واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: زوال عراق
نويسنده: ديويد فيليپس -(مشاور ارشد كالين پاول، وزيرخارجه پيشين آمريكا)-مترجم: عسگر قهرمانپور بناب
10-بوش در مارس 2002 به رايس گفت: پدر صدام را درمىآوريم. او را نابودش مىكنيم. دست كشيدن از خلع سلاح به جاى تغيير رژيم نشانگر تغيير اساسى و بنيادين در رهيافت آمريكا در قبال عراق بود. رايس در مقاله «رودررو باملت» جاى ترديدى در اين خصوص نگذاشت: زمانى كه مردم عراق رژيمى داشته باشند كه لياقت حكومت داشته باشد نه رژيمى كه اكنون دارند، جهان احساس امنيت بيشترى خواهد كرد. دولت بوش ارزيابىهاى اطلاعاتى را جمعآورى كرد تا با ارائه مداركى در خصوص آزمايشگاههاى بيولوژيكى دوردست، انبارهاى سياه زخم و مسيرهاى هوايى طراحى شده براى انتقال سلاحهاى كشتار جمعي، جنگ را آغاز كند. دولت بوش همچنين پافشارى كرد كه رابطهاى ميان عراق و القاعده وجود دارد، كنايه از اينكه در پشت بمبگذارى مركز تجارت جهانى 1993 صدام نيز دست داشت. گزارشهاى مطبوعاتى تصريح كردند كه محمد عطا چند ماه قبل از حملات 11 سپتامبر با يكى از عوامل عراقى در پراگ ملاقات كرده است.
بوش باور كرده بود كه «عراق در اين حملات دست داشته است». ديك چنى يكى از حاميان شديد و پروپاقرص سياست تغيير رژيم بود. در سال 2002، او 10 بار با مقامات ارشد سازمانCIA ديدار كرد تا در مورد اطلاعاتى كه مىتوانست براى حمايت از طرحهاى جنگ دولت در عراق سودمند باشد، بحث و گفتوگو كند. چنى در سخنرانىاش كهنهكاران انجمن جنگهاى خارجى را به مبارزه فراخواند: صدام حسين با مسلح شدن به زرادخانهاين سلاحهاى وحشتناك و داشتن بيش از 10 درصد از ذخاير نفت جهان مىتواند به راحتى بر تمامىمنطقه خاورميانه سلطه پيدا كند، بخش اعظم تهيه انرژى جهان را در كنترل داشته باشد، دوستان آمريكا را در منطقه مستقيما تهديد كند و ايالات متحده يا هر كشورى را به واكنش هستهاى تحريك كند... به سهولت مىتوان گفت كه ترديدى وجود ندارد كه اكنون صدام حسين داراى سلاحهاى كشتارجمعى است و هيچ شكى نيست كه او اين سلاحها را براى استفاه عليه دوستان، متحدان و خود ما انبار كرده است و در نهايت ترديدى نيست كه جاهطلبىهاى تجاوزكارانه منطقهاى صدام او را به سمت رويارويىهاى آينده با همسايگانش خواهد كشانيد. رويارويىهايى كه از سلاحهايى كه امروزه دارد استفاده خواهد كرد و نيز سلاحهايى كه با ثروت نفت در پى توسعه آنها خواهد بود.
قباد طالبانى كه به عنوان نماينده اتحاد ميهنى كردستان در واشنگتن دىسى حضور رسانده بود، پيشنهاد كرد كه هماهنگىهاى لازم را با وزير كشور سوريه درباره انتقال از طريق سوريه به كردستان عراق انجام دهد. تركيه مرزهايش با عراق را مستحكمتر ساخته و بسته بود. تنها راه ورود غير از بغداد، از طريق سوريه و سپس قايقرانى از طريق رودخانه دجله بود. قباد مرا مطمئن ساخت كه اطلاعات سوريه اين اقدام را تائيد خواهند كرد چون به وسيله رفيق بزرگ مورد تائيد قرار گرفته بود. قباد پيش پدرش جلالطالبانى رهبر قديم حزب اتحاد ميهنى كردستان برگشت. بعد از چند هفته بعد، قباد تلفن زد تا به من بگويد كه سورىها در 5 جولاى 2002 در مرز منتظر من هستند. وقتى بعدا براى ترتيبات نهايى از قباد درخواست نامه كردم خيلى خوشش آمد. به جاى نامه يك شماره رمز 3462 به من داد و گفت كه در پست بيرون بيابان شرقى سوريه كه يك سفر يك ساعته از شهر كميشلى بود بروم و حاضر شوم و در آنجا در يك بلوك مامورى با فرم مشخصات كه حاوى اسم، اطلاعات پاسپورت و كد رمز است منتظر من مىباشد. او عزيمت مرا تائيد خواهد كرد و اسنادى را كه امكان برگشت مرا از عراق به سوريه را مىدهد براى من فراهم خواهد كرد.
تصور مىشد كه نماينده حزب اتحاد ميهنى كردستان در دمشق در فرودگاه مرا ملاقات كند و درباره پايان كار با من صحبت كند.
وقتى نيمههاى شب پرواز من از وينا رسيد، فرودگاه پر از افرادى بود كه با يك پلاكارد در بيرون از گمرك منتظر دوستان و خانوادههايشان بودند. وقتى هيچ كس جلو نيامد تا مرا ببيند احساس غريبى به من دست داد و وقتى همه ترمينال را ترك كرده بودند محمد ناگهان به من نزديك شد. براى يك استراحت چند ساعته به استراحتگاه او رفتيم و قبل از غروب و وقتى خطوط هوايى داخلى سوريه گشايش يافت به فرودگاه برگشتيم. من 20 دلار نقد بابت بليت در اولين پرواز به كميشلى پرداخت كردم. وقتى رسيدم كردها صبحانهاى متشكل از ماست، پنير و نان تست به من دادند. سپس به سمت بيابان رانندگى كرديم و از كنار ايستگاههاى پمپ نفت كوچك گذشتيم كه در گرماى زياد صبحگاهى مىدرخشيدند. بعد از گذشتن از دجله و به داخل كردستان عراق من در مورد استقبال مقاماتى از حزب دموكراتيك كردستان قرار گرفتم . مشايعت كنندگان من همه به خانه مسعود بارزانى پسر ملا مصطفى بارزاني، رهبر سرشناس كرد رفتند. يك ضربالمثل كردى مىگويد: كردها جز كوهستان دوستى ندارند. كردها تاريخى سرشار از خيانت و نااميدى دارند. وقتى ايالات متحده در توافقAlgiers واسطهگرى كرد كه نهايتا منجر به پايانمنازعه مرزى بين عراق و ايران در سال 1974 شد تهران كمكهايش به كردهاى عراق را قطع كرد و بدين ترتيب صدام توانست با نهايت خشونت شورشهاى كردى را فرو نشاند. وقتى كردهاى عراق در جنگ 1988-1980 بين ايران و عراق در كنار ايران قرار گرفتند- صدام حسين از تهاجم مشترك ايران - كردستان ترسيد.
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]