تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816993852




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما - مي‌خواهيم تجربه كنيم


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سينما - مي‌خواهيم تجربه كنيم


سينما - مي‌خواهيم تجربه كنيم

محسن آزرم/ كريم نيكونظر: «باران كوثري» و «نگار جواهريان» هر دو از يك نسل هستند؛ نسلي كه چند سالي است در سينما مي‌درخشد و توانسته در ميان هياهو و جنجال و ناديده گرفته شدن‌ها جاي خودش را باز كند. هر دو اين بازيگران فيلم‌ها، سريال‌ها و تئاترهاي مختلفي در كارنامه دارند كه هم با استقبال عمومي مواجه شده و هم بين منتقدان طرفدار پيدا كرده؛ آثاري كه توانايي‌هاي آنها را در بازي در نقش‌هاي متفاوت نشان داده است. خودشان معتقدند كه هميشه مي‌خواهند تجربه كنند و دنبال هيجان مي‌گردند. هر دو براي انتخاب‌هايشان وسواس‌هايي دارند و اين از خوش‌شانسي ماست كه نسل تازه سينما براي اين كار اين قدر سختگير است و تن به هر كاري در سينما نمي‌دهد. گفت‌وگوي ما با «باران كوثري» و «نگار جواهريان»درباره اوضاع سينما، شرايط بازيگران و حق انتخاب آنها بود؛ اينكه تا چه زماني مي‌توانند تجربه كنند، هيجان زده شوند و تنها در فيلم‌هاي خوب بازي كنند.

فيلم‌هاي روي پرده را ديده‌ايد؟ «تيغ زن»، «زن‌ها فرشته‌اند» و...
باران كوثري: من نبودم؛ سفر بودم و براي همين هم نديده‌ام. الان سرم شلوغ است؛ كمي‌كه خلوت شود، حتما مي‌بينم.
برنامه‌اي براي ديدن اين فيلم‌ها داريد؟ مثلا براي‌ اينكه ببينيد «نيكي كريمي» وقتي در فيلمي‌مثل «زن‌ها فرشته‌اند» بازي كرده، چطور است؟
كوثري: نه. برنامه‌اي كه ندارم، ولي برايم جالب است كه بروم و ببينم يك بازيگر مطرح و باسابقه وقتي در چنين فيلمي بازي مي‌كند، چطور است. اما به‌هرحال مي‌توانم چيزهايي را در مورد فيلم پيش‌بيني كنم و تازه به اين هم فكر مي‌كنم كه منتظر دي‌وي‌دي‌اش باشم، يا بروم در سينما فيلم را ببينم.
نگار جواهريان: من هم اين فيلم‌ها را نديده‌ام. دليلش هم اين بوده كه وقت نداشته‌ام. جالب است كه ببينم يك بازيگر حرفه‌اي در اين فيلم‌ها چطور بازي كرده. ولي اينكه براي ديدنشان برنامه‌ريزي كنم و بگويم كه حتما بايد اين فيلم را ببينم، نه.
اين فيلم‌ها، به‌هرحال، بضاعت سينماي ايران را نشان مي‌دهند. اينكه سينما كجا ايستاده است. البته فيلم‌هاي ديگري ساخته مي‌شوند كه روي پرده سينماها نمي‌روند و لزوما آن فيلم‌‌هايي هم كه اكران مي‌شوند، بهترين فيلم‌هاي سينما نيستند. اما در همين فيلم‌ها، بازيگران مشهور، جايزه‌برده و مطرحي حضور دارند كه قبلا جلوي دوربين بهترين كارگردان‌هاي ايران بازي كرده‌اند. حالا فكر مي‌كنيد براي شما كه، عملا، نسل بعد از اين بازيگران به حساب مي‌آييد، اين فيلم‌ها پيغامي‌ است كه شما هم بايد، چند سال ديگر، در اين نوع فيلم‌ها بازي كنيد؟
باران كوثري: من فكر مي‌كنم اين ماجرايي كه مي‌گوييد فقط فرهنگي نيست. شايد بيشتر از اينكه فرهنگي به‌ نظر برسد، اجتماعي باشد. براي اينكه وقتي موج ناامني اقتصادي به وجود مي‌آيد، يكي از قشرهايي كه به شدت تهديد مي‌شود، كساني هستند كه در سينما كار مي‌كنند. وقتي يك آدم به شدت احساس ناامني كند، ممكن است دست به خيلي كارها بزند. آدم مگر قرار است چند بار زندگي كند؟ بعد از آن مجبور مي‌شود كارهاي ديگري بكند. خودتان كه داريد مي‌گوييد؛ در سينما مگر چند فيلم ساخته مي‌شود؟ در چندتاي اين فيلم‌‌ها مي‌شود كار كرد؟ و اصلا چند گروه حرفه‌اي به تو پيشنهاد كار مي‌دهند كه تو واقعا دوست داشته باشي با آنها كار كني؟ اين اتفاق خيلي كم مي‌افتد و حق انتخاب‌ها هم مدام كم‌تر مي‌شود. اگر اين‌طور پيش برود، در مورد خود من مي‌بينم گاهي بايد در فيلم‌هايي كه اصلا بهشان معتقد نيستم بازي كنم. قبل از مصاحبه داشتم با «نگار» در مورد يك پيشنهاد سينمايي حرف مي‌زدم و به او گفتم به مال دنيا پشت پا زده‌ام. اگر آن پيشنهاد را قبول مي‌كردم، احتمالا تا مدت‌ها مي‌توانستم فقط سودش را از بانك بگيرم و راحت زندگي كنم. ولي تا كي مي‌شود طاقت آورد؟
نگار جواهريان: واقعا ماجرا همين طوري است كه «باران» مي‌گويد. كارگردان‌هايي كه آدم دوست دارد با آنها كار كند مگر چند نفرند؟ و آنها هم مگر چقدر كار مي‌كنند؟ چون اوضاع اين‌طوري است، آدم فكر مي‌كند كه بايد به اين فيلم‌ها تن بدهد و بازي كند. ولي قبل از مصاحبه كه «باران» گفت سر فيلمي‌كه يك پيشنهاد عالي دستمزد داشته نرفته، واقعا خوشحال شدم. يعني اگر رفته بود ناراحت مي‌شدم. اصلا نمي‌توانم بي‌تفاوت باشم. البته اين فقط به «باران» كه دوستم است ربطي ندارد؛ براي همه آنهايي كه مي‌گوييد كه مطرح بوده‌اند و حالا هم در فيلم‌هاي تجاري كار مي‌كنند ربط دارد. خيلي‌ها مجبور مي‌شوند به شرايط كاري تن بدهند. اما راجع به خودم، تا جايي كه بشود، سعي مي‌كنم اين اتفاق نيفتد. حداقل از اين به بعد اميدوارم اين‌طور نشود. شايد فيلم‌هايي در كارنامه‌ام باشد كه با سليقه‌ام خيلي جور نيست و بعد از آنكه فيلم‌ها را ديده‌ام، دوست‌شان نداشته‌ام؛ اما فكر مي‌كنم از اين به بعد اگر وضعيت اين‌طور باشد، شايد با كار نكردن خوشحال‌تر باشم.
بين اين فيلم‌هايي كه تا حالا كار كرده‌ايد، كدام فيلم واقعا مطابق سليقه‌تان بوده است؟
جواهريان: اول از همه «تنها دوبار زندگي مي‌كنيم» [ساخته بهنام بهزادي]. بعد با فاصله از اين فيلم «قدمگاه» [ساخته محمدمهدي عسگرپور]، «چند تارِ مو» [ساخته ايرج كريمي] و «خوابگاه دختران» [ساخته محمدحسين لطيفي] و البته قبل از ‌اينها، «زيرتيغ»[ساخته محمدرضا هنرمند] كه آن را نقطه خوبي در كارم مي‌دانم.
كوثري: براي من «خون‌بازي» [ساخته رخشان بني‌اعتماد و محسن عبدالوهاب] اين‌طور بوده است. البته نمي‌شود گروهي را هم كه آدم با آنها كار مي‌كند ناديده گرفت.
خب، در اين سال‌ها دو فيلم متفاوت در سينماي ايران وجود داشته كه تقريبا نظر همه را جلب كرده: «خون‌بازي» و «تنها دوبار زندگي مي‌كنيم» كه ظاهرا مطابق سليقه شما هم بوده است. «خون‌بازي» به‌هرحال، نام «رخشان بني‌اعتماد» را به عنوان يكي از كارگردان‌ها دارد. اگر فيلم را تنها «محسن عبدالوهاب» مي‌ساخت، كه البته مستندساز درجه‌يكي‌ است، چند درصد ممكن بود چنين استقبالي از فيلم بشود؟ و چند درصد امكان داشت «باران كوثري»، اگر كارگردان را واقعا نمي‌شناخت، در آن بازي كند؟
كوثري: به نظرم «خون‌بازي» حتي اگر نام «رخشان بني‌اعتماد» هم رويش نباشد، فيلم متفاوتي است. بعيد مي‌دانم كه پديده نمي‌شد. من هم با كله، با ذوق و شوق، در آن بازي مي‌كردم. ولي اين‌ را كه چقدر ممكن بود من انتخاب شوم، نمي‌دانم. با سابقه‌اي كه در سينما داشتم، شايد بعيد بود كارگرداني‌كه مرا نمي‌شناخت به من اعتماد كند و مرا ‌انتخاب كند.
اما به‌هرحال «خون‌بازي» اين شانس را داشته كه در بخش‌هاي اصلي جشنواره فجر ديده شود. ولي فيلم «بهنام بهزادي»، به اين دليل كه كارگردان مشهوري نيست، در يكي از فقيرترين دوره‌هاي جشنواره، حتي در بخش مسابقه جا نمي‌گيرد؛ هرچند آنهايي كه فيلم را مي‌بينند ستايشش مي‌كنند و يكي از محبوب‌ترين فيلم‌هاي منتقدان سينمايي مي‌شود. با اين همه چقدر احتمال دارد فيلم در ميان اين همه اثر كه براي فروش ساخته شده‌اند، نمايش داده شود و تماشاگر بازي «نگار جواهريان» را ببيند و متوجه شود كه او شبيه هميشه‌اش بازي نكرده و او هم تشويق شود كه باز هم در اين نوع فيلم‌ها بازي كند؟
كوثري: فكر مي‌كنم اين مشكل اساسي سينما يا هنر در همه جاي دنياست. فيلم‌هايي در همه جاي دنيا ساخته مي‌شوند كه خيلي هم درجه‌يك هستند، اما به خاطر خاص بودنشان كمتر ديده مي‌شوند. به نظرم اينكه بگوييم چه چيزي «نگار» را تشويق مي‌كند كه در چنين فيلم‌هايي بازي كند، واقعا به خودش بستگي دارد. خود او دارد همه چيز را مي‌بيند و مي‌سنجد و كار مي‌كند. اينجا تيزهوشي تو به عنوان بازيگري كه داري حرفه‌اي مي‌شوي، مهم است و اينكه بايد چطور عمل كني. مثلا وقتي در يكي از اين فيلم‌هاي خاص بازي مي‌كني، در كنارش فيلم يا سريالي هم بازي كني كه ديده شود. در اين صورت، تو مخاطبت را به دست مي‌آوري. وقتي اين اتفاق افتاد، آن‌وقت مي‌تواني مقداري از آنها را به سالن‌هايي كه فيلم‌هاي خاص نشان مي‌دهند بكشاني.
شما به عنوان بازيگري كه از بين هم‌نسل‌هايت سيمرغ گرفته‌ايد، حاضريد مثلا در چنين فيلمي‌كه بازيگر حرفه‌اي ندارد و تقريبا همه نابازيگر هستند، بازي كنيد؟
كوثري: من از اين فيلم‌ها بازي كرده‌ام. حتي در فيلم كوتاه هم بازي كرده‌ام.
جواهريان: شايد نه فقط براي بازيگرهايي كه در فيلم‌هاي متفاوت و خاص بازي مي‌كنند، كه براي بسياري از بازيگرها اين سوال مطرح مي‌شود كه چرا همچنان ايستاده‌اند و كار مي‌كنند. به‌خصوص در زمان بيكاري، اين فكر‌ها به آدم فشار مي‌آورد. خوب گذراندن زمان‌‌هاي بيكاري سخت است. يعني برنامه‌ريزي درست و دقيق مي‌خواهد و به‌عنوان بازيگر بايد روي خودت كار كني. واقعا يك جورايي بيكاري، روي كارهاي بعدي آدم تاثير مي‌گذارد و مهم است كه چه چيزهايي براي اين وقت‌ها داشته باشي. منظورم تنها پول درآوردن نيست، اينكه يك سال كار نكني و از لحاظ روحي در چه شرايطي قرار بگيري هم هست. چون فكر مي‌كنم بيكاري مي‌تواند آدم را نابود كند؛ نه فقط در بازيگري و سينما، براي همه اين‌طوري است. من فكر مي‌كنم نمي‌توانم مثل حرف «باران» كه گفت بازيگر بايد در انتخاب‌هايش تيزهوش باشد و درست هم هست، باشم. شايد نمي‌خواهم اين سياست و تيزهوشي را به خرج دهم كه حالا اگر فيلمي‌ بازي كرده‌ام كه ديده نشده، پس بايد وقت بگذارم و فيلمي ‌را پيدا كنم كه در آن ديده شوم. تجربه‌اي مثل سريال «زير تيغ» [ساخته محمدرضا هنرمند] كه هم دوستش داشته باشي و هم به خاطر گروه و نتيجه كار خوشحال باشي و بعد هم مردم آن را دوست داشته باشند، واقعا خيلي كم پيش مي‌آيد. من ترجيح مي‌دهم به اين فكر نكنم كه آيا مردم من را يادشان مي‌ماند يا نه. ترجيح مي‌دهم كه اگر چنين فيلمي پيش آمد، بروم و لذت ببرم و اگر پيش نيامد هم اين ريسك را بكنم و قبول كنم كه ممكن است فراموش بشوم، ممكن است كار نكنم و... البته تا امروز كارهايي دارم كه از آنها خوشحال نيستم ولي سعي مي‌كنم اين راه را بروم.
هردو شما در تئاتر هم كار مي‌كنيد. اين كارِ تئاتر و بازي در نمايش‌هايي كه قطعا به اندازه سينما تماشاگر ندارند، براي فرار از اوضاع سينماست؟
كوثري: نه، به نظرم تئاتر خودش مهم‌تر از اين است كه براي پر كردن وقت آدم به سراغش برود. من البته خيلي تئاتر كار نكرده‌ام، اما سر يكي از سفرهاي مربوط به نمايش «كوارتت» [كار اميررضا كوهستاني] دو فيلم را از دست دادم كه خيلي هم دوستشان داشتم. اما آن زمان فكر مي‌كردم دارم كاري را انجام مي‌دهم كه اگر از بازي در آن‌ فيلم‌ها مهم‌تر نيست، به اندازه آنها اهميت دارد. من از اجراي «كوارتت» به اندازه بازي در صحنه‌هايي از «خون‌بازي» لذت مي‌برم، حتي گاهي هم بيشتر. برايم تا حالا ته لذت بازيگري بوده است.
اگر فيلمي ‌از يك كارگردان مطرح سينما به شما پيشنهاد شود و همزمان نمايشي از يك كارگردان مشهور تئاتر، آماده رفتن روي صحنه باشد، ممكن است آن پروژه سينمايي را رها كنيد؟
جواهريان: سوال سختي است و به خيلي جزئيات بستگي دارد. ولي من در اين مدتي كه دارم كار مي‌كنم سالي يك بار تئاتر كار كرده‌ام. خيلي از اين كارها هم در زمان‌هاي بيكاري نبوده. گاهي مجبور شده‌ام به خاطر اجراي يك تئاتر از گروه فيلمبرداري بخواهم خودشان را با من هماهنگ كنند. در واقع اصلا اين‌طور نيست كه به خاطر بيكاري سراغ اين كارهاي تئاتري بروم و براي من خيلي وقت‌ها تئاتر بر سينما اولويت داشته. چون من از تئاتر آمده‌ام. گاهي ترجيح مي‌دهم فيلمي را كار نكنم، ولي در يك تئاتر بازي كنم.
اينكه بازيگري چند سال فيلم كار نكند و تماشاگر بازيگر را به ياد نياورد، يكي از آن بحث‌هايي است كه مي‌شود مفصل درباره‌اش حرف زد. اما اين اتفاق ممكن است در بين اهالي سينما هم رخ بدهد. تهيه‌كننده‌اي كه بيشتر از هر چيزي به فروش فيلمش فكر مي‌كند، چرا بايد سراغ بازيگري برود كه چند سال پيش مورد توجه بوده و حالا چند چهره ديگر جايگزين او شده‌اند؟ خب، بگذاريد اينجوري بگوييم كه شماي بازيگر، مدتي است كه ديده نشده‌ايد، بيشتر در فيلم‌هاي خاص بازي كرده‌ايد و طبعا پيشنهادهايتان هم كمتر شده. پس دليلي ندارد كه تهيه‌كننده دنبال شما بگردد. نگران چنين روزهايي نيستيد؟ فكر نمي‌كنيد ممكن است چنين روزهايي از راه برسد؟
جواهريان: همه اينهايي كه گفتيد هست. هر بازيگري به همه اينها خيلي زياد فكر مي‌كند. ولي در مورد خودم دلم مي‌گويد كه نمي‌خواهم به قيمت همه اين حساب و كتاب‌ها در فيلم‌هايي كه دوستشان ندارم بازي كنم. با‌ اينكه فكر ‌مي‌كنم اين درست است كه كم بازي كردن بار منفي دارد. وقتي چند سال كار نمي‌كني، ناخودآگاه همه‌چيز در تو ذخيره مي‌شود كه خيلي وقت‌ها بد است. اگر اين اتفاق بيفتد، به سختي سر كار مي‌روي و وسواس داري. دوم اينكه سر كار خيلي چيزها را ارائه مي‌دهي كه بسياري از آنها نتيجه وسواس و ذخيره ايده‌هايي است كه به موقع خرج نشده‌اند و حالا بي‌ارزش به نظر مي‌رسند. در بازيگري به تمرين احتياج داري و هر روز هم بايد تمرين كني. اينها بايد جايي رو شود و بيرون بيايد. وگرنه به چيزهايي تبديل مي‌شود كه وقتشان گذشته و كاري هم از پيش نمي‌برند. با تمام اين حرف‌ها، براي خود من اين مهم است كه به خاطر كار خوب، زير بار اين خطر هم بروم. چون برايم صدمه كاري كه دوستش ندارم و انجامش داده‌ام آنقدر زياد است كه حاضر نيستم آن را تكرار كنم. براي خيلي‌ها ممكن است اين‌طوري نباشد. خيلي از دوستانم عقيده دارند بازيگر وقتي بازيگر است كه كار كند؛ فرقي ندارد كه چه فيلمي‌ بازي كند، او بايد بازي كند. اين هم يك عقيده است. اما من در مورد خودم مي‌خواهم حق انتخاب داشته باشم.
كوثري: من مي‌خواهم دو سوال از نگار بپرسم. اول اينكه تو از ديدن «تنها دوبار زندگي مي‌كنيم» بيشتر لذت مي‌بري يا تماشاي يكي از ‌فيلم‌هايت كه دوستش نداري بيشتر آزارت مي‌دهد؟
جواهريان: خب، بالانس نيست؛ يك لحظه‌هايي آن لذت بيشتر است و يك لحظه‌هايي هم آن آزار. اما لذت تماشاي آن فيلم برايم بيشتر است.
كوثري: تو اصلا براي چي بازي مي‌كني؟ براي لذت شخصي؟
جواهريان: نه...
كوثري: براي خود من خيلي چيزهاست. اول اينكه خيلي لذت مي‌برم. دوم اينكه يك سري عقده‌ها را در من حل مي‌كند. هر كدام از ما به‌هرحال در خودمان گره‌هايي داريم و بازيگري اين گره‌ها را در ‌من باز مي‌كند. سوم هم اينكه من از محبوبيت خيلي زياد لذت مي‌برم. قسم مي‌خورم كه هيچ وقت دچار كم‌توجهي هم نبوده‌ام! اما من با اين محبوبيت مي‌توانم كارهاي ديگري بكنم. از هيچ طريقي امكان ندارد كه اينقدر محبوب شوي. مردم به طرز عجيبي بازيگرها را دوست دارند. ممكن است پشت سرشان حرف بزنند، اما اگر همان لحظه، همان بازيگر از جلويشان رد شود، از خوشحالي شوكه مي‌شوند.
نگار جواهريان محبوبيت را دوست ندارد؟ فقط به‌خاطر لذت شخصي است كه بازي مي‌كند؟
جواهريان: چرا، دوست دارم. مگر كسي هم هست كه شهرت و محبوبيت را دوست نداشته باشد؟ همه تلاش مي‌كنند كه محبوب و مشهور شوند. اما براي من بازيگري به جز لذت و اينها يك چيزهاي ديگري هم هست. وقتي تو يك كار را به عنوان شغل انتخاب مي‌كني و آن شغل به هنر مربوط است، با همه انتخاب‌هاي ديگر فرق مي‌كند. در واقع همه زندگي تو ‌را ‌دربر ‌مي‌گيرد. بازيگري براي من هم فقط لذت و محبوبيت نيست. البته اين حرف «باران» را هم قبول دارم كه بازيگري آسان‌ترين راه محبوب‌شدن است.
محبوب ماندن چي؟ مهم است؟
جواهريان: سخت است.
خب، بايد چه كرد؟ فقط بايد فيلم خوب بازي كرد يا در فيلم‌هاي پرفروش هم بايد بازي كرد؟
جواهريان: واقعا نمي‌دانم.
كوثري: ‌به نظرم نبايد ‌اين‌قدر همه‌چيز ‌را دسته‌بندي كرد. منظور من از ديده‌شدن‌، بازي در فيلم‌هاي صرفا ‌تجاري و بفروش نيست. مثلا من خودم وسواس داشتم كه هيچ‌وقت سريال كار نكنم. از بچگي هم به من سريال بيشتر پيشنهاد مي‌شد. بعد از بازي در«خون‌بازي» فكر كردم نقشي بازي كرده‌ام كه با آن چيزي كه همه از من ديده‌اند خيلي تفاوت دارد. بعد سريالي مثل «صاحبدلان» [ساخته محمدحسين لطيفي] پيشنهاد شد كه متنش را خيلي دوست داشتم و مي‌خواستم قبل از ديده‌شدن «خون‌بازي» آن را بازي كنم. پس يك سريال بازي كردم تا ديده شوم‌. الان هم خيلي خوشحالم آن را پذيرفته‌ام. به نظرم موفق‌ترين كارم بوده.
جواهريان: موفق‌ترين؟
احتمالا به لحاظ ديده‌شدن، يا نقش و باقي چيزها؟
كوثري: موفق‌ترين از همه نظر. خيلي كار به موقعي بود براي من. از نظر ديده‌شدن هم بود. براي اينكه وقتي در تلويزيون ديده شوي، خيلي‌ها مي‌روند فيلمت را در سينما هم مي‌بينند. من دوست داشتم كه مردم «خون‌بازي» را در سينما ببينند.
البته اين وسط درفيلم «توفيق اجباري» [ساخته محمدحسين لطيفي] هم بازي كرديد...
كوثري: من «توفيق اجباري» را نه به خاطر ديده‌شدن بازي كردم، نه به خاطر پول و اصلا حتي يك درصد هم قرارم ـ حداقل با خودم ـ اين نبود كه نتيجه كار اين‌طور شود.
به خاطر كارگردان بازي كرديد؟ يك‌بار گفته بوديد هر زمان لطيفي پيشنهاد كار بدهد، من قبول مي‌كنم...
فقط به خاطر آقاي لطيفي هم نبود. اين‌طور نيست كه هر وقت لطيفي بگويد، قبول كنم. اگر او پيشنهاد بدهد، از لحاظ كارگرداني قبول مي‌كنم، اما بايد نكته‌هاي ديگري را هم در نظر بگيرم...
و اين وسواس از «توفيق اجباري »شروع شد؟ بعد ازآن كه ديديد نتيجه آن چيزي نشده است كه مي‌خواستيد...
آره. اصلا جنسِ كار فرق كرد. قرار چيز ديگري بود.
نگار جواهريان حاضر است در فيلمي‌ مثل «توفيق اجباري»بازي كند؟
نه. اما بگذاريد اين را بگويم كه يك‌بار آقاي طهماسب مي‌گفتند بازيگر بايد بازي كند؛ هم فيلم بد و هم فيلم خوب. اصولا بازي كردن بهتر از بازي نكردن است. اين حرف واقعا مي‌تواند درست باشد، وقتي كه بازيگر خيلي حرفه‌اي فكر كند و بگويد من بازيگرم و با فيلم بد و خوب، در يك زمان مشخص جلو مي‌روم. فيلم‌هاي خوب و بد مي‌توانند به هم كمك كنند. اين يك راه است. اما مي‌شود راه ديگري هم رفت و فقط در فيلم‌هايي بازي كرد كه در نهايت از نتيجه‌اش خوشحال بود. البته اين كار خيلي سخت است. اين حرف كه «باران» مي‌گويد تو براي چه بازي مي‌كني و لذت بازيگري برايت مهم است، حرف مهمي است. خب نه همه‌اش كه لذت نيست، يك بده‌بستان است. حداقل از ‌حالا ‌به بعد‌ ترجيح مي‌دهم بيشتر ‌از ‌قبل وسواس به خرج دهم و در فيلمي ‌بازي كنم كه فيلم خوبي باشد. مي‌دانم كه اين وسواس است و مي‌دانم ممكن است نتيجه‌اش بيكاري باشد.
در سينماي ايران بازيگري داريم كه همه مي‌دانند بسيار توانا است و در دهه 60 و 70 هم در فيلم‌ها و تئاتر‌هاي خاصي بازي مي‌كرد. نقش‌هايي را بازي مي‌كرد كه دوست داشت، اما از يك‌جايي به بعد، احساس كرد كه ديگر سنش بالا رفته و ممكن است نقش به‌دردبخوري برايش نوشته نشود و نتواند مثل سابق باشد. براي همين هر سريال و فيلمي را كه ‌پيشنهاد كردند، پذيرفت و سعي كرد تئاتر متفاوت و درجه‌يك خودش را با گروه كوچكش اجرا كند. حالا اين كاري است كه در اين وضعيت سينما، هر بازيگري بايد بكند؟
جواهريان: واقعا نمي‌شود اين‌طور نظر داد...
ببينيد، الان فيلمي ‌مثل «پابرهنه در بهشت» [ساخته بهرام توكلي] كه فيلم آبرومندي است، نمي‌تواند اكران خوبي داشته باشد و صاحب يك سينماي مشهور در اقدامي حيرت‌انگيز مي‌گويد كه فيلم را اكران نمي‌كند و... فيلم هم نمي‌فروشد. طبيعي است. الان بازيگر چه راه‌حلي را بايد پيدا كند؟ اينكه، مثلا، در «پابرهنه در بهشت2» بازي كند كه فيلم آبرومندي است، يا در«توفيق اجباري2» كه قطعا فروش مي‌كند؟
جواهريان: بازيگر بايد ببيند چه مي‌خواهد.
كوثري: فكر مي‌كنم ما داريم در مورد يك معضل حرف مي‌زنيم؛ يك شرايط بحراني. اينكه مدير يك سالن سينما جرأت كند بگويد اين فيلم را اكران نمي‌كنم، نشان مي‌دهد ضعف مديريت تا كجاست. ما داريم درباره ضعف مديريت حرف مي‌زنيم و نمي‌دانم كه چرا درباره ماجرايي كه ريشه‌اش در جاي ديگري است ما بايد تصميم بگيريم و بگوييم كه در اين شرايط به عنوان بازيگر چه بايد بكنيم.
شما تصميم نمي‌گيريد. اما تابع شرايط همين سينما هستيد.
كوثري: خب، آنها بايد درباره اين شرايط توضيح بدهند نه ما. ما كه داريم كارمان را مي‌كنيم.
ببينيد، الان سينما در شرايط كاملا روزمره است. فيلم‌هاي كمدي و رمانس (البته از نوع ايراني‌اش) خوب مي‌فروشند و فقط همين فيلم‌ها هستند كه دارند ساخته مي‌شوند. بقيه فيلم‌ها هم كه معلقند. بحث اين است كه در اين شرايط بازيگران چقدر حق انتخاب دارند؟ «باران كوثري» براي فيلمي‌ مثل «توفيق اجباري» مجبور است سنش را بالا ببرد. خب، اين يعني نقش زيادي براي سن او نوشته نشده و او حق انتخابش در اين سينماي محدود، خيلي‌خيلي محدود است...
كوثري: دقيقا. مي‌خواهم اين را بگويم كه حتي ماجرا اين نيست كه چقدر براي ما نقش نوشته مي‌شود. چون درست كه نگاه كنيم، يك ليست هست كه اسم 10 بازيگر زن به قول خودشان ستاره را در آن نوشته‌اند. از بازيگر‌هاي نوجوان تا ‌ميانسال‌. نقش هم يك زن 30 ساله است. تهيه‌كننده از بالاي ليست شروع مي‌كند به زنگ‌زدن و هر كدام كه بتواند بيايد و به توافق مالي برسند مي‌آيد و بازي مي‌كند.
واقعا به همين سادگي است؟
كوثري: نتيجه را كه شما مي‌بينيد. مثالش را هم خودتان زديد. الان همه مي‌گويند بازيگران هاليوودي خودشان را زشت مي‌كنند و اسكار مي‌گيرند. دمشان گرم. اما دم كارگرداني هم كه اين اعتماد را به بازيگرش مي‌كند هم گرم! كارگردان اين فرصت را مي‌دهد و بازيگر قبول مي‌كند. آنجا ماجرا فقط محبوبيت نيست، ستاره‌ها بايد بازيگران خوبي باشند. ، براي بازي نقش‌هاي متفاوت وقت مي‌گذارند و كارگردان و تهيه‌كننده هم انرژي و وقت و هزينه مي‌گذارند تا اين اتفاق به بهترين شكل بيفتد. اما اينجا به صرف شناخته شده بودن و عادت تماشاگر بازيگر انتخاب مي‌كنند و به بازيگران كمتر شناخته شده فرصتي نمي‌دهند. حتي اگر براي يك نقش مناسب‌تر باشد. به نظرم بايد تماشاگر را به ديدن بازيگرهاي مختلف با نقش‌هاي متفاوت عادت داد. بايد همه را شناساند و به همه براي اجراي نقش‌هاي متفاوت فرصت داد. اين هم براي تماشاگر خوب است، هم تهيه‌كننده و بازيگرها كه مي‌توانند نقش‌هاي متفاوت را تجربه كنند
يعني الان هنوز در مورد باران كوثري هم به ريسك و اين‌چيزها فكر مي‌كنند؟ بازيگري كه هم فيلمي‌ مثل «خون‌بازي» را در كارنامه‌اش دارد و هم دو فيلم پرفروش را؟
كوثري: بله. من خودم فكر نمي‌كنم كه «چهره» شده‌ام و براي همين فكر نمي‌كنم تهيه‌كننده‌ها هم چنين تصوري داشته باشند. اما واقعا خودم هم ترجيح مي‌دهم در فيلمي كه كارگردان و تهيه‌كننده فقط مرا براي تضمين فروش فيلم انتخاب مي‌كنند، بازي نكنم. من كه جنس نيستم، بازيگرم. تازه، هيچ بازيگري به تنهايي نمي‌تواند تضمين فروش يك فيلم باشد.
طيف نقش‌هايي كه به شما پيشنهاد مي‌شود مشخص است؟ مثلا الان چون «دايره زنگي» فروخته و «باران كوثري» نقش دختر دزد را در آن بازي كرده، نقش‌هايي كه به او پيشنهاد مي‌شود شبيه آن است؟ الان ما بازيگر زني را داريم كه بعد از موفقيت در يك كمدي رمانتيك مدام دارد در همان فيلم‌ها بازي مي‌كند و مي‌گويد من تقصيري ندارم، نقش‌هاي پيشنهادي من اين‌طور‌ند.
كوثري: به نظرم اينجا بحث انتخاب نيست. شايد آنها همه نقش‌ها را شبيه هم بازي مي‌كنند. براي بعضي بازيگران بخش شهرت و محبوبيت بر همه چيز ارجح است. براي همين هم مي‌ترسند كه چطور روي پرده ظاهر شوند. نگرانند تماشاگر آنها را پس بزند و ديگر فكر نكند كه چقدر آنها دست نيافتني و زيبا هستند. پس نگران موهايشان مي‌شوند، نگران رنگ چشمشان مي‌شوند و نگران كارهايي كه جلوي دوربين مي‌كنند مي‌شوند. آنها بيشتر از بازي، دوست دارند جلوي دوربين جلوه داشته باشند و دوست دارند مطمئن باشند كه خوب ديده مي‌شوند. شايد بشود اين‌طور گفت كه ظاهرشان نقش‌ها متفاوت‌اند، اما آنها همه را مثل هم بازي كرده‌اند.
جواهريان: اين هم هست كه بيشتر كارگردان‌ها نقش‌ها را به افرادي مي‌دهند كه مي‌دانند آن نقش‌ها را قبلا بازي كرده و مي‌توانند از پس‌شان برآيند.
خب، اين خواسته تماشاگران است يا تهيه‌كننده‌ها كه بازيگرها را مدام در يك وضعيت بينند؟
كوثري: خواسته تماشاگران و تهيه‌كننده‌ها با هم است. براي تهيه‌كننده‌ها هم منبع مالي مطمئني است كه از يك بازيگري كه قبلا جواب داده استفاده كند.
الان چقدر براي شما نقش نوشته مي‌شود؟ نقش‌هايي كه متناسب با سن‌وسال و ويژگي‌هاي نسل خودتان باشد؟
كوثري: چند سال است كه كم نوشته نمي‌شود و بعد هم اينكه ما بزرگ‌تر شده‌ايم. در دوران تين‌ايجري ما نقش چنداني برايمان نبود، اما الان وضع بهتر است.
الان شما از موقعيت‌تان راضي هستيد؟ اينكه در فيلمي‌ بازي كنيد كه چندان ديده نشود، ناراحت‌تان نمي‌كند؟ يا اصلا اگر در يك فيلم پرفروش بازي كنيد راضي‌تان مي‌كند؟
كوثري: معلوم است كه راضي نيستيم؛ كارهايي كه آدم نمي‌كند نشان مي‌دهد كه چطور بازيگري هستي. اگر كارگردان خوب پيشنهاد بدهد، معلوم است كه قبول مي‌كني. مهم اين است كه وقتي كارگردان بد به تو پيشنهاد مي‌دهد، قبول نكني. آن كارهايي كه رد مي‌كنيد نشان مي‌دهد كه چقدر مي‌خواهيد عوض شويد. قاعدتا بازيگري كه در فيلم تجاري بازي مي‌كند بايد راضي باشد. تكليفش معلوم است و چيزي را از دست نمي‌دهد. كار خوب هم پيشنهاد بدهند بازي مي‌كند و كار بد هم پيشنهاد بدهند، قبول مي‌كند. آن كسي كه دارد فيلم خاص بازي مي‌كند موقعيت بدي دارد. هم پولش را از دست مي‌دهد و هم جايگاهش را.
حالا اگر يك بازيگري مدام نقش‌هاي مختلف بازي كند و تماشاگر تا بخواهد به او عادت كند همه‌چيز را تغيير دهد، به او آسيب نمي‌رساند؟
كوثري: همه آدم‌ها نقش‌هاي مختلفي از آقاي «پرستويي» در ذهنشان است. يا «فاطمه معتمدآريا». كسي هم فكر نمي‌كند كه آنها فراموش مي‌شوند، يا دارند عادت تماشاگر را به هم مي‌زنند.
خب آنها زمان زيادي است كه دارند بازي مي‌كنند و از بين اين همه فيلمي‌كه بازي كرده‌اند همه ماندگار نشده. «رضا كيانيان» سال‌ها ديده نشد، اما خودش مي‌گويد انتظار تماشاگر را از خودش تغيير داده. الان همه منتظرند ببينند كه او اين‌بار چطور و در چه نقشي بازي مي‌كند. اما اين موضوع در مورد شما هم صدق مي‌كند؟ شايد تعبير درستي نباشد، اما عمر هنري بازيگران زن در سينماي ايران خيلي كوتاه است. يا نااميد مي‌شوند، يا اينكه فكر مي‌كنند به ته سينما رسيده‌اند.
كوثري: من خيلي به اين چيزي كه مي‌گوييد معتقد نيستم. بازيگران خوب هنوز هم دارند كار مي‌كنند.
الان «هديه تهراني» چند وقت است كه كار نمي‌كند؟
كوثري: خودش نمي‌خواهد كار كند، وگرنه پيشنهاد‌هايش كه كم نشده.
براي همين مي‌گوييم عمر كار هنري‌شان كوتاه است. مگر در اوج نبود؟ مگر اين اواخر نقش متفاوتي را در فيلم «چهارشنبه سوري» [ساخته اصغر فرهادي] بازي نكرد؟ اما حالا نمي‌خواهد كار كند.
كوثري: خب اگر به اين بگوييم عمر هنري، عمر هنري بازيگر مرد هم كوتاه است. تعداد بازيگران مردي كه در اوج ديگر بازي نكردندكه بيشتر از بازيگران زن است. اما من اين را بيشتر يك وسواس و دلزدگي مي‌دانم. هديه خودش به هر دليلي تصميم گرفته كه مدتي بازي نكند؛ اما از طرف مخاطب كه فراموش نشده.
بله. اما براي «رضا كيانيان» 57 ساله بيشتر نقش نوشته مي‌شود تا يك بازيگر زن 50 ساله.
جواهريان: خب، شما فكر مي‌كنيد چرا اين‌طوري است؟
شايد دليلش مسائل اجتماعي باشد. زن‌ها تا اواخر دهه70 چندان نقش‌هاي اصلي سينما را بازي نمي‌كردند و شرايط اجتماعي اين‌طور مي‌خواست. تازه اواخر دهه 70 است كه زن‌ها به دنبال نقش اجتماعي‌شان مي‌گردند و همين هم در فيلم‌ها منعكس مي‌شود؛ زن‌هاي صورت‌سنگي كه مثلا با «هديه تهراني» در سينما نمود پيدا مي‌كنند.
جواهريان: شايد مشكل اين است كه ما انتظار داريم بازيگراني‌خاص‌ براي يك سري نقش‌هاي‌خاص داشته باشيم.
كوثري: اصلا چرا فكر مي‌كنيد سه سال كار نكردن «هديه تهراني» پايان عمر كاري‌اش است؟
نمي‌گوييم پايان كارش است؛ مي‌گوييم مي‌تواند باشد...
جواهريان: يعني به نظرتان الان كسي «سوسن تسليمي» ‌را به ياد نمي‌آورد؟
نه. الان ما با نسلي طرفيم كه متولد 1367 است و شايد فيلمي ‌از او هم نديده باشد. چند فيلم او در دسترس است؟ ما درمورد اهالي سينما حرف نمي‌زنيم كه همه فيلم‌هاي هم را دنبال مي‌كنند. درباره مردمي‌ حرف مي‌زنيم كه ممكن است در تهران هم زندگي نكنند اما سينما مي‌روند و بازيگر‌ها را مي‌شناسند. اين افراد كه سابقه ذهني از «سوسن تسليمي‌» ندارند.
جواهريان: نمي‌شود گفت كه اين سابقه ذهني به كلي از بين مي‌رود.
كوثري: اگر به عنوان كار هنري نگاه كنيم مثل اين بازيگرها مانند نقاشي هستند كه چهار تابلو كشيده‌اند و الان كار نمي‌كنند. خب اين تابلو‌ها كه هستند. اگر كسي پيگير نقاشي باشد، حتما آن نقاشي‌ها را مي‌بيند. تنها اتفاقي كه افتاده، اين است كه او ديگر كار نمي‌كند، يا نمايشگاهي نمي‌گذارد تا مردم كارهاي تازه‌اش را ببينند.
جواهريان: اين همه نگراني درباره كار، اينكه چه فيلمي‌ بازي كنم، اينكه فراموش مي‌شوم يا نه و... مي‌تواند آدم را نابود كند. اگر با اينهمه حسابگري به كار فكر كنيم، نتيجه را خراب مي‌كند. انگار به يك مقوله هنري نگاه نمي‌كنيم...
خب اين نگاه صنعتي است و بايد برايش برنامه داشت. شايد چون صنعتي در سينماي ما وجود ندارد چندان هم نشود مصداق‌هاي روشن برايش آورد. اما شما هم جزء گروهي هستيد كه فكر مي‌كند بايد مدام تجربه كند و از كار بيشتر لذت ببرد.
كوثري: بله. البته انتخاب يك مقوله شخصي است. به هر حال من و «نگار» نفس‌مان از جاي گرم در مي‌آيد. اجاره‌خانه نمي‌دهيم، خانواده‌اي هست كه ما با آنها زندگي مي‌كنيم، ماشينمان را پدرمان مي‌خرد، پول غذا نمي‌دهيم و... به‌هر‌حال زندگي مي‌كنيم. اما براي آن كسي كه خرج خانواده مي‌دهد، نسخه‌ها و حرف‌هاي ما چندان نتيجه‌اي ندارد. من به بازيگر‌هايي كه خانواده دارند و بايد خرج كنند، حق مي‌دهم.
اما تجربه‌ها هم هميشه خوب نيستند. مثلا در فيلم «روز سوم» [ساخته محمدحسين لطيفي] نگران نبوديد كه لهجه‌تان خوب نشود و در نيايد؟ دامنه اين ريسك و تجربه‌پذيري كه مي‌گوييد تا كجاست؟
كوثري: من ترجيح مي‌دهم در زندگي‌ام زياد ريسك كنم. چون مي‌خواهم هميشه هيجان‌زده باشم. ترجيح مي‌دهم وقتي يك نقش را بازي مي‌كنم با استرس آن را بازي كنم. مي‌خواهم ندانم نتيجه چه مي‌شود. اين بازيگري را برايم جذاب مي‌كند؛ وگرنه اين نوع كه بداني چه مي‌خواهي بكني و همه‌چيز عالي باشد، هيجان‌انگيز نيست. فيلم‌هايي كه همه‌چيز آماده است تا تو در آنها بدرخشي، هميشه خوب نيستند. من از سختي‌ها بيشتر لذت مي‌برم. براي همين دوست دارم ريسك كنم و بين‌شان هم كاري مثل «روز سوم» مي‌شود كه مثلا ‌لهجه‌ام در آن درنمي‌آيد‌.
در فيلم «مي‌زاك» [ساخته حسينعلي ليالستاني] هم كه تازه بازي كرده‌ايد، لهجه داريد؟
كوثري: نه خوشبختانه لال هستم! من حالا حالا‌ها سراغ لهجه نمي‌روم.
براي نگار جواهريان تجربه‌ها تا كجا ادامه پيدا مي‌كند؟
جواهريان: فكر‌ مي‌كنم ريسك لازم است و به قول «باران» اينكه همه‌چيز در ‌خدمت اين باشد كه تو بدرخشي واقعا هميشه ‌خوب نيست منظورم از گزيده كار‌كردن، كارهايي بود كه تا به حال انجامش نداده‌اي و دوست داري با آن دست و پنجه نرم كني. يعني فيلم‌هايي كه به تو و سليقه‌ات نزديك هستند. براي من «تنها دوبار زندگي مي‌كنيم» اين‌طوري بود. «بهنام بهزادي» به من گفت كه نمي‌تواند فيلمنامه را به من بدهد و دليلش هم نتيجه كار بود. چون همه نابازيگر بودند و «بهزادي» مي‌گفت اگر منِ بازيگر فيلمنامه را بخوانم، ناخودآگاه پيش فرض‌هايي را براي خودم مي‌سازم و يك‌دستي بازي‌ها رعايت نمي‌شود. سخت است كه بدون فيلمنامه سر صحنه بروي. انگار تعادل نداري. اما مي‌خواهي روي بند راه بروي. اين هم يك جور سختي بازيگري است كه هيجان‌انگيز هم هست.
پس شما دونفر دنبال هيجان مي‌گرديد؟
جواهريان: بله.
يعني ممكن است باز هم در «خوابگاه دختران» ديگري بازي ‌كنيد؟
كوثري: بله. ما همين‌جا آگهي مي‌دهيم كه براي ما دو نفر فيلمنامه بنويسيد تا با هم بازي كنيم.
 چهارشنبه 12 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 527]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن