واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: گفتوگو با كيت بلانشتبازيگري به مثابه كشف انسان
ترجمه توحيد محرميبه نقش بابديلان درصحنهاي از فيلم من آنجا نيستمكاترين اليز بلانشت متولد ١٤ مه ١٩٦٩ ملبورن، استراليا است. ١٧٤ سانتيمتر قد دارد.
از انستيتوي ملي هنرهاي نمايشي استراليا در ١٩٩٢ فارغالتحصيل شده و خيلي زود در عرصه تئاتر به شهرت رسيده است. منتقدان سينما در سال ١٩٩٧ با فيلم اسكار و لوسيندا كشفش كردند، اما يك سال بعد بازي در نقش ملكه اليزابت اول در فيلمي از شكار كاپور از وي بازيگري با شهرت جهاني ساخت. با اين حال چند سال بعدي را به بازي در نقشهاي مكمل گذراند و در فيلمهايي چون يك شوهر ايده آل، آقاي ريپلي زيرك، مردي كه گريست و موهبت بازي كرد.
آغاز قرن تازه براي او دوره رسيدن به نقشهاي بزرگ در دل محصولات عظيمي چون ارباب حلقهها(در نقش ملكه گالادريل)، نقش كاترين هپبورن در فيلم هوانورد (اولين اسكارش را براي همين نقش دريافت كرد) و سوزان در فيلم بابل بود. سال گذشته پس از نزديك به يك دهه؛ مقطعي ديگر از زندگي ملكه اليزابت را روي پرده بازآفريني كرد و بار ديگر نامزد دريافت جايزه اسكار شد.
شگفت انگيز اينكه در همين سال براي بازي در نقش باب ديلن در فيلم آنجا نيستم نيز نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين بازيگر نقش مكمل بود.
بلانشت تاكنون چهار بار نامزد جايزه اسكار و يك بار برنده آن، دوبار برنده جايزه بفتا، دوبار برنده جايزه گلدن گلاب و برنده جايزه بهترين بازيگر از جشنواره ونيز بوده است. او دهها جايزه معتبر تئاتري و بيش از ٥٠ جايزه سينمايي ديگر نيز در كارنامه خود دارد.
كارنامه بازيگري موفقي داريد و بعضي وقتها هم از شما به عنوان ستارهاي زيبا نام برده ميشود.
هرگز زيبا نبودهام... ولي شايد صاحب تيپي ايدهآل براي اين شغل باشم. راستش را بخواهيد چهرهام نيز هرگز چهره خاصي نبوده، يعني صورتم بينهايت معمولي است كه توجه كسي را جلب نميكند. حتي موقعي بود كه توي خيابان خيليها جلوي مرا ميگرفتند و ميگفتند «ما با هم، هم مدرسهاي نبوديم؟» يا «چقدر به دختر خاله من شباهت داريد!». همان طور كه ميبينيد شباهت زيادي به آدمهاي معمولي دارم. از طرف ديگر زيبا بودن هرگز برايم اهميت زيادي نداشته. در نقشهايي هم كه بازي ميكنم تلاش نميكنم تا جذاب ديده شوم. بزرگترين لطفي كه ميتوانيد به من بكنيد گفتن اين جمله است كه: صاحب صورت و اندام يك بازيگر هستم.
چطور ميتوانيد اين قدر راحت از نقشي به سراغ نقش ديگر با وجود تفاوتهاي بسيار رويد؟ خودتان را چطور بازيگري ميدانيد؟ بازيگري كه از جهت فيزيكي به نقش نزديك ميشود يا بيشتر از راه تمركز فكري؟
دادن جواب كاملا شفاف و روشن به سوال شما خيلي سخت است. مدتي قبل دورهاي تحت عنوان «بازيگر طبيعي» گذراندم. من راستش بازيگري هستم كه در جهتي كه غرايزم سوق ميدهند، گام برميدارم. چون بعضي وقتها احساس ميكنم كه غرايزم بر منطقم پيشي ميگيرند. كليد بعد روانشناختي كار هم عاشق نشدن و وابسته نشدن بيش از حد به نقشي است كه بازي ميكنم. بازيگري كه در نقش گم نميشود، به راه غلط نميرود، و بي قيد و شرط گرفتار نقش نميشود. چون اين اتفاق، بسيار خطرناك است. اين كه كدام نقش بيشتر برازنده شما بوده يا با كداميك بيشتر يكي شدهايد، تصميم با تماشاگر است.
در فيلم «آنجا نيستم.» نقش باب ديلان، يعني يك مرد را بازي ميكنيد. آيا به نظر شما اين كار به عنوان يك بازيگر كمي دور از منطق نيست؟
البته. وقتي قبول كردم در فيلم تادهاينس بازي كنم، داشتم از ترس ميمردم. ولي ريسك كردن را دوست دارم. اين نقش چالشبرانگيز براي من خيلي جذاب بود. تا وقتي به پايان كار برسم مرتبا با آن در چالش بودم. راستش در اين زندگينامه كاملا دور از عرف رايج خيلي راحت بودم. به نظر من پروژه بسيار نوآورانهاي بود، چون بازيگران زيادي در نقش چهرههاي متفاوت باب ديلان به عنوان هنرمندي در حال تكامل بازي ميكردند.
برسيم به بازي در نقش يك مرد؛ اين كار هرگز به نظر من چيز غير ممكني نيامد. چون در دانشكده قد بلندم باعث شده بود تا بعد مذكر خودم را به نمايش بگذارم؛ ولي در نهايت چيزي كه براي يك بازيگر اهميت دارد و جالب است، كشف انسان بدون اهميت دادن به جنسيت نقش و بدون سر خم كردن در برابر كليشهها است.
اينكه بازيگري مثل شما خودش را منزوي كند، مخاطره برانگيز نيست؟
راستش اين كار حتي به ذهن من هم خطور نميكند. سيستمي كه امروز درون آن كار ميكنم و به شهرت رسيدهام، يك چيز جهاني است. به همين خاطر يك بازيگر بايد در همه جا حاضر باشد. از طرف ديگر من با وجود اينكه خيلي در آمريكا ديده ميشوم، هرگز در آنجا زندگي نكردهام. اصل و نسب يك بازيگر عامل مهمي نيست. من بدون اينكه به اين موضوع اهميت بدهم، خودم را در اين عرصه پيدا كردم. راستش حتي با وجود نداشتن لهجه قابل توجه، چون كار را با بازي در نقش ملكه اليزابت و پوشيدن لباسهاي او شروع كردم، خيليها مرا اهل انگلستان تصور ميكنند.
يك دهه است كه با اندرو آپتون فيلمنامهنويس ازدواج كردهايد. به نظر شما راز زندگي مشترك موفق و طولاني چيست؟
راز يك ازدواج موفق، شريك جرم بودن است. چون تنها كسي كه ميتوانم درباره كارم صحبتهاي عميق و جدي با او داشته باشم، شوهرم است. خيلي از زوجهاي هنرمند اين كار را قبول نميكنند، ولي ما اين طور نيستيم. اندرو صاحب چنان شخصيت قوي و دست و دل بازي هست كه با حفظ فاصله لازم به من توصيه و مشاوره بدهد. صاحب زندگي مشتركي هستيم و تولد فرزندان مان وابستگي ميان ما را بيش از پيش مستحكم كرده است. مادر بودن نتوانست خيلي روي زندگيام تاثير بگذارد، چون شوهرم هميشه در كنارم بود و اين تجربه تا زماني كه با هم باشيم بيشتر اوج خواهد گرفت. به همين خاطر باز كردن چمدانهايم در سيدني و دل به كارهاي روزانه سپردن به همراه او را دوست دارم. بازگشت به ريشههايم، مخصوصا به جاي
ديوانه وار رفتن از سر صحنه يك فيلم به يكي ديگر يا از يك كشور به كشوري ديگر، اين راهي است براي فكر كردن به يك زندگي مشترك طولاني.
ميدانيد چرا بازيگر شديد؟
چند دليل براي اين كار دارم. اين شغل را به خاطر رازآميز بودن و ابهام آن دوست دارم. موضوع ديگري هم هست، از وقتي بازيگر شدهام با ثباتتر هم شدهام.
به نظر شما همزمان بازيگر و ستاره بودن با هم تناقض ندارد؟
فكر نميكنم يك ستارههاليوودي باشم. بعضي وقتها به من ميگويند «در راه ستاره شدن هستي» و اين حرف باعث تفريح من ميشود؛ ولي از ديدگاه حرفهاي؛ انتخابهايي كه ميكنم انتخابهاي يك ستاره نيست.
فيلمنامههاي متفاوت هنوز مرا به خود جذب ميكنند و فكر كشف كردن ناشناختهها مرا به هيجان ميآورد. حتي گفته ميشود كه تمايل به بازي در نقش شخصيتهاي سرگشته دارم. هميشه به دنبال نقش آدمهاي مسالهدار، مجنون و منفي هستم. و برسيم به زندگي شخصي، چيزي ندارم كه نويسندگان نشريات زرد و شايعهپردازها را ارضا كند. ١٠ سال است با يك مرد زندگي ميكنم و با اين گونه نشريات كاري ندارم. در زندگي من رسوايي وجود ندارد. به همين خاطر راحت دست از سر من برداشتهاند و همين به من آرامش ميدهد. گمنام بودن بيشتر با من جور در ميآيد.
در صحنهاي از فيلم بهشت ساخته تام تيكور
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]