محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842332311
نظام بینالملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: نظام بینالملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه
دکتر محمود سریع القلم
این مقاله در دو سطح تحلیل سازماندهی شده است: ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل جدید و سپس پیامدهای این ساختار بر تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه. فرضیه مقاله مطرح میکند که «خروجیهای ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتاً تحت تأثیر اختلافات، رقابتها و تفاوتهای کشورهای قدرتمند خاورمیانه است، ولی درعینحال، رقابتهای جهانی و اروپایی آمریکا و روسیه که قطبهای موجود خاورمیانهای را تقویت میکنند، بیشتر در پی مدیریت اختلافات هستند تا حل آنها». آنان از ساختار دوقطبی برای فروش اسلحه و تعادل اقتصادی بهرهبرداری میکنند و آن را بهعنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلافهای فیمابین، بهکار میبرند.
مقاله چارچوب نظری رابرت کیگن[۱] را برگرفته است که براساس افزایش اهمیت جایگاه و نفوذ سیاسی در کنار تعاملات اقتصادی در نظام بینالملل بحث میکند. این مقاله از وضعیت جاری اقتصاد آمریکا، اهداف نوین روسیه، میراث عملکرد سیاست خارجی اوباما و سیستم انگیزشی اسرائیل در قالببندی ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه، بهرهبرداری میکند و در نتیجهگیری، به ظهور یک سیستم دوقطبی در خاورمیانه اشاره کرده است که با ائتلافهای منطقهای و بینالمللی خود در پی تقابل و تضعیف یکدیگر هستند. تداوم این سیستم دوقطبی، ازیکسو تابع امکانات مالی بازیگران منطقهای و از سوی دیگر، پیرو نتایج مذاکرات آمریکا و روسیه در مورد اختلافات دوجانبه و اروپایی یکدیگر خواهد بود.
مقدمه
این مقاله در دو سطح تحلیل، سازماندهی شده است. نخست، ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل جدید را بررسی میکند و دوم، پیامدهای این ساختار جدید را بر تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه مورد مطالعه قرار میدهد. مقاله بر این فرض مبتنی است که ظهور اقتصادی چین، دوران هشتساله اوباما، و ظهور سیاسیـامنیتی روسیه، نظام بینالملل را بهسوی ساختار سهضلعی برای ایجاد قواعد نظمدهندۀ بالقوه هدایت کرده است. فرضیه مقاله این است که «خروجیهای ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتاً تحت تأثیر اختلافات، رقابتها و تفاوتهای کشورهای قدرتمند خاورمیانه است. با توجه به اینکه چین، منافع راهبردی و امنیتیای برای خود در خاورمیانه تعریف نکرده است، رقابت و اختلافات دوجانبۀ روسیه و آمریکا در قالب ژئوپلیتیک خاورمیانه ۱) قطبهای موجود قدرت را تقویت میکند؛ ۲) بیشتر، مدیریت اختلاف میکند تا حل آن؛ ۳) از ساختار دوقطبی برای فروش اسلحه و تعامل اقتصادی بهرهبرداری میکند؛ و ۴) بهعنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلافات موجود دوجانبه در برابر شرق اروپا، منطقه بالتیک، مسائل نظامی و ناتو، و تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه بهکار میرود.
۱- چارچوب نظری
نظم جهانی که پس از ۱۹۴۵ توسط آمریکا و همپیمانانش شکل گرفت، هماکنون با ظهور قدرتمند اقتصادی چین و روسیه تهاجمی و ناراضی، دچار شکافهای عمیقی شده است. اقتصاد آمریکا بهاندازهای که از طریق صنعت و فناوری و بازار صادراتی مورد بهرهبرداری کشورهای درحالظهور قرار گرفته، درعینحال، به دلایل فناورانه و داخلی، در معرض آفتهای فراوانی بوده است؛ تا حدی که سیاستهای حمایتی از صنایع و شرکتهای ملی و تنظیم مقررات جدید گمرکی در دولت جدید آمریکا مطرح شده است. آمریکا، روسیه و چین، هریک در پی ائتلافهای خاص امنیتی و اقتصادی خود هستند و نظم گذشته بهچشم نمیآید. در یک افکارسنجی که در سال ۲۰۱۴ انجام شد، ۸۷ درصد افراد در کشورهای درحالتوسعه، تجارت را برای رشد اقتصادی مفید دانستهاند، درحالیکه نیمی از پاسخگویان در فرانسه، آمریکا، و ایتالیا بر این نظر بودند که تجارت، اشتغال را از بین میبرد و دستمزدها را کاهش میدهد (Niblett, 2017: 19).
جذابیت فرایندهای جهانیشدن برای کشورهای درحالتوسعه بهمراتب بیشتر از کشورهای صنعتی غرب است؛ بهگونهای که در بخشهایی از اروپا و در آمریکا، حدود ۲۵ سال است که سطح دستمزدها، رشد قابلتوجهی نداشته است (Niblett, 2017: 19). در آخرین اجلاس داوس در ژانویه ۲۰۱۷، رئیسجمهور چین بود که از نظم لیبرالی اقتصاد جهانی دفاع کرد (Economist, February 18, 2017: 12). در بسیاری از کشورهای خارج از مدار غربی مانند آفریقای جنوبی، نیجریه، ترکیه، فیلیپین، تایلند و روسیه، تأکید بر قدرت متمرکز ملی و یا الیگارشی، جایگزین نظامهای مردمسالار شده است. روسیه بهعنوان کشوری معترض در نظام بینالملل کنونی در کنفرانسی در اکتبر ۲۰۱۶، آمریکا را متهم کرد که جهانیشدن و امنیت را برای خود و کشورهای اندکی میخواهد(Niblett, 2017: 22).
با توجه به روندهای اقتصادی و سیاسی فعلی، نظام بینالملل برای مدتها میان کشورهای معتقد به لیبرالیسم و تجارت آزاد و کشورهای معتقد به قدرت متمرکز ملی[۱] باقی خواهد ماند. درعینحال، تقریباً برای هیچ کشوری، انزواگرایی، انتخاب مطلوبی نیست. حتی طی چند ماه، افکار انزواگرایانه بهتدریج بهسوی واقعیتهای افکار جهانگرا در دولت جدید آمریکا سوق پیدا کرده است (Cassidy, 2017).
این مقاله، چارچوب نظری رابرت کیگن را بهکار گرفته است. او بر این نظر است که در کنار قدرت اقتصادی، هماکنون کشورهای بزرگ جهانی و مهم منطقهای در پی کسب جایگاه و نفوذ هستند. دوره تفاهم، جای خود را به دوره تزاحم داده است. رقابت میان لیبرالیسم و الیگارشی بهطور جدی درحالظهور است. بار دیگر، تقابل میان سنت و مدرنیسم سر برآورده است. رقابت، درگیریهای کنترلشده و ائتلافهای جدید امنیتیـاقتصادی جای خود را به تقسیمبندیهای شرق و غرب، ایدئولوژیها و دموکراسیها خواهند داد. کیگن بر این نظر است که نظام بینالملل از «یک قدرت جهانی و بسیاری قدرتهای دیگر» تشکیل شده است.
چین و روسیه در جلوگیری از هژمونی آمریکا فعال هستند و چین تنها کشوری است که استراتژی درازمدت تبدیل شدن به یک قدرت نظامی را دارد (Ikenberry, 2011: 613-615). قدرتهای دیگر برای محدود کردن آمریکا محتاج ائتلاف هستند و یکی از اهداف سازمان همکاری شانگهای، ایجاد چنین ائتلافی است. چین به روسیه نزدیکتر شده است و هند به آمریکا. هرچند قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا همچنان در تنظیم قواعد بینالمللی و منطقهای نقشآفرین است، اما اکنون، تنظیم قواعد جهانی و نحوه حلوفصل اختلافات در مثلث چینـروسیهـآمریکا انجام میشود و بروکسل بهتدریج، بهویژه در مسائل سیاسی و امنیتی بینالمللی، نظارهگر خواهد بود (Ikenberry, 2011: 617). چینیها بهدنبال کسب قدرت، جایگاه و همچنین قدرت نظامی هستند. آینده آسیا مانند گذشته اروپا است.
روسیه، طبق سنت، به قدرت و نفی دیگران روی آورده است. روسها همیشه هنگامیکه در نزدیکیهای خود قدرت ببینند، احساس ناامنی میکنند و تقابل، جای همکاری را میگیرد. ضمن اینکه آمریکا یک قدرت جهانی است، ولی در آسیا با چین، در شرق اروپا با روسیه و در خاورمیانه با ایران رقابت میکند. ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی بازگشته است و کشورهای مختلف بیش از گذشته در پی قدرت، نفوذ و جایگاه هستند. قدرتها معمولاً برای حفظ سطح قدرت خود به دخالت نظامی در اختلافات گرایش مییابند. خروج امنیتی آمریکا از اروپا بهطور طبیعی زمینه را برای افزایش قدرت روسیه فراهم میآورد. همچنین عدم حضور آمریکا در پاسیفیک، زمینهساز تسلط چین بر ژاپن، کره جنوبی و کشورهای کوچک آسیایی میشود (Ikenberry, 2011: 620-621).
تسلط بر مناطق نفتی خاورمیانه، قدرت بینالمللی آمریکا را افزایش میدهد. آمریکا تا حد توان تلاش خواهد کرد، از قدرتمند شدن چین، روسیه و ایران در خاورمیانه جلوگیری کند. قراردادها و تعهدات نظامی تمام کشورهای عربی خلیج فارس، مصر، عراق، اردن و ترکیه حاکی از این سیاست است که حتی در دوره اوباما نهتنها کاهش پیدا نکرد، بلکه شاهد افزایش آن نیز بودیم. چین و روسیه بهجای دموکراسی به حاکمیت ملی اعتقاد دارند و بر این نظرند که در خاورمیانه نباید بهدنبال تغییر بود، بلکه باید با ساختارهای موجود همکاری کرد (Ikenberry, 2011: 623-624). اصول مورد توافق قدرتهای بزرگ در حوزههای سیاسیـامنیتی بسیار محدودتر شده است و فضای رقابت و درگیری و ائتلافسازی را تسهیل میکند.
تخیلات سیاسی دهه ۱۹۹۰ این تلقی را ایجاد کرد که روسیه و چین در مسیر لیبرالیسم اجتماعی و سیاسی گام برمیدارند و دستیابی به یک نظم جهانی منشعب از غرب اروپا و شمال آمریکا، قابلتصور است. تحولات پایان این دهه مشخص کرد که این تلقیها، تنها یکسری تخیلات بودند. پیامدهای این اختلافهای جدی سیاسی و امنیتی میان سه قدرت جهانی، بهویژه در حوزه ژئوپلیتیک خاورمیانه، بهخوبی نمایان خواهد شد.
هدف روسیه، بزرگتر کردن جغرافیای اختلافات روسیه با آمریکا و اروپا است تا بتواند در یک ماتریس بزرگتر، اهرمها و امتیازهای بیشتری داشته باشد؛ ازاینرو، سطح قدرت و جایگاه سوریه، عراق، عربستان، ایران، ترکیه و اسرائیل تحت تأثیر ماهیت رقابتی است که در سطح جهانی و بهصورت دوجانبه میان روسیه و آمریکا شکل بگیرد. طولانی شدن درگیریها در خاورمیانه درعینحال از تقابل میان سنت و مدرنیسم ازیکسو و رشد ناقص سیستم کشورـملت از سوی دیگر، تأثیر میپذیرد. مسائل سوریه، عراق، ایرانـعربستان، و فلسطینـاسرائیل تنها این روندهای حل اختلافهای فلسفی، هویتی، سرزمینی، سیاسی و امنیتی را به تأخیر خواهد انداخت و بهجای حل اختلافها، مدیریت اختلافها حاکم خواهد شد؛ ازاینرو، بیثباتی سیاسی، رشد اقتصادی ضعیف، رقابت تسلیحاتی و حضور بازیگران بینالمللی در ژئوپلیتیک خلیج فارس و شامات ادامه پیدا خواهد کرد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل سعی خواهند کرد با همکاری و ائتلاف، جزایری جدا از میدانهای درگیری خاورمیانه، برای رشد اقتصادی و ارتباطات گسترده بینالمللی برای جذب فناوری و سرمایه ایجاد کنند.
نمای چارچوب نظری
نمای چارچوب نظری
نمای چارچوب نظری
۲- میراث سیاست خارجی اوباما و نظام بینالملل
بیشتر، در ادبیات سیاست خارجی اینگونه مطرح میشود که در کشورهای دموکراتیک، نقش نظام سیاسی و اولویتهای ملی، جهتگیری سیاست خارجی را مشخص میکند و در مقابل، در کشورهای غیردموکراتیک، ویژگیهای شخصیتی و اولویتهای شخصی رهبران است که رفتار سیاست خارجی را هدایت میکند (Rosenau, 1971: 131-136)، اما بهنظر میرسد در تاریخ سیاست خارجی معاصر آمریکا، کمتر رئیسجمهوری همانند اوباما در این حد توانسته باشد جهتگیریهای کلان امریکا در مسائل و بحرانهای موجود جهانی را با جهانبینی و ارزیابیهای شخصی خود، منطبق و نزدیک کند. اوباما مبانی فکر خود را در مصاحبهای با جفری گلوبرگ از مجله آتلانتیک در سال آخر ریاستجمهوریاش تبیین کرد (Goldberg, 2016).
او بیان کرد که هر قدرتی در هر سطحی با محدودیت روبهرو است و نباید در جاییکه موفق شدن مبهم است، متعهد شود. اعتبار یک کشور، بهضرورت، با قدرت نظامی بهدست نمیآید (Goldberg, 2016: 6-9). آمریکا باید مراقب کمیت و کیفیت تعهدات سیاسی و نظامی خود در سطح بینالمللی باشد و احتیاط بیشتری در درگیری نظامی در کشورهای مسلمان از خود نشان دهد. اوباما میگوید در واشنگتن، دفترچهای ذهنی وجود دارد که همه رؤسای جمهور باید از آن پیروی کنند و آن، استفاده از راهحل نظامی برای حل مشکلات بینالمللی است.
راهحل نظامی، زمانیکه آمریکا تهدید میشود، ممکن است راهحل مفید و بلکه تنها راهحل باشد، ولی در بقیه شرایط ممکن است تلهای باشد که به تصمیمگیریهای نامطلوبی منجر شود (Goldberg, 2016: 10, 13, 17). اوباما روزی را که تصمیم گرفت حمله به سوریه را متوقف کند، روز آزادی خود از دفترچه ذهنی واشنگتن خطاب کرد. او هر موضوعی را تهدید امنیت ملی آمریکا نمیدانست؛ بهگونهای که داعش را در این چارچوب طبقهبندی نکرد. اوباما اعتقاد داشت بدون رهبری آمریکا، بسیاری از مسائل بینالمللی حلوفصل نمیشود، ضمن اینکه هر مسئلهای هم در دوره یک رئیسجمهور بهراحتی حل نمیشود. آمریکا باید در جایی وارد شود که میتواند مسئلهای را حل کند، ولی مسئولیت حل همه مشکلات جهانی را بهعهده ندارد.
اوباما تقریباً نخستین رئیسجمهوری است که در دوران پس از جنگ دوم، اجتنابناپذیری آمریکا را نمیپذیرد و ابراز میکند که کشورها باید سهم خود را ایفا کنند. در پاسخ به پرسشی درباره دلایل علاقۀ او به چندجانبهگرایی، اوباما میگوید، یکی از ویژگیهای مثبت چندجانبهگرایی و کار مشترک با کشورهای دیگر، تعدیل خودبزرگبینی و بیشازاندازه از خود راضی بودن ماست (Goldberg, 2016: 18, 21, 23, 25-26).
اوباما در ادامۀ رهیافت احتیاطآمیز خود میگوید: «ما تاریخ داریم. ما در ایران تاریخ داریم. ما در اندونزی تاریخ داریم. ما در آمریکای مرکزی، تاریخ داریم. ما باید متوجه تاریخ خود باشیم هنگامیکه صحبت از دخالت در کشورهای دیگر میکنیم. باید بفهمیم که ریشههای بدگمانی دیگران به ما چیست؟» (Goldberg, 2016: 26). اینکه در هرجای دنیا مشکلی باشد، آمریکا باید ارتش خود را برای ایجاد نظم بفرستد، از نظر اوباما کار عاقلانهای نیست. قدرتها در بسیاری از موارد از گسترده کردن تعهدات خود آسیب دیدهاند. اوباما تهدیدها را در تقسیمبندیهای مختلف قرار میداد و برای هر تهدیدی، چارچوب خاصی طراحی میکرد. او بسیاری از مفروضات سیاست خارجی آمریکا را زیر سؤال برد: چرا باید پاکستان و عربستان، متحدان آمریکا خطاب شوند؟ چرا نباید با کوبا و ایران مذاکره کرد؟ چرا باید اسرائیل نسبت به اعراب، برتری فناوری نظامی داشته باشد؟ هدف از مذاکره با ایران، شروع دوره جدیدی در روابط ایران و آمریکا نبود، ولی درعینحال، نمادی از نزدیکی روابط در گذشته بود.
متمرکز شدن بر موضوع هستهای برای این بود که یک کشور خطرناک را کمتر خطرناک کنیم. اوباما اظهار بیان میکند، هدف او از سخنرانی در دانشگاه قاهره این بود که به مسلمانان بگوید: تصور کنید اسرائیل وجود ندارد. شما نیاز به بازبینی در مدیریت و حکمرانی دارید و آمریکا در این مسیر میتواند به شما کمک کند. اوباما میگوید این سخنرانی درنهایت بهجایی نرسید (Goldberg, 2016: 27, 29, 31). اوباما تمرکز اصلی سیاست خارجی آمریکا را در آسیا میدید و توجه به اروپا را لازم نمیدانست و بر این نظر بود که به آفریقا و آمریکای لاتین بسیار بیتوجهی شده است. خاورمیانه جایی است که باید از آن فاصله گرفت و با توجه به انقلاب انرژی و تولید نفت و گاز در آمریکا، اهمیت خاورمیانه بهتدریج کاهش پیدا خواهد کرد. اوباما نظریه خود را در مورد خشونت خاورمیانه اینگونه مطرح کرد که اقلیت رادیکالی در میان مسلمانان وجود دارد که معرف کلیت آنها نیست.
حل بنیادگرایی خاورمیانه درنهایت به نوعی اصلاحطلبی، از نوعی که مسیحیت در اروپا تجربه کرد، نیاز دارد. خاورمیانه نیازمند یک صلح سرد میان ایران و عربستان است. اوباما در مورد روسیه، این نظر را داشت که روسیه در سطح بینالمللی نمیتواند دستورکار تنظیم کند و با حضور در سوریه و الحاق کریمه، کسی بازیگر نمیشود. روسیه در زمان بوش وارد گرجستان شد و هنگامیکه احساس کرد اوکراین بهسوی اروپا غلتیده میشود، وارد عمل شد. در هر شرایطی اوکراین که عضو ناتو نیست، زیر نفوذ روسیه خواهد بود. آمریکا باید در اینکه منافع اصلیاش چیست و چه موردی، امنیت ملی را تهدید میکند، دقیقتر فکر کند و عمل نماید. اینکه باید تصور دیگران از سیاست خارجی آمریکا براساس نمایش قدرت بلامنازع باشد، توهمی بیش نیست. اقدام برای ائتلافسازی و چندجانبهگرایی، بهترین روش مقابله با تهدید است؛ کاری که آمریکا با قدرتنمایی نظامی چین در دریای چین جنوبی انجام داده است. آمریکا باید در موضوعی وارد شود که بهطور آشکار و مستقیم به منافع و تهدیدهای آمریکا مربوط میشود. هدف از مذاکرات هستهای با ایران این بود که ایران، توانایی ساختن سلاح هستهای را نداشته باشد(Goldberg, 2016: 37, 47, 49, 61-63, 67).
این جهانبینی اوباما و مفروضات و باورها و حتی حس او در مورد نظام بینالملل باعث شد که دیدگاهها و محاسبات قدرتهای بزرگ بهگونهای دیگر شکل بگیرد و چین و روسیه با قدرتنمایی بیشتری وارد تعاملات بینالمللی شوند. هرچند حضور و منافع کلان آمریکا در دوره اوباما در نقاط مختلف جهان همچنان باقی ماند، ولی دخالتهای این کشور، حالت غیرمستقیم، موردی، محدود و مبتنیبر فناوری پیدا کرد، تا نیروی صرف نظامی.
اوباما، بهعنوان یک وکیل و حقوقدان، به سیاست خارجی آمریکا بهصورت موضوعی که باید از راهبرد یگانهای پیروی کند، نگاه نمیکرد. او مسائل سیاست خارجی را مورد به مورد بررسی میکرد و برای آنهایی که تصور میکرد میتواند با محدودیتها و منابع موجود کاری انجام دهد، برنامهریزی میکرد. او در اینباره در مصاحبهای با مجله نیویورکر گفت که آنچه او نیاز دارد، شرکای راهبردی است و حتی به فردی مانند جرج کنان که راهبرد جنگ سرد را نوشت، احتیاجی نیست(۱).
اوباما طی سخنرانی در سازمان ملل در سال ۲۰۰۹، سیاست یکجانبه گذشته را رد کرد و قول داد در دولت او، دوجانبهگرایی و همکاری، اصل خواهند بود. در همان سخنرانی اوباما سیاست و قدرت را با حاصلجمع غیرصفر تفسیر کرد و اعتقاد خود را مبنیبر اینکه هیچ کشوری نباید بر کشور دیگری مسلط شود، مطرح نمود(۲).
اوباما استفاده از قدرت نظامی را تنها برای عملیات خاص، کوتاهمدت و هدفدار تلقی میکرد (Kaufman, 2016: 16). منتقدان اوباما بر این نظر بودند که مفروضات او در مورد سیاست، اهداف آمریکا در نظام بینالملل و نحوه استفاده از قدرت نظامی برای پیشبرد سیاست خارجی آمریکا، معیوب است و با سنتهای سیاست خارجی آمریکا سازگار نیست. از نظر آنها صبر استراتژیک اوباما باعث شد که چین و روسیه از هر نمایش قدرت سیاسی و نظامیای استفاده و سوءاستفاده کنند و آمریکا را در دریای جنوبی چین، کریمه و اوکراین و درنهایت در سوریه در مقابل کار انجامشده[۱] قرار دهند.
سیاست سکوت و خویشتنداری[۲]، با ماهیت هرجومرج در نظام بینالمللی سازگار نیست و اوباما نشان داد تا از نتیجه اقدامی مطمئن نباشد، در آن سرمایهگذاری نمیکند. بازگشت از سیاست حمله به سوریه از دید منتقدان، نمونه آشکار این سیاست اوباما است. کاهش قدرت نظامی در آسیا و اروپا زمینۀ ورود چین و روسیه را فراهم میکند (Kaufman, 2016: 26, 67). ساموئل هانتینگتون بر این نظر بود که صعود و فرود آمریکا در نظام بینالملل، رابطه مستقیمی با فرازونشیب دموکراسی و آزادی در جهان دارد Huntington, 1981: 246-247) و این، مبنای رئالیسم جدید بهعنوان خط فکری مسلط بر سیاست خارجی آمریکا تا پیش از اوباما بود. اوباما به ماهیت نظامهای سیاسی کشورها اهمیت نمیداد، بلکه به انگیزهها و رفتارهای آنان توجه داشت. او معتقد بود که ضداسرائیلی بودن ایران، دلیل بر این نیست که این کشور به بقا، رشد اقتصادی، روشهای در قدرت ماندن، مشوقهای سیاسی و اولویتهای دیگر کشور اهمیت نمیدهد (Kaufman, 2016: 210). اوباما به قدرت نرم، بیشتر ارج مینهاد، چندجانبهگرایی را اولویت میداد، منافع آمریکا را تنها در مقابله با تهدیدهای جدی تعریف میکرد و دخالت دیجیتالی را بر دخالت مستقیم نیروهای آمریکایی، ترجیح میداد.
علاوهبر این، مبنای نظری دکترین اوباما این بود که آمریکا مانند گذشته صاحب نفوذ و قدرت نیست و باید با دقت و بهصورت گزینشی در حلوفصل مسائل جهانی وارد شود و مادامیکه یک موضوع، تهدید مستقیمی بر امنیت ملی آمریکا نیست، سیاست خویشتنداری باید مبنای سیاست خارجی آمریکا باشد (Kaufman, 2016: 199-211). براساس این چارچوب فکری دولت اوباما که در هشت سال گذشته، میراثی را چه در سطح نظام بینالملل و چه در سطح مناطق مهم بهجای گذاشت، چگونه میتوان محورهای اصلی جهتگیری آمریکا در مورد موضوعهای کلیدی ژئوپلیتیک خاورمیانه را طراحی کرد؟
شاید مهمترین وجه دکترین اوباما در مورد خاورمیانه این بود که داعش را تهدیدی برای امنیت ملی و منافع کلان آمریکا نمیدانست. دولت اوباما معتقد بود باید به دولت عراق و اقلیم کردستان کمک کند تا آنها در مقابل داعش بایستند و آمریکا در حد ارائه مشورتهای سیاسی، نظامی، و عملیاتی، چه در عراق و چه در سوریه، باید حضور داشته باشد. نمایی از این تفکر در مورد پاکستان و افغانستان نیز مطرح بود که مبنای عملکرد آمریکا، استفاده از صنعت پهباد بوده و توان زمینی و عملیاتی این دو کشور را در تقابل با القاعده و رادیکالیسم، تقویت میکرد. اوباما بر این نظر بود که نباید پای نظامیان آمریکا را بهراحتی به یک کشور مسلمان دیگر مانند سوریه باز کرد. صدام، دیکتاتور بود، ولی تهدیدی برای آمریکا نبود. این درحالی بود که هیلاری کلینتون در مقام وزیر امور خارجه این نظر را داشت که معترضان سوری در اوایل بهار عربی، درنهایت جای خود را به گروههای رادیکال داعشی دادند و آمریکا در ابتدا باید به کمک معترضان میرفت.
وجه دوم دکترین اوباما، مقایسههای دائمی او میان خاورمیانه و شرق آسیا بود. بهار عربی و شکلهای واقعی مشکلات خاورمیانه، اثرات جدیای بر شکلگیری نگاه اوباما به روابط بینالمللی داشت. او پس از بهار عربی و مقاومتهای اسرائیل در برابر راهحل دو کشور در رابطه با فلسطینیها، وقت و انرژی خود را بیشتر در مسائل آسیا گذاشت و این بنیان فکری را بسط میداد که آینده آمریکا در گرو روابط عمیقتری با آسیا است. آسیاییها اهل کار و نوآوری هستند و در مقابل، خاورمیانه، رادیکالیسم تولید میکند (Goldberg, 2016: 7, 19-20, 43).
وجه سوم دکترین اوباما این بود که آمریکا مسئول مدیریت خاورمیانه و شمال آفریقا نیست و اصولاً خاورمیانه قابلیت اصلاح و مدیریت از بیرون را ندارد. این منطقه و دین در این منطقه، همانند تاریخ مسیحیت در اروپا، باید درنهایت بهنوعی اصلاح شود و این مسئولیت خود مسلمانان است. در این چارچوب، اوباما کشورهای عربی منطقه خلیج فارس را در صدور رادیکالیسم مسئول میدانست و در این راستا به اقدامات آنها در آسیا و آسیای مرکزی اشاره میکرد. اوباما حتی تا آنجا پیش رفت که بهکارگیری لفظ «متحد» را در مورد عربستان و پاکستان، برای آمریکا زیر سؤال برد و یک مفروض بهاصطلاح، دفترچه سنتی سیاست خارجی واشنگتن را مورد تشکیک قرار داد.
اوباما از واژگان تروریست مسلمان یا اسلامی استفاده نکرد و بر این نظر بود که این ویژگی اسلام نیست و افراد اندکی، رادیکالیسم را در خاورمیانه مدیریت میکنند؛ ضمن اینکه استفاده از این واژهها ممکن است فضای ضدخارجی و ضدمسلمان را در آمریکا تحریک کند. این تلقی از مسائل خاورمیانه باعث شد که اوباما، حضوری حداقلی در عراق، سوریه و افغانستان را تجویز کند، موضوع اسرائیلـفلسطین را رها نماید و تنها بر یک موضوع، یعنی برنامه هستهای ایران، متمرکز شود. دید اوباما این بود که حساسیت ایرانیها به موضوع «تغییر رژیم» است و اگر اطمینان دهیم که چنین هدفی نداریم، حتی قصد عادی کردن روابط را نداریم، بسیاری از مسائل دیگر را نیز فعلاً کنار میگذاریم و میتوانیم برنامه هستهای ایران را در مقابل تعدیل تحریمهای اقتصادی، از توان تولید تسلیحاتی دور کنیم (Goldberg, 2016: 29-34, 37-38, 43, 47-48).
وجه چهارم دکترین اوباما به پیامدهای این رهیافت مربوط میشود. مهمترین نکته در این مورد، اشاره به حضور ایران و روسیه در سوریه دارد. اسرائیل و کشورهای عربی این تحلیل را مطرح کردند که عدم حضور آمریکا در خاورمیانه و یا حضور بسیار گزینشی و احتیاطآمیز آمریکا باعث شده است که ایران در عراق و سوریه، سرمایهگذاری فراوانی انجام دهد و سرانجام، زمینه را برای حضور نظامی مؤثر روسیه در منطقه شامات فراهم کند. حتی شاید پیامد دیگر بیتوجهی دولت اوباما به فشارهای اسرائیل و کشورهای عربی برای مقابله با ایران و روسیه در خاورمیانه باعث شد که بهتدریج اتحادی ناگفته اما جدی میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و اسرائیل شکل بگیرد. البته شاید واژه اتحاد بهلحاظ حقوقی و سیاسی کمتر دلالت کند، اما ائتلاف و هماهنگی سیاستگذاریها کاملاً مشهود است.
مسکو برای کسب امتیاز در مقابل آمریکا در زمینۀ موضوعات نظامی در اروپا، تحرکات ناتو، حضور موشکهای آمریکایی در شرق اروپا، کریمه و اوکراین و همچنین تحریمهای واشنگتن، وارد سوریه شد تا شعاع بازی را جهانی و وسیعتر کرده و آمریکا را مجبور به امتیازدهی در طیف مسائل فیمابین در قدرت جهانی کند. واکنش اوباما در برابر این تحرک نظامی و سیاسی روسیه این بود که اقتصاد روسیه بهشدت عقب مانده است و نباید یک اشتباه را با اشتباه دیگری پاسخ داد (Goldberg, 2016; 69; Kaufmann, 2016: 84-95).
درمجموع، اندیشهها و گرایشهای شخصی اوباما، در سیاست خارجی آمریکا و ساخت قدرت، ترکیب قدرت، ائتلافها، همکاریها، تقابلها، جابهجاییها و همکاریهای نظامی در خاورمیانه نقش تعیینکنندهای داشت و ژئوپلیتیک جدیدی را بنیان گذاشت. اگر آمریکا در برابر بهار عربی در مصر و سوریه واکنش متفاوت و مداخلهجویانهتری نشان میداد و وارد ائتلافی متشکل از دولتهای عربی و اسرائیل میشد، شاید داعش، عراق و سوریه، وضعیت متفاوتتری داشتند. عدم حضور مؤثر آمریکا در سوریه و مناطق زیر سلطه داعش که درعینحال، بازتابی از افکار عمومی در آمریکا نیز هست، به شکلگیری ثقلهای جدید سیاسیـنظامی در منطقه منجر شد.
بیتردید، هزینههای ۶/۲ تریلیون دلاری عراق و افغانستان برای آمریکا، خود عامل مهم و مستقلی در تصمیمگیری رئیسجمهور آمریکا بود. اوباما در یک مقطع مطرح کرد که دو ارتش ایران و روسیه در سوریه حضور دارند و اینکه آمریکا میتواند بهصورت روشن و با نتایج صریح، معادلات سوریه را تغییر دهد، تحلیل اشتباهی است.
او اعلام کرد که نمیخواهد بوش دومی شود؛ جنگی را بدون نتایج روشن شروع کرده و سپس، ریاستجمهوری را ترک کند. اوباما میگفت، رهبران خاورمیانهای، خود مسئول هستند که اوضاع را تغییر دهند و باید این مسئولیت را بپذیرند. اوباما بیان کرد که رقابت ژئوپلیتیکی ایران و عربستان است که منطقه را با وضعیت نامساعدی روبهرو کرده است و آمریکا باید از هر دو طرف بخواهد که با هم سهیم شوند، همکاری کنند و حتی اگر مجبور باشند، صلح سردی میان خود برقرار کنند (Goldberg, 2016: 6, 46, 49). درعینحال، اوباما میدانست که بهعنوان نخستین رئیسجمهور آفریقاییـآمریکایی، برای کل جمعیت سیاهپوست آمریکا (۴۲ میلیون نفر و ۱۳ درصد جمعیت آمریکا) باید میراثی مثبت، قابلاتکاء و توانمند بهجای گذارد و به همین منظور در مسائلی وارد میشد و احیاناً خود را به مخاطره میانداخت که از نتایج آن مطمئن بود، ضمن اینکه در مورد شخصیت، آراء و عزم خود، اعتماد به نفس بسیار بالایی داشت؛ بهگونهای که در فضای سیاسی واشنگتن گفته میشد که او خود را تنها فرد باهوش در میان اطرافیان خود میداند(۳).
۳- روسیه و نظام بینالملل
براساس نظر آندره تسیگانکو، چهار مکتب فکری در سیاست خارجی روسیه وجود دارد:
۱- همگرایان[۳] که معتقدند، روسیه یک کشور غربی است و باید با غرب به همگرایی برسد. این گروه در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ از بین رفت؛
۲- ملیگرایان افراطی[۴] که ضدغرب هستند و در دستگاه سیاست خارجی روسیه جایگاه چندانی ندارند؛
۳- موازنهگرایان[۵] که معتقدند، روسیه بهلحاظ فرهنگی و ژئوپلیتیک یک کشور متفاوت است، ولی باید در رابطه با غرب و شرق به تعادل برسد؛
۴- عادیسازان قدرتهای بزرگ[۶] که بر این نظرند که روسیه، جزء قدرتهای بزرگ است و باید با قدرتهای دیگر، روابط عادیای داشته باشد.
طرفداران دو گروه اخیر، بخش عمدۀ اعضای تیم سیاست خارجی پوتین را دربر میگیرند (Lauruelle, 2015: 89)؛ ضمن اینکه طرفداران این دو مکتب، به همکاری و تعامل با غرب و بهویژه با آمریکا علاقهمند هستند، ولی برای روسیه بهعنوان پهناورترین و بزرگترین کشور هستهای با منابع طبیعی و صنعت تسلیحاتی قابلتوجه، حریمی امنیتی بهویژه در مرزهای اروپایی روسیه، قائلند.
سیاستی که مسکو از زمان جنگ سرد تاکنون به آن علاقهمند بوده و انتظار داشته است که همسایگان کوچک اروپایی، آن را رعایت کنند، سیاست «فنلاندیزه شدن[۷]» است؛ براساس این سیاست، کشور در حوزه امنیتی و سیاسی به غرب، اتحادیه اروپا و آمریکا وابسته نمیشود، ولی مراودات عادی اقتصادی خود را حفظ میکند. غرب و بهویژه آمریکا، این سیاست را نمیپذیرند و تاآنجاکه بتوانند در پی تنظیم معاهدات سیاسی، اقتصادی و امنیتی بوده و حتی بهدنبال تشویق و فراهم کردن شرایط کشورهای شرق اروپا برای عضویت در اتحادیه اروپا بودهاند. این رهیافت، بیانگر این واقعیت است که روسها ضمن همکاریهای گسترده با اروپا و آمریکا، در پی وحدت سیاسی نیستند و میخواهند انتخابهای سیاسی و امنیتی خود را حفظ کنند. مشکل روسیه با اوکراین این بود که این کشور با همکاریهای گسترده با اروپای غربی، بهسمت ضدروسی شدن و دموکراتیک شدن برای حذف نیروهای طرفدار روسیه سوق پیدا کرده بود و براساس توافق استقلال اوکراین با روسیه پس از فروپاشی شوروی، این تحولات، بهمعنای نقض آن توافق بود.
برای اطمینان از اینکه اوکراین در مدار غربی قرار نمیگیرد و امنیت ملی روسیه خدشهدار نمیشود، مسکو، کریمه را به خاک روسیه الحاق کرد و از این طریق، مانع پیشروی امنیتی، اقتصادی و سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا به حریم امنیت ملی روسیه شد (Lauruelle, 2015: 94). از منظری دیگر، روسیه تنها یک کشورـملت بهمعنای کلاسیک وستفالی آن نیست، بلکه به گفتۀ اقتصاددان مشهور روسی، یگور گایدر، روسیه یک امپراتوری دارای سرزمینهای همگرا است (Gaider, 2007: Xi). شاید معنای این جمله، این فکر را به ذهن متبادر کند که امنیت در چنین ساختاری مهمتر از رشد اقتصادی است و درعینحال، هویت مستقل برای یک امپراتوری، مترادف همان حاکمیت ملی است.
زمانیکه دولت اوباما، روسیه را یک قدرت منطقهای خطاب کرد، اوج نزاع فلسفی و سیاسی بین دو قدرت جهانی بود. آمریکاییها که با کیفیت ابزار و آمار، جایگاه کشورها را میسنجند، بهطور طبیعی از حیث اقتصادی، علمی، فناوری و حتی کیفیت قدرت نظامی غیرهستهای، خود را در مرتبۀ بسیار بالاتری از روسیه قرار میدهند. الحاق کریمه نشان داد که مسکو، این نوع ارزیابیها را معتبر نمیداند و برای حفظ امنیت و هویت سیاسی خود، اقدام نظامی نیز انجام میدهد. در سالهای آخر دولت اوباما، روابط آمریکا و روسیه به سختترین شکل خود رسید و دو طرف در شرق اروپا و سپس در سوریه در مقابل هم قرار گرفتند (Allison and Simes, 2017: 25-27).
دولت اوباما اعتقاد داشت که جمعیت، اقتصاد و قدرت ملی روسیه درحال کاهش است و این کشور درنهایت، بازنده است و نباید به آن اهمیتی داد. درست در مقابل این دیدگاه و سیاست دولت اوباما، سیاست جمهوریخواهانی قرار دارد که بر این نظرند که روسیه بسیار بزرگ، قدرتمند و حساس به حاکمیت ملی خودش است و آمریکا نمیتواند این کشور را مجبور کند تا در چارچوب قواعد بازی آمریکا در نظام بینالملل عمل کند. ضمن اینکه روسیه در پی ارتباطات اقتصادی و امنیتی با غرب است، ولی خواهان مشارکت است تا پیروی. این درحالی است که بخشی از حاکمیت آمریکا، روسیه را در قد و قامتی نمیداند که برای آن سهم مهمی در تنظیم و مدیریت قواعد جهانی قائل باشد (Allison and Simes, 2017: 27).
اختلافنظری که میان دو جناح حاکمیت وجود دارد، در تعریف ماهیت حکومت روسیه نیست، بلکه هر دو در کلیات، مشترک هستند، اما دو رهیافت مختلف را پی میگیرند. معتقدان به ژئوپلیتیک و منافع بینالمللگرای آمریکا بر این عقیدهاند که باید به بعضی از خواستههای روسیه توجه کرد و این کشور را بهعنوان یک شریک و قدرت بزرگ پذیرفت. تلاش آمریکاییها طی دهه گذشته این بوده است که از طریق سیستم ISR (اطلاعات، نظارت و مراقبت) به هر نقطهای از جهان، با ابزار و تسلیحات غیرهستهای حمله کنند. آمریکا این روشها را در پاکستان، عراق و سوریه بهکار گرفته است. پوتین در این مورد بهصورت علنی موضعگیری کرده و گفته است که بههم زدن برابری استراتژیک میان روسیه و آمریکا، پیامدهای خطرناکی برای همه خواهد داشت. روسیه علائم جدیدی در رهیافت نظامی و استراتژیک خود بهکار گرفته است که حاکی از فعال کردن بازدارندگی هستهای است. احساس روسیه این است که اگر آمریکا در برنامههای نظامی غیرهستهای درحال پیشرفت است، پس مسکو باید از ابزار هستهای برای تهدید بیشتر استفاده کند و امکان بهرهگیری محدود از آن را در ذهنها فعال کند.
فقدان تفاهم راهبردی ازیکسو و تعطیل هماهنگیهای فکری و سیاستگذاری از سوی دیگر، زمینه برداشت نادرست میان طرفین را افزایش داده است. نوع رابطهای که میان سه قدرت جهانی چین، آمریکا و روسیه شکل میگیرد، بر بسیاری از مسائل امنیتی و اقتصادی جهانی و منطقهای ازجمله خاورمیانه اثرگذار خواهد بود. تقابل جدیتر آمریکا و روسیه، چین و روسیه را به هم نزدیکتر میکند و باعث میشود رقابت تسلیحاتی وسیعتری طراحی و اجرا شود. این عده از متخصصان ژئوپلیتیک میگویند، روسیه و پوتین به بیاحترامی، حساس هستند و نشان دادهاند که با وجود مخالفت غرب، چه در داخل روسیه و چه در شرق اروپا و هماکنون خاورمیانه، آنچه را که برای نمایش قدرتشان لازم باشد، انجام میدهند (Allison and Simes, 2017: 29-30).
بازی ژئوپلیتیک آمریکا و روسیه بهمراتب وسیعتر از سوریه است. روسها هم محدودیتهای لجستیکی برای ورود وسیعتر نظامی به خاورمیانه دارند و هم محدودیتهای مالی. مسکو عمدتاً در پی اهرمهایی است که از طریق آنها بتواند بهعنوان یک قدرت بزرگ و بازیگر جهانی پذیرفته شود و درعینحال، از پیشروی نظامیـسیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا به حریم امنیتی غربی خود جلوگیری کند. ورود مسکو به صحنه خاورمیانه، ماتریس بازی را پیچیدهتر کرده و آمریکا را مجبور به بازی در دایره وسیعتری با مسکو میکند. بهمحض اینکه مسکو از یک چارچوب قابلاتکا[۸] با آمریکا در دوره ترامپ اطمینان یابد، حضور نظامی و سیاسی خود را در سوریه کاهش خواهد داد. مسکو در پی این است که اوکراین در هیچ اتحاد نظامیای قرار نگیرد، ناتو در شرق اروپا گسترش پیدا نکند و آمریکا خواستههای مشروع امنیت ملی روسیه را بهرسمیت بشناسد. بخشی از این تقاضاها روانی هستند که در دوره اوباما شکل گرفته و به تحقیر روسیه و پوتین انجامیدند.
در کنار منطقه شامات که ژئوپلیتیک دو قدرت جهانی در آن درحالشکلگیری است، منطقه بالکان نیز در آینده روابط روسیه و آمریکا ازیکسو و روسیه و اتحادیه اروپا از سوی دیگر، نقش تعیینکنندهای خواهد داشت. مهاجرت گسترده افراد توانا از منطقه بالکان به غرب اروپا و شمال آمریکا در طول دو دهه گذشته، باعث شده است که بسیاری از این کشورهای کوچک، وزن اصلی هوشی خود را از دست بدهند. علاوهبر این، نرخ بالای بیکاری و نرخ راکد رشد اقتصادی سبب ایجاد شرایط بسیار شکنندهای در این کشورها شده است. روسیه و ترکیه دو شریک جدید ژئوپلیتیک در منطقه جنوب شرقی اروپا هستند که بهصورت گستردهای حضور پیدا کردهاند تا از ضعفها و آسیبپذیریهای این منطقه بهعنوان اهرم در برابر اتحادیه اروپا، ناتو و آمریکا استفاده کنند. ناامیدی ترکیه از پیوستن به اتحادیه اروپا زمینه جدیدی را فراهم کرد تا آنکارا و مسکو، چه در شرق اروپا و چه در منطقه جنوبی ترکیه در عراق و سوریه به هم نزدیک شوند و منافع مشترکی را تعریف کنند.
در این شرایط، بهنظر میرسد، دولت جدید آمریکا علاقه چندانی به سرمایهگذاری سیاسی، نظامی، و اقتصادی در بالکان نداشته باشد و ازاینرو اروپاییها نمیتوانند شریک جدیای برای حلوفصل مشکلات بالکان و مدیریت غیرنظامی مسائل داشته باشند. به همین سبب، روسیه و ـبا مقیاس کمتریـ ترکیه، قدرت حضور و مانور بیشتری در حریم امنیت ملی خود خواهند داشت(۴). البته اهداف این دو کشور در همۀ امور، مشترک نیست، ولی هر دو با اهداف اتحادیه اروپا، تعارض دارند، هرچند ترکیه درنهایت، در چارچوب ناتو عمل خواهد کرد. نکته جدیتر ژئوپلیتیک جدید روسیه در منطقه این است که مسکو تقریباً با هیچ کشوری اتحاد عمیق راهبردی ندارد، بلکه ائتلافهایی دارد که متناسب با شرایط و تحولات، از آنها استفاده خواهد کرد. در نظرسنجیای که مؤسسه پیو[۹] در اوایل سال ۲۰۱۷ انجام داده است، عموم اروپاییها و آمریکاییها، مسائل محیطزیستی، اقتصادی و حملههای سایبری را به قدرت و نفوذ روسیه اولویت دادهاند و به اینکه همکاریهای آمریکا و اتحادیه اروپا جدیتر شود، امید زیادی نداشتهاند(۵).
آمریکا و روسیه در سال ۲۰۱۷، در حوزه ژئوپلیتیک درحال زورآزمایی جدیدی هستند که برای اروپا و خاورمیانه، پیامدهای جدی امنیتی و سیاسی خواهد داشت. مسکو قصد دارد در سال ۲۰۱۷، ده درصد به تولید تسلیحات خود اضافه کند و طبعاً بهدنبال بازارهای جدید فروش خواهد بود (Allison and Simes, 2017: 33). روابط اقتصادی قطر و روسیه نیز درحال گسترش است و بسیاری از کشورهای عربی خلیج فارس در روسیه سرمایهگذاری کردهاند(۶). یکی از چالشهای جدی در روابط دو قدرت جهانی، منطقه بالتیک است که مسکو میتواند آن را در مدت چند ساعت تسخیر کند. این کشورهای کوچک که محکوم به جبر جغرافیایی هستند، اگر بخواهند در آرامش و امنیت زندگی کنند، باید راه فنلاند و فنلاندیزه شدن را در پیش بگیرند. اروپا و امریکا در مورد این رهیافت برای کشورهای هممرز روسیه، اجماعی ندارند و عدهای معتقد به تغییر رژیم در این مناطق هستند. این عده بر این نظرند که نمیتوان با روسیه، روابط پایدار ایجاد کرد و انگیزههای مسکو بهسبب ضعفها و آسیبپذیریهای بنیادینی که دارد، همیشه قابلپیشبینی نیست و چون بنیان قدرت روسیه، اقتصادی و مالی و فناوری نیست، نیاز چندانی به همکاری با اروپا و آمریکا احساس نمیکند، بلکه اهرم اصلی خود را در قدرت نظامی هستهای و غیرهستهای جستوجو میکند.
با اینکه روسیه قدرت ششم اقتصادی جهان است، ولی از نظر واردات از آمریکا رتبه ۳۷ را دارد. روابط اروپا و روسیه بهلحاظ اقتصادی، بهمراتب عمیقتر است و به حدود نیم تریلیون دلار میرسد که البته بخش عمده این تجارت، مربوط به حوزه انرژی است. علاوهبر دولت آمریکا که در تنظیم اولویتها و مذاکرات با روسیه دچار چالش جدی است، گرایشهای ضدروسی و بدبینی گسترده در کنگره و در بوروکراسی دولتی آمریکا نیز موانع جدیای برای ایجاد تفاهم و تفاهم پایدار با مسکو بهشمار میآیند (Allison and Simes, 2017: 34).
نوع همکاری بین روسیه و دولت جدید آمریکا برای آینده نظام بینالملل و نحوه تکامل اختلافهای پیشرو چه در خاورمیانه و چه در آسیا، بسیار کلیدی است. همکاری با دشمن در اندیشه سیاسی، یک فضیلت است و این تفکر در غرب اروپا بهویژه در آلمان و در بدنۀ تخصصی وزارت امور خارجه آمریکا، اعتبار فراوانی دارد. برخی متخصصان روسیه، این سخن اوباما را که روسیه، تولید نمیکند و مهاجران، علاقهای به روسیه ندارند و جمعیت این کشور درحالکاهش است را مورد تردید قرار میدهند. روسیه پس از آلمان و آمریکا، مقصد سوم مهاجرت در جهان است و جمعیت آن بهطور تدریجی درحالرشد بوده و فضانوردهای آمریکا با راکتهای روس به فضا میروند (Allison and Simes, 2017: 34).
هیلاری کلینتون در سمت وزیر امور خارجه، پوتین را با هیتلر مترادف خواند و اوباما او را با صدام حسین(۷). این گروه از آمریکاییها بر این نظرند که میتوان با روسیه به توافق رسید و درعینحال، تخلف مسکو را پرهزینه کرد. آنها این دیدگاه مسکو را بیشتر میپذیرند که تغییر سیاسی و رشد اقتصادی در شرق اروپا توسط غرب مهندسی میشود، تا خواسته خود ملتهای این منطقه و اصول دموکراسیخواهی اتحادیه اروپا و آمریکا باشد. آیا دو کشور میتوانند به توافق برسند که در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند؟ مخالفان توافق و یا کسانیکه به عاقبت توافق، خوشبین نیستند، مطرح میکنند که روسیه هزینه گسترش منطقه نفوذ خود را خواهد پرداخت و با غرب به توافق نخواهد رسید و یا آنچنان خواستههایی را روی میز خواهد گذاشت که درعمل، دستیابی به توافق امکانپذیر نباشد؛ روشی که اسرائیل در برابر موضوع «دوکشوری» فلسطین در پیش گرفته است و اختلاف را در خاورمیانه بهدرازا کشانده است.
آیا آمریکا حاضر است منافع روسیه را درنظر بگیرد؟ آیا پیوستن کریمه به مسکو یک حقیقت است و روسیه اجازه نخواهد داد، آنچه در سال ۱۹۵۴ اتفاق افتاد، تکرار شود؟ آیا آمریکا در تنظیم یک نظم جدید جهانی، روسیه را شریک خواهد کرد یا اینکه مسکو را تنها یک قدرت منطقهای تلقی خواهد نمود؟ تنشزدایی بین آمریکا و روسیه به نفع کدام کشور است و چه پیامدهایی برای اروپا و خاورمیانه دارد؟(۷)
در مورد رفتار حکمرانی روسیه با اطمینان نسبی میتوان گفت، گروه پوتین در ارزیابیهایی که از وضعیت اتحادیه اروپا و اختلافهای درون آمریکا دارند، فرصتهای فراوانی را برای بازیابی ناسیونالیسم روسی، مدرن کردن توان نظامی و حضور منطقهای در اروپا و خاورمیانه پیدا کردهاند. علاوهبر این، ثبات سیاسی در روسیه و تداوم چیرگی تفکر موجود ممکن است علامت دیگری بر ثبات سیاستگذاری این کشور بهشمار آید. رکود اقتصادی و نگرانیهای طبقه تحصیلکرده و بوروکرات از عقب ماندن روسیه از قافله فناوری و تولید کالا، عوامل دیگری هستند که امکان دارد سیاستهای مسکو را تعدیل کنند. مشخص نیست تا چه میزان دولت جدید آمریکا، فرصت تنظیم روابط پایدار با مسکو را پیدا خواهد کرد. خلأ مدیریت آمریکا برای ایجاد یک نظم جهانی مورد وفاق قدرتهای جهانی، امکانات فراوانی را برای چین و روسیه فراهم میکند. بههرحال، بهنظر میرسد حاکمیت روسیه، قدرت جهانی را بر برتری فناوری و توانمندی اقتصادی ترجیح میدهد و این امر، خودبهخود، ظرفیتهای مسکو را برای قدرتنمایی و تقابل نرم با آمریکا و اتحادیه اروپا بسیج خواهد کرد.
سخنرانیهای پوتین مبنیبر برتری فرهنگ محافظهکار مسیحی روس بر کاهش کیفیت زندگی در غرب، نشانگر عزم مسکو برای حرکت تدریجی متقابل با آمریکا است. تا زمانیکه بهلحاظ ژئوپلیتیک، زورآزمایی بین روسیه و آمریکا در خاورمیانه و شرق اروپا شکل بگیرد، چین در بیرون از این مدار خواهد ایستاد، زیرا ظرفیتهای لازم را در این ماتریس در اختیار ندارد. آسیبپذیری اصلی روسیه مربوط به روش تولید ثروت در داخل و حفظ استانداردهای زندگی است که با اهداف بیرونی و جهانی آن در تضاد کامل نباشند. ایجاد این توازن و تولید دائمی مزیت نسبی و درآمد ملی برای حفظ تعهدات بینالمللی، یکی از چالشهای پیش روی نخبگان سیاسی روسیه است. درعینحال، روسیه تحت تأثیر عملکرد بینالمللی آمریکا خواهد بود و اولویتها و اهداف دولت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]
صفحات پیشنهادی
لفاظی جدید بولتون: راهحل مشکل خاورمیانه، تغییر نظام ایران است!
لفاظی جدید بولتون راهحل مشکل خاورمیانه تغییر نظام ایران است تاریخ انتشار دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۲ ۴۶ «جان بولتون» در ادامه لفاظیهای قبلی خود پس از بازگشت از نشست منافقین در پاریس بار دیگر به لفاظی علیه ایران پرداخت به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان به نقلروسیه ماهواره نظامی جدیدی به فضا پرتاب کرد
روسیه ماهواره نظامی جدیدی به فضا پرتاب کردتاریخ انتشار پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۸ ۳۲ روسیه ماهواره نظامی جدید خود با نام "کاسموس 2520" را با موفقیت به فضا پرتاب کرد به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان بر اساس اعلام وزارت دفاع روسیه این ماهواره نظامی دقایقی پس از پرتاانتخابات نظام پزشکی جمعه برگزارمیشود/ اعلام رئیس کل جدید نظام پزشکی در شهریور
انتخابات نظام پزشکی جمعه برگزارمیشود اعلام رئیس کل جدید نظام پزشکی در شهریور شهریور ماه و روز پزشک انتخاب و اعلام میشود پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab ir معاون درمان وزیر بهداشت و رئیس ستاد اجرایی هفتمین دوره انتخابات نظام پزشکی ضمن تضمین امنیت انتخابات نظام پزشکی اعلاارائه قانون جدید نظام مهندسی در مهرماه به مجلس / جریمههای کمیسیون ماده 100 منبع درآمد شهرداری شده است / مهندس
رئیس سازمان نظام مهندسی کشور ارائه قانون جدید نظام مهندسی در مهرماه به مجلس جریمههای کمیسیون ماده 100 منبع درآمد شهرداری شده است مهندس مازاد داریم رئیس سازمان نظام مهندسی کشور با بیان اینکه قانون جدید نظام مهندسی مهرماه به مجلس ارائه میشود گفت تخلف در برخی از دستگاهها بوزرای خارجه جی7 درحال بررسی تحریم های جدید سوریه و نظامیان روسی
وزیر خارجه انگلیس وزرای خارجه جی7 درحال بررسی تحریم های جدید سوریه و نظامیان روسی رم - ایرنا - وزیر خارجه انگلیس گفت وزرای خارجه گروه جی 7 که در شهر لوکا در شمال ایتالیا گرد هم آمده اند درحال بررسی اعمال تحریم های جدید علیه سوریه و برخی از نظامیان روسی هستند به گزارش ایرنا بورود تسلیحات جدید نظامی به ارتش روسیه
ورود تسلیحات جدید نظامی به ارتش روسیهتاریخ انتشار جمعه ۳ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۰ ۲۶ محصولات جدید تولیدی شرکتهای فنی و نظامی روسیه دراختیار ارتش این کشور قرار میگیرد به گزارش ایسنا به نقل از وستی یوری باریسف معاون وزیر دفاع روسیه گفت برای نخستین بار خودروی نظامی پشتاستراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه؛ بها را پرداخت کن تا سالم بمانی
استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه بها را پرداخت کن تا سالم بمانیتاریخ انتشار سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۵ ۲۷ درک درست بحران کنونی روابط کشورهای خلیج فارس بدون توجه به اظهارات «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در جریان مبارزات انتخاباتی پیش از ورود به کاخ سعفو بینالملل: غیرنظامیان رقه از همه طرف زیر آتش قرار دارند
عفو بینالملل غیرنظامیان رقه از همه طرف زیر آتش قرار دارند عفو بینالملل هشدار داد غیرنظامیانی در شهر رقه سوریه زیر آتش تروریستهای گروه داعش و گروههای دیگر قرار دارند به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری فرانسه نیروهای دموکراتیک سوریه ائتلافی از کردها و عربهای تحت حمایت هواپیبزرگترین پایگاه نظامی خاورمیانه در مصر افتتاح شد
بزرگترین پایگاه نظامی خاورمیانه در مصر افتتاح شد رئیسجمهوری مصر بزرگترین پایگاه نظامی خاورمیانه را در شمال غرب مصر افتتاح کرد به گزارش ایلنا به نقل از اسکای نیوز عربی «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهوری مصر امروز –شنبه- پایگاه نظامی «محمد نجیب»انتخابات نظام پزشکی جمعه برگزارمیشود/ تضمین امنیت آرا / اعلام رئیس کل جدید نظام پزشکی در شهریور
انتخابات نظام پزشکی جمعه برگزارمیشود تضمین امنیت آرا اعلام رئیس کل جدید نظام پزشکی در شهریور روز نو معاون درمان وزیر بهداشت و رئیس ستاد اجرایی هفتمین دوره انتخابات نظام پزشکی ضمن تضمین امنیت انتخابات نظام پزشکی اعلام کرد رئیس کل جدید سازمان نظام پزشکی کشور در شهریور ماه و-
گوناگون
پربازدیدترینها