واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - دکتر سیدجواد صالحی از زمانی که ضرورت های ناشی از میراث جنگ جهانی دوم، سازمان آتلانتیک شمالی را بوجود آورد بیش از پنج دهه می گذرد. این ضرورت ها عمدتا در سایه تهدیدات ناشی از شکل گیری نظام دو قطبی و خطر سرخ طرح و با پایدارشدن منازعات در اروپای شرقی، آلمان و بحران کره بر اهمیت آن ها افزوده شد. رقابت های تکنولوژیک دو ابرقدرت و گفتمان های متفاوت آن ها در قالب جنگ سرد اول و دوم سبب شد تا نوع تعامل کشورهای عضو صرفا در حوزه اقتصادی و سیاسی محدود نگشته بلکه همکاری های نظامی بعنوان گزینه ای اجتناب ناپذیر برای دنیای بعد از جنگ جهانی دوم طراحی و تعبیه گردد. آن چیزی که در تسری دامنه همکاری ها از حوزه اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک به نظامی نقش ایفا نمود نه تنها نوع و دامنه تهدیدات بلکه ادراک مشترک از تهدیدات بود. این برداشت مشترک عملا توانست ناتو را به عنوان بازوی نظامی دنیای لیبرال در آورده و طی دوران جنگ سرد عملکرد قابل قبولی برای اعضا رقم زند. به نظر می رسد از نظر کارکردی سازمان آتلانتیک شمالی بعد از پایان جنگ سرد با چالش هائی جدی مواجه است. بررسی موردی ورود ناتو در آزادسازی افغانستان از سیطره طالبان و تداوم حضور آنان برای استقرار و نهادینه کردن دموکراسی در این کشور، این چالش ها را عینی تر نموده است. اهم این چالش ها را می توان در موارد زیر خلاصه نمود: فقدان ادراک مشترکدر طول دوران جنگ سرد، خطر سرخ و تقابل با کمونیسم، نوع تهدیدات را برای کشور های عضو محسوس ساخته بود. دکترین ترومن، طرح مارشال، اعمال نظریه حاکمیت محدود برزنفی در اروپای شرقی، تقسیم آلمان، رقابت نظامی و فقدان سپر حمایتی اروپا در صورت وقوع یک جنگ جدید و ... همه باعث شده بود تا اعضا نه تنها داو طلبانه در این سازمان مشارکت کرده و استراتژی محافظت، مقاومت و دفاع را برای صیانت از حاکمیت ملی و دنیای کاپیتالیسم تعقیب نمایند بلکه مصرانه حضور جدی ایالات متحده را هم خواستار بودند. در حالیکه در دنیای بعد از جنگ سرد و محوریت یابی تروریسم و تعارضات تمدنی در تحلیل ژئواستراتژیک جهان، فاهمه مشترک اعضا را از اجماع خارج نموده و در بسیاری از موارد به تعارض کشانده است. تقلیل جایگاه اعضا از شریک به حامیاعمال سیاست های یکجانبه گرایانه امریکا بالاخص از دوران ریاست جمهوری بوش پسر، اعضای ناتو را عملا از کشورهای شریک و برابر به کشورهای درجه دو و حامی کاهش داده و همین امر به نوعی به نارضایتی و بی میلی اعضا در اعزام نیرو، پشتیبانی و مداخله گسترده در بحران ها دامن زده است. مروری بر ترکیب حضور نیروهای عضو ناتو در افغانستان و گلایه مداوم دستگاه سیاست خارجی امریکا از بی انگیزگی اعضای ناتو در اعزام نیروی بیشتر و متوجه شدن همه مسئولیت ها به به ایالات متحده مؤید این موضوع است. عدم تناسب ابزار و امکانات با اهداف ساختار سازمان آتلانتیک شمالی عمدتا بر اساس سیستم بازدارندگی طراحی شده بود. در این سیستم کاربست مولفه هائی همچون سرعت، غافلگیری و دقت مورد تاکید بود. حاکمیت اندیشه بازدارندگی در طول دوران جنگ سرد تا دوران ریگان و اعلان استراتژی ابتکار دفاع استراتژیک نوعی موازنه در روابط بوجود آورده بود. واقعیت های پس از جنگ سرد و تجارب عملی مداخله در افغانستان و درس های ناشی از بحران یوگسلاوی و عراق نشان داد که ساختار تهاجمی و تدافعی ناتو معطوف به کاربست تکنولوژی است. این ساختار هر چند در دستیابی به هدف در زمان کوتاه با موفقیت عمل می نماید اما در مقابله با جنگ های چریکی و فرسایشی و شیو ه های نامتقارن با مشکلات عدیده ای مواجه است. مرور کلی تاریخچه حضور نیروهای ناتو در افغانستان بعد از طالبان، بیانگر وجود هر سه سطح از چالش ها بر سر راه این سازمان است و در صورتی که وضع به همین منوال پیش رود مشکلات ایالات متحده در رهبری ناتو در آینده نه تنها در افغانستان بلکه در هر بحران و تهدید دیگری را با مشکلات بیشتری مواجه خواهد کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]