محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826521476
نويسنده: عليرضا باونديان شهر اسلامي؛ آموزه هاي معنوي و الزامات شهرسازي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: عليرضا باونديان شهر اسلامي؛ آموزه هاي معنوي و الزامات شهرسازي
خبرگزاري فارس: هر چه مدرنتر مي شويم معضلات و مشكلات شهرهايمان بيش و بيشتر مي شود. پذيرش شتابزده مدرنيته و بي اطلاعي از ريشه ها و شيوه هاي آن و طرد فرهنگ سنتي به تصور عنصري متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسايل عديده شد تا جايي كه ناهنجاريهاي اجتماعي و آلودگي هاي زيست محيطي، مجالي براي آسودن و غنودن به شهروندان نمي دهد.
نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما از گذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد.
به نظر مي رسد هر چه مدرنتر مي شويم معضلات و مشكلات شهرهايمان بيش و بيشتر مي شود. پذيرش شتابزده مدرنيته و بي اطلاعي از ريشه ها و شيوه هاي آن و طرد فرهنگ سنتي به تصور عنصري متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسايل عديده شد تا جايي كه ناهنجاريهاي اجتماعي و آلودگي هاي زيست محيطي، مجالي براي آسودن و غنودن به شهروندان نمي دهد. شهرهاي امروزي ديگر چندان براي زيست انسان مناسب به نظر نمي رسند زيرا آسيب هايي كه شهر امروزي بر انسان وارد مي كند تنها مختص عرصه هاي مادي زندگي او نيست بلكه وجود معنوي او را بيش از هميشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بليه هاي متعدد قرار داده است. در شهرهاي پيشرفته صنعتي جهان، موفقيت هايي در جهت كاهش آسيب ها در عرصه مادي زيست (مانند آلودگي آب و هوايي، صوتي، بصري، حمل و نقل، شلوغي، حومه نشيني، تفكيك طبقاتي نظام ساخت شهر يا همان حاشيه نشيني، تفكيك عملكردهاي شهري، و... ) به وقوع پيوسته است اما آسيب هاي معنوي همچنان به قوت خود باقي است و آن به طور خلاصه عبارتند از:
- محدوديت روزافزون عرصه هاي اختيار فردي در انتخاب نوع زندگي و فرهنگ.
- اجبار شهروندان به استفاده از خدمات تحميلي يكسان و در نتيجه مسدود شدن راههاي زندگي ارزشي و فرهنگي؛ آنچنان كه در گذشته پيشينيان ما بر اساس نظام اعتقادي خود به آن عمل مي كردند مانند قناعت و زهد.
- ورود سرعت لجام گسيخته در روابط و مناسبات اجتماعي شهروندان براي به دست آوردن امكانات زيست متعارف. بدين سان لحظه هاي آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان براي شهروندان به مثابه آرزويي بزرگ درآمده است و پيوندهاي انساني ضعيف گشته است.
- كم فروغ شدن استعدادهاي انساني، به ويژه طبقات كم درآمد در چرخه توليد و مصرف بي رويه.
- به هدر رفتن توان هاي ارجمند مادي و معنوي مردم در جريان تردد در شبكه هاي بيروني، پيراموني و دروني.
- بروز نابساماني هاي شديد فرهنگي، اخلاقي، عصبي و رواني. اين مهم به خصوص در قطب هاي بزرگ اقماري و اقامتي جديد بر اثر فقدان پيوند معني دار ميان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبكه ها با رشد رواني و اخلاق فردي و اجتماعي حادث شده است.
بي آنكه بخواهيم منكر پيشرفت هاي كارساز و ارزشمند شويم اما به نظر مي رسد در نظام شهرسازي جديد چند اتفاق ناروا به وقوع پيوسته كه قافله شهر سازي را تا به حشر لنگ ساخته است:
مهمترين اين همه به يقين غفلتي است كه متوليان ايجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت از مجموعه هاي خُرد يا «سلولهاي حياتي تمدن» در عرصه هاي فرهنگ، محيط زيست و اقليم و توجه مفرط و بي برنامه به مجموعه هاي كلان؛ گسترش بي رويه كلان شهرها و نابودي روستاها، نفي فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودي توليد كم به نفع توليد انبوه، و مهمتر از همه نابودي فرهنگ هاي بومي به نفع فرهنگ مسلط جهاني. واقعيت نظام شهرسازي اكنون آيا غير از تمجيد دريا و تحقير قطره است؟
در اين ميان شهرهايي هستند كه به طور غول آسا رشد كرده و جمعيت زيادي را در خود متمركز كرده اند در حالي كه به طور طبيعي و تدريجي آمادگي لازم را كسب نكرده بودند. در حقيقت بر اين شهرها، هجوم ظالمانه اي انجام شد:
هجوم از روستا و شهرهاي كوچكتر، هجوم كالاهاي وارداتي، هجوم سرمايه، هجوم ماشينيسم و صنعت مدرن، هجوم منش هاي رفتاري بيگانه، بمباران هاي رسانه اي و تبليغات لجام گسيخته و هويت ستيز تجاري. ما امروزه با توسعه غير درون زا به خصوص در كلان شهرها مواجهيم كه اين مساله هم به نارسايي هاي شهر غير مدرن و همه ناهنجاريهاي شهر مدرن منجر شده است.
نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما از گذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد. از سويي نتوانستيم چنان كه بايد تحليلي شايسته و ژرف از مباني فكري مدرنيته داشته باشيم و از ديگر سوي – و با همين شدت و حدت – از تحليل راستين درونمايه هاي فرهنگي خود بازمانديم و به آن بي اعتنا شديم.
يكي از بهترين گزينه هايي كه مي تواند شهرهاي ما را براي سكونت و زيست همه جانبه مادي و معنوي مسلمانان متناسب گرداند بهره وري عالمانه و مدبرانه از پشتوانه هاي تاريخي خود براي ترميم و بهسازي موقعيت هاي تقويمي است.
با بررسي تاريخ اقوام گذشته و ديگر پيامبران الهي كه بخشي از آن در قرآن كريم آمده است، به خوبي ميتوان چهره شهرها را در تاريخ انبيا تبيين كرد. از مجموع آيات الهي چنين بر ميآيد كه شهر اسلامي از تقدس خاصي برخوردار است و بايد در جهت گسترش و اعتلاي شهر و شهروندان آن از هر نظر كوشيد. برآنيم تا اين نگاه خاص، شهر را با استفاده از آيات و ديگر منابع اسلامي بررسي كنيم.
با نگاهي به ادوار قديم تاريخ و زندگي بدوي انسان اوليه، به خوبي در مييابيم كه از غار تا قصر، همواره عنصري به نام نياز در رفتار او مشاهده شده است. انسان، نياز به امنيت، نياز به مسكن، نياز به غذا، نياز به پوشاك و از همه مهمتر نياز به زندگي اجتماعي را در خود احساس ميكرده است.
او از بدو تولد به دنبال تأمين امنيت خود بوده است و اين خواسته او بر سه ركن دسترسي به «جان پناه»، «زندگي جمعي» و «آسايش» استوار بوده است.
هر چند منشأ اندشيدن بنيادي به سرپناه در آدمي كاملاً روشن نيست و گاهي در كاوشها نتوانسته اند فرقي بين كاشانه آدميان و آشيانه برخي حيوانات بيابند، اما در بررسي از آثار مربوط به «هوموسابين»[1]ها ميتوان توانايي مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشكال هندسي مقارن دانست. حتي در مورد /«نئاندرتالها»[2] سالها تصور ميشد كه در غارها زندگي ميكردهاند ليكن اكنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شدهاند.
تحقيقات پياژه [3](روانشناس فرانسوي) نشان ميدهد كه قدرت خلاقيت و ذكاوت بشر در محيط امن بيشتر بروز پيدا ميكند و بالعكس تحرك و عدم استقرار مكاني، بشر را به نوعي خودپسندي و توقف فكر خلاق دچار مينمايد. همچنان كه در يكي از خطهاي مصري مفهوم كلمه شهر به معني مادر بوده است.
به گفته برخي از متفكران و دانشمندان از جمله مانفرد[4] در حقيقت شهر كار خود را با هدف بازسازي جهان و به زمين آوردن كائنات آغاز نمود و بدين ترتيب به نمادي از آنچه امكانپذير است بدل گرديد.
واژه «پوليس» در زبان يوناني جهت شهر به كار برده ميشد كه به معناي «ارك» يعني حصاري پيرامون هرگونه دژ طبيعي است و در حقيقت به معناي پناه شهر يا محل تحصن به منظور اعطاي امنيت يا به دست آوردن امكان آزادي است.
واژه «مترو پوليس» يا كلانشهر در ادبيات سياسي به «مادر شهر» ترجمه شده است. اين واژه با كنايه برگرفته از نظريه وابستگي در توسعه كه در دهه 1970 طرفداران زيادي داشت براي يك مادر- شهر جهاني، مصطلح گرديد. در واقع ساكنين شهرهاي گذشته به يمن امنيت و سكون به ايجاد آبادي و توسعه آن پرداختهاند و به همين دليل آثار باقي مانده از اينگونه شهرها براي ما پيام تفاهم و امنيت را به ارمغان ميآورد و ساعتها توجه ما را به خود جلب مينمايد.
«ابن خلدون» منشأ بنياد شهرها را خصوصيات تجملخواهي بشر و زندگي در ناز و نعمت ميداند. او در اين مورد ابتدا نحوه زندگي باديه نشينان را بررسي ميكند[5] و ميگويد كه باديه نشينيان گروهي هستند كه به كارهاي كشاورزي و دامپروري مشغولند و از آنجايي كه براي پرورش حيوانات و گياهان محتاج به چراگاه ها و زمينهاي حاصلخيز هستند، بنابراين مجبورند كه در دشتها و صحراها زندگي كنند. در اين شرايط، تعاون و همكاري آنها در راه به دست آوردن نيازمنديها و وسايل زندگي از قبيل مواد غذايي، مسكن و سوخت، در حد نياز است و در صدد توليد مقدار بيشتري برنميآيند، ولي با بهتر شدن وضع اقتصادي اين طوايف، خواستهاي تجملي و غير ضروري مورد توجه قرار ميگيرد و در راه افزايش كميت خوراك و پوشاك و كيفيت آنها ميكوشند و در صدد توسعه خانهها و بنيانگذاري شهرهاي كوچك و بزرگ برميآيند. از آنجايي كه خواستهاي ضروري مقدم بر نيازهاي تجملي بشر است، بنابراين، باديه نشيني به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشيني است.
ابن خلدون در مورد بنياد شهرهاي بزرگ و توسعه آنها مينويسد كه چون شهرهاي بزرگ داراي ساختمانها و عمارتهاي بزرگ است، ايجاد آنها به نيروي انساني زياد و ثروت هنگفت نياز دارد. بنابراين، فقط پادشاهان و دولتهاي مقتدر ميتوانند با اجير كردن و يا بردگي جمعيت ها اقدام به ايجاد چنين عمارتها و شهرهاي بزرگي كنند. بنابراين، ابنخلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حكومت ها ميداند و ميگويد كه هرگاه حكومت وقت سقوط كند، توسعه شهر محدود ميشود و حتي گاهي آن شهر از بين ميرود، مگر اينكه دولت جديد به آن شهر توجه كند.
به طور كلي هر حكومت جديدي كه زمام امور را دردست بگيرد به دو دليل محتاج به ايجاد شهرهاي بزرگ است. اول؛ به دليل همين خصلت تجمل پرستي و آسايش و رفاه انساني و دوم، به دليل مقابله با دشمن [6]
به نظر ميرسد كه ابنخلدون هم منشأ پيدايش شهرها را با نحوه زندگي اقتصادي بشر مربوط ميداند كه ابتدا فقط نيازهاي ضروري خود را توليد ميكند و سپس با افزايش بازده توليدي، به خواستهاي تجملي هم روي ميآورد. به عبارت ديگر، شهر را محل طبقه حاكم ميداند كه براي ارضاي نيازهاي تجملي خود، از افراد ديگر جامعه استفاده ميكند.
البته بايد توجه داشت كه ابن خلدون منشأ پيدايش شهرها را تنها ناشي از عوامل اقتصادي نميداند، بلكه معتقد است كه در تشكيل بعضي از شهرها، مذهب نقش عمدهاي داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبي مكه به امر خداوند و به وسيله ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) بنا شده است.
چيستي و چگونگي «شهر» و «شهر اسلامي» در آموزههاي اسلامي، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنبالهداري است كه نيازمند تعمق و تتبع وسيع در منابع ارائه كننده اين آموزه هاست. قرآن كريم از جمله منابع اصيل و بنيادين در تشريح رويكرد اسلام به ويژگيهاي شهر مطلوب است.
شهر اسلامي چه خصوصياتي دارد، آيا شهري است با گنبد و منارههاي متعدد، برخوردار از اماكن مذهبي متنوع، داراي چهره تاريخي و باستاني مانند شهرهاي اوائل اسلام و يا شهري است با انسانهايي موحد.
در اين مورد اصيلترين و جامعترين منبع معارف اسلامي قرآن كريم است؛ اقيانوسي كه انسانها در قرون و اعصار از بركات آن متنعم شدهاند و در عين حال ضمن حفظ طراوت و تازگي، نقصاني در آن ايجاد نشده است و نمي شود.
واژههاي «المدينه» 14 مرتبه، «بلد» 14 مرتبه و «البلاد» 5 مرتبه در قرآن آمدهاند؛ البته در بعضي از آيات، شهر خاصي مورد نظر بوده است. در بعضي ديگر موضوع اصلي و پيام آيه به هيچ كدام از ويژگيهاي شهر ارتباط نيافته و تعدادي ديگر از آيات به طور مستقيم و با يكي از ويژگيهاي شهر و مراكز جمعيتي ارتباط دارند.
خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنيت شهر به شهر سوگند ياد ميكند:
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا و لَهُ كُلُّ شَيءٍ و أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[7]
(من مامورم كه تنها پروردگار اين شهر را - كه خداوند آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آن اوست - پرستش كنم و امر شده ام كه از مسلمانان باشم.)
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. و أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[8]
(قسم به اين شهر و تو كه در اين شهر سكني گزيدهاي.)
وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[9]
(و سوگند به اين شهر ايمن)
در آيات فوق - كه در شهر مكه نازل شده است - مشاهده ميشود كه يك شهر ميتواند به قدري تقدس يابد كه خداوند به آن سوگند ياد كند و ميدانيم كه شهر مكه از ديرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر اين سوگندها دو ويژگي نيز به تقدس آن افزوده است:
الف ـ سكونت پيامبر در مكه به اين شهر تقدس ميدهد.
شهري كه در آن افراد برجسته، متقي و دانشمند زندگي ميكنند، مقدس است. حتي خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نيز به شهر تقدس ميدهد و اين موضوع كم و بيش در اكثر نقاط دنيا مورد توجه بوده است.
ب ـ امنيت شهر؛ كه از اين جهت نيز به مكه تقدس داده شده است.
نفوذ فرهنگ غني اسلام به سرزمينهاي گوناگون در آسيا، آفريقا و اروپا اثرات اجتنابناپذير و فراواني بر توسعه شهر بر جاي گذاشته است. آداب و رسوم مذهبي، باورها و ارزشهاي آن به ويژه آنجا كه با سازمان و اقتدار ربط پيدا ميكنند، بر گردهمايي اجتماعي تأكيد كردهاند و با كوچگري (خانه به دوشي) و پراكندگي مخالف هستند.
شهرهاي اوليه اسلامي از قبيل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ يا دژ ايمان را ايفا كردند. آنها متعهد به پذيرايي از نوكيشان (يا نو گرويدهها به دين اسلام) بودند، همانگونه كه مدينه پذيراي مهاجران مكه بود. اين شهرها را دارالهجره ناميدند، يعني مكاني كه مسلمانان به آنجا ميآمدند تا زندگي اسلامي را در عمل پياده كنند. از طريق آنها بود كه اسلام به قاره آفريقا و جنوب اروپا گسترش يافت و در نتيجه شماري از شهرهاي پررونق، پديدار شدند.
اين نقش معتبر (مذهبي) كمكم با آميزش انگيزههاي سياسي كارانه كمرنگ شد و بخشهاي گوناگون دنياي اسلام پيوند سنتياش را با خلافت اصلي در شرق گسيخت و اختلافات و درگيريهاي محلي، در كنار افراد خانه به دوش به فرايند افول يا زوال شهري انجاميد.
تا زمان ورود عثمانيان در قرن شانزدهم ثبات دوباره اي برقرار نشد. عثمانيان در آرزوي احياي خلافت كهن و همچنين دفاع از ساحل غربي آفريقاي شمالي در برابر اشغال پرتقال و اسپانيا توانستند اكثر جهان اسلام را به استثناي ايران، شبه جزيره عربستان و مراكش مهار كنند. آنها صلح، امنيت و رفاه را - كه مؤلفههايي اصلي رشد و بهبود شهري است- به همراه آوردند. بدين سان يك بار ديگر شهرهاي فراوان جديدي پديد آمدند و ساير شهرها هم به نحو قابل توجهي گسترش يافتند و عملاً تجارت عثمانيان رونق يافت.
بدين سان آرمان اسلامي با واقعيات اجتماعي و اقتصادي سازش يافت؛ به طوري كه از همان اوايل مسلمانان و غيرمسلمانان در نواحي تجاري، در كنار يكديگر كار و حتي در نواحي مسكوني به صورت آميخته زندگي ميكردند. غير مسلمانان در معاملات تجاري ميان خود به «قاضي» مراجعه ميكردند و احساس «همشهري بودن» در آن پايتخت فارغ از تعصبات ميهني بر امتيازات مذهبي و تباري برتري داشت.
در زمينه مقولات كالبدي شهر نيز فضاها به گونهاي استقرار يافته بودند كه هيچ يك از نيازها و موقعيتها نقش اخلاقي، معنوي و الهي را خدشهدار نميساختند. روابط بنيادي در شهر به گونهاي بود كه انسانيت و معنويت را در ميان ساكنان آن به وجود ميآورد و هرگونه تبعيض فضايي، اقليمي كه با روح عدالت و تقسيم منابع و امكانات مغايرت داشت منتفي ميگرديد.
شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونهاي از يك شهر اسلامي، در بردارنده تفكرات عميق دين مبين اسلام بود و تأسيسات و امكانات به گونهاي ساماندهي شده بود كه افراد نيازمند و فقير جامعه نيز در درجه اول بتوانند نيازهاي بنيادي خود را (چون مسكن، كار، رفاه و فرهنگ) در آن بازيابند.
نكته قابل توجه ديگر، اولويتهايي بود كه در تجليات كالبدي شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهاي اصلي شهر سازي اسلامي مانند مساجد، مدارس، مراكز فرهنگي و كتابخانهها در جايگاه واقعي خود استقرار مييافتند.
شهر اسلامي علاوه بر موقعيت طبيعي و محلي [10] و ويژگيهاي كالبدي، بازتاب دهنده ساختارهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي عام جامعه جديد التأسيس بود. به عنوان مثال نخستين اصل بازگو كننده ماهيت شهر اسلامي همانا سازگاري طرح و شكل ساختماني شهر با شرايط طبيعي اعم از موقعيت طبيعي و شرايط آب و هوايي بوده است. استفاده از مفاهيمي چون حيات خلوت، خيابانهايي سرپوشيده باريك و باغها، بيانگر اين شرايط بودهاند. اين قبيل عناصر به منظور تطابق با شرايط آب و هوايي گرم حاكم بر محيط زندگي مسلمانان طراحي ميشدهاند.
همچنين باورهاي مذهبي كانون يا هسته اصلي زندگي فرهنگي مردم مسلمان را تشكيل ميداده است، از اين رو مسجد در سلسله مراتب نهادي و مكاني از جايگاه عمده اي برخوردار بوده است: باورهاي فرهنگي و اعتقادي، تفكيك كننده زندگي خصوصي و عمومي و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است.
در نتيجه، طرح شهري شامل قلمروهاي خصوصي و عمومي از يكديگر بوده است؛ پس هرگونه فعاليت اقتصادي كه با مبادله و حضور اجتماعي سر و كارداشته باشد از كاربري (خانههاي شخصي) مسكوني جدا بوده و بيشتر اين قبيل فعاليت ها در مناطق عمومي و خيابانهاي اصلي متمركز بوده است.
در شهر اسلامي، اصل حريم شخصي به قانون عرفي و شرعي تبديل شده بود؛ مثلا ارتقاع ديوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعيين مي كردند.
سازمان اجتماعي جامعه شهري مبتني بر چشماندازهاي فرهنگي، خاستگاه هاي اعتقادي و همخواني مشترك استوار بوده است. بنابراين توسعه در جهت برآورده ساختن اين گونه نيازها به ويژه اتحاد و خويشاوندي، دفاع، نظم اجتماعي و اعمال مذهبي بوده است.
عواملي چون حرمت ساختار خانواده، حريم شخصي، تفكيك جنسي و تعامل اجتماعي نيرومند به وضوح در شكل ساختماني متراكم منازل حياطدار متجلي و متبلور بوده است. مسايل اجتماعي و حقوقي در تيررس نظر محققان و انديشمندان مذهبي بوده كه در مكاني نزديك به مسجد اصلي (نهاد اجتماعي اصلي) و زندگي اجتماعي- جايي كه اكثر مشاجرات در ميگرفته- زندگي ميكردهاند.
متاسفانه تغيير قدرت سياسي از نظام شورايي اسلام آغازين به رژيمهاي خود كامه- به ويژه اواخر دوران عثماني - منجر به انتقال اماكن سياسي از مركز شهر به كناره شهر به شكل دژ يا (ارگ) شد؛ تا مگر به اين وسيله محافظت بهتري از حاكمان صورت پذيرد. نمونههايي از اين قبيل تداركات را ميتوان در شهرهاي آفريقاي شمالي تحت نام كسبه يا قصبه يافت.
به هرحال شهر اسلامي داراي ويژگي هاي زير بوده است:
- مسجد؛ كه در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه مي كرد. در اينجا نماز جمعه برپا ميشد و مدرسهاي به آن چسبيده بود كه تعاليم علمي و مذهبي را ارايه ميداد.
- بازار؛ در خارج از مسجد اصلي قرار داشت و درآنجا فعاليتهاي اقتصادي شهر عرضه ميشد. توزيع كالا و فروش آن از نظر مكاني اغلب از جنبه ماهيتي شان صورت ميگرفت: اقلام مقدسي مانند شمع، بخور و عطر و اقلامي كه توسط كتابفروشان و صحافان به فروش ميرسيد، در نزديكي مسجد قرار داشت و بقيه كالاها در فاصله دورتري بودند. ناحيه مركزي شهر نيز محل تجمع ساير فعاليتهاي عمومي از قبيل فعاليتهاي اجتماعي، اداري، تجاري، هنري، هنرهاي دستي، حمام و استراحتگاهها بود.
- ارگ؛ كه به قصبه مشهور است نماد حاكميت بوده است. قصبه - كه دور تا دور آن ديوار بود- مشتمل بر ناحيهاي بود كه داراي مسجد، باغها و ديوان خانه هاي ساكنان خودش بود و معمولاً در بخش بالايي شهر قرار داشت.
- مناطق مسكوني؛ به مجموعهاي از خانوارهايي گفته شده كه زندگيشان بر نزديكي و صيميت استوار بوده است؛ امري كه در پيونددهي شخصي، منافع مشترك و وحدت اخلاقي مشترك متجلي بوده است. اين مناطق مسكوني عملاً متراكم بوده و هركدام داراي مسجد، مدرسه، نانوايي، مغازه اشيا و لوازم ضروري مختص به خود بوده است. آنها هر كدام دروازههاي خودشان را داشتهاند كه معمولاً پس از آخرين عبادت در شب بسته و پيش از آغاز نخستين عبادت صبحگاهي باز ميشدند. مناطق مسكوني در الجزاير و تونس از چنين نمونههايي بودهاند. اين مناطق از لحاظ قومي سازمان يافته بودهاند. برخي مسلمانان نيز در مناطق مسكوني ديگر جمع شده بوده و هر گروه باورهاي فرهنگي خودش را پياده ميكرده و براي آنها جشن ميگرفته اند.
گرچه عامل چند قوميتي از جنبه واقعي در شكل گروهي متجلي بوده اما آنان از نظر اقتصادي، اعتقادي و اجتماعي از يك نظام حقوقي پيشرفته و مشترك برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از اين طريق مساوات همه گروهها تأمين ميشد. چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ عربي بر هيچ عجمي برتري ندارد، مگر به تقوا.
- شبكه خياباني؛ پيوند ميان مناطق مسكوني و مكان اصلي از طريق شبكه باريكي از خيابانهاي پيچ در پيچ صورت ميگرفته است. خيابانهايي كه خود به خيابانها و بنبستهاي شبه خصوصي، خصوصي و عمومي تقسيم ميشدند.
- ديوار؛ همواره ديوار مستحكمي با تعدادي دروازه، شهر را در برميگرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
- نماي بيروني؛ در بخش بيروني ديوارها، قبرستانها (قبرستانهاي مسلمانان و يهوديان)، بازار هفتگي و غيره وجود داشته است.
فرهنگ و اعتقادات اسلامي بر ساخت و بافت شهرهاي مسلمانان تأثيرات بسياري برجاي نهاد:
1. هر واحد اجتماعي بافت شهري، از استقلال فكري و طراحي ويژهاي در رابطه با شاخص هاي فني و شرايط اجتماعي و اقتصادي مخصوص به خود برخوردار شد.
2. فضاهاي باز كه در قرون گذشته - از صفويه به اين سو شكل گرفتند- متمايز از فضاهاي باز قبلي و مكمل فضاي زندگي در فضاهاي سرپوشيده شدند.
3. معماري يادمانگرا در دوره ايلخاني، تيموري و صفوي كه مجموعاً نمادين و برخوردار از ارزش هاي هنرمندانه بودند به شهرسازي اسلامي اضافه و تثبيت شدند.
4. شهرهاي اسلامي از فرهنگ بصري يگانه اي بهره مند شدند كه بي شك در برآورده شدن اين مهم هنرمندان مسلمان نقشي محوري داشتند. تلاشگري هاي آنان - بويژه در حوزه هنرهاي تجسمي - باعث شد تا روح توحيد به عنوان اصلي ترين شاخصه اعتقادي مسلمانان – بيش از پيش ديده و نگريسته شود و از اين مسير آرامش رواني خاصي به ساكنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
5. پيوستگي فضايي؛ و آن عبارت بود از تمهيداتي خاص تا برخي عناصر مجموعه شهر و مراكز محلات از طريق يك سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه هاي اصلي و ميدان ها پيوند خورند و بر از هم گسيختگي فضايي چيره شوند.
نتيجه گيري
پيشرفتها و جهش هاي اروپاييان در عرصه علم جديد و كاربردي كردن علوم و درنتيجه رونق اقتصادي ايشان از يك سو، و توقف علمي و عقب ماندگي اجتماعي كشور ما در سال هاي حاكميت رژيم هاي سلطه گر و مستبدي چون قاجار و پهلوي از سوي ديگر، منجر به برقراري رابطه هاي نامتعادل سياسي، فرهنگي و اجتماعي ما با آنها شد. رابطه هاي يك طرفه وارد كننده – مصرف كننده در همه زمينه ها از جمله در عرصه معماري و شهر سازي معمول گشت. شيوه هاي سنتي ساخت و سازهاي فضايي دچار توقف و ركود شد و تحرك لازم براي هماهنگي با تغيير و تحول در نظام توليد، دگرگوني شيوه هاي زندگي، تحولات فضايي، و... توانايي پاسخگويي به زندگي تازه را از دست داد. نظام توليد جهاني و شيوه هاي وابسته به آن در امر ساختمان بر شيوه هاي توليد بومي برتري يافت. نظام توليدي و شيوه هاي زندگي وارداتي و سبك هاي معماري وابسته به آن دوران – كه به دوران مدرن مشهور است – تا دهه اول نيمه دوم قرن بيستم، ملاحظات بوم زيستي را مورد توجه قرار نمي داد. علاوه بر اين سبك مدرن، هيچ گونه پيشينه اي در شرايط بومي و اقليمي ايران و سرزمين هاي مشابه ايران نداشت. به اين ترتيب نظام بومي و فرهنگي معماري و شهرسازي ما با سنت هاي اصيل خود قطع رابطه كرد و از انكشاف و تطور طبيعي تاريخي خود محروم گرديد.
براي برون رفت از تشتت ها و تفرق هايي كه امروزه مبتلابه شهرهاي ما شده اند تحقيق ژرف در آثار گذشته به منظور يافتن چارچوب كالبدي مناسب براي ساخت و سازها، ضروري و باارزش است؛ اما به شرطي كه با ديدي نقادانه و به دور از عتيقه پرستي و افسون گرايي باشد. بي شك تمدني كه براي همه عرصه هاي تعالي انسان مسلمان، رهيافت هاي كارآمدي دارد براي محوري ترين عرصه هاي زيست مادي و معنوي انسان، نمي تواند گفتني هاي درخور توجهي نداشته باشد. گفتمان مباني شهرسازي در فرهنگ و تمدن اسلامي ايراني ما افزون بر وجوه فني و هنري ارزشمندي كه برآن مترتب است گفتماني استعلايي نيز هست و بسياري از عرصه هاي مكتوم علمي و تمدني را تنوير و تبيين خواهد كرد.
نظام كالبدي و فيزيكي، پوسته بيروني و ظاهر آشكار يك شهر است؛ باطن شهر، ماهيت اعتقادي و فرهنگي آن است. در عين حال تاثير فراوان نظام كالبدي در جهت بخشي به فرهنگ و ماهيت اعتقادي آن قابل انكار نيست. آرمان هاي اساسي شهر اسلامي در لايه هاي باطني شهر و ضابطه هاي حاكم بر رابطه هاي شهروندي نهفته است و البته كالبد آن نيز در اين بستر و ازجهت هماهنگي و رابطه متقابلي كه با درون آن برقرار مي كند، اهميت مي يابد و نه مستقل از آن.
شهري كه مطلوب فرهنگ اسلامي است بي هيچ ترديد، آن شهري است كه ساكنان آن را به آسمان مشترك اعتقادات ديني هرچه بيشتر متوجه سازد و همچون حقيقت همه اديان كه بر كرامت و عزت نفس انسان تاكيد دارند موجبات مكرمت نوع انساني را فراهم آورد. شهري كه نظام شهرسازي آن برتراويده از نظام اعتقادي ديني است و بسترهاي مناسبي را براي تامل انسان ها در خود و تدبر ايشان در صنع حضرت باريتعالي رقم مي زند.
پي نوشت:
1- homosapiens نام علمي انسان به مفهوم بشري آن
2- Ne·an·der·thal noun
3- Pia·get, Jean(1896-1980)
4- Ei·gen, Manfred. Born 1927
5- حلبي، علي اصغر؛ تاريخ تمدن اسلام، تهران، انتشارات اساطير
6- ibn-Khal·dun( 1332-1406(
7- Arab historian. His Muqaddimah (c. 1375) is an important work on the theory of history.
8- قرآن مجيد/ نمل 91
9- قرآن مجيد/ بلد 1و2
10- قرآن مجيد/ تين 3
11- topography
...........................................................................
منبع: باشگاه انديشه
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]
-
گوناگون
پربازدیدترینها