افتد كه انتظارش نمي رود. سرنوشت پاياني مهناز كه به گونه اي غافلگيركننده در درگيري پاياني مي ميرد و پايان خوش فيلم معلق مي ماند، از ديگر طراحي هايي است كه كمك كرده تا "نيرنگ" فيلمي از جنس آثار معمول پليسي ايراني نباشد.
اين گونه فيلم ها چون متكي هستند به حجمي گسترده از اطلاعات كه راهي جز ديالوگ براي طرح آنها نيستند، به گونه اي اجتناب ناپذير پرگو مي شوند و در "نيرنگ" اين وجه در كنار خط داستاني به شدت دراماتيك و پر و پيمان فيلم شرايطي ايجاد كرده تا همراهي مخاطب را با همه تمركزش طلب كند در غير اينصورت ماجرا از دست مي رود.
"نيرنگ" فيلم پليسي است كه شخصيت پردازي، درام پردازي و تمهيدات خاص گام در مسيري تازه گذاشته تا براي مخاطب خو گرفته به پيچ و خمهاي آثار پليسي چيزي بيشتر براي عرضه داشته باشد. در واقع مهمترين امتياز فيلم هم اين است كه براي اين آشناييزدايي تلاشي درخور انجام داده است.
فيلم تلويزيوني "نيرنگ" به كارگرداني مهرداد خوشبخت و تهيهكنندگي مهران رسام و حسين سهيليزاده جمعه 14 تير ساعت 15:45 از شبكه اول سيما روي آنتن رفت. اين فيلم بر مبناي فيلمنامه فرهاد عليزادهآهي ساخته شده و حميدرضا پگاه، فخرالدين صديقشريف، حسين سحرخيز، بهزاد خداويسي، فرحناز رهنما، سياوش تهمورث و سام درخشاني در آن بازي كردهاند.
داستان "نيرنگ" درباره پليسهايي است كه درگير پرونده قاچاق مواد مخدر هستند. از عوامل اصلي اين پروژه ميتوان به علي محمدزاده مدير تصويربرداري، جواد مقدس صدابردار، مجيد شهبازي طراح صحنه و لباس، محمد قومي طراح گريم، حسين عباسي مدير توليد و حسن لبافي برنامهريز و دستيار اول كارگردان اشاره كرد.
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]