واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پاسداشت بنیانگذار حوزه علمیه قم آیتالله حائری یزدیاز تشییع باشکوه در دوران کشف حجاب تا عمر دوباره با توسل بر سیدالشهداء
آیتالله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم دارای خصایص اخلاقی و سجایای بسیاری بود که نقل همه آنها غیر ممکن است، اما به جرأت میتوان گفت که از خصوصیات بارز او، شدت ارادتش به پیامبر و خاندانش، به ویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهداء(ع) بود که زبانزد خاص و عام است.
خبرگزاری فارس – حسن شیخ حائری: وقتی سیره و روش زندگی شخصیتی، در نظر حضرت امام خمینی(ره)، تالی تلو سیره حضرت رسول اعظم (ص) باشد، این قطعا بدان معناست که با شخصیتی بینظیر رو به رو هستیم؛ ایشان فرمودند: «استاد معظّم و فقید مکرّم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سیرهاش تالی تلو سیره رسول اکرم (ص) بود.» امام خمینی همچنین در جای دیگری هم میفرمایند که کار ایشان – که اشاره به تاسیس حوزه معظمه علمیه قم دارد – کمتر از تاسیس جمهوری اسلامی نبود. باید گفت آیت الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم دارای خصایص اخلاقی و سجایای بسیاری بود که نقل همه آنها غیر ممکن مینماید، اما به جرأت میتوان گفت که از خصوصیات بارز او، شدت ارادتش به پیامبر و خاندانش، به ویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهداء (ع) بود که زبانزد خاص و عام است. این ارادت به گونهای بود که حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی، یکی از شاگردان آن فقیه والامقام، از سوی آن جناب دستور داشت تا همه روزه و پیش از آغاز درس فقه، دقایقی ذکر مصیبت حضرت امام حسین (ع) را زمزمه کند و پس از آن بود که آقا شیخ عبدالکریم، درس خود را آغاز میکرد. ایشان همچنین در دهه محرم، مجلس سوگواری تشکیل میداد و روز عاشورا، خود به نشانه عزاداری، گل بر چهره و پیشانی میمالید و جلو دسته عزاداری حرکت میکرد. روزی از ایشان، دلیل این ارادت ویژه به حضرت اباعبدالله (ع) را پرسیدند و ایشان در پاسخ چنین فرمود: «من هر چه دارم از آن گرامی است. هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که فردی به من گفت: شیخ عبدالکریم! کارهایت را ردیف کن که تا سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت. از خواب بیدار شدم و غرق در حیرت بودم، اما بدان خواب توجه زیادی نکردم. شب سه شنبه بود که این خواب را دیدم، روز سه شنبه و چهارشنبه را به درس و بحث رفتم و کوشیدم خواب را فراموش کنم و روز پنجشنبه که تعطیل بود با برخی از دوستان به باغی رفتیم و پس از گردش و تفریح و بحث علمی، به استراحت پرداختیم. هنوز خوابم نبرده بود که به تدریج تب و لرز شدیدی به من دست داد؛ تب و لرزی که به سرعت شدت یافت و کار به جایی رسید که دوستان و همراهان، هر چه عبا و روانداز بود همه را روی من انداختند اما باز هم میلرزیدم و آنگاه پس از ساعتی، تب سوزانی همه وجودم را فرا گرفت و احساس کردم که حالم بسیار وخیم است و با مرگ فاصلهای ندارم. از دوستان خواستم که مرا هر چه زودتر به منزل برسانند و آنان نیز وسیلهای یافتند و مرا به خانه انتقال دادند و در منزل به حالت احتضار افتادم و کم کم علائم و نشانههای مرگ از راه رسید و حواس ظاهری رو به خاموشی نهاد و تازه به یاد خواب شب سه شنبه افتادم. در آن حالت بحرانی بودم که دیدم دو نفر وارد اتاق شدند و در دو طرف من قرار گرفتند و ضمن نگاه به یکدیگر گفتند: پایان زندگی اوست و باید او را قبض روح کرد. من که مرگ را در برابر دیدگانم میدیدم با قلبی سوخته و پر اخلاص به سالار شهیدان (ع) توسل یافتم و گفتم: سرورم! من از مرگ نمیهراسم اما از دست خالی و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسیار نگرانم؛ شما را به حرمت مادرت فاطمه علیها سلام، قسم میدهم که مرا شفاعت کنید تا خدا مرگم را به تأخیر اندازد و من کار آخرت را بسازم و آنگاه بروم. شگفتا که پس از این توجه قلبی، دیدم فردی وارد شد و به آن دو فرشته گفت سیدالشهداء علیه السلام میفرمایند: شیخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا کردهایم و تقاضا کردهایم که عمر او را طولانی سازد. خدا هم از سر مِهر به ما اجابت فرموده است. او را رها کنید. و آن دو به نشانه اطاعت خضوع کردند و آنگاه هر سه با هم صعود کردند. درست در آن لحظات احساس کردم که حالم رو به بهبودی است. صدای گریه خاندانم را شنیدم و توجه یافتم که به سر و صورت میزنند، به طور آهسته خود را حرکت دادم و دیده گشودم اما دریافتم که چشمانم بسته و بر صورتم پوشش کشیدهاند. خواستم پایم را حرکت دهم که دیدم دو شصت پایم را نیز بستهاند. دستم را برای کنار زدن پوشش از صورتم به آرامی حرکت دادم که ناگهان همه ساکت شدند و گفتند: گریه نکنید؛ حرکت دارد. اطرافیان آرام شدند، پوشش را از روی من برداشتند و چشمم را گشودند و پاهایم را باز کردند. پس از آن، آرام آرام از بستر مرگ برخاستم و به تدریج بهبودی کامل خویش را یافتم که این قطعا به دلیل برکت و عنایت مولایم حسین (ع) بود. چنین است که من عمر و زندگی خود را مدیون حضرت سیدالشهداء (ع) هستم.» همچنین یکی از خصوصیات بارز آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی این بود که همواره تسبیحی از تربت سیدالشهداء (ع) را به دلیل تیمن، تبرک و توسل، در عمامه خویش قرار میداد. در عین حال، آیت الله محمدتقی بهجت درباره یکی از کرامات شیخ عبدالکریم حائری یزدی این گونه نقل میفرماید: «از کرامات حاج عبدالکریم حائری این بود که زمانی که رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علیخانی رسیده بود و حتی مردم میتوانستند، از روی پل با آب رودخانه وضو بگیرند، ایشان روی پل رفت و مقداری تربت مزار سیدالشهداء (ع) را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت. پس از آن بود که سیلاب رودخانه، به تدریج فروکش کرد و از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد.» اینها تنها گوشهای از سیره و کرامات حضرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی است؛ شخصیتی والا که امروز، یعنی هفدهم ذیقعده الحرام، سالروز ارتحال ملکوتی در سال 1355 هجری قمری اوست. جالب این است که حتی رحلت این مرجع عالیمقام هم برکات خاص خود را به همراه داشت؛ تا آنجا که در دوره کشف حجاب رضاخانی، زنان فرصت یافتند تا با حجاب و چادر، در مراسم تشییع باشکوه آن عالم ربانی حضور پیدا کنند و مردم هم به عزاداری بپردازند. این در حالی بود که بر اساس مقررات وضع شده در حکومت وقت، هم چادر و هم عزاداری ممنوع بود؛ اما در آن سیل جمعیت که برای تشییع پیکر مطهر بنیانگذار حوزه علمیه قم حضور یافته بودند؛ عملا کاری از دست نیروهای ستمشاهی بر نمیآمد و پس از مدتها، مردم در سوگ آن مرجع عظیم الشأن و در رثای خاندان اهل بیت (ع)، عزاداری باشکوهی به جای آوردند. انتهای پیام/2258/و40
1395/05/30 :: 11:39
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]