محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829545205
روایتی از ساعت های پایانی زندگی آدولف هیتلر/تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: روایتی از ساعت های پایانی زندگی آدولف هیتلر/تصاویر
اخیرا کتابی منتشر شده که داستان آخرین 24 ساعت زندگی هیتلر را لحظه به لحظه ثبت کرده است. دقایقی که جنون و ترس «پیشوا» را احاطه میکرد. در این گزارش، تمامی اتفاقات روز آخر زندگی او به ترتیب زمان رخدادها ثبت شده است.
آفتابنیوز : به نقل از دیلیمیل، در این گزارش، تمامی اتفاقات روز آخر زندگی او به ترتیب زمان رخدادها ثبت شده است.
9 متر زیر زمین - اِوا براون هیتلر (Eva Braun) آماده مراسم عروسی میشود. او اکنون در اتاقخواب خود در پناهگاه زیرزمینی پیشوا است و پیشخدمت موهایش را آماده میکند.
طره موهای اوا با دقت به بالای موهای او وصل میشود؛ درست همانطوری که خودش میخواست. به دلیل اینکه نامزدش، آدولف هیتلر، از آرایش خوشش نمیآید، او تمام تلاشش را کرده تا طبیعی جلوه کند.
اوا براون لباس مراسم خود را از قبل انتخاب کرده است: یکی لباس مشکی ابریشمی مجلل، کفشهای جیر فراگامو، یک ست دستبند طلایی با سنگ جواهری کهربای اصل، یک گردنبند یاقوت توپاز و ساعت الماس مورد علاقهاش. امشب قرار است بعد از 14 سال رابطه پنهانی بالاخره با معشوقهاش ازدواج کند.
آدولف هیتلر و اوا براون، در پناهگاهی در زیر برلین
او هرگز فکر نمیکرد که مراسم ازدواجش در پناهگاه زیرزمینی «فوهرر بانکر» (Fuhrerbunker) در زیر باغ محل «صدارت عظمای رایش» در برلین برگزار شود. اما تانکهای ارتش روس (Russian Army) به مرکز نزدیک شده و دیگر امن نیست که بالای زمین باشند. پناهگاه پیشوا با یک سقف بتنی به طول 10 متر محافظت میشود. این پناهگاه از طریق پلکان به یک پناهگاه در بالاتر از متصل میشود. همچنین از طریق راهرویی به زیرزمین محل صدارت رایش متصل است. در آنجا یک بیمارستان اورژانسی، گاراژ و چندین اتاق برای منشیها و افسرها وجود دارد. حداقل نیز یک اتاق برای اوا تهیه شده تا او راحت باشد.
او از ماه ژانویه اینجا بوده و در بهترین اتاق اقامت داشته است. معمار مخصوص پناهگاه، اثاثیه اتاق او را طراحی کرده است. علاوه بر میز آرایش و صندلی، یک کمد مخصوس لباس، تخت یک نفره و یک مبل راحتی با پارچه گلدار برای او طراحی شده است. نام او بر روی تمام اثاثیه، لباسها، جواهر و وسایل دیگر ثبت شده است.
او از سرویس بهداشتی بیرون آمده و صدای انفجار حاصل از بمباران سنگین توپهای روسی را میشنود.
ورودی پناهگاه هیتلر، او ساعات پایانی عمر خود را در اینجا سپری کرد
10 متر بالاتر از آنها، گورکنان شاهد توده آتش پراکنده شده در آسمان هستند. در این لحظه، آنها جسد «هرمن فگلاین،» (Hermann Fegelein) شوهر خواهر اوا براون، را در یک قبر کمعمق دفن میکنند. حکم او نیم ساعت پیش به دستور نامزد اوا اجرا شده بود.
خواهر اوا «گرِتل» (Gretl) باردار بود. به همین دلیل، اوا از آدولف عاجزانه درخواست کرده بود که او را نکشد. هیتلر به دلیل مداخله او عصبانی شده بود. فگلاین هفته گذشته هنگام فرار دستگیر شده بود. علاوه بر این، او را با پول، جواهر و زنی گرفته بودند که همسرش نبود.
در نهایت، اوا به گفتن یک جمله بسنده کرد: «تو پیشوا هستی.»
رُکوس میش (Rochus Misch)، تلفنچی پناهگاه پیشوا، در حال گوش دادن به هانس هوفبِک (Hans Hofbeck) از سرویس مخفی رایش بود که داشت نحوه اجرای حکم فگلاین را توضیح میداد. او آنچه که دیده بود را تعریف میکرد: یک مسلسل بزرگ را برداشت، او را نشانه گرفت و تتتتتت...
ده دقیقه بامداد
آدولف هیتلر در اتاق کنفرانس فوهرر بانکر به یک میز نقشه که بر روی آن نقشهای نیست تکیه داده است. او «وصیتنامه سیاسی» خود را برای تراودل یونگه (Traudl Junge)، یکی از دو منشی خود، میخواند و او نیز سخنان هیتلر را مینویسد.
در ابتدا، یونگه هیجانزده میشود. آیا او اولین کسی خواهد بود که دلیل شکست آلمانها را میشوند؟ اما هیتلر با یک تُن یکنواخت صحبت میکند و یونگه نیز از حرفهای او ناامید میشود.
هیچ افشاگری، توجیه یا ندامتی در سخنان هیتلر شنیده نمیشود. فقط همان اتهامات همیشگی علیه یهودیان که او صدها بار شنیده بود.
هیتلر سپس فهرستی بلندبالا از مقامات جدید نازیها را میخواند. حتی یونگه نیز میداند که این کار بیفایده است. پس از اندکی مکث، او وصیت خود را میخواند.
هیتلر بر سر میز شام با «یوزف گوبلس» (Joseph Goebbels) وزیر پروپاگاندا (تبلیغات سیاسی) شوخی میکند
وقتی که هیتلر به بخش ازدواج خود با اوا میرسد، یونگه شوکه میشود. تاکنون، رئیسش اصرار داشته که دیگر ازدواج نخواهد کرد. دلیل آن نیز این بوده که زنان آثار مخربی بر روی مردان دارند.
هیتلر اینگونه ادامه میدهد: «من و همسرم مرگ را بر شرمساری ناشی از عزل و تسلیم ترجیح میدهیم. درخواست ما این است اجسادمان بلافاصله پس از مرگ سوزانده شود.» او کمی مکث کرده و از میز فاصله میگیرد: «این را در سه نسخه تایپ کن و سپس آن را برای من بفرست.»
اتاق کنفرانس آماده مراسم عروسی میشود. پنج صندلی در کنار میز بزرگ نقشه جای میگیرند. والتر واگنر (Walther Wagner)، از روسای دادگاه نازیها، همراه با کاغذهای مربوطه وارد پناهگاه میشود. پیشخدمت هیتلر «هاینتس لینگه» (Heinz Linge) اشاره میکند که واگنر به اندازه عروس خوشحال است!
پانزده دقیقه بامداد
روبرت ریتر فون گرایم (Robert Ritter von Greim) تازه از جلسهای با هیتلر خارج شده است. او تلاش دارد از پناهگاه خارج شود. درست چند ساعت پیش، هواپیمایی که او را به برلین آورده بود توسط ارتش روس از بین رفته بود. او نیز به شدت آسیب دیده بود. با این حال، هیتلر او را رئیس جدید نیروی هوایی آلمان نازی «لوفتوافه» میکند.
او به مدت نیم ساعت بدون توقف در مورد شکست، دروغ، فساد و خیانت صحبت کرد. سپس او از روی درماندگی در حال حرف زدن بر روی صندلی راحتی افتاد. سپس اعلام کرد که در جنگ شکست خوردهاند. اولین بار بود که او اعتراف میکرد. هیتلر به فون گرایم دستور داد که با کمک نیروی هوایی نازیها یک ضد حمله را طراحی کند. در این بین، اوا به خواهر آبستن خود نامهای مینویسد. گرتل همرا با پدر و مادر خود در خانه کوهستانی هیتلر در اوبرزالتسبِرگ اقامت دارند. در این نامه، حرفی از مرگ شوهرش زده نمیشود. (گرتل در پنجم ماه مه فرزند خود را به دنیا میآورد و او نام خواهر خود را برای آن فرزند انتخاب میکند. اوا دختر گرتل در سن 27 سالگی پس اینکه معشوقهاش در یک تصادف کشته شد، دست به خودکشی میزند.)
یک سرباز نیروهای اشغالی ایالاتمتحده در اتاق خواب هیتلر
هیتلر همراه با پیشخدمت خود در اتاق مطالعه به سر میبرد. هیتلر اکثر اوقات در آنجا است. اتاقی کوچک با سقفی کوتاه که در آن یک میز تحریر، یک میز کوچک، یک مبل راحتی با پارچه سفید و آبی و یک میز ناهارخوری برای پیشوا و منشیهایش وجود دارد.
هیتلر خطاب به پیشخدمت خود میگوید: «میخواهم اجازه دهم که تو پیش خانوادهات برگردی.» لینگه با صورت گرد و چشمان آبی خود به هیتلر نگاه میکند و پاسخ میدهد: «پیشوای من، من در زمان پیروزی در کنار تو بودم، میخواهم در زمان شکست نیز در کنارت باشم.» او اکنون 32 ساله شده و قبلا آجرچین بوده است. او به پیشوا وفادار است و به مردم میگوید: «هرگز اربابی بهتر از او نمیتوانستم داشته باشم.»
هیتلر مکث کوتاهی میکند. سپس به لینگه میگوید که باید کاری که میگویم را انجام دهی: «باید دو پتو به اتاق خواب من ببری و بنزین کافی برای سوزاندن دو نفر را نیز تهیه کنی. من میخواهم خودم را با اسلحه بکشم، همراه با اوا. تو باید اجساد ما را در پتوهای پشمی بپیچانی و به بیرون از پناهگاه ببری و در آنجا بسوزانی.»
لینگه از ترس میلرزد و فریاد میزند: «بله قربان، پیشوای من!» سپس اتاق مطالعه را ترک میکند.
لینگه در پیروی از دستورات هیتلر با راننده هیتلر «اریک کِمپکا» تماس میگیرد. او در یک پارکینگ زیرزمینی است. لینگه از اریک 200 لیتر بنزین میخواهد. بنزین تقریبا نایاب شده است. اریک با کنایه میگوید: «فقط 200 لیتر؟ شوخی که نمیکنی؟ میخواهی 200 لیتر را چهکار کنی؟»
لینگه نیز جواب داد: «راست میگویم اریک. شوخی نیست. هر کاری میتوانی انجام بده تا این 200 لیتر را برای من بیاوری.»
کمپکا به دستیار خود دستور میدهد که بنزین هر تعداد خودرو که در پارکینگ است را تخلیه کند. پارکینگی که اکنون سقف آن پایین ریخته است.
اوا و آدولف از اتاق خارج میشوند. او همان لباس مشکلی را به تن دارد. هیتلر نیز همان شلوار مشکی همیشگی و نیمتنه نظامی خاکستری را پوشیده است. آنها نیز بر روی صندلیهای کنار میز بزرگ نقشه مینشینند. والتر واگنر به آنها خوشامد میگوید.
آدولف و هیتلر 23 سال با هم اختلاف سنی دارند. آنها در اکتبر 1929 (مهر 1308) با یکدیگر آشنا شدند. زمانی که اوا 17 سالش بود و در یک استودیو عکاسی در مونیخ کار میکرد.
در طول دو سال، هیتلر و اوا به هم به کافه و اپرا میرفتند و سرانجام قرار شد که با هم بمانند. اما چهار سال اول رابطه برای اوا خیلی سخت بود. زیرا آدولف به ندرت تماس میگرفت و معمولا به او بیتوجهی میکرد.
اوا دو بار دست به خودکشی زد. پس از دومین خودکشی، او به دلیل «مصرف بیش از حد یا اُوردوز» در ماه مه 1935 (اردیبهشت 1314) به کما رفت. در این زمان، هیتلر تصمیم گرفت که دیگر او را رسما در کنار خود داشته باشد.
گرچه رابطه این دو همواره از عموم مردم پنهان میشد، اما آدولف یک خانه برای او در مونیخ خریده بود و چندین اتاق را در خانه کوهستانیِ خود «برگهوف» در اوبرزالتسبرگ برای او آماده کرده بود.
اوا میدانست که تنها کارش این است که او را آرام نگه دارد و در کارش ماهر بود. هیتلر به دیگران میگفت: «او ذهن مرا از چیزهای دیگر دور میکرد؛ چیزهایی که دوست ندارم به آنها فکر کنم.
اوا دوست داشت که خانم هیتلر نامیده شود. علاوه بر این، او همیشه آرزو داشت یک بازیگر هالیوودی شود: «زمانی که هیتلر در جنگ پیروز شود، من میتوانم نقش خودم را در داستان زندگیمان بازی کنم.»
در نهایت آنها میخواهند ازدواج کنند. والتر از عروس و داماد میخواهد که اصالت آریایی خود را تایید کنند و بگویند که عاری از هرگونه بیماری موروثی هستند.
پاسخ هر دو مثبت بود.
زمان دست کردن حلقه طلا فرا رسید. هر دو حلقه از اجساد زندانیان زندان گشتاپو تهیه شده بودند. متاسفانه حلقهها به دست آنها بزرگ بود. والتر اعلام میکند: «این ازدواج مطابق قانون صحیح است.» شواهد ازدواج همان افسرهای رده بالای نازیها هستند که در پناهگاه ماندهاند.
روایتی از ساعت های پایانی زندگی آدولف هیتلر
ساعت یک و بیستوپنج دقیقه بامداد
روبرت ریتر فون گرایم که رنگش به دلیل درد ناشی از جراحات وارد پریده بود، به سلامت در فرودگاه رچلین در 160 کیلومتری شمال برلین فرود آمد. او که اکنون رئیس لوفتواقه شده بود به شماری از نیروها که هنوز در آن فرودگاه مانده بودند دستور داد که به سمت برلین پرواز کنند.
سخنان او بیتاثیر است. فرودگاه در بمباران نیروهای متفقین نابود شده بود و پرواز همان تعداد اندک هواپیما به پایتخت تاثیری در حمله آنها به برلین نداشت.
ساعت یک و سی دقیقه بامداد پس از مراسم، عروس و داماد به اتاق خصوصی خود برگشته و از آنها پذیرایی میشود. هیتلر از طرفداران منع استفاده از مشروبات الکلی است. اما آن شب، او نیز مقدار کمی مینوشد. از افسران دیگر نیز پذیرایی به عمل میآید.
والتر پس از پذیرایی به سر پست خود برمیگردد. دو روز بعد، او در یک درگیری خیابانی با اصابت گلوله کشته میشود. پیشخدمت هیتلر به اِوا تبریک میگوید و او را «خانم هیتلر» صدا میزند. چشمان اوا از خوشحالی برق میزند.
ذهن هیتلر هنوز درگیر است. او بورمن و گوبلس را از مهمانی خارج میکند تا نامهای بیشتری را به آن فهرست اضافه کنند. یونگه از تغییرات مکرر در لیست کلافه شده است.
ساعت یک و چهلوپنج دقیقه بامداد
یوزف گوبلس نزد یونگه میرود. او در حال تهیه نسخه نهایی وصیتنامه هیتلر است. در چشمانش اشک جمع شده و میلرزد. یوزف میگوید: «پیشوا میخواهد من برلین را ترک کنم خانم یونگه. او دستور داده که من در حکومت جدید یک پست کلیدی داشته باشم. اما من نمیتوانم. من نمیتوانم برلین را ترک کنم. من نمیتوانم از کنار پیشوا بروم. اصلا چه دلیلی دارد که پیشوا کشته شود ولی من زنده باشم.»
او نیز از خانم یونگه میخواهد تا وصیت او را نیز را بنویسد. خانم یونگه خودکار خود را برداشته و او شروع میکند.
او اینچنین شروع میکند: «برای اولین بار در زندگی میخواهم از دستور پیشوا سرپیچی کنم. همسر و فرزندانم نیز مرا در این سرپیچی همراهی خواهند کرد.» او وصیت خود را با یک پیمان به اتمام میرساند: «از آنجایی که نمیتوانم در خدمت پیشوا و در کنار او باشم، به این زندگی پایان میدهم، زیرا دیگر هیچ ارزشی برایم ندارد.»
پس از اتمام وصیت او، خانم یونگه شروع به تایپ آن وصیتنامه میکند. در این بین بغض گلوی او میشکند. در اکثر روزهای هفته گذشته، او با فرزندان آقای گوبلس مراقبت میکرده و برای آنها داستان میخوانده است.
ساعت پنج بامداد
آدولف و اِوا هیتلر به اتاقهای خود رفتهاند. در گذشته، اوا از این مسئله شاکی بوده که چرا هیتلر به اتاق او نمیآید. اما زمان این حرفها گذشته است. هیتلر تنها است. او آماده شده که به رختخواب خود برود. او به کمک یا همدردی کسی احتیاجی ندارد. او نسبت به تمیزی و انضباط وسواس دارد. با دقت خود را شسته و پیراهنخواب کتان سفیدرنگ خود را به تن میکند. لباسهای خود را نیز با ظرافت بر روی رخت پهن کن میاندازد.
خواب اغفالکننده است. با نزدیک شدن سحر، بمباران شهر توسط نیروهای روس قوت میگیرد. آتش از بسیاری از ساختمانهای شهر شعله میکشد. نیروهای روس در چند صد متری پناهگاه هستند.
اما اتفاقات روز دوشنبه باعث خواهد شد تا کسانی که در پناهگاه زیرزمینی هستند، قبل از فرو رفتن به کام مرگ به دامان مستی و عیاشی پناه میبرند.
اِما کریگی (Emma Craigie) و جوناتان مایو (Jonathan Mayo) تمام جزئیات آخرین روز زندگی هیتلر را در یک کتاب به همین نام (Hitler’s Last Day: Minute By Minute) منتشر کردهاند. این متن برگرفته از بخشهای اولی همین کتاب است.
منبع: فرادید
۱۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]
صفحات پیشنهادی
۴۸ ساعت پایانی زندگی یک نویسنده خیانتکار/نویسنده نفرین شده
۴۸ ساعت پایانی زندگی یک نویسنده خیانتکار نویسنده نفرین شده در تاریخ ادبیات معاصر فرانسه از لاروشل در کنار روبر برازیاک و لویی فردینان سلین با لقب نویسندگان نفرین شده یاد میکنند چراکه نفرین سیاست دامن هر سه نفر را گرفت و سرنوشت تراژیکی را برایشان رقم زد به گزارش خبرنگار ایلناتصاویر/ زندگی روزمره در حلب
تصاویر زندگی روزمره در حلب شهروندان سوری در حال بازگشت به خانه و کاشانه خود درمناطق شرقی حلب و همچنین شهر مسکنه در در شمال سوریه چند ماه پس از آن که ارتش سوریه کنترل کامل این دو شهر را در دست گرفته هستند دانلود فایل مرتبط با خبر خبرهای داغ عکس ارتش سوریه برای اولین بار درساعت یک میلیون و 400 هزار دلاری ورزشکار معروف چشم ها را گرد کرد! +تصاویر
ساعت یک میلیون و 400 هزار دلاری ورزشکار معروف چشم ها را گرد کرد تصاویر جدال فلوید می ودر و کانر مک گریگور در بوکس حرفه ای جهان چهارم شهریور ماه در لاس وگاس آمریکا برگزار می شود به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از دیلی میل این مسابقه یکی از پر بازدیدترین مسابقات تاریخ ورزش جهاعکس های دیده نشده از آدولف هیتلر - پایگاه خبری تحلیلی خوزنیوز
به تازگی عکس های دیده نشده ای که توسط یک عکاس انگلیسی که از اقامت آدولف هیتلر در اقامتگاه برگوف در دوران جنگ جهانی دوم گرفته شده کشف شده است این عکاس ها قرار است به حراج گذاشته شود پنجشنبه ۱تیر۱۳۹۶روایتی از زندگي شخصي تا سياسي احمد توكلي/ چرا احمدتوکلی اوایل انقلاب با نخست وزیرشدن ولایتی مخالف بود؟
روایتی از زندگي شخصي تا سياسي احمد توكلي چرا احمدتوکلی اوایل انقلاب با نخست وزیرشدن ولایتی مخالف بود تاریخ انتشار دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۹ ۲۹ با اصولگرايان پيوند فكري دارد و با اصلاحطلبان «وصلت» فاميلي بچه درياست اما بيگدار به آب نميزند چه وقت"شکوه پرواز"؛ روایتی از زندگی شهید شانزده ساله
"شکوه پرواز" روایتی از زندگی شهید شانزده ساله خاطرات شهید شانزده ساله دامغانی شهید محمدرضا علیزاده برمی در قالب کتاب شکوه پرواز به قلم خواهر این شهید زهرا علیزاده برمی به رشته تحریر درآمده است به گزارش خبرنگار فرهنگی «فرهنگ نیوز» «چهار تا بچه&zwزندگی در اهواز با گرمای بیسابقه+تصاویر
زندگی در اهواز با گرمای بیسابقه تصاویر گرمای هوای امروز جمعه اهواز به مثبت ۵۴درجه سانتیگراد رسید و شهروندان روز بسیار گرمی را تجربه کردند ًعکسها میزان آفتابنیوز ۰۹ تير ۱۳۹۶ - ۲۳ ۵۷تصاویری متفاوت از هنرمندان در اکران خصوصی ساعت 5 عصر
تصاویری متفاوت از هنرمندان در اکران خصوصی ساعت 5 عصر اکران خصوصی فیلم سینمایی ساعت پنج عصر دوشنبه شب در پردیس کوروش با حضور تعداد زیادی از سینماگران و هنرمندان برگزار شد آفتابنیوز مینا وحید در اکران خصوصی ساعت 5 عصر عکس مینا وحید السا فیروزآذر علی انصاریان پرستو صالحی شیلاتصاویر/مروری بر زندگی مریم میرزاخانی؛ از کودکی تا مادری و استادی دانشگاه
تصاویر مروری بر زندگی مریم میرزاخانی از کودکی تا مادری و استادی دانشگاه پروفسور مریم میرزاخانی نابغه ریاضی جهان و استاد ریاضی دانشگاه استنفورد آمریکا امروز درگذشت میرزاخانی که دو ماه پیش تولد 40 سالگی اش را جشن گرفته بود امروز در حالی با زندگی وداع کرد که از 4سال قبل به بیمارتقدیر از مسئول سازمان بسیج سازندگی سپاه فتح استان کهگیلویه و بویراحمد+ تصاویر - پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج
در مراسمی که به مناسبت فرا رسیدن هفته منابع طبیعی و با حضور برخی از مدیران دستگاههای اجرایی و استانی در محل گلزار شهدای یاسوج برگزار گردید از مسئول سازمان بسیج سازندگی سپاه فتح استان و مسئول آموزش و اشتغال این سازمان تقدیر شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج سازندگی سپاه-
گوناگون
پربازدیدترینها