واضح آرشیو وب فارسی:الف: رواندرمانی چیست؟
علی غزالیفر*؛ 3 تیر 1396
تاریخ انتشار : شنبه ۳ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۳۵
«ماهیت رواندرمانی» (ارزیابی انتقادی) نویسنده: کارل یاسپرس مترجم: فربد فدائی ناشر: چشمه، چاپ اول 1395 94 صفحه، 9000 تومان شما میتوانید کتاب «ماهیت رواندرمانی» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید. ***** شاید در ظاهر معرفی اثری کوتاه که بهزحمت صفحات آن کتابی کوچک را تشکیل می دهد، نباید کار سختی باشد. اما گاهی خلاف آن اتفاق میافتد و کار بسیار دشوار میشود. میتوان علت را حدس زد؛ متنی بسیار غنی که حداکثر معانی را با حداقل الفاظ در واژهها به صورت فشرده جای داده است. نویسنده هم اندیشمند خردمندی است که بسیار پرمغز سخن میگوید؛ کارل یاسپرس (1883-1969). کارل یاسپرس علاوه بر اینکه بهطور خاص یکی از بزرگترین فیلسوفان اگزیستانسیالیست قرن بیستم است، بهطور کلی یکی از ممتازترین فیلسوفان دوران معاصر نیز هست. اما جالب اینکه این فیلسوف برجسته هیچگونه تحصیلات رسمی در زمینه فلسفه نداشت و شاگرد هیچ فیلسوفی نبود. یاسپرس پزشکی و روانپزشکی خوانده بود و در ابتدا به عنوان روانپزشک در کلینیک دانشگاه هایدلبرگ فعالیت میکرد و سپس در مقام استاد روانشناسی همان دانشگاه شروع به تدریس کرد. در این دوران در همین زمینه هم قلم میزد. مهمترین آثار او در این دوران عبارتند از: "غم غربت و بزه"، "هذیانهای حسادت" و تکنگاریهایی روانشناختی در مورد شخصیتهای بزرگی همچون هولدرلین، ونگوگ، استریدنبرگ و نیچه. تا اینکه روزی بر اثر ماجرایی که شاید بتوان آن را یک تصادف محض نامید به حوزه فلسفه پا گذاشت و استاد فلسفه دانشگاه هایدلبرگ شد و به شهرت رسید. اما این امر باعث نشد که او ارتباط خود را با روانپزشکی قطع کند. برعکس، او تا آخر عمر ارتباط خود را با این رشته حفظ کرد و کاملا در جریان تغییرات و پیشرفتهای آن بود و خود را در این حوزه بهروز نگه میداشت. از همین روی، اثر جاودان او، "آسیبشناسی روانی عمومی"، که در دوران پیشافلسفیاش نگاشته شد و در ابتدا کتاب کوچکی بود، همیشه بازبینی میشد و در هفتمین ویراست به یک هیولای هزارصفحهای تبدیل شد. امروزه نیز صاحبنظران، این کتاب را بزرگترین اثر فلسفی در حوزه روانپزشکی میدانند. او حتی بعدها که بر فلسفه متمرکز شد، باز هم در آثار فلسفی خود، همچون کتاب "وضعیت روحی زمانه"، نیز از این تخصص خود استفاده کرده است، و بیش از همه در کتاب مهم و مفصلاش تحت عنوان "روانشناسی جهانبینیها". "ماهیت رواندرمانی" بخش کوتاهی از همان اثر سترگ، "آسیبشناسی روانی عمومی"، است که به انتخاب خود یاسپرس صورت گرفته است. او دو بخش کوتاه را از اثر اصلی خود گزینش کرده و به صورت رساله کوتاهی منتشر کرده است. هدفش از این کار آن بود که در این زمینه اثری عمومی در اختیار همگان قرار دهد تا حتی کسانی که هیچ آشنایی تخصصی با رواندرمانی ندارند، از آن بهرهمند گردند؛ زیرا مطالعه آن کتاب اصلی وقت و توان زیادی میخواهد و فقط به درد متخصصان میخورد. او در این اثر کوتاه جنبههای مختلف رواندرمانی را توضیح می دهد. وی نه فقط به خود رواندرمانی، بلکه به مسائل مربوط به بیمار و رواندرمانگر نیز میپردازد. همه این موارد با دقتی عجیب توصیف و توضیح داده میشود. او در این اثر بحث خود را به یک مکتب خاص روانشناسی محدود نمیکند و رواندرمانی را به عنوان یک پدیده واحد و کلی در دوره معاصر بررسی میکند. در ابتدای کتاب، مترجم مقاله کوتاهی را در معرفی یاسپرس به عنوان یک فیلسوف-روانپزشک از منبعی دیگر ترجمه کرده است. دو مقدمه از ویراست انگلیسی اثر نیز ترجمه و در ابتدای اثر جای گرفتهاند. یاسپرس، پس از یک مقدمه یک صفحهای، بحث را با تعریف رواندرمانی آغاز میکند. منظور از رواندرمانی مجموعه روشهای درمانی است که با اقداماتی که از طریق روان انجام میشود، هم بر جسم و هم بر روان فرد تاثیر میگذارند. سپس روشهای کلی رواندرمانی را توضیح می دهد که عبارتند از: روشهای تلقین، روشهای پالایش درون و برونریزی هیجانی، روشهای مشتمل بر تمرین و آموزش، روشهای بازآموزی و روشهایی که به شخصیت فرد توجه دارد. پس از آن به مراحل و سیر درمانی میپردازد. سپس مباحث موشکافانهای درباره بیمار و رواندرمانگر مطرح میکند. از نظر او رواندرمانی عملی است که با انسان به عنوان یک کل روبهرو میشود و به همین دلیل از پزشک انتظار میرود فراتر از یک پزشک باشد. او علاوه بر دانش علمی و تجربه تخصصی باید چیزهای دیگری را نیز داشته باشد. یاسپرس توصیههای بسیار خوبی نیز به پزشکان میکند. از نظر او خودشناسی، دروننگری، فضائل اخلاقی، مهربانی خدشهناپذیر، خوشبینی بیپایان و خرد برتر ضروری هستند، به حدی که در زمینه خردمندی یاسپرس تصریح میکند که رواندرمانگر باید یک فیلسوف باشد و باید به هر شکلی و با هر وسیلهای خود را به سطح فلسفی ارتقا دهد. او خاطرنشان میکند که غایت نهایی و آرمانی رابطه پزشک-بیمار ارتباط وجودی است که از هر درمانی بسیار فراتر میرود؛ یعنی فراتر از هر چیزی است که بتوان برنامهریزی کرد و یا به صورت روشمندانه ترتیب داد. در چنین حالتی کل فرآیند درمان در چارچوب ارتباط دو فرد جذب و تعریف میشود و امکانات وجود انسانی را به مثابه موجودی خردمند بالفعل میسازد. یاسپرس کاملا بیطرفانه به بحث و بررسی از این مسائل میپردازد. به همین دلیل از محدودیتهای آن هم سخن میگوید. برای نمونه تذکر میدهد که رواندرمانی نمیتواند جانشین چیزی شود که فقط خود زندگی میتواند برای فرد به ارمغان آورد. مثلا ما فقط از طریق یک عمر ارتباط عاشقانه در مسیر سرنوشتی که با کسی شریک شدهایم میتوانیم به نحوی شفاف تبدیل به خود شویم. هیچ روش رواندرمانی نمیتواند نبود چنین عشقی را جبران کند. همچنین توضیح میدهد که در فضای رواندرمانی چه مشکلات، آفتها و ضررهایی میتواند بهوجود آید و چگونه میتوان مانع بروز آنها شد و یا اگر رخ دادند چه باید کرد. در لابهلای مباحث اصلی به ارتباط آنها با موضوعات دیگر نیز اشاره میشود؛ دین، ایمان، فلسفه، علم، روابط انسانی، احساسات و عواطف و...؛ زیرا از نظر یاسپرس رواندرمانی به وضعیت سیاسی کشور، دین، اوضاع اجتماعی، تمایلات فرهنگی زمانه و دیدگاههای علمی وابسته است و بدون توجه به این امور نمیتوان سیر درمانی مناسبی را در پیش گرفت. این اثر کوتاه برای همه آموزنده است؛ دانشجویان و استادان حوزههای مرتبط با فلسفه و روانشناسی، پزشکان، رواندرمانگران و عموم مردم تحصیلکرده. اما چرا یاسپرس خواسته است این شاخه از پزشکی را برای عموم مردم توضیح دهد؟ پاسخ آن است که اولا از نظر یاسپرس اگرچه رواندرمانی از دل پزشکی بهوجود آمد، اما امروزه از آن جدا شده است و بهطور مستقل به حیات خود ادامه میدهد. ثانیا رواندرمانی فقط راهحل بیماریهای روانی خاصی نیست، بلکه برای هر کسی ضروری است و به بهبود زندگی هر شخص کمک شایانی میکند. به همین دلیل میتوان این کتاب کوچک را اثری برای حصول یک زندگی بهتر بهشمار آورد. البته عملیکردن آن دشوار است. یاسپرس میگوید که تصمیم برای تندادن به رواندرمانی واقعا یک تصمیم سرنوشتساز است و به معنی چیزی شبیه یک گزینش برگشتناپذیر و فسخناشدنی در زندگی هر کس است، چه در جهت خیر و چه در جهت شر. اما علیرغم این نیازی که مردم به رواندرمانی دارند، نسبت به آن بیمیل هستند. چیزی در آنها وجود دارد که باعث میشود خودیاری را بر رجوع به رواندرمانگر ترجیح دهند. نیچه در همین زمینه میگوید: "هر کس که پندی به بیمار دهد، احساس برتری نسبت به بیمار کسب میکند، چه این پند پذیرفته شود یا نشود. به این دلیل، بیمارانِ تحریکپذیر و مغرور، از ناصحان خود حتی بیش از بیماری خویش تنفر دارند". به همین دلیل یاسپرس توصیه میکند که رواندرمانگر به هیچ وجه نباید در باب وضعیت بیمار خود ارزشداوری کند و لازم است با او همدلی عمیقی داشته باشد. این امر نه فقط برای بهبود بیمار، بلکه برای رشد و تحول رواندرمانگر نیز ضروری است؛ زیرا هدف از رواندرمانی رشد و ارتقا وجود رواندرمانگر نیز هست. بدون این رشد دو طرفه فرآیند درمان چندان موفقیتآمیز نخواهد بود. نکته آخر اینکه روانپزشکی در آلمان و سوئیس با روانپزشکی در انگلیس و آمریکا تفاوت دارد. در کشور ما، به دلیل غلبه ترجمه از متون انگلیسی، غالبا دومی مطرح است و آشنایی اندکی با نوع اول وجود دارد. این اثر علاوه بر سایر مزایا از این جهت هم اهمیت دیگری پیدا میکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]