تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842979603




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حرف‌های دختری که در ۱۶سالگی پدرش را با هم‌دستی مادر، خفه کرد/ مخالفت با ازدواجم به قیمت جانش تمام شد


واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:

گیل نگاه:زینب دختری است که شش سال قبل وقتی ۱۶ساله بود به خاطر مخالفت‌های پدرش با ازدواج، او را با همدستی مادرش کشت.
 این دختر که حالا با وجود اصرار اولیای دم برای قصاص با حکم قضایی از قصاص معاف و به پرداخت دیه محکوم شده در پرداخت دیه ناتوان است وبرای تقسیط دیه از قضات دادگاه درخواست کمک کرده است.
گفت‌وگو با این دختر را می‌خوانید.چقدر درس خوانده‌ای؟تا سال اول دبیرستان درس خواندم و بعد ترک‌تحصیل کردم.چرا درست را ادامه ندادی؟علاقه‌ای به درس خواندن نداشتم. در درس‌هایم ضعیف بودم.پس چه‌کار می‌کردی؟در خانه به مادرم کمک می‌کردم.رابطه‌ات با پدرت چطور بود؟چون تنها دختر خانواده بودم پدرم مرا خیلی دوست داشت. من هم او را دوست داشتم. ولی پدرم می‌گفت به خاطر همین علاقه هیچ وقت اجازه نمی‌دهد ازدواج کنم. پدرم کمی سختگیر بود. او به خاطر رفتن به خانه دوستانم، آرایش کردن و صحبت با تلفن همراه با من دعوا می‌کرد.حالا فکر می‌کنی علت سختگیری‌های پدرت چه بود؟حالا فهمیده‌ام او به خاطر خودم و آینده‌ام سختگیری می‌کرد، اما آن زمان این موضوع را نمی‌فهمیدم.چرا می‌خواستی در ۱۶سالگی ازدواج کنی؟درس نمی‌خواندم و در خانه بیکار بودم. سه ماه بود با پسر یکی از اقوام دور مادرم آشنا شده بودم. او به من علاقه‌مند بود و می‌خواست به خواستگاری‌ام بیاید، اما پدرم مخالف این ازدواج بود.چرا پدرت مخالف این ازدواج بود؟پدرم می‌گفت یکی از بستگان‌مان را برای تحقیق فرستاده و شنیده پسر مورد علاقه‌ام مواد مخدر مصرف می‌کند و دروغگو است.حالا از پسر مورد علاقه‌ات خبری داری؟نه، در این شش سال که در کانون اصلاح و تربیت هستم هیچ خبری از او ندارم.در دفتر خاطراتت نوشته بودی پسر موردعلاقه‌ات از ازدواج با تو منصرف شده، این نشان می‌دهد پدرت سد راهت نبوده؟نه این طور نیست. او قصد ازدواج با من را داشت، ولی پدرم مخالف این ازدواج بود.چرا نقشه قتل پدرت را کشیدی؟می‌خواستم با پسر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم.چطور مادرت را راضی کردی که در قتل به تو کمک کند؟مادرم را تهدید کرده بودم اگر پدرم را برای این ازدواج راضی نکند از خانه فرار می‌کنم. مادرم یک شب درباره ازدواج با پدرم صحبت کرد، اما پدرم قبول نکرد. به همین دلیل مادرم قبول کرد با من همدست شود.رابطه‌ات با مادرت چطور بود؟او مرا دوست داشت، ولی خیلی وقت‌ها به پدرم می‌گفت نباید به همه خواسته‌های من پاسخ مثبت بدهد. فکر می‌کنم پدرم مرا بیشتر از مادرم دوست داشت.از ماجرای قتل بگو؟اولین بار من و مادرم در غذای پدرم مرگ موش ریختیم، اما پدرم غذایش را نخورد. دومین بار مادرم آبمیوه مسموم را به پدرم داد که او بعد از خوردن آبمیوه، بیهوش شد. من بالشت را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد. مادرم ترسید و چاقو را رها کرد. من همان موقع چاقو را برداشتم و چند ضربه به پدرم زدم.پدرت قبل از مرگ حرفی نزد؟نه. او تحت تاثیر آبمیوه مسموم بی‌حال بود. فقط برای لحظه‌ای به چشمانم نگاه کرد.حالا پشیمان نیستی؟خیلی پشیمانم. من پدرم را دوست داشتم. بچگی کردم.چطور توانستی چند ضربه چاقو به او بزنی؟چیز زیادی یادم نیست و نمی‌دانم چند ضربه به پدرم زدم.بعد از قتل چه کار کردید؟جنازه را در خیابان رها کردیم تا با صحنه سازی نشان دهیم قتل در دعوای خیابانی رخ داده است.پلیس چطور به شما مشکوک شد؟فرش خانه خونی شده بود. برای این‌که آثار خون را از بین ببریم فرش را شستیم و آن را روی دیوار خانه پهن کردیم که پلیس با دیدن فرش به ما مشکوک شد. حتی ما فرصت نکرده بودیم آثار خون روی دیوار را پاک کنیم. وقتی پلیس لکه‌های خون روی دیوار را دید گفتم لکه شربت آلبالوست، ولی مادرم به همه‌چیز اعتراف کرد.فکر می‌کنی چرا اولیای دم برای تو و مادرت قصاص خواستند و به آن اصرار دارند؟آنها از من و مادرم ناراحت هستند، چون پدرم را بی‌گناه کشتیم. آنها معتقد بودند من لیاقت مهرومحبت پدرم را نداشتم.حکم دادگاه اول درباره تو و مادرت چه بود؟دادگاه اول من و مادرم را به قصاص محکوم کرد، اما بعد از قانون جدید وقتی پزشکی قانونی تائید کرد زمانی که دست به این کار زدم بچه بودم و به رشدعقلی نرسیده بودم و واقعا نمی‌دانستم مرتکب چه اشتباهی شده‌ام، من طبق قانون از قصاص معاف و به پرداخت دیه محکوم شدم. ولی حکم قصاص مادرم تائید شده است.یعنی در آن زمان نمی‌دانستی مجازات کسی که دست به قتل بزند قصاص است؟نه. من بچه بودم. فکر می‌کردم فقط برای مدتی زندانی می‌شوم، اما درکانون اصلاح و تربیت با قانون آشنا شدم .حالا هم نمی‌توانم دیه را بپردازم به همین دلیل درخواست اعسار داده‌ام تا دادگاه دیه را قسطی کند.حکم قصاص مادرت در چه مرحله‌ای قرار دارد؟حکم قصاص مادرم در دیوان عالی کشور تائید شده و قرار است بزودی اعدام شود.اولیای دم تحت هیچ شرایطی راضی به گذشت نیستند؟نه. آنها برای قصاص من هم اصرار داشتند ولی طبق قانون تائید شد من بچه بودم که دست به چنین کاری زدم. به همین دلیل از قصاص معاف شدم و حالا باید دیه بپردازم. برادرهایم گفته‌اند اگر آزاد شوم حق ندارم پیش آنها بروم.در صورت آزادی می‌خواهی چه کار کنی؟اگر از زندان آزاد شوم برای زندگی به بهزیستی می‌روم، چون کسی را ندارم. من خیلی تنها هستم. خانواده‌ام حتی برای ملاقاتم نیامده‌اند. در بهزیستی کاری پیدا می‌کنم تا بتوانم دیه را به صورت قسطی بپردازم.

۹ دی ۱۳۹۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: گیل نگاه]
[مشاهده در: www.gilnegah.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن