واضح آرشیو وب فارسی:طنین یاس: طلوع طلاییه، عصر هویزه، غروب شلمچه، سحر دو کوهه و در آخر غربت فکه می شود جرقه ای برای عمل به وصیت نامه شهیدی که روز تولدش با روز تولد آن دختر دانشجو یکی بود و او از آن روز به بعد چادری می شود.به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، به نقل از رودآور ؛ رهبر انقلاب روز گذشته در دیدار دست اندرکاران راهیان نور و جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس، دوران هشت ساله دفاع مقدس را یکی از ثروتهای فرهنگی ناب و ارزشمند کشور دانستند و با تأکید بر اینکه راهیان نور، ابتکاری بسیار بزرگ و مهم و یک فناوری نوین برای استفاده از ثروت و معدن طلای دفاع مقدس است، گفتند: تنها راه مقابله با طراحی های فرهنگی بدخواهان، تولید فرهنگی و استفاده از ثروت غنی و سرچشمه قوی دوران دفاع مقدس در همه عرصه ها است. از این رو با یکی از بانوان این سرزمین که خاطره ای جالب از چادری شدن هم دانشگاهی خود دارد همراه شدیم. نامش زهرا. ص، است، اجازه نمی داد عکسش را بگیرم و اما بیشتر تمایل به بیان ماجرا داشت، کلامش را با بسم رب خدا زهراء(س) آغاز می کند، می گوید: یک سالی از راهیان نور دانشجویی می گذرد ولی بعضی خاطرات اش با نزدیک شدن به آن روزها برایش تکرار می شود. از ناتوانی در وصف آن روزها می گوید که در چند کلمه و جمله و حتی کتاب هم نمی گنجد، او راهیان نور را سرآغاز جنبش و زندگی می داند، می گوید: 21 اسفندماه سال گذشته بود که همراه با دیگر دوستان و هم دانشگاهی های حود راهی سرزمین نور شدیم و طی چهار روز مناطق مختلف روا زیارت کردیم و با حال و هوای ویژه هر منطقه هم نفس شدیم. طلوع طلاییه، عصر هویزه، غروب شلمچه و سحر دو کوهه، و اما روز چهارم این سفر معنوی کم کم که به غروبش نزدیک می شدیم، پا در سرزمین رمل ها گذاشتیم یعنی فکه، و آنجا می شود سرآغاز یک خاطره زیبا، فکه را باید در سه کلمه رمل، تشنگی و غربت معنا کرد و بس. پیاده روی در آن رمل ها کار سختی بود با نمناکی رمل های باران خورده، فکر اینکه خدای من چطور امکان داره یک رزمنده با اسلحه و دیگر تجهیزات این مسیر را طی کند مدام به ذهنم می آمد. در طول مسیر حرف از دوست شهید شد، اینکه چگونه برای خود یک دوست شهید انتخاب کنیم و در جمع ما، خواهری بود که به ما می گفت: آجی و بزرگترین آرزویش مشرف شدن به مکه و زیارت خانه خداست. 25 اسفند روز تولدش بود و بهترین هدیه ار از شهدا در شب تولدش گرفت. در مسیر پیاده روی با این تابلو روبرو شدیم" مکه برای شما/ فکه برای ما"، گفتم: خواهری شهدا شب تولدت خوب جا دعوتت کردن ها، مکه ما همین فکه است، انگار دنیا را بهش دادند، آن لحظه دیدنی چهره اش هنوز هم یادم است، بعد از این ماجرا از من پرسید: " آجی دوست شهید را چطور انتخاب می کنند؟ و من گفتم" شرط این است ک لبخند چه شهیدی به دلت می نشنید" تصویر یکی از شهدا را که دید به یک باره گفت: "این شهید هم دوست شهید من" و گفتم: پس اطلاعات شهید را جمع آور کن و ببین چه خصوصیتی داشتند" و این تا اینجای ماجرا تا صبح روز بعد در شوش می گوید: "آجی اگر حدس زدی چه چیزی را متوجه شدم؟!؛ میدانی چیه من و دوست شهیدم هر دو متولد 25 اسفند هستیم". زهرا.ص ادامه می دهد: این ماجرا همانند جرقه هدایت می شود امید بخش آبجی ما تو این سفر و زندگی و از همان روز خواهر ما عهد بست که تا زنده است چادر را که نماد پاکی، نجابت، حیا و صداقت حضرت زهراء(س) است بر سر کند.
شنبه ، ۳تیر۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: طنین یاس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]