واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: تاثیر عنصر ایرانی در سازمان اداری و حکومتی اندلس را می توان در دو نمونه دیوان، یعنی دیوان العام ( تالار استماع عمومی ) و دیوان الخاص ( تالار استماع خصوصی ) که مظهر اعمال حکومت و قدرت از سوی خلیفه بود، دید که آثار آن هنوز در قصر الحمرا ( غرناطه ) وجود دارد.به گزارش دولت بهار به نقل از مرقومه بزرگمهر، امپراتوری ایران در سال 637 م . مورد حمله اعراب قرار گرفت و فتح ایران به دست اعراب با سقوط امپراتوری پارس، با مرگ واپسین پادشاه ساسانی ( که در آسیای مرکزی به قتل رسید ) کامل گشت . سه ربع سده پس از این حمله، تاریخ تکرار شد، یعنی پس از هفتاد و چهار سال اعراب به اسپانیا، یکی دیگر از ملل هند و اروپایی حمله کردند و اسپانیا را همراه با ایران، دو کشور غیر سامی و غیر افریقایی در دو سوی قلمرو خود (یعنی یکی در شرقی ترین نقطه و یکی در غربی ترین نقطه ) به قلمرو خود ضمیمه نمودند. از ایران تا اندلس: راه ابریشم افریقایی از زمان تاسیس اندلس و به طور مشخص تر، پس از به قدرت رسیدن عبدالرحمان اول، روابط ایران و اسپانیا درهمه زمینه ها افزایش یافت. فاصله زیاد این دو نقطه در حقیقت به وسیله راه ابریشم افریقایی در سالیان دراز پیموده می شد که این راه در اصل همان نقش راه ابریشمی را بازی می کرد که ایران را به چین متصل می ساخت. این جاده ایران و اندلس را از مسیر مصر، لیبی، الجزایر و مراکش به هم پیوند می داد. آیا طارق بن زیاد فاتح، ایرانی تبار بود؟ برخی از تاریخ نویسان مسلمان با قاطعیت، طارق را ایرانی تبار دانسته اند. کتاب معروف « تاریخ اسپانیای اسلامی » احمد الرازی، از طارق به عنوان یک ایرانی اهل همدان یاد کرده است. افزون بر الرازی تاریخ نویسانی دیگر از جمله ابن حبیب، ابن مفرج، ابن سبانیسیه، عریب ابن سعد، ابن بسام، ابن عبدون، ابن الزهیر، عبدالواحد المراکشی، ابن حُمَیدی مایورکایی، و القلقشندی مصری، نه تنها طارق را ایرانی دانسته، بلکه موسی بن نصیر را نیز به احتمال زیاد ایرانی تبار به حساب آورده اند. ابن خلدون نیز در آثار خود منابعی را مورد استفاده قرار داده که در آنها موسی بن نصیر را ایرانی شمرده اند. یکی از بارزترین نمونه های تاثیر عنصر ایرانی در اسپانیا پس از فتح آن توسط مسلمانان و به ویژه تشکیل امارت مستقل اموی در کردوبا ( قُرطبه )، نظام اداری دولتی ساسانی بود. این سیستم اگر چه در دوره خلافت امویان در دمشق مورد استقبال و تقلید قرار گرفته بود، اما عباسیان با اشتیاق کامل آن را به اجرا درآوردند و این نظام از آنجا به اندلس گسترش یافت. بسیاری از ایرانیان در فرایند ایرانیزه کردن نظام اداری و اجتماعی امارت و خلافت امویان اندلس مشارکت فعال نمودند که از میان آن ها می توان به زریاب (موسیقی دان ایرانی) و دو تن از حاجب الدوله های ایرانیِ عبدالرحمان اول یعنی یوسف بن بخت الفارسی و عبدالکریم بن مهران و یکی از فرماندهان نظامی به نام محمد بن رستم، نوه عبدالرحمان بن رستم، موسس سلسله رستمی در افریقای شمالی، اشاره نمود. یکی دیگر از اعضای خاندان ایرانی رستمی به نام عبدالرحمان بن رستم ( فرزند همان فرمانده نظامی ) وزیر عبدالرحمان دوم شد که زندگی او را ابن قوطیه شرح داده است. تاثیر عنصر ایرانی در سازمان اداری و حکومتی اندلس را می توان در دو نمونه دیوان، یعنی دیوان العام ( تالار استماع عمومی ) و دیوان الخاص ( تالار استماع خصوصی ) که مظهر اعمال حکومت و قدرت از سوی خلیفه بود، دید که آثار آن هنوز در قصر الحمرا ( غرناطه ) وجود دارد. شاپور ( سابور ): پادشاه ایرانی بطلیوس ( Badajoz ) حضور ایرانیان و تأثیر عنصر ایرانی در تاریخ اسپانیای اسلامی، به ویژه در سده یازدهم میلادی، اندکی ناشناخته باقی مانده است که از جمله می توان به تاسیس امارت مستقل افطسی بطلیوس ( باداخوث) به وسیله شاپور ایرانی در سال های 1022-1012 اشاره نمود. خلافت اندلسی بنی امیه به طور رسمی در سال 1031م پس از 280 سال حکومت، سرنگون گردید. در واقع از سال 1008م پس از پنجاه سال جنگ های پیروزمندانه المنصور که به فتح بارسلون و لئون در سال 997 منجر شده بود، با مرگ المنصور، هرج و مرج و جنگ داخلی معروف به فتنه حاکم شده و پس از خونریزی، برادرکشی و شورش عمومی در کردوبا که به اعلام جمهوری زودگذر قرطبه منتهی گشت، خلافت امویان از میان رفت و حاکمیت اندلس به دست ملوک الطوایف که مهم ترین آنها در اشبیلیه، بطلیوس، طلیطله، غرناطه، ملاقه و المریه بودند، افتاد و آنان به طور منقطع تا سده پانزدهم میلادی – تا زمان فروپاشی واپسین دژ حکام مسلمان در غرناطه- بر اندلس استیلا یافتند. جالب اینجاست که نخستین کسی که استقلال قلمرو خود را از خلافت اموی اعلام داشت، شاپور ایرانی، والی بطلیوس ( غربی ترین بخش اندلس با نود هزار کیلومتر وسعت، اندکی بیش از وسعت پرتغال کنونی ) بود. گفتنی است در سال 1839، به تقریب بیست سال پس از انتشار کتاب « تاریخ استیلای اعراب در اسپانیا » نوشته خوزه آنتونیو کنده که در آن به ایرانی بودن شاپور اشاره شده، کتابی به زبان لاتین به قلم Marinus Hooguliet یافت می شود که در آن در مورد تبار ایرانی شاپور نوشته بود. آثار جعفر بن محمد بلخی، معروف به ابومعشر خراسانی، هم عصر خوارزمی، که در مدرسه متولد شد، چهار سده کتاب درسی در دانشگاه های اروپا بوده است. بر اساس نظر سارتون، او معروف ترین ستاره شناس در غرب بوده است. مهم ترین اثر وی « ذیج شهریار » نام دارد. از آثار دیگر وی « کتاب النکات » است که در کتابخانه ال اسکوریال ( El Escorial ) اسپانیا نگهداری می شود. از جمله ریاضیدانان ایرانی تبار اندلس می توان به ابوالحسن الکرمانی که خانواده اش از مهاجران کرمانی بوده و خودش در کردوبا متولد شد، اشاره کرد. وی شاگرد مسلمه المجریتی بود. موسیقی خولیان ریبرا ( Julian Ribera ) در کتاب خود با نام « موسیقی اندلسی قدیم و تاثیر آن » نوشته است: برجسته ترین موسیقی دانی که از مشرق زمین گنجنیه موسیقی را به شبه جزیره ایبری به ارمغان آورد و سپس از رهگذر اسپانیا به سراسر عالم کشاند، زریاب ( Ziriab ) ایرانی است نه عرب. ابن خلدون نیز نوشته است: موسیقی اندلسی به طور گسترده ای در پرتو نبوغ و نوآوری زریاب متحول گشت و نسل به نسل منتقل و تاثیر و نفوذ آن به پهنای اقیانوس بیکران از اندلس به مغرب و ... رسوخ کرد و میراث او هنوز زنده و پویاست.( ابن خلدون، ج 2، ص 357) فرانسیسکو مویانو ( Francisco Moyano ) در کتاب خود به نام Le Flamenco نوشته است: « زریاب بدون شک پدر فلامنکو است، چرا که ملودی های هندی و نغمه های ایرانی را در آهنگ اندلسی، به ویژه سبک فلامنکو، قرار داد و این محور هندی- ایرانی – اندلسی است که شیرازه و شالوده آهنگ و آواز فلامنکو را تشکیل می دهد. شعر و ادبیات هنری پرس ( Henri Peres ) در کتاب « شعر اندلسی » چنین نوشته است: نخستین گلچین شعر اندلسی از اشعار ابن داوود الاصفهانی الهام گرفته است. شعرای اندلسی بیشتر چشم به مشرق زمین و شاعران آن می دوختند. همین بس که شعر اندلسی به طور غیر مستقیم ریشه ایرانی داشته است. نخستین گلچین شعر اندلسی « کتاب الحدائق » ابن فرج جیانی است که برگرفته از « کتاب الزهرا » ابن داوود الاصفهانی است. افزون بر او شاعران ایرانی دیگری همچون: صنوبری، شریف، رازی، مهیار الدیلمی بر شعر اندلسی اثرگذار بوده اند. فراوانی مفاهیمی چون جام می، بوستان و یا توصیفی که ابن حزم در کتاب طوق الحمامه ( Collar de la Paloma ) درباره پروانه که بالش به وسیله شعله شمع ( که معشوق اوست ) می سوزد، یا تشبیه هلال ماه به داس نقره ای که گل های نرگس را در گلزار می چیند، همه یادآور غزلیات حافظ و شعرای ایرانی دیگر است. در جای دیگر ابن امیرشاعر غرناطی، به پیروی از حافظ آنجا که می فرماید: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را چنین گفته است: ای غرناطه ! اگر تو عروس من شوی، قرطبه و اشبیلیه را ارزانی تو می کنم. خلاصه، شباهت میان شعر اندلسی موسوم به baquica و شعر اپیکوری فارسی ( که غربی ها در اصل آن را در رباعیات عمر خیام یافته اند ) شگفت انگیز است. فلسفه هنری کوربن ( Henri Corbin ) در تاریخ فلسفه اسلامی نوشته است: سرزمین بزرگ فلسفه در دو سده نخست پیدایش اسلام، ایران بود که از یک میراث غنی پیش از اسلام بهره می جست و داد و ستدهایی ثمربخش با هند و یونان بیزانسی داشت. شمار فلاسفه ایرانی از شمار فلاسفه دنیای عرب بیشتر بوده و بزرگ ترین فلاسفه آن دوران، ایرانی بوده اند. ابن سینا یکی از آن هاست که در سال 980 میلادی در ایران متولد شد، تحصیل نمود و زندگی کرد و در ایران درگذشت و هرگز خاک ایران را ترک نکرد. چنان که ساعد اندلسی اشاره دارد، علم فلسفه برای نخستین بار از رهگذر ترجمه آثار ارسطو از سوی ابن مقفع از فارسی به عربی در مرکز علمی جندی شاپور به جهان اسلام راه یافت. جشن های ایرانی در اندلس دو نمونه از بهترین و زیباترین جشن های ایرانی پیش از اسلام که هنوز به نوعی پا بر جا هستند، به شکل ثابت و همیشگی در زندگی اجتماعی مردم اسپانیای اسلامی وارد و تا واپسین روزهای زندگی بنونصر در غرناطه باقی ماندند ؛ یکی جشن برداشت محصول ( fiesta de cosecha ) و دیگری جشن نوروز بود که در اندلس هم زمان با ایران در نخستین روز بهار بر پا می شد( 20 یا 21 مارس). اما جشن مهرگان به طور همزمان بر پا نمی شد. در ایران روز ششم مهر اکتبر مهرگان بود، اما در اسپانیا همزمان می شد با solsticio de verano ، یعنی 24 ژوئن ( روز سن خوان برای مسیحیان )، برای بزرگداشت بلندترین روز سال . سومین جشن ایرانی پس از نوروز و مهرگان، جشن سده یا جشن آتش بود که در 29 ژانویه در همه جای کشور بر پا می شد و همه بزرگان و مقام های کشوری در آن شرکت می کردند. شاهنامه ( Libro de los Reyes ) کشف آتش را به هوشنگ، پادشاه ایرانی، نسبت داده است. شب San Juan و بر پایی آتش هنوز به آتش بازی شب سن خوان ( جشن های والنسیایی ) معروف است. بوته ها را آتش می زنند و از پیر و جوان و خرد و کلان از روی آن می پرند تا از اثرات پاک کننده آن بهره مند شوند. این آیین همان جشن چهار شنبه سوری است که در واپسین چهارشنبه سال خورشیدی ایرانی برگزار می شود Tebio Gimenez و " Solisiticio de verano " در مورد جشن آتش در شهر بسیار قدیمی سوریا که به مناسبت گرامی داشت مقام حضرت مریم برگزار می شود، ابیاتی را با عنوان رومانس سن خوانی سوریا آورده که به روشنی به ریشه ایرانی آن اشاره دارد. گر چه این جشن و سرور سوریا باشدش آتش ز ایران بزرگ رنگ عیسایی گرفتش خود به خود نام او شد سن خوان مرد بزرگ پارس ها نیز هم چنان شاداب و خوش می کنندش احترام خُرد و سترگ
چهارشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]