واضح آرشیو وب فارسی:رویداد24: فرهادی ضمن گرفتن مجسمه، نمایندگانی را به مراسم فرستاد که فقط نام ایرانی را با خود یدک می کشند، ولی در تمام وجوه زندگی شان، اعم از تفکر و سبک زندگی تا گویش و پوشش شان، واجد ارزش های امریکایی هستند.رویداد۲۴ - روزنامه جوان نوشت: فرهادی ضمن گرفتن مجسمه، نمایندگانی را به مراسم فرستاد که فقط نام ایرانی را با خود یدک می کشند، ولی در تمام وجوه زندگی شان، اعم از تفکر و سبک زندگی تا گویش و پوشش شان، واجد ارزش های امریکایی هستند. چه فرصت مهم و بزرگی پیش روی اصغر فرهادی گسترده شد، اما «او» استفاده ای حداقلی از آن برد. بی تردید نام اصغر فرهادی با دومین اسکارش در تاریخ سینمای ایران و جهان ثبت و ماندگار شد اما آیا همو در تاریخ رنج کشیدگان و قربانیان جنگ و نظامی گری هم جایی کسب کرده است؟ او با تحریم اسکار، قدمی مهم برداشت ولی با دریافت مجسمه ۷۰۰ هزار دلاری، همچنان خود را در جبهه کوچک اما قدرتمند بهره کشان جهان، ماندگار کرد، در حالی که فرصتی برایش مهیا شده بود تا نامی بزرگ در میان توده های استثمار شده دنیا به شمار برود. فرهادی نتوانست مرزبندی روشنی با نمایندگان نظامی گری دنیا رسم کند، اگرچه متناسب با رسم حاکم، در میان دو جناح «بد» و «بدتر»، (که خواهان حفظ نظم جهانی به سرکردگی امریکا هستند) جانب «بد» را گرفت و در این جبهه خیمه زد. فرق «براندو» بزرگ با «فرهادی» در همین نقطه تمایز است که آن بازیگر شهیر، با نگرفتن مجسمه طلایی، مرزبندی مبرهنی با ستم پیشگان کرد و نماینده وقت رنج کشیدگان کشورش را، با همان شکل و شمایل بومی و محلی، برای اعلام انزجار، به مراسم فرستاد، ولی فرهادی با تثبیت خود در جبهه «شر» بهتر، ضمن گرفتن مجسمه، نمایندگانی را به مراسم فرستاد که فقط نام ایرانی را با خود یدک می کشند، ولی در وجوه زندگی شان، از تفکر و سبک زندگی تا گویش و پوشش، امریکایی هستند. (فیروز نادری: به مذهب اعتقادی ندارم). حالا در نظر بگیرید که فرهادی به جای دو فرد ایرانی- امریکایی، پدر و مادری از جمله خانواده هایی که قربانی عملیات انتحاری داعش و تکفیری ها شده اند و کلاً افرادی متعلق به جبهه مظلوم جنگ دیدگان منطقه را به مراسم اسکار می فرستاد، آن وقت چه اتفاقی می افتاد؟ اگرچه چنین فرضی محال است و وجود سرمایه گذار قطری حامی داعش مانع از این اتفاق می شد ولی حداقل تلاش و تمنای فرهادی منجر به اتفاقی حداکثری در جهان کنونی می شد و نام فرهادی را در تاریخ مردمان واقعی کره زمین و اصلی ترین تولید کنندگان نعم اجتماعی، ماندگار می کرد. به واقع هم، با توجه به اطلاعات و دانش سیاسی اجتماعی فرهادی، توقعی چنین از سوی کودکان، زنان و همه قربانیان جنگ و دردمندان ناشی از استثمار بیجا نبود، خصوصاً که بعید است کسی مانند فرهادی نداند که وجود جنگ و خشونت و نفاق و اختلاف میان ملل دنیا و کشورهای جهان، تراست ها، کارخانجات و شرکت های بزرگ و کوچک اسلحه سازی هستند که محل و وطن اصلی این جنگ افروزان، در امریکا است. خلاصه اینکه باید این جایزه ناشی از اقدام مهم فرهادی را بزرگ دانست و به او تبریک گفت، ولی نمی توان از این نکته هم گذشت که این دستاورد حداقل فرصت پدید آمده برای فرهادی به شمار می رود. چه فرصت مهم و بزرگی پیش روی اصغر فرهادی گسترده شد، اما «او» استفاده ای حداقلی از آن برد. بی تردید نام اصغر فرهادی با دومین اسکارش در تاریخ سینمای ایران و جهان ثبت و ماندگار شد اما آیا همو در تاریخ رنج کشیدگان و قربانیان جنگ و نظامی گری هم جایی کسب کرده است؟ او با تحریم اسکار، قدمی مهم برداشت ولی با دریافت مجسمه ۷۰۰ هزار دلاری، همچنان خود را در جبهه کوچک اما قدرتمند بهره کشان جهان، ماندگار کرد، در حالی که فرصتی برایش مهیا شده بود تا نامی بزرگ در میان توده های استثمار شده دنیا به شمار برود. فرهادی نتوانست مرزبندی روشنی با نمایندگان نظامی گری دنیا رسم کند، اگرچه متناسب با رسم حاکم، در میان دو جناح «بد» و «بدتر»، (که خواهان حفظ نظم جهانی به سرکردگی امریکا هستند) جانب «بد» را گرفت و در این جبهه خیمه زد. فرق «براندو» بزرگ با «فرهادی» در همین نقطه تمایز است که آن بازیگر شهیر، با نگرفتن مجسمه طلایی، مرزبندی مبرهنی با ستم پیشگان کرد و نماینده وقت رنج کشیدگان کشورش را، با همان شکل و شمایل بومی و محلی، برای اعلام انزجار، به مراسم فرستاد، ولی فرهادی با تثبیت خود در جبهه «شر» بهتر، ضمن گرفتن مجسمه، نمایندگانی را به مراسم فرستاد که فقط نام ایرانی را با خود یدک می کشند، ولی در وجوه زندگی شان، از تفکر و سبک زندگی تا گویش و پوشش، امریکایی هستند. (فیروز نادری: به مذهب اعتقادی ندارم). حالا در نظر بگیرید که فرهادی به جای دو فرد ایرانی- امریکایی، پدر و مادری از جمله خانواده هایی که قربانی عملیات انتحاری داعش و تکفیری ها شده اند و کلاً افرادی متعلق به جبهه مظلوم جنگ دیدگان منطقه را به مراسم اسکار می فرستاد، آن وقت چه اتفاقی می افتاد؟ اگرچه چنین فرضی محال است و وجود سرمایه گذار قطری حامی داعش مانع از این اتفاق می شد ولی حداقل تلاش و تمنای فرهادی منجر به اتفاقی حداکثری در جهان کنونی می شد و نام فرهادی را در تاریخ مردمان واقعی کره زمین و اصلی ترین تولید کنندگان نعم اجتماعی، ماندگار می کرد. به واقع هم، با توجه به اطلاعات و دانش سیاسی اجتماعی فرهادی، توقعی چنین از سوی کودکان، زنان و همه قربانیان جنگ و دردمندان ناشی از استثمار بیجا نبود، خصوصاً که بعید است کسی مانند فرهادی نداند که وجود جنگ و خشونت و نفاق و اختلاف میان ملل دنیا و کشورهای جهان، تراست ها، کارخانجات و شرکت های بزرگ و کوچک اسلحه سازی هستند که محل و وطن اصلی این جنگ افروزان، در امریکا است. خلاصه اینکه باید این جایزه ناشی از اقدام مهم فرهادی را بزرگ دانست و به او تبریک گفت، ولی نمی توان از این نکته هم گذشت که این دستاورد حداقل فرصت پدید آمده برای فرهادی به شمار می رود.
چهارشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رویداد24]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]