واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: صفحه آخر - جاييكه دليلها تمام ميشوند
صفحه آخر - جاييكه دليلها تمام ميشوند
امير پوريا: يك) در بحث و بررسيهاي پيش از بازي امشب روسيه و اسپانيا در مرحله نيمهنهايي جام ملتهاي اروپاي اتريش و سوئيس، شنيدهام و خواندهام كه ميگويند اين روسيه با آن روسيه بازي اول مقابل اسپانيا، زمين تا آسمان تفاوت دارد. ديدگاه عجيبي است. احتمالا به اين برميگردد كه فرد در حال اظهارنظر، بازي اول سهشنبه 10 ژوئن/21 خرداد را نديده و فقط بر اساس نتيجه 1-4 بازي، به اين اطمينان رسيده كه روسيه اسير دست اسپانيا بوده است. هر كسي كه خود بازي را درست ديده، به ياد دارد كه روسها در آن تنها شكستشان در اين دوره يورو، نه تنها به لحاظ سطح بازي و تعداد فرصتهاي گل، به اندازه نتيجه 1-4 از اسپانيا عقب نبودند، بلكه اغلب اوقات و به ويژه در مورد هر سه گلي كه از ديويد ويا خوردند، حملههاي اسپانيا حاصل جاماندن روسهاي در حال حمله بود. آنها با چنان سرعت و تحرك همه جانبهاي به سمت دروازه كاسياس ميرفتند كه بارها در برگشت براي دفاع كردن، از بازيكنان كناري سرعتي آراگونس جا ماندند. منهاي اين عارضه كه آن هم ناشي از بازي تهاجمي است، روسيه در بازي اول گروه D، مطلقا مقهور اسپانيا نبود كه هيچ، حريف سفت و پرآزاري هم بود. گلهاي آن شب اسپانيا مثل نفس كشيدن يك تيم تحت فشار بود كه انگار توانسته با گل و آشفتگي طبيعي تيم مقابل تا دقايقي بعد از دريافت گل، براي دمي آسودن از خطرات جدي حريف، فرصت بخرد و جاني تازه كند.
دو) اما امشب كه در تنها بازي تكراري يورو 2008، اين دو تيم بار ديگر جلوي هم ميايستند، معادلات فوتبال بار ديگر استدلالناپذير ميشود. همه شعارها و بحث و تحليلها در باب تجربهاندوزي بازيكنان در باشگاههاي بزرگ و صاحب فوتبال و نيز مباحث مربوط به اهميت ليگ داخلي سطح بالا و پررونق، همه در دل شور و پيشبينيناپذيري فوتبال، گم و گور ميشوند. اسپانيا ليگي دارد كه مسابقات مهمش گاه از فرط حضور بازيكنان شاخص غيراسپانيايي در باشگاههاي مختلف، به بازيهاي تيم منتخب جهان شباهت مييابد. در كل فهرست 23 بازيكني اسپانيا، تنها دو بازيكن از تيم قهرمان لاليگا يعني رئال مادريد حضور دارند، فقط از اين بابت كه اين تيم انبوهي بازيكن خارجي دارد كه البته اغلب آنها هم در قالب تيمهاي ملي خودشان در اين جام يا مسابقات مقدماتي جام جهاني 2010 كه همين روزها هم در جريان بود، در آمريكاي لاتين به ميدان ميروند. اسپانيا ضمنا با سه ليورپولي و يك آرسنالي كه دستكم سه تايشان از ياران اصلي تركيب دلخواه آراگونس به شمار ميروند، بازيكنان صادراتي نيز كم ندارد. تا اينجا به نظر ميرسد حضور اين تيم به عنوان تنها تيم بدون باخت مرحله نيمهنهايي، ميتواند با بخشي از استدلالهاي بارها تكرارشده كارشناسان در باب لزوم بينالمللي شدن ليگ داخلي هر كشور براي ارتقاي تيم ملي آن، قابل تحليل باشد. اما در سوي ديگر ميدان، روسيهاي را داريم كه دستكم در دو بازي اخيرش جلوي سوئد و هلند، بيشترين هراس را در دل هواداران تيمهاي ديگر افكنده، هر بار دو سه گل زده و يك دوجين گل قطعي را هم تدارك ديده و به ثمر نرسانده و ميان دو تيم كمادعاتر نيمهنهايي يعني تركيه و روسيه، اين تيم گاس هيدينك باتدبير و انرژيك است كه هيچ وصلهاي براي تشكيك در فوتبال تميز و سلامت و پويايش، به آن نميچسبد. با تمام اينها، مشاهده فهرست باشگاههاي بازيكنان روسيه در امتداد آن بحث لزوم ليگ بينالمللي، حيرتانگيز خواهد بود: آنان فقط يك لژيونر (ايوان ساننكو، نورنبرگ آلمان) دارند و بقيه تيمشان در همه خطوط و نقاط، از بازيكنان زنيت سن پترزبورگ، زسكامسكو، اسپارتاك، دينامو مسكو، رانين كازان و دينامو مسكو تشكيل شده؛ خلاصهاش اين است كه تيم ملي روسيه با تيم منتخب ليگ روسيه، يكي است و برخلاف آن تئوري قبلي، اين جا نداشتن بده بستان با باشگاههاي خارجي است كه به تيمي زهردار و فوتبالي زيبا منجر شده. خب، حالا چه كنيم؟ مثل كارشناساني كه گفتارشان به آن معبران خوابهاي هارونالرشيد ميماند و هر نكتهاي را به شكلي ميگردانند كه توجيهي قابل قبول اما تراشيدني برايش بيابند، اينجا حرف عوض كنيم و بگوييم داشتن ليگ منسجم و بدون بازيكن وارداتي و داشتن تيم ملي بدون يار صادراتي، به روسها هماهنگي بخشيده و غيره؟ بالاخره آن نوع ليگ به تيم ملي مقتدرتري ميانجامد يا اين يكي؟ بهتر نيست بپذيريم كه اينجا هم مثل بسياري نقاط تلاقي ديگراستدلالهاي عقلا و منطقي در حيطه فوتبال به بنبست ميرسند و شور خودانگيخته است كه عمل ميكند و اثر ميگذارد و پيش ميرود و پيش ميبرد؟
سه) به عكس شادماني جنونآميز آندري آرشاوين بعد از زدن گل سوم تيمش به هلند مدعي و به زانو درآمده دور يكچهارم نهايي كه زينت ستون امروزم، نگاهي بيفكنيد. ميبينيد چگونه به جاي ذوقزدگي از كسب اين نتيجه و مهمتر از آن، اين همه برتري در برابر هلند، نوعي خودباوري منجر به اثبات خود در آن جاري است؟ نه از فرط شور پرخاشگرانه منعكس در خطوط چهره، عملا ديگر نميشود آرشاوين را تشخيص داد و عكس انگار از هيئت انساني خارج شده و به صورتك تئاتري بدل از حيواني فريادكنان تبديل گشته؟
amirpouria@gmail. com
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]