تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830038961




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مبانی انسان شناختی عرفان سیاسی - بخش اول اهمیت صورت جامعه و تمدن در تربیت قلب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مبانی انسان شناختی عرفان سیاسی - بخش اولاهمیت صورت جامعه و تمدن در تربیت قلب
خبرگزاری فارس: اهمیت صورت جامعه و تمدن در تربیت قلب
ر نگرش عرفانی، انسان موجودی کشیده شده از ظاهر به باطن عالم است و ابعاد گوناگون وجودش، در تناسب با دنیا، برزخ و قیامت طراحی شده است.

  چکیده علم عرفان متناسب با تعریفی که از انسان و جهان دارد، حوزه سلوک معنوی انسان و میزان گستردگی آموزه های معنوی اش را معین می گرداند. در نگرش عرفانی، انسان موجودی کشیده شده از ظاهر به باطن عالم است و ابعاد گوناگون وجودش، در تناسب با دنیا، برزخ و قیامت طراحی شده است. ازاین رو، ظواهر بیرونی و شئون گوناگون زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی انسان نیز در تعامل و تناسب با عالم غیب رقم می خورد و شأنی فراگیر نسبت به دنیا و آخرت پیدا می کند. ازاین رو، انسان شناسی عرفان، عارف را به حوزه سیاست می کشاند و او حق ولایت سیاسی جامعه اسلامی را به انسان کامل می سپارد. کلیدواژه ها: عرفان، سیاسی، انسان ، خلیفه، جامعه، ولایت، اجتماع. مقدمه ترکیب لفظی عرفان سیاسی، در سابقه متون عرفانی اسلام وجود ندارد و این ترکیب پس از انقلاب اسلامی ایران به سبب شرایط خاص پدیدآمده ناشی از حضور فقهای شیعه در عرصه قدرت سیاسی طلوع کرده است. این لفظ، که برگرفته از مبانی اسلام سیاسی بوده و در حاشیه مباحث نظری حکومت اسلامی تولید شده است، از ترکیب دو کلم، عرفان و سیاست حاصل گردیده و می تواند، هم بر توجه سیاسی به سراسر آموزه های عرفانی دلالت کند و هم بر نگرش عرفانی به مقام سیاست دلالت نماید. با این همه، به سبب شرایط کنونی تاریخ تشیع و عزم فقیهان شیعی مبنی بر تمدن زایی اسلامی، این ترکیب صورتی تاریخی نیز به خود می گیرد و در فرایند تولید آموزه های اسلامی پس از انقلاب جایگاه اجتماعی ویژه ای برای عرفان اسلامی ایجاد می نماید. در بعد نظری و در حوزه موضوع این تحقیق، پژوهش جامع و مستقلی که با نگرش درجه دوم به حوزه عرفان سیاسی نگریسته باشد و مبانی انسان شناختی آن را در قالب یک تحقیق مستقل ارائه نماید، در دست نیست. برخی از پژوهش ها در مسائل عرفان سیاسی وارد شده اند و نگرشی از موضع مبانی ندارند؛ مثلاً، عزیزالدین نسفی در مجموعه رسائل الانسان الکامل و یا ابرقوئی در مجمع البحرین، که اثری مستقل در عرفان سیاسی است و درباره آیین مملکت داری، اخلاق حکومت و اصول عرفانی سیاست ملک و ملت سخن می گوید، مستقلاً در بین مبانی بحث نکرده اند.  برخی دیگر از پژوهش ها، که خصوصاً با نگرش بیرونی به عرفان سیاسی پرداخته اند، در حین پژوهش به برخی از مبانی اشاره کرده اند و به برخی از جنبه های انسان شناختی عرفان سیاسی، در جریان کلی پژوهش نیم نگاهی کرده اند؛ مثلاً، بهرام دلیر در کتاب فلسفه عرفان سیاسی، بخش مشخصی را به مبانی انسان شناختی عرفان سیاسی اختصاص داده است. همچنین است تحقیق هایی همچون کتاب پیدایی اندیشه سیاسی عرفانی در ایران از عزیزالدین نسفی تا صدرالدین شیرازی، نوشته مهدی فدایی مهربانی (فدایی مهربانی، 1388)؛ مقاله عرفان و سیاست، نوشته سیدمحمد حکاک (حکاک، 1381)؛ مقاله فلسفه، عرفان و سیاست، نوشته علی رضا صدرا (صدرا، 1381). به نظر می رسد پژوهش های مذکور علاوه بر آنکه به صورت جامع و مستقل به انسان شناسی عرفان سیاسی نپرداخته اند، حتی برخی از مؤلفه های محوری و اساسی انسان شناسی عرفان را، که آثار قابل توجهی در نگرش سیاسی عرفان دارد، از نظر دور داشته اند. نوشتار حاضر تلاش می کند تا فهمی جدید از مبانی انسان شناختی عرفان سیاسی ارائه نماید و با توسعه نگرش انسان شناسانه عرفان اسلامی، شئون وسیع تری از زندگی آدمی در فهرست مطالعات عرفانی وارد شود. ازاین روی، در افق تمدن زای شیعی، که انسجام و هماهنگی علوم اسلامی شرطی اساسی در آن است، عرفان و حوزه فعالیت عارفان متناسب با مبانی عرفان ترسیم می گردد و بر همین اساس، آموزه های عرفانی نیز متناسب با گسترش دامنه فعالیت عارفان توسعه می یابد.  بنابراین، به میزان گسترش دامنه انسان شناختی علم عرفان، حوزه آموزه ها، بایسته ها و مسائل عرفانی نیز وسیع تر می گردد، تا جایی که هیچ شأنی از شئون زندگی انسانی نیز از دایره شمول علم عرفان خارج نمی ماند. سیاست نیز، که بخش مهم و غیرقابل انکاری در زندگی اجتماعی انسان است، با گسترش دامنه انسان شناختی عرفان، در سایه آموزه های عرفانی قرار می گیرد و در چتر مبانی، اهداف و اصول روش شناختی عرفان بازخوانی می گردد. مطالعات درخصوص عرفان سیاسی، قابلیت آن را دارد که از دو سطح و منظر متفاوت دنبال شود. این دو نگاه هریک تعریف و تبیین جدیدی از عرفان سیاسی ارائه کرده است و الزامات خاصی به همراه دارد. در نگاه اول، عرفان سیاسی به معنای گزاره‏های سیاسی عرفان بوده و معنا عارف سیاسی کسی است که از موضع معنوی و اشراقی به سیاست نظر می‏کند و در امور سیاسی دخالت دارد. این معنا، هم راستا با مفهوم سیاست عرفانی بوده، و اهمیت سیاست را در آموزه های عرفانی برجسته می کند. بنابراین، مطابق این تعریف، معارف عرفانی و معنوی دارای دو بخش فردی و سیاسی بوده که بخش سیاسی آن غالباً در حوزه مسائل اجتماعی عرفان و مبحث پردامنه ولایت قابل مشاهده است. به عبارت دیگر، عرفان سیاسی آن بخش از مباحث علم عرفان است که به حوزه سیاست و اجتماع مربوط شده و درباره سیاست، نگاه معنوی و اشراقی دارد. این نگرش، که دیدگاه رایج درباره عرفان سیاسی است (جوادی آملی، 1385، ص54)، عرفان را به معنای گوشه نشینی و سلوک صوفی منشانه نمی داند. سطح دوم بحث، که در سایه انقلاب اسلامی و در تراز فقه حکومتی به ذهن خطور می‏کند، از زاویه دیگری عرفان را کاویده، نسبت آن را با سیاست بیان می‏نماید. در تعریف دوم از عرفان سیاسی، رویکرد حکومتی به عرفان منظور است که در این معنا، همه ابعاد علم عرفان به سیاست نظر دارد. در این نگرش، همه سطوح هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی، به انسان، معرفت و جامعه، نگرشی جمعی، سیاسی و تاریخی دارد و تربیت معنوی انسان ها و زمینه سازی تکامل انسانی، در یک نظام سیاسی ایده آل و مطلوب را جست وجو می شود. در واقع، در این تعریف، انسانی که در راه کمال و سلوک الی الله قرار گرفته، فرد تنها و بریده از تاریخ و جامعه نیست، بلکه همه شئون و آموزه های کمالی عرفان برای فردی طراحی و تعبیه می شود که در میان جمع زندگی کرده و قرار است در بین جامعه و در قلمرو دولت اسلامی، مراتب سلوکی را طی نماید. البته این بدان معنا نیست که عرفان سیاسی تنها در زمانه حاکمیت دولت دینی معنا داشته باشد، بلکه شرایط مطلوبی که عرفان سیاسی برای تکامل آدمی در نظر دارد، زمینه های فرهنگی ناشی از حاکمیت دولت اسلامی است. نوشتار حاضر با قبول نگرش اول به عرفان سیاسی، معنای دوم عرفان را به عنوان معنایی جامع تر در نظر دارد که مرحله تکاملی و نهایی علم عرفان در حوزه تمدن و سیاست اسلامی است. به نظر می رسد عرفان سیاسی بالاترین سطح از مراحل تکامل علم عرفان است که در مقیاس تمدن ها ایفای نقش می کند؛ چراکه سیاست رکن اساسی جامعه پردازی محسوب می شود. عرفان فردی در تکامل علم عرفان به عرفان اجتماعی و پس از آن به عرفان سیاسی ارتقا یافته و سلوک انسانی را در مقیاس تمدن دینی و از موضع حاکمیت اسلامی بررسی می کند. بنابراین، عرفان سیاسی سطحی از تکامل علم عرفان است که سلوک فردی، اجتماعی و کنش های سیاسی را در پهنه آموزه های خویش ملاحظه کرده، معتبر می داند. عرفان سیاسی آدمی را موجودی اجتماعی و سیاسی ملاحظه می کند و سراسر تعالیم خود را برای ارتقای انسانی تنظیم می نماید که در بستر یک تمدن بشری زندگی می کند. ازاین رو، یکی از مهم ترین ملاحظات تربیتی در عرفان سیاسی، توجه به زمینه های معنوی سلوک عرفانی در جامعه و سیاست گذاری های کلان آن است. اولین زمینه در شناخت انسان شناسی عرفان سیاسی، توجه به این نکته است که انسان موجودی فراتر و جامع تر از انسان فلسفی، کلامی و فیزیکی است. انسان در علم عرفان، موجودی در حرکت به سوی تکامل معنوی بوده و بخش اعظم وجود او، ابعاد روحانی و غیرمادی اش است. انسان شناسی عرفان ترکیبی از تعالیم وحیانی و اشراقات ربانی در قلب عارف است که از یک سو ابعاد غیرمحسوس انسان را توصیف می کند، و از سوی دیگر، لوازم التزام به ابعاد معنوی بشر را در اعمال قلبی و قالبی انسان جست وجو می نماید. عرفان های ناقص و محدود به حوزه فردی، درک مناسبی از انسان اجتماعی نداشته، قادر نیستند انسان را در جامعه ترسیم نمایند. در واقع، باطن گرایی جریان های فردمحور دلالت هایی در حوزه جمعی به دنبال نخواهد داشت و به همین سبب، سلوک معنوی نیز مقید به حوزه های خصوصی و غیرجمعی خواهد شد. اما در عرفان سیاسی اسلام، انسان به موجودی در حرکت به سوی تکامل تفسیر می شود که البته بستر حرکتی او فراخ تر از فرد و حتی فراتر از جامعه تفسیر می شود، بلکه مقیاس سلوک انسان را در قیاس با تاریخ ارزیابی می کند. وی علاوه بر آنکه در سطحی عمیق تر و پهن دامنه تر، با هستی و عالم وجود ارتباط برقرار می کند و همه مؤلفه های موجود در زندگی را در سلوک معنوی خویش دخیل می بیند، نسبت به تکامل، اصلاح و تربیت جامعه و تاریخ نیز بی تفاوت نمی ماند و گوشه نشینی و انزوای اجتماعی را به نوعی، انحراف در سلوک معنوی می داند. بنابراین، انسان شناسی عرفان سیاسی از یک سو، تربیت معنوی و ویژگی های ارزشی رفتار یک فرد را در بستر اجتماعی و سیاسی تحلیل می کند، و از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از مراحل سلوک معنوی را متوجه ابعاد سلوک جمعی و امکان های موجود معنوی در جامعه اسلامی می داند. زمینه دوم در شناخت انسان موردنظر در عرفان سیاسی، توجه به سطوح وجودی متفاوت آدمی است که دلالت های اجتماعی و سیاسی خواهد داشت. سطوح متفاوت وجود انسان در مقیاس اجتماعی، موجب ظهور سطوح گوناگون، جامعه انسانی می گردد؛ چراکه حقیقت جامعه برآمده از اشتراکات جمع انسانی و تعامل و ارتباط متقابل آدمیان است. زمینه دیگر، توجه به ارتباط و پیوستگی وجودی لایه های باطنی و ظاهری انسان و هستی است که شئون این جهانی انسان و جامعه را از شئون اخروی آن تفکیک نمی کند. آخرین حیثیت فهم انسان شناسی مطلوب در عرفان سیاسی، توجه به شأن ولایت اجتماعی انسان کامل و مشروعیت عرفانی حاکمیت سیاسی انسانی است که نسبت به دیگر انسان ها، از بهره های وجودی بیشتری برخوردار بوده و کمالات افزون تری در وجود خویش گردآوری کرده است. توجه به این زمینه ها عرفان را فراتر از مقیاس فردی و حتی گروهی و اجتماعی برده و آن را در قامت تمدن و سیاست کارامد می گرداند. سلوک آدمی در پهنای جامعه و تاریخ ازآن روکه عرفان سیاسی آدمی را موجودی اجتماعی تلقی می کند و هیچ یک از شئون وی را بدون تأثیر و تأثر اجتماعی نمی داند، تربیت معنوی و عرفانی قلب آدمی را نیز امری منقطع از تاریخ و جامعه ندیده، آن را در فرایند زندگی اجتماعی و فراز و فرود تمدن ها ارزیابی می کند. بر همین اساس، شئون گوناگون انسانی که دلالت های اجتماعی دارد، هریک به سهم خویش، بر حالات قلب و تکامل و یا تکاثر آن نقش داشته، اقتضائات صلاح و فساد را برای آن فراهم می کند. ازاین رو، عرفان نمی تواند بی تفاوت به فرهنگ و چگونگی تمدن زایی باقی بماند. 1ـ دلالت های نشئات وجودی انسان در جامعه در نظر عارفان اسلامی، انسان دارای ساحت های متفاوت و نشئات وجودی گوناگونی است (قشیری، بی تا، ص165و166) که هر بعدی از این ابعاد، در تناسب با مرتبه و صورتی از جهان هستی تکوین یافته است. این تقسیم بندی ها نشان از وجود مراتبی در انسان و هستی دارد و به تبع آن، حکایت از وجود و ظهور آثار گوناگونی در هر مرتبه حکایت می کند (ترمذی، بی تا، ص495). در نظر برخی عرفا، آدمیان دارای سه نشئه دنیوی، برزخی و اخروی هستند که در تناسب با سه جهان دنیا، برزخ و آخرت طراحی شده است. اول نشئه دنیاویّه ظاهره که مظهر آن حواس ظاهره و قشر ادنای آن بدن ملکیه است. دو نشئه برزخیه متوسطه که مظهر آن حواس باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است. سوم نشئه غیبیه باطنیه است که مظهر آن، قلب و شئون قلبیه است(موسوی خمینی، 1378، ص85). این حقیقت واحدی است که مراتب متفاوتی دارد. هریک از این نشئات به گونه ای به هم مرتبطند که آثار هریک به دیگری سرایت می کند، بلکه تعبیر ارتباط نیز از ضیق مجال و تنگی قافیه است؛ باید گفت: یک حقیقت دارای مظاهر و مجالی است (موسوی خمینی، 1375، ص387). خدای متعال متناسب با هریک از این سه نشئه، ادراکاتی برای انسان تعبیه نموده و در همین زمینه، علومی برای پرورش و تقویت هریک از این لایه ها قرار داده است(همان). انسان ها با تربیت خود متناسب با هریک از نشئه های وجودی مزبور، در آن سطح، سلوک نموده و حیات خویش را در هریک از این جهان ها، به تکامل می رسانند. انسان کامل، انسانی است که در هر سه سطح از سطوح وجودی اش، به تکامل رسیده و عوالم سه گانه دنیا، برزخ و قیامت را در طول همین حیات موقت خویش طی کرده باشد. او با تربیت و تنظیم مناسبات میان کالبد، نفس و قلب خویش، مسیر سلوک را در همه عوالم هستی طی می کند و به حسب میزان رشد و بهره وجودی از این سه عالم، در دنیا و آخرت نیز بهره مند خواهد شد. ازاین رو، نباید تصور نمود که سطح ظاهری انسان مربوط به دنیاست و جزای آن نیز در همین عالم داده می شود و سطح برزخی و قیامتی انسان نیز مربوط به عالم غیب بوده و نتیجه آن در آخرت مشخص می شود. سلوک و وصول آدمی در این سه عالم، در همین نشئه وجودی دنیا رقم خواهد خورد و پس از مرگ، به حسب رشد هریک، جایگاه اخروی انسان مشخص می شود. با توجه به اینکه سلوک آدمی در این نشئات وجودی، در بستر همین جهان رقم می خورد و با عنایت به آنکه جامعه از ترکیب آحاد و اتحاد قلبی (مطهری، 1387، ج15، ص770)، علمی و قانونی انسان ها تشکیل می شود، هر سه سطح مذکور در آدمی، دلالت های اجتماعی خواهد داشت و هریک از سطوح وجودی انسان و شئون و مراتب او بخشی از شئون وجودی جامعه را می سازد. به عبارت دیگر، جامعه یک کلی طبیعی است و وجود خارجی جامعه به وجود افراد است و بر همین اساس، متناسب با شئون گوناگون انسان، جوامع نیز از سه سطح باورهای قلبی، فرهنگی و تمدنی ناگزیرند. باورداشت های جامعه موجبات تکوین فرهنگی متناسب با خویش را دارد که هنجارهای رفتاری و عملکردهای اجتماعی است و همین رفتارها نیز منجر به تصرف در عینیت های خارجی و بیرونی گردیده، حوزه تمدنی را تغذیه می کند. سطح ظاهری و ابتدایی انسان، که مربوط به عالم ماده است، کالبد اعمال و ابعاد مادی و ظاهری اوست که علم فقه در تناسب با آن طراحی شده است(موسوی خمینی، 1375، ص387). فقه بالمعنی الاخص علمی است که تنظیم کننده رفتار آدمیان بوده، سعی در تنظیم کنش های فردی و اجتماعی انسان در تناسب با رضایت شارع دارد. آدمی در این سطح، خود را دارای تکالیفی حقوقی و الزام آور می بیند و در مقابل، حقوقی را نیز در قبال دیگران بر عهده می گیرد. علم فقه در این مرتبه از وجود انسانی، فعال است و به ریاضت و تربیت این بخش از مراتب آدمی همت می گمارد.  در تناسب با این لایه از وجود آدمیان، سطح ظاهری و کالبدی جامعه نیز اهمیت می یابد و به نوعی، نظم سطوح بیرونی و کالبد تمدنی جامعه برگرفته از بایسته های فقهی و حقوقی خواهد بود. علم فقه، که در بالاترین مرتبه خویش، فقه حکومتی و فقه تمدن را ارائه می دهد، عهده دار تنظیم کالبد ظاهری جامعه و تعیین حقوق و تکالیف اجتماعی مردمان است. رفتار انسان ها در چارچوب قوانین اجتماعی و حکومتی، به نظم کشیده می شود و متخلفان در این نظام حقوقی مجازات می گردند. نشئه دوم انسان، نشئه نفس بوده که در تناسب با عالم برزخ و جهان میانی طراحی شده است(موسوی خمینی، 1375، ص387). این بخش از وجود آدمی، دارای اهمیت جدی است و تربیت آن از ضروریات سلوک در این نشئه محسوب می شود. در این مرتبه، گناه و جرم انسانی با معیارهای حقوقی و فقهی سنجیده نمی شود و بسته به حالات نفسانی و ملکات روحانی و یا شیطانی انسان ارزیابی خواهد شد. ممکن است شخصی در این سطح، گناه کار و مجرم محسوب گردد، اما گناه او ظهور قانونی نداشته و مشمول ضمانت های اجرایی نگردد. علم اخلاق در تناسب با این نشئه وجودی صیرورت نفس را مدیریت می کند. علم اخلاق سعی دارد با کسب فضایل اخلاقی و دفع رذایل و پلیدی های نفسانی، آدمی را به صفات و ملکات پسندیده بیاراید و موانع صفای نفس و خلوص باطن را از انسان زایل کند. متناسب با این بخش از وجود انسانی، سطح دیگری در مقیاس اجتماعی شکل می گیرد که می تواند به عنوان وجود فرهنگی شناخته شود. هنجارهای اجتماعی، اخلاق جمعی و ارزش گذاری عمومی، مجموعه ای از وجودهای فرهنگی یک جامعه است که در سطح بنیادی تر نسبت به فقه قرار می گیرد و شأن عمیق تری از جامعه را نمایندگی می کند. سطح سوم از وجود انسان، نشئه اخروی اوست. در این نشئه، محوریت با علم عرفان است و قلب، کانون توجه و تربیت محسوب می شود (موسوی خمینی، 1375، ص389). قلب کانون ادراکات غیرمفهومی و عواطف و گرایش هاست(طباطبائی، 1417ق، ج 4، ص 390) و ازاین رو، علم متناسب با آن، علم مکاشفت و معاینت حقیقت است. این ادراکات، که در همه انسان ها بسته به شدت و ضعف حالات قلبی، وجود متفاوتی دارد، مبنای حقیقی علم و عمل عارف محسوب می شود و در حد اعلای آن، شهود وحیانی انبیای الهی است (ابن عربی، بی تا، ج2، ص 49). به میزان روشنایی و طهارت قلب، دریافت های باطنی ناب تر گردیده و علوم حضوری انسان شفاف تر می گردد. تقویت باورهای قلبی و تربیت گرایش های قلب به سوی حقیقت عالم، موجب می گردد عمل و گرایش های انسانی نیز متحول گردیده، افعال و قالب های رفتاری در تناسب با نظام تکوینی و تعالیم تشریعی محقق گردد. درک، کشف و تربیت این نشئه از وجود آدمی از اهداف اساسی و محوری حرکت انبیای الهی و اولیای دین بوده، هدف از بعثت و ارسال کتب وحیانی، توجه و تأمّل در این بخش از انسان است. هرچند انبیای الهی نیز تعالیم فقهی، حقوقی و اخلاقی فراوانی را در آموزه های خویش ارائه کرده اند، اما هدف از همه این تعالیم، تربیت قلوب مردمان و طهارت عقل از اوساخ غفلت است. 2ـ وحدت سطوح جامعه با توجه به سطوح سه گانه انسان و جامعه، سلوک در هریک از شئون اجتماعی، بدون تحفظ به دو مرحله دیگر امکان پذیر نیست(موسوی خمینی، 1375، ص388)؛ چراکه هریک به مثابه گامی مقدماتی برای دیگری محسوب می شود. بدون طی طریق دنیا و گذشتن از گردنه های برزخ، آدمی پای در عالم قیامت نخواهد گذاشت و نمی تواند مستقیماً خود را در نشئه قیامت وارد کند. این ترتب و تقدّم دنیا و برزخ بر آخرت، امری حقیقی و دایمی است و هیچ گاه انسان در حیات دنیوی اش، توان ترک دو نشئه ابتدایی و سلوک در نشئه اخروی را نخواهد داشت. اما در سوی دیگر، تکوین حوزه های اخلاقی و فقهی نیز وابستگی شدیدی به باورهای بنیادین جامعه دینی دارد و در جهت همان عقاید نهادینه شده سوگیری می کنند. بنابراین، ارتباط میان سطوح مذکور، دوطرفه است و به همین سبب، باورداشت های قلبی هر جامعه زمینه اساسی و محوری تشکیل فرهنگ و تمدن آن جامعه است. اما از سوی دیگر، پردازش صحیح جامعه و تمدن سازی الهی نیز موجب تقویت فرهنگ و ارتقای ادراکات معنوی جامعه اسلامی خواهد شد. در واقع، باورداشت ها، سلوک و عملی متناسب با خویش را می طلبند و سلوک مطلوب فرهنگی نیز دوباره بر تقویت باورهای قلبی جامعه مؤثر است. انسان کامل کسی است که با تحفظ به هر سه نشئه سلوک نماید و متوجه دنیا از منظر آخرت باشد (موسوی خمینی، 1375، ص388)؛ چراکه تکثر شئون مندک در وحدت نفس و جامعه است. با توجه به آنکه انسان در ترکیب حقیقی با جامعه قرار دارد (مطهری، 1378، ج 15، ص 772) و باورهای قلبی او در اتحاد با باورهای جمعی و فرهنگی است (پارسانیا، 1391، ص120)، در شئون دیگرش نیز با دیگر شئون رفتاری و عینی جامعه متحد می گردد و منقطع از لایه های وجودی جامعه قرار ندارد. بنابراین، قلب آدمی در اتحاد با باورداشت های عمومی جامعه قرار می گیرد و نفس او در یگانگی با ابعاد فرهنگی جامعه و کالبد او، در چارچوب قوانین پذیرفته شده جمع حرکت می کند. بنابر مراتبی که در جامعه، متناسب با سطوح وجودی انسان ذکر شد، جامعه دارای حقیقت وجودی متصلی است که صاحب مراتب گوناگونی از ظهورات و تجلیات است. هریک از سطوح وجودی جامعه بر دیگر سطوح خویش اثرگذار است و در حقیقت، هر مرتبه با عنایت به دیگر سطوح و در تعامل با شئون دیگر اجتماعی متکامل خواهد شد. این سطوح اجتماعی به سبب اتصال وجودی به شئون انسانی، دارای تأثیر و تأثر از آن شئون نیز هستند. باورها و گرایش های قلبی یک جامعه بر چگونگی هنجارها و ارزش گذاری های فرهنگی مؤثر است و بخش فرهنگ جان مایه حقیقی تمدن ها به شمار می آید. در مقابل، کالبد جامعه و ظواهر عمل توده های مردمی به تقویت و یا تضعیف هنجارها کمک نموده، مستقیماً سستی گرایش های قلبی و یا پرورش آن باورها را موجب می شود. در این صورت، درک صحیح از هریک از شئون جامعه بشری مقتضی توجه به سهم دیگر شئون اجتماعی در تقویت آن است. با این همه، آنچه در میان مراتب مذکور اهمیت بیشتری دارد و هدف نهایی سلوک معنوی شناخته می شود، چگونگی صیرورت قلب آدمی در این مناسبات است. 3ـ اهمیت صورت جامعه و تمدن در تربیت قلب حقیقت انسان قلب اوست و تنها سرمایه ای که از این دنیا قابل انتقال به آخرت بوده، قلب و روح آدمی است. قلب کانون صلاح و فساد آدمی است و حالات آن، دیگر قوای باطنی و ظاهری را نیز تحت تأثیر خویش قرار می دهد. همچنین صلاح و فساد قلب سهم بسزایی در تقدیر فرهنگ و تمدن بشری دارد؛ چراکه ساحت عقل و خیال انسان را نیز اسیر حالات خویش می سازد (موسوی خمینی، 1375، ص400). در نتیجه، کانون صلاح و فساد انسانی قلب است و این لطیفه ربانی تعامل مهمی با حوزه فرهنگ و جامعه دارد. در نگرش عارف، قلب انسان لطیفه ای است که مابین دنیا و آخرت، ماده و تجرّد، و ملک و ملکوت قرار دارد و می تواند از هر دو طرف، کسب معرفت نموده، متأثر شود. قلب مهم ترین بخش وجود آدمی است که در تأثیر و تأثر شدید با اعمال، گفتار و قالب های ظاهری انسان است و حتی اراده و عزم انسانی را به دنبال خود می کشاند (همان، ص400). اعمال قلبی و قالبی هر کس مستقیماً صفحه قلب و دل او را متأثر نموده، در مقابل، تحول و تطوّر وجودی دل و جان آدمی، همه مرزهای اعتقادی، گفتاری و رفتاری انسان را درمی نوردد و خود را به ساحت عینیت و ابعاد ظاهری حیات اجتماعی انسان ها می رساند. بنابراین، قلب و ادراکات حضوری انسان که از یک سو، با قوه عقل و از سوی دیگر، با قوه خیال سروکار مستقیم دارد، گونه های متفاوتی از حیات معنوی را پذیرا خواهد شد. قلب به میزانی از درجه حساسیت و لطافت برخوردار است که گاهی یک عمل، سال ها اثر خویش را در ساحت قلب حفظ می کند. به همین سبب، در آموزه های اخلاقی، مجالست با اهل معصیت و یا نشستن در مجلسی که در آن معصیت خدا صورت می گیرد، قلب را متأثر از اعمال زشت می کند که تنزّه از آن و تنزیه قلب با سال های دراز ممکن نشود و میسور نگردد (همان، ص 376). در آموزه های عرفانی، سلوک عملی انسان و تربیت قلبی، پدیده ای بریده از جامعه نبوده و در تناسب با شئون اجتماعی رقم می خورد. بنابراین، علم عرفان نه تنها بر تربیت قلبی جامعه همت می گمارد، بلکه با توجه به ارتباط سطوح قلبی، فرهنگی و تمدنی جامعه دینی، آثار و دلالت های آموزه های خویش را در دو لایه فرهنگی و تمدنی نیز دنبال می کند؛ چراکه نمی تواند نسبت به بازخورد آثار فرهنگی و تمدنی بر قلب بی تفاوت بماند. از این روست که عرفان سیاسی، عرفانی جامعه پرداز است و تربیتِ مناسبِ قلوبِ انسانی را بدون اصلاح و تکامل فرهنگ و تمدن اجتماعی ممکن نمی داند. در واقع، عرفان سیاسی فرایند سلوک انسانی در شئون سه گانه آدمی را در وابستگی شدید نسبت به شئون سه گانه جامعه ارزیابی می کند و گستردگی عوامل مؤثر در سلوک معنوی انسان را به پهنه تاریخ می سنجد، هرچند معتقد به جبرانگاری اجتماعی و تاریخی نیست. بنابراین، عرفان سیاسی به ظرافت و اهمیت این سطوح اجتماعی و ارتباط تنگاتنگ میان آنها توجه نموده، با همت در تربیت و تکامل سطوح ادارکی جامعه، بر غنای سطح فرهنگی و تمدنی آن می افزاید. هرچند همه جوامع در صورت های سه گانه مذکور اشتراک وجودی دارند، اما به حسب اهمیتی که هر جامعه به شأنی از شئون وجودی اش می دهد، دیگر مراتب اجتماع به خدمت آن سطح وجودی تغییر صورت می دهند و در تقویت و پرورش آن شکوفا خواهند گردید. در جامعه ای که ابعاد ظاهری و کالبدی جامعه در آن موضوعیت پیدا می کند و لذت کالبد و رفاه جسمی انسان در کانون تعاملات و سیاست گذاری های اجتماعی قرار می گیرد، باورداشت های حضوری و هنجارهای فرهنگی نیز به خدمت این مقوله درآمده، کالبد اجتماعی را در مسیر توسعه ابعاد مادی و رفاه بدن و جسم عنصری تقویت می نماید. در این جامعه، قلب، نفس و بدن، همگی در خدمت توسعه جسم ظاهری قرار گرفته، صورتی از تمدن را شکوفا می کند که علم و عمل در آن، در خدمت رفاه و لذت دنیوی و ظاهری قرار دارد. در مقابل، جامعه ای که به تربیت معنوی و سلوک عرفانی انسان توجه دارد و آدمی را در مسیر لقای الهی می بیند، کالبد، نفس و روح جامعه را در خدمت تربیت معنویت آدمی و ابعاد باطنی انسان جهت می دهد و صورت جدیدی از تمدن الهی را رقم می زند. در جوامع غیرالهی، باورداشت های مادی و این جهانی گونه ای از فرهنگ و اخلاق اجتماعی را به دنبال دارد که در تناسب با عقاید مادی و تمایلات لذت جویانه آدمی تکوین یافته است. همین فرهنگ مقتضی ظهور تمدنی مادی و شیطان محور است که بر تکاثر لذت و غفلت و ظلمت بیشتر ادراکات قلبی جامعه می افزاید. ازآن رو که مظاهر کنونی تمدن غربی برآمده از زیاده خواهی انسان عصر جدید و ماده زدگی افراطی او در پاسخ به تمایلات و خواهش های نفسانی است، تاریخ انسانی و جامعه بشری رو به سوی ابعاد ظاهری، حسی و مادی هستی گشوده و مناسبات فرهنگ و تمدن را در جهت ارضای نیازهای مادی و شهوات بی حد و حصر بشری متورم کرده است.  در تاریخ جدید، انسان ها لذت را سرمایه زندگی خویش تلقی کرده و غایت حقیقی حیات این جهانی خود را رفاه طلبی بی نهایت قلمداد نموده اند. در چنین شرایطی، امکان های مشخصی پیش روی آدمی قرار می گیرد و امکان های دیگری از پرده زندگی او غایب می شود. امکان های جدید شرایط عمل آدمی را تسهیل و یا دشوار می سازند. بنابراین، در نگرش عرفان سیاسی، عارف تنها به دنبال معنوی شدن خود و جامعه نیست، بلکه مقصد اعلای خود را دینی کردن مناسبات کلان اجتماعی و گشودن امکان های جدید معنویت در پیش روی انسان ها در مقیاس تاریخ می داند؛ چراکه تاریخ با گرایش های مادی و یا باطنی انسان ها گشوده و بسته می شود و به میزان توجه و التفات به هریک از ابعاد غیبی و شهودی عالم، تاریخ حیات انسانی جهت و رنگ و بوی مشخصی به خود می گیرد. بنابراین، عرفان سیاسی مناسبات تکامل معنوی و تکاثر مادی انسان را در سطح فراز و فرود امت ها در دل تاریخ تحلیل می کند و به امکان ها و حوالت های تاریخ در زندگی بشر دقت دارد. انسانی که در گشودگی تاریخ دینی زاده شده و خود را در بستر یک تمدن دینی می یابد، ظرفیت بیشتری برای حرکت به سمت خوبی ها و تلبّس به ارزش های الهی دارد. هرچند هیچ گاه تاریخ اراده های انسانی را سلب نمی کند و شخصیت ثابت و عزم پایدار او را نابود و مضمحل نمی گرداند، اما جامعه و تاریخ می تواند اقتضائاتی را در بستر زندگی فرد و جامعه ایجاد کند که اشخاص را در کسب اهداف معنوی خود دچار مشکل و آسیب نماند و یا بعکس، ایشان را با ابعاد قدسی و معنوی عالم هم جهت کرده و فاصله باور و ایمان را نسبت به رفتارها به حداقل برساند. به همین سبب، عرفان سیاسی صرفاً به رفتار و ملکات قلبی توجه ندارد، بلکه در سطحی بالاتر، به سبک زندگی و زیست جمعی آدمیان توجه نموده، به دنبال رفع موانع و تحصیل اقتضائات سلوک در لایه های مادی و ظاهری اجتماع است. تنظیم چگونگی مناسبات اجتماعی سیاسی، سبک معماری و شیوه طراحی شهرها، خانه ها و خیابان ها و همچنین چگونگی ساختار قدرت و نظامات حقوقی و قضایی، از جمله موضوعاتی است که در عرفان سیاسی دارای اهمیت و برای تربیت انسان، حیاتی محسوب می شود. بنابراین، عرفان سیاسی مقولات تمدنی و ظواهر زندگی فردی و اجتماعی را در فرایند سلوک معنوی مردم، دارای نقشی عمیق و غیرقابل اغماض می داند؛ چراکه القلب مُصحف البصر (امامی و آشتیانی، 1379، ص378): هر چه با چشم (و اعضای مرتبط با عالم خارج) تماس دارد مستقیماً بر صفحه قلب ترسیم می گردد. جامعه ای که سازوکار نظام سیاسی، فرهنگی واقتصادی آن متکی بر اصول باطنی و معرفتی دین بسط یافته و تعالیم وحیانی را در همه سطوح زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی راه داده است، بستری آماده و تسهیل گر برای زندگی مؤمنانه و کسب فضایل و مقامات معنوی فراهم آورده است. حیات طیبه در شهر اسلامی، همچون حرکت در سطحی هموار و آماده است و بعکس، کسب فضایل اخلاقی و معنوی در تمدن مادی، همچون حرکت در زمین سنگلاخ و ناهمواری است که سالک را به دشواری می اندازد. بنابراین، سلوک معنوی انسان نه تنها بریده از خانواده و اجتماع نیست، بلکه در سطحی کلان تر، لباس تاریخ به تن کرده، مناسبات حرکت خویش را در جهت و یا در تقابل با تاریخ مسلط زمانه رقم می زند. آدمیان در بستری فرهنگی متولد می شوند، بدون آنکه از قبل، قدرت انتخاب آن تاریخ و فرهنگ را داشته باشند. در این میان، آنچه برای عرفان سیاسی اسلام مهم است، هم جهت شدن فرد، خانواده، جامعه و تاریخ در مسیر قرب الهی و ایجاد بهترین بستر سلوکی برای تکامل معنوی آدمی است. همچنین عارف سیاسی در سلوک معنوی انسان، ملاحظات اجتماعی، سیاسی و بلکه تاریخی دارد و به دنبال آن است تا آدمیان را با ملاحظه زیست جهان حیاتی و امکان های فرهنگی موجودشان، به تکامل معنوی برساند. منابع ابن عربی، محیی الدین، بی تا، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر. ابن سینا حسین بن عبدالله، 1975م، شفا، طبیعیات، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب. امامی، محمدجعفر، و محمدرضا آشتیانی، 1379، نهج البلاغه، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام. پارسانیا حمید، 1379، جهان های اجتماعی، قم، نشر فردا. جوادی آملی، عبدالله، 1389، جامعه در قرآن، چ سوم، قم، اسراء. ـــــ ، 1385، عرفان و حماسه، قم، اسراء. حکاک سید محمد، 1381، عرفان و سیاست، قبسات، ش 24. موسوی خمینی سید روح الله، 1375، شرح چهل حدیث، چ هشتم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام. ـــــ ، 1372، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، مقدمه، سید جلال الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره. ـــــ ، 1410 ق، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام. ـــــ ، 1378، آداب الصلوه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره. خوارزمی تاج الدین حسین بن حسن، ، 1368شرح فصوص الحکم، چ دوم، تهران، مولی. صدرالمتألهین ، 1367، شرح اصول کافی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. ـــــ ، 1411ق ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، داراحیاء التراث. صدرا، علی رضا، 1381، فلسفه، عرفان و سیاست، علوم سیاسی، ش17. طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. فدایی مهربانی مهدی، 1388، پیدایی اندیشه سیاسی عرفانی در ایران، عزیزالدین نسفی تا صدرالدین شیرازی، تهران، نی. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، بی تا، الرساله القشیریه، قاهره، عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف. قیصری داوود بن محمد، 1375، شرح فصوص الحکم، تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، چ دوم، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران. لک زایی، نجف، 1381، اندیشه سیاسی ملاصدرا، قم، بوستان کتاب. مجلسی محمدباقر، بی تا، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی. مصباح ، محمدتقی، 1389، انسان شناسی در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). مطهری مرتضی، 1386، مجموعه آثار، چ سوم، تهران، صدرا. ــــــــــــــ ، 1378، مجموعه آثار، ج 15، ص 772، تهران، صدرا. مهاجری نیا، محسن، 1387، مبانی عرفانی اندیشه سیاسی امام خمینی بر مبنای مصباح الهدایه، مطالعات انقلاب اسلامی، ش 15. یزدان پناه، سید یدالله، 1388، مبانی و اصول عرفان نظری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره،. سیدمحمدحسین متولی امامی: دانشجوی دکتری فلسفه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام فصلنامه حکمت عرفانی - سال سوم، شماره دوم، پیاپی 8، پاییز و زمستان 1393. ادامه دارد...

1395/06/01 :: 05:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن