واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه:زن ۴۵ ساله که برای رهایی از یک مخمصه دردناک به قانون پناه آورده بود درحالیکه بیان میکرد نمیخواهم دخترم زندانی شود ولی باید او را از این منجلاب بیرون بکشم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود هشت سال قبل در حالی دچار مشکلات اقتصادی شدیم که همسرم بیکار شده بود.آن روزها در شهرستان نیشابور زندگی میکردیم و همسرم نمیتوانست مخارج زندگی را تامین کند مدتی بعد برای رهایی از این وضعیت تصمیم گرفتیم به مشهد مهاجرت کنیم تا همسرم شغل مناسبی پیدا کند.بالاخره مشهد شهر بزرگی است و کسی بیکار نمیماند. این بود که اسباب و اثاثیه منزلمان را جمع کردیم و به امید یک زندگی بهتر راهی مشهد شدیم در آن شرایط پرداخت اجاره منزل برای ما مشکل بود به همین دلیل منزل کوچکی را در منطقه اسماعیلآباد اجاره کردیم. تا اجارهبهای کمتری بپردازیم ولی یافتن یک شغل خوب تنها یک رویا بود و همسرم تا ظهر سر گذر میایستاد و باز با دستخالی به منزل بازمیگشت تا این که به دستفروشی در خیابان روی آورد اما باآنکه درآمد خوبی نداشت بازهم براثر رفتوآمد با دوستان خلافکارش به مصرف مواد مخدر آلوده شد از آن به بعد زندگی ما طوری در گرداب مواد افیونی افتاد که دخترم در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کرد و من به خاطر یک طرز فکر اشتباه تصمیم گرفتم دخترم را در سنین کودکی عروس کنم چراکه ازدواج در سنین کودکی بین فامیل و بستگان ما یک رسم دیرینه بود من هم به همین دلیل دخترم را در سن ۱۲ سالگی عروس کردم اما متاسفانه دامادم فردی معتاد از کار درآمد وزندگی آنها تنها سه ماه طول کشید دخترم که هنوز راه و رسم شوهرداری را نیاموخته بود از همسرش طلاق گرفت ولی از آن به بعد دیگر نمیتوانستیم او را کنترل کنیم. چراکه پدرش غرق در منجلاب مواد مخدر بود و من هم باید برای تامین هزینههای زندگی و پرداخت اجاره منزل تلاش میکردم.غفلت از وضعیت فرزندانم موجب شد دخترم در پی یک عشق خیابانی با پسر دیگری ازدواج کند اما آن پسر علاقهای به دخترم نداشت و تنها براثر هوسهای خیابانی با او ازدواجکرده بود و او را لایق زندگی مشترک نمیدانست. این بود که خیلی زود اختلافاتشان شدت گرفت و دومین مهر طلاق بر شناسنامهاش خودنمایی کرد .متاسفانه دخترم از این ازدواجهای ناموفق عبرت نگرفت و بازهم برای سومین بار و به دنبال یک دوستی خیابانی دیگر به عقد موقت مرد متأهلی درآمد. اما وقتی همسر آن مرد متوجه موضوع شد چنان دخترم را تحتفشار قرار داد که از سومین همسرش نیز طلاق گرفت. درحالیکه دخترم هنوز ۱۶ سال بیشتر ندارد روزگار تلخی را تجربه کرده است. اما بازهم به نصیحتهای دلسوزانه من درباره این عشقهای پوچ خیابانی گوش نمیکند و من هم باآنکه بسیار نگران او هستم هیچ کاری از دستم ساخته نیست.او اکنون با جوان دیگری آشنا شده و به لانههای فساد رفتوآمد میکند اما همچنان ارتباط خیابانی خود را پنهان میکند و حاضر نیست شیوه صحیح زندگی را در پیش بگیرد از همه مهمتر میترسم دختر هفتسالهام را نیز با خودش همراه کند باوجوداین قصد دارم او را از این منجلاب بیرون بکشم ولی نمیخواهم زندانی شود و …
۱۵ آبان ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]