تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 3 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818079546




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با الهه فرار کردم اما با سارا سر سفره عقد نشستم!


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



با الهه فرار کردم اما با سارا سر سفره عقد نشستم!
روز نو : بعد از 13سال زندگی مشترک تازه فهمیدم که انتقام جویی من از یک زن بی گناه نه تنها چاره مشکالتم نیست بلکه موجب شده است فرزندانم به انسان هایی پرخاشگر و عصبی تبدیل شوند و کانون خانواده ام نیز متالشی شود.
 مرد30 ساله که برای اولین بار عشق زیبایی را در چشمان گریان همسرش می دید و بعد از 13 سال زندگی مشترک سخنان عاشقانه او را می شنید سرش را به نشانه تاسف تکان داد و به کارشناس اجتماعی کالنتری پنجتن مشهد گفت: با وجود داشتن دو فرزند و همسری مهربان و قانع هیچ گاه نتوانستم معنای واقعی خوشبختی را درک کنم چرا که همواره وجودم پر از تنفر و انتقام بود و در کویر زندگی خسته و سرگردان بودم و تنها روزگار را سپری می کردم.


مرد جوان ادامه داد: آن زمان 17 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که عاشق »الهه« شدم. خانواده او از جنوب کشور به حاشیه شهر مشهد مهاجرت کرده بودند و در همسایگی ما زندگی می کردند. با وجود این که الهه چند سال از من بزرگ تر بود اما من اهمیتی نمی دادم چرا که در سن شور و هیجان جوانی قرار داشتم و با احساسم تصمیم می گرفتم.
حرف های دیگران برایم مهم نبود و تنها به ازدواج با او می اندیشیدم. وقتی خانواده ام ماجرا را فهمیدند مرا نصیحت کردند که در آینده با مشکالت خاصی روبه رو خواهم شد. زمانی که دریافتم پدر و مادرم به دلیل اختالف سنی ما به این ازدواج رضایت نمی دهند با الهه تماس گرفتم و از او خواستم با یکدیگر فرار Escape کنیم تا خانواده های مان مجبور شوند با این ازدواج موافقت کنند. بلیت اتوبوس تهیه کردم و طبق نقشه ام راهی اهواز شدیم اما در مسیر، راننده اتوبوس به ما مشکوک شد و به پلیس Police راه اطلاع داد. این گونه بود که ماموران انتظامی با خانواده های ما تماس گرفتند و ما را به مشهد بازگرداندند. از آن روز به بعد خانواده الهه او را زندانی Prisoner کردند و من هم به شدت سرزنش می شدم.
حدود یک ماه بعد از این ماجرا مادرم دختر خاله ام را خواستگاری کرد اما من هیچ علاقه ای به سارا نداشتم، با این وجود با تهدید و اصرار خانواده ام پای سفره عقد نشستم و در حالی سند ازدواجم را امضا کردم که دلم در گرو عشق الهه بود. در مدت کوتاهی الهه نیز با جوان دیگری ازدواج کرد. اگرچه سارا زنی مهربان و قانع بود و به من عشق می ورزید اما من رفتار بسیار سردی با او داشتم. آرام آرام به توصیه دوستانم به سوی مصرف مواد مخدر Drugs کشیده شدم تا این عشق ناکام را فراموش کنم. نام دخترم را به یاد او الهه گذاشته بودم و درحالی که همسرم از ماجرای عاشق شدن من خبری نداشت همواره سعی می کردم او را تحقیر کنم و از این ازدواج اجباری انتقام بگیرم، با آن که بیکار بودم و پدرم هزینه زندگی مرا پرداخت می کرد من برای انتقام از همسر بی گناهم به ارتباط با زنان دیگر روی آوردم اما سارا با همه این رفتارهای زننده در کنارم ماند و با نداری و اعتیادم ساخت.
اکنون 13 سال از ازدواجم می گذرد و دخترانم به کودکانی عصبی و پرخاشگر تبدیل شده اند. صبر و تحمل سارا هم به سر رسید و راه کلانتری و دادگــاه را در پیش گرفت اما امـروز وقتی بـرای اولین بار عشق را در چشمان گریانش جست وجو کردم تازه فهمیدم که او تنها کسی است که می تواند مرا خوشبخت کند و ...


ركنا




تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن