واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگی نامه داستانی مهدی مهدوی کیا (12)
مقدمهدر قسمتهای قبلی گفتیم که مهدی فوتبال خود را از زمینهای خاکی محله شان آغاز کرد و از همانجا بود که به باشگاه بانک ملی رسید. او طی سه سال حضور در جمع بانکی ها در تمامی رده های سنی این باشگاه توپ زد...وقتی فوتبال را شروع کرد آرزویش این بود که روزی در یک باشگاه، بازی کند. زمانی که به بانک ملی رسید آرزویش حضور در پرسپولیس بود و وقتی که به جمع سرخ پوشان ملحق شد دوست داشت در تیم ملی کشورش عضویت داشته و افتخار آفرینی کند. مهدی پس از حضور در تیمهای ملی نوجوانان، جوانان و امید ایران، در سال 75 به عضویت تیم ملی بزرگسالان درآمد و به همراه این تیم در جام ملتهای آسیای 96 شرکت کرد و حتی در چند مسابقه به میدان رفت. اگر چه مرتضی کتابفروش این استعداد را کشف و علی دوستی در بانک ملی آن را بارور کرد ولی استانکو کروات در پرسپولیس و مایلی کهن مربی تیم می در پیشرفت مهدی نقش بسزایی را ایفا کردند. سال 76 برای این جوان جنوب شهری سالی توأم با موفقیت بود، حضور ثابت در تیم ملی و ارائه بازیهای در خور توجه او با خلق حماسه های دالیان و ملبورن همراه شد تا مهدی مهدوی کیا در فوتبال آسیا جایی برای خود دست و پا کند.و حالا دنباله ماجرا...استقبال بی نظیر از کاروان فوتبالپس از صعود درخشان تیم ملی به جام جهانی فرانسه که پس از بیست سال اتفاق افتاد جشن و سرور ایران را فراگرفت و این قضیه تا چند روز ادامه داشت. کاروان تیم ملی پس از آن موفقیت بزرگ قرار شد تا روز دوازدهم آذر از ملبورن به تهران عزیمت کند.مسئولان تربیت بدنی با همکاری سایر ارگانهای دولتی تدبیر جالبی اندیشیدند تا مراسم استقبال از ملی پوشان بی نظیر از آب در آید.ساعت 16 – ورزشگاه آزادی تهران - هفتاد هزار تماشاگرسکوها در اشغال تماشاگران است و آنچه بیشتر به چشم می آید حضور پر شمار بانوان است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار برای تماشای فوتبال پایشان به ورزشگاه باز شده ... اما آن روز قرار نبود مسابقه ای برگزار شود از آبی و قرمز هم خبری نبود، همه یکرنگ و یکدل پرچم های سه رنگی را بدست داشتند که سرخ، سبز و سفید رنگهای آن را تشکیل داده بود... مردم نیامده بودند که یک بازی نود دقیقه ای را تماشا کنند، آنها خود را برای ساعتها بازی آماده کرده بودند، آنها آمده بودن تا به دلاوران فوتبال خیرمقدم بگویند... وسط زمین اطراف ورزشگاه و داخل دروازه ها با دسته های گل آراسته شده و بادکنک ها در آسمان ورزشگاه از یکدیگر سبقت می گرفتند.کاروان تیم ملی پس از ورود به فرودگاه مهرآباد با یک فروند بالگرد (هلی کوپتر) به ورزشگاه آزادی اعزام شد. بالگرد در وسط ورزشگاه توقف می کند، ملی پوشان در میان هیاهو تشویق های بی امان مردم پیاده شده و روی سکوهای از پیش تعیین شده می روند. نام ملی ملی پوشان از طریق بلندگو اعلام می شود و مردم کماکان به تشویق کردن مشغولند. همه هستند ولی از خداد عزیزی خبری نیست، پس از پرس و جو معلوم شد که خداداد از استرالیا یکسره راهی آلمان شده تا تیمش (کلن) را در بوندس لیگا یاری دهد ملی پوشان با کف زدن به ابراز احساسات مردم و دوستداران ورزش پاسخ دادند.
از جمع خانواده مهدوی کیا، پدر، برادران و پسرعموهایش در ورزشگاه حضور دارند تا پس از اتمام مراسم او را با خود به منزل ببرند. زیرا همه فامیل در خانه آنها جمع شده اند تا در جشن آنها شریک شوند. مهدی با همراهانش روانه منزل شد ولی وقتی به حوالی کوچه شان رسید با کمال تعجب دید که مردم علاقمند آنجا و اطراف خانه را محاصره کرده اند و منتظر ورود او هستند. مهدی که این حضور پرشور و فشردگی جمعیت را دید پشت یک وانت ایستاد و با بلندگو برای مردم صحبت کرد. او لطف خداوند رحمان، دعای خیر مردم و بازی غیرتمندانه همبازیانش را عوامل این موفقیت بزرگ دانست و از همه حاضرین تشکر کرد. آن شب در منزل حاج روح اله میهمانی عظیمی برپا شد و فامیل، دوستان و همسایگان در منزل ایشان پذیرایی شدند. سنت دعوت و میهمانی رفتن مهدی و خانواده اش تا چند روز ادامه داشت.روز جمعه بود. مهدی به همراه برادرش محمد هادی به منزل پدر نویسنده این داستان که از همکاران قدیمی مان نیز هست دعوت شد تا آن شب در کنار دوستان قدیمی اش خاطرات گذشته را زنده کنند.این دو برادر ساعتها در کنار همبازیان دوران کودکی خود از هر دری گفتند و شنیدند. از شیطنتهای بچگانه، از خاطرات مدرسه و خصوصاً آقای کتابفروش، از بازی در کوچه پس کوچه های سادات و امیرسلیمانی، تیم زمین خاکی شهید شیرازی و ... پس از صرف شام مهدی برای همگان این خاطره را از سعید نقل می کند: سال 68 بود که من و وحید در کلاس اول راهنمایی و سعید در کلاس دوم راهنمایی مدرسه پاسداران درس می خواندیم. آقای عالی معلم ورزش همه ما بود، دو ماه که از سال تحصیل گذشت او دیگر به مدرسه نیامد و فرد جدیدی به نام آقای فتحی معلم ورزش مدرسه شد. آقای فتحی از همه کسانی که فکر می کردند در فوتبال استعدادی دارند دعوت کرد تا صبح روز جمعه خود را در سالن ورزشگاه هفده شهریور به او معرف نموده و در تستهای او شرکت کنند. ما سه نفر هم رفتیم و از قضا هر سه در تستها موفق بودیم، در پایان جلسه مربی رو به نفرات برگزیده که اتفاقاً تعدادشان زیاد هم بود کرد و گفت مجبورم تعدادی از شما را حذف کنم ولی نوع کنار گذاردن من فرق می کند.به همه یک هفته فرصت می دهم تا یک نقاشی در قطع بزرگ بکشید و بیاورید، هر کسی نقاشی بهتری کشید انتخاب می شود و سعید که نقاشی اش خوب نبود اصلاً نیامد و انتخاب نشد...ساعتی بعد برادران مهدوی کیا جمع صمیمی این خانواده را ترک کردند و پدر سعید نیز به رسم تشکر و یادبود هدیه ای به مهدی تقدیم کرد.چند روز بعد نیز مهدی با خانواده اش راهی چشمه شد و در آنجا بار دیگر با لطف و محبت فامیل و همشهریان خود روبرو شد. حال چشمه ایها به مهدی افتخار می کردند.جمعه دیگری از راه رسید و مهدی به همراه تنی چند از ملی پوشان از جمله عابدزاده، گل محمدی و .. در نماز جمعه تهران حاضر شده و در کنار مرد صفوف بهم پیوسته نماز جمعه را تشکیل دادند.ایران حریفانش را شناختتیم ملی فوتبال ایران که جهانی شده بود کمتر از شش ماه فرصت داشت تا با تقویت خود در فرانسه اعتبار کسب کند. روز بیست و چهارم آذر ماه مراسم قرعه کشی جام جهانی در ورزشگاه ولودروم شهر بندری مارسی برگزار شد و تیم ملی ایران در گروه ششم این رقابتها با آلمان، یوگسلاوی و آمریکا همگروه شد. در این ایام در فوتبال ایران دو اتفاق مهم رخ داد یکی تعویض رئیس فدراسیون فوتبال بود که صفایی فراهانی به جای مصطفوی روی کار آمد و دیگری تعویض مربی تیم ملی بود. رئیس جدید فدراسیون با عنوان اینکه وی را برای فوتبال ما کوچک است گفت که قصد دارد تیم ملی را با هدایت یک مربی صاحب نام روانه جام جهانی کند در این برهه نامهای بزرگی چون دکتر کارلوس بیلاردو، ادولاتک، اتوفیستر، آری هان و ... مطرح شد ولی در نهایت سکان تیم ملی به یک مربی کروات (تومیسلاوایویچ) سپرده شد تا وی تیم ملی ایران را آماده تورنمنت هنگ کنگ کند.
مهدی به همراه جمعی از همبازیانش در تیم ملی روز پنجم دیماه عازم کاشان شدند تا در پاسخ به دعوت مدیریت یک شرکت فرش با دوستداران ورزش این شهر از زندگی آشنا شوند. ملی پوشان مورد استقبال گرم مدیریت و کارکنان این شرکت و همچنین مسئولین اداره تربیت بدنی کاشان قرار گرفتند، سپس مدیرعامل این شرکت ضمن خیرمقدم و تشکر سخنرانی کرد.مهدی و دوستانش پس از بازدید از قسمتهای مختل شرکت در جمع مرد ورزش دوست کاشان که در مرکز رفاه کارگران اجتماع کرده بودند حضور پیدا کرده و با مرد دیدار کردند. در پایان نیز به ملی پوشان هدایای نفیسی اهداء شد.لیگ 76 و حضور کمرنگ پرسپولیسلیگ هفتم آزادگان(76) بصورت دست و پا شکسته برگزار می شد و پرسپولیس به خاطر حضور مستمر بازیکنانش در تیم ملی و همچنین جام باشگاههای آسیا حضوری نامنظم در لیگ داشت. در این دوره سرخ پوشان با مربیگری ایوان مت کوویچ کروات بازیهای پرفراز نشیبی را ارائه کردند و بدون شک مهدی بهترین یار آنها بود.* پرسپولیس 3 – ذوب آهن 1- مهدی یک گل و یک پنالتی به ثمر رسانید.* پرسپولیس 5 – استقلال اهواز 1- مهدی یک گل زد و دو پاس گل به همبازیانیش داد.* پرسپولیس 2 – پاس 1* تراکتورسازی 2 – پیروزی 2- مهدی یک گل زیبا به ثمر رسانید.روز شنبه ایویچ اسامی 32 بازیکن را جهت حضور در تمرینات تیم ملی برای اعزام به مسابقات هنگ کنگ اعلام کرد مهدی باز هم جزو دعوت شدگان بود. در همین روز مهدی به همراهاعضاء تیم ملی فوتبال و آقای هاشمی طباء به دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی (آقای ناطق نوری) رفتند و ایشان ضمن تقدیر جوایزی را به رسم یادبود به آنها اهداء کردند.جام باشگاههای آسیاپرسپولیس در دور نخست جام باشگاههای آسیا حریف الزوراء عراق شد. بازی رفت در بغداد برگزار شد و در روزی که مهدوی کیا بعلت مصدومیت نتوانست تیمش را همراهی کند دو تیم به تساوی صفر – صفر دست یافتند.مهدی که هنوز به زیارت عتبات عالیه مشرف نشده بود خیلی دوست داشت تا این سعادت نصیبش شود اما مصدویمت زانوی راست مانع این کار شد.دو هفته بعد بازی برگشت در تهران آغاز شد و مهدی که شرایط بدنی اش بهتر شده بود از ابتدا به بازی گرفته شد. در اوایل نیمه اول او توپ خوبی را بر روی دروازه الزوراء ارسال کرد که ضربه سر بهروز رهبری فرد باعث گل برتری پرسپولیس شد. مهدی که در نیمه اول پاس گل داده بود حالا هوس گلزنی به سرش زده بود. دقیقه 63 بود که او با تیزچنگی از کمند دو مدافع عراقی گریخت و با ضربه ای دقیق پیکره دفاعی حریف را وادار به تسلیم کرد تا پرسپولیس در خانه کار را تمام کرده و به دور دوم صعود کند.در روز چهارم بهمن ماه تیم ملی با 19 بازیکن عازم تورنمنت جام سال نو چینی (کالزبرگ) شد. مسابقاتی که از ابتدا در مورد آن حرف و حدیثهای فراوانی به گوش می رسید. کالزبرگ یک کارخانه معروف آبجوسازی بود و پول برگزاری و جوایز این مسابقات از این راه تأمین شده بود. اما لجاجت مسئولین فدراسیون وقت باعث عدم حضور ایران در این جام شد!؟زندگینامه داستانی مهدی مهدوی کیا (10) زندگینامه داستانی مهدی مهدوی کیا (11)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 872]