محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832173674
خاطره سیدعلیخمینی از مخالفت امام با تفکیکجنسیتی
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: خاطره سیدعلیخمینی از مخالفت امام با تفکیکجنسیتی
سیدعلی خمینی، نوه امام، در گفتوگویی تفصیلی به بیان دیدگاههای خود و امام خمینی درباره مسائل مختلف از جمله نقد و سیاهنمایی، انتخابات، فساد و تفکیک جنسیتی پرداخته است.
آفتابنیوز : از پسِ چهل سال چگونه میتوان به شخصیت امام و کار سترگ او، انقلاب اسلامی ایران، نگریست؟ چگونه و از کدام زاویه میتوان به بازخوانی اندیشه و عملکرد امام نگاه کرد؟ برای نسل جوانی که از امام خاطره بیواسطه ندارد، تشریح و توضیح کدام جنبهها از شخصیت امام را باید در اولویت قرار داد؟ اگر امام امروز حاضر میبود، چه نگاهی به انقلاب و راه پیموده شده داشت؟ باید به خاطر آورد که قبل از انقلاب گفتمانی بر جامعه مسلط بود که راه بر هر ابراز نظر و اندیشه بسته بود. اگر چه در بخشهایی جامعه به حال خود رها شده بود اما انسداد و جمود در سیاست و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود و اجتماع یکسره نادیده گرفته شده بود. در آن گرفتگی و صلبیتی که به اوج رسیده بود، گروههای مرجع برای متحد کردن مردم و وادار کردن نظام شاهنشاهی به تغییر رویه و واگذار کردن نقش شهروندی به مردم در تلاش بودند اما تنها امام بود که توانست چنان اتحادی در مردم ایجاد کند که در کوتاهترین زمان ممکن یکی از محکمترین ساختارهای سیاسی جهان را بهکلی مضمحل کند.
سیدعلی خمینی، نوه امام و فرزند سیداحمد خمینی در اینباره میگوید: «نقشی که امام داشت و مرجعیتی که امام در مسائل سیاسی و اجتماعی داشت، هیچکس دیگری نداشت. از یکی از بزرگانی که قبل از انقلاب زحمت هم میکشید، فارغ از طرز فکرشان، نقل میکنم که میگفت وقتی ما اعلام راهپیمایی میکردیم هزار تا دوهزار نفر جمع میشدند ولی وقتی آقای خمینی اعلام راهپیمایی میکرد، چند میلیون نفر در سراسر کشور بسیج میشدند.» اینکه امام چه ویژگیهایی داشت که میتوانست چنین تاثیری در اجتماع داشته باشد، آن هم بدون وسایل ارتباطی که امروز در اختیار داریم، از نکات آموزنده و شایسته دقت نظر است. صراحت، صداقت، شجاعت و آگاه به زمان بودن از امام رهبری ساخته بود که توانست مرزهای جدیدی در اسلام انقلابی باز کند. در حالی که نگره حکومت اسلامی از دیرباز در میان متفکران اسلامی و عرفی محل گفتوگو و جدل بوده است، امام توانست با اعطای نقش بیشتر و تاثیرگذار به مردم، راهی نو در جمهوریت باز کند و از امتزاج دو مفهوم سترگ جمهوریت و اسلامیت، جمهوری اسلامی ایران را شکل دهد.
امام جمهوری اسلامی ایران را تاسیس کرد و در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب بر برگزاری رفراندم و اخذ نظر و رأی مردم پافشاری کرد. این در حالی است که موضوع مشروعیت و مقبولیت و نقش رأی مردم در آن از جمله داغترین مباحثی است که در علوم متعدد از فلسفه، کلام و رجال گرفته تا جامعه شناسی و علوم سیاسی ریشه دارد. با این همه نمیتوان از یاد برد که مشروعیت یا مقبولیت، هر چه باشد این نظام در عالیترین سطوح، مشروعیت اخلاقی خود را از شخصیت امام میگیرد. اگر امروز امام در میان ما حاضر میشد تصدیق میکرد که در پیاده کردن برخی آرمانهای او موفق بودهایم. استقلال، آزادی و امنیت از مهمترین آرمانهای امام و انقلاب بوده و هست. درباره دیگر مسائل و مشکلاتی که گاه مشاهده میشود، باید به روشها و ایدههای امام رجوعی دوباره داشت. مسائلی از قبیل فساد، ناسازگاریها و ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی، استفاده از تواناییهای زنان و عدالت اجتماعی از جمله این موارد است.
سیدعلی خمینی درباره موضوع جداسازی زنان و مردان به اتفاقی تاریخی اشاره میکند: والده ما به امام گفتند در کلاس ما حدفاصلی گذاشتهاند و دیواری کشیدهاند. امام میگویند که بیخود این کار را کردند. والده ما میگوید که صورت بدی دارد که اینطوری خطکشی کنند. امام پدر ما (سیداحمد خمینی) را میخواهد. به پدرم میگوید که بررسی کنيد و جلویش را بگیرید. بعد از آن آيتالله خامنهاى در نماز جمعه به این مطلب اشاره میکنند که ما مخالف دیوار کشیدن هستیم.
در دیدار با حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی از جهات گوناگون به بازخوانی اندیشه و گفتمان امام پرداختهایم.
با توجه به اينکه حدود چهل سال از انقلاب اسلامی میگذرد و ازآنجایی که اصل و اساس اندیشه حضرت امام، حکومت اسلامی بود، تحلیلی از ویژگیهایی که حضرت امام در خصوص تحقق حکومت اسلامی بيان داشتند را برایمان بفرمایید.
تشکر میکنم از شما که زحمت کشیدید و تشریف آوردید. قبل از اینکه در مورد واژه حکومت اسلامی و اینکه در طول تاریخ مساله حکومت اسلامی چه پیشینهای دارد بحث کنیم، چون صحبت از امام است و ۳۸ سال بعد از انقلاب، این اشاره را به نظرم خوب است بکنیم که امام به جاى اصطلاح حکومت اسلامى بحث جمهوری اسلامی را مطرح کردند. حکومت اسلامی از قدیم بود و در میان متفکران مطرح بود و در میان مردم هم خواهان بسیاری داشت و در طول تاریخ هم از آن زیاد یاد و نام برده شده است. اما بحث جمهوری اسلامی از شاهکارهای نظری امام است که در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب، آن را مطرح کردند. لذا به نظرم بهتر این است که در مباحثی که مطرح میکنیم بر همین عنوان جمهوری اسلامی تاکید داشته باشیم؛ به همان دلیلی که امام روی مساله جمهوری اسلامی تاکید داشتند. در ذيل عنوان جمهوری اسلامی، نقش مردم و انتخابات و حضور همیشگی مردم و چشمان تیزبین مردم و رسانهها و آزادی رسانهها، همه لحاظ میشود. البته ما معتقدیم اگر حکومت اسلامی هم بگوییم همه اینها در آن هست اما چون ممکن است قرائتهای مختلفی از حکومت اسلامی صورت بگیرد، لذا به نظرمان میرسد که همانطور که تاکید امام بر جمهوری اسلامی بود تاکید ما هم باید بر جمهوری اسلامی باشد.
جمهوری اسلامی همانطور که از اسمش پیداست و در کلمات امام هم بیان شده، این بود که قالب، فرم و شکل حکومت ما، جمهوری است و امام تصریح کردند جمهوری که ما میگوییم همان جمهوری است که امروز در دنیا متداول است. ما اصطلاح جدیدی برای جمهوریت وضع نکردهایم. جمهوریتی که ما بیان میکنیم، همان جمهوریتی است که در دنیا بیان میشود و با دقت هم از واژه دموکراسی یاد نمیکنند. با اینکه یکی از اقران جمهوری اسلامی، جمهوری دموکراتیک بود. ایشان با دقت، روی مساله دموکراسی نمیایستند، اگرچه ما معتقد هستیم که مردمسالاری و دموکراسی هم با تفسیر درستی که در دنیا باید نسبت به آن انجام شود آنها هم از دستاوردهای بشری است و خوب است و باید باشد. اما به دلایلی که یکی از آنها، ابهام مفهومی واژه دموکراسی است (که در دست یک عده هست که آنها میخواهند تعریفش کنند) و به دلایل دیگر، امام از واژه جمهوری اسلامی یاد میکند.
شکل حکومت ما و فرم حکومت ما جمهوری است اما محتوای آن باید براساس فرامین اسلام باشد. امام میفرمایند تمام مقصد ما، اسلام است. یعنی اگر هر حرکت، صحبت و اقدامی میکنیم، تمام مقصد ما اسلام است. لذا امام به عنوان یک مرجع دینی و به عنوان یک عالم دینیِ مورد قبول ملت، گام در راه مبارزه گذاشت و وقتی هم که پیروز شد من فکر نمیکنم در طول تاریخ بشر، رهبری وجود داشته باشد که آن مقدار که امام متکی به مردم بود، به مردم متکی بوده باشد. و این میزان جمعیت که پشت سر امام بودند، به حرف امام بودند در تاريخ کم نظير است. امروز شاید جوانان و نسلهای جدید، درک درستی نسبت به تاثیرگذاری امام و محبوبیت امام در میان تودههای مردم نداشته باشند. اما بروند تحقق کنند و بپرسند، واقعا شخصیت امام، یک شخصیت محبوب بود و لذا من جای دیگری هم گفتهام که اگر ما جهات شرعی و فقهیِ حکومتی که امام تشکل داد را کنار بگذاریم، در نزد تمام بشر، حکومتی که او تشکیل داد، یک حکومت مشروع بود. یعنی طبق تمام برداشتها و تمام نظریات امروزین، حرکت امام بر پایه یک حرکت مدنی است، فارغ از هرگونه خشونت است. امام در دورهای که همه دست به اسلحه برده بودند و در دورهای که شرق و غرب عالم دنبال اسلحه، تفنگ و تیر بود، با عملیات ایذایی و مسلحانه و تروریسم مخالفت کرده. یک وقت امروز میآییم و میگوییم که با تروریسم مشکل داریم اما یک وقت به سالها قبل باز مىگرديم که همین مجاهدین خلق بودند (که امروز در ایران آنها را به عنوان منافقین میشناسیم و آنها را یک گروه منفور در بین مردم میدانیم) آن وقتی که اینها قبل از انقلاب عملیات انجام میدادند، در تاریخ موجود است که چه بزرگانی نزد امام رفتند و گفتند که اینها آدمهای صالحی هستند و توان دارند که انقلاب را پیش ببرند، اینها میتوانند شاه را سرنگون کرده و از بین ببرند. بزرگان و نزدیکترین آدمها به امام نزد ايشان آمدند و گفتند که اینها خوب هستند و کار عملی انجام میدهند و مجاهدت میکنند و به عنوان مجاهد، همراه باجهاد، تیر، تفنگ و اسلحه هستند اما در آن زمانه است که امام میفرمایند ما با مردم و توده مردم کار داریم. ما با تروریسم و ترور و عملیات مسلحانه مشکل داریم و مخالفیم. لذا امام یک حرکتی را شروع کردند، تودههای مردمی را بسیج کردند و یک حکومتی تشکیل دادند و در اولین روزها، صحبت از رفراندوم کردند که مردم پای صندوقها بیایند.
اینجا خاطرهای برایتان نقل میکنم که البته معروف است. مرحوم دایی ما، آقای سید صادق طباطبایی میگفتند وقتی که انقلاب پیروز شد امام یکباره دستور دادند که در اسرع وقت و در سریعترین وقت ممکن رفراندوم را برگزار کنید. درحالی که مسئولان کشور اصلا توانش را نداشتند و میگفتند که ما نمیتوانیم این رفراندوم را اجرا کنیم. امام میگفتند که نه، حتما این کار باید انجام شود. آقا صادق میگوید که من نزد امام رفتم و گفتم که اصلا احتیاجی نیست، تمام دنیا میدانند که شما رهبرید و هرچه شما بگویید، مقبول مردم است. تمام دنیا پذیرفتهاند که شما الان مقبولیت و مشروعیت دارید، چه اصراری دارید نسبت به اینکه در این شرایط بیاییم و رفراندوم برگزار کنیم؟ و همان موقع بعضی از کشورهایی که ۲۰ سال پیش انقلاب کرده بودند را برای امام مثال میزند که فلان کشور ۲۰ سال است که انقلاب کرده و هنوز هم قانون اساسی ندارد و شرایط را انقلابی اداره میکند! ما هم شورای انقلاب داریم و فعلا اداره کنیم. امام میفرمایند شما متوجه نیستید. الان همه قبول دارند اما ۲۰ یا ۵۰ سال دیگر میگویند که اینها دروغ بود، مردم نبودند و یک جمعی بودند، کودتا کردند و ملت را ترساندند و موجی درست کردند و حکومت تشکیل دادند. ما باید رأی بگیریم تا در تاریخ سربلند باشیم. امروز واقعا باید به این نگاه احسنت بگوییم با اینکه آن زمان برگزاری انتخابات، سختی، مشقت و مشکلاتی داشت، اما امروز دیگر کسی نمیتواند بگوید که جمهوری اسلامی از اساس روی احساسات بود و یک عده انقلابینما بودند.
امروز همه قبول دارند که شروع و تاسیس این انقلاب با رأی بالای ۹۰ درصد ملت ایران بوده است چون انتخابات برگزار شد. امروز اگرچه بعضى میگویند که حکومت شاه چنان و چنین بود و یک عده هم دنبال این افتادهاند که بگویند آنها خوب بودند! اما من عرض میکنم اگر این رفراندوم برگزار نشده بود و ۹۰ درصد مشارکت مردمی نبود و به آن حکومت «نه» و به حکومت جمهوری اسلامی «آری» نمىگفتند، امروز ما نمیدانستیم که باید چه بگوییم. امروز به جوانان و مردمان میگوییم که وجدان عمومی جامعه را تخطئه نکنید. وجدان عمومی جامعه، حکومت پهلوی را حکومت فاسد، ناتوان و حکومتی مشکل دار میدانست که نمیتوانست حوائج و خواستهای مردم را برآورده کند شاهد هم وجدان عمومی بيش از ۹۰ درصد ملت است و نمیشود که ۹۰ درصد ملت در مورد حاکم خودش، اشتباه کند. نمیشود ۹۰ درصد یک ملت، خیر و صلاح خودش را نفهمد. لذا این مقدمات برای این است که ما بدانیم امام بحث جمهوری اسلامی را مطرح کرد و خواستههای اساسی هم همان خواستههایی بود که مردم داشتند. یعنی استقلال، آزادی و حضور و نقش مردم به عنوان جمهوریت نظام و اسلام با تمام احکام درخشانش که مطابق با اجتهاد امروز باشد. ما سلفی و تحجرزده نیستیم و اگر صحبت از اسلام میکنیم یعنی اسلامی که حوائج امروز ما را برآورده میکند و جواب میدهد. اینها به نظرم آرمانهای اصیلی بود و حالا اگر بخواهیم بشماریم که واقعا آرمانها چه بود، شدنی است اما بحث مفصلی میطلبد که آن آرمانهای اساسی ملت ایران چه بود. ولی به نظرم گویاترین شعار، همان شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است که دربردارنده خواست اصلى اکثریت ملت ایران در آن زمان و این زمان بوده است.
با توجه به اینکه خیلی از گروهها و حتی مراجع در آن موقع نقش مرجعيت براى مردم داشتند ولی امام توانست قاطبه مردم را پشت سر خودشان بیاورد. این وجه تمایز شخصیت امام به عنوان یک چهره انقلابی با آن گروهها و مراجعی که در آن زمان وجود داشتند، چه بود که امام توانست خیلی سریع مردم را به صحنه بیاورد؟ هرچند قبلا زحمات زیادی برای این مساله کشیده بود و در فاصله سالیان منتهی به انقلاب با توجه به اینکه امام در داخل کشور نبود، اما همه پشت سر امام قرار گرفتند. تمایز بین گروهها و شخصیتها و مراجع با شخصیت حضرت امام چیست؟
ما منکر تلاشهای بسیار زیادی که صورت گرفته بود تا نظام شاه و پهلوی و در حقیقت آن گفتمان نظام پهلوی سست شود، نیستیم. چون ما با شخص پهلوی که مشکلی نداشتیم. ما نه با رضاشاه مشکل داریم و نه با محمدرضاشاه و نه با پسرش مشکل نداریم. با اینها که همین جوری پدرکشتگی نداشتیم! ملت ایران که با اینها مشکلی نداشتند. مشکل ملت ایران و ما با گفتمان حاکم بر نظام پهلوی بوده است. گروههای مختلفی همه در این مساله نقش داشتند؛ از تودهای ها، چپی ها، راستی ها، فشارهای بینالمللی، نقش مراجع، روحانیت، دانشگاهیان، روشنفکران و همه اینها حضور داشتند. خودِ سیستم پهلوی نقش بسیار مهمی در اضمحلال خودش داشت با اشتباهات فجیع و رفتارهای اشتباه، خودش راه را برای این مساله هموار میکرد. اما همه قبول دارند که نقشی که امام داشت و مرجعیتی که امام در مسائل سیاسی و اجتماعی داشت، هیچکس دیگری نداشت. از یکی از بزرگانی که قبل از انقلاب زحمت هم میکشید، فارغ از طرز فکرشان، نقل میکنم که میگفت وقتی ما اعلام راهپیمایی میکردیم هزار تا دوهزار نفر جمع میشدند ولی وقتی آقای خمینی اعلام راهپیمایی میکرد، چند میلیون نفر در سراسر کشور بسیج میشدند. لذا طبیعی بود که ما مجبور شویم و برویم پشت سر ایشان قرار بگیریم.
امام خصوصیات مختلفی داشت؛ نخست اینکه یک عالِم دینی بود؛ در یک جامعه دیندار و دینمدار، یک عالم فاضلِ سیدِ باتقوا یک قابلیتی دارد که میتواند مردم را جذب کند. دوم اینکه یک صداقت ويژه اى با مردم داشت. امام تا پایان عمرش به مردم دروغ نگفت و با مردم صادقانه رفتار کرد و این را مردم میفهمیدند. مردم، مردم شناسی را خوب میدانند و میفهمند. میدانند چه کسی با آنها صادقانه برخورد میکند و چه کسی دروغ میگوید و ریا میکند و ادا درمیآورد. امام هیچوقت اهل تظاهر نبود و مردم او را شناختند. امام همین بود. دشمنان امام میگویند همین بود و بد بود و دوستداران بسیار زیاد امام هم میگویند که همین بود و خوب بود. کسی در این مساله شبهه ندارد. امام، صادق بود. همین بود که بود. اگر از مردم حرف میزد، عقیدهاش بود. واقعا مردم ما قبول داشتند که اگر امام اعتقادی به جمهوریت نداشت روی مصلحت نمیگفت که جمهوریت. امام اگر با ملیگرایی افراطی مشکل داشت، نمیآمد به خاطر سکوت کردن عدهای این را نگوید بلکه بیان میکرد و میگفت که اسلام با ملیگرایی افراطی مشکل دارد و این را ملت میفهمیدند. پس دومین عنصری که در وجود امام بود، صداقت امام بود. امام تا آخر همین بود. همسر امام هم همین بود. یک وقتی در فرانسه، گروهی از خانمها که به چریکها و مجاهدین نزدیک بودند، منزل خانم امام آمده بودند. خانم امام اصلا سیاستزده نبودند و یکی از نقاط آرامش امام این بود که به خانه که میآمدند، با محيطى آرام روبهرو بودند. همراه امام بودند و مشکلات را چشیدند اما سیاست زده نبودند. یک عده از همین زنانی که در انقلاب فعالیت میکردند و از مجاهدین و چریکها بودند، به فرانسه آمده بودند که امام را ببیند. امام میآیند و میبینند که پسته و سوهان و چای برای پذیرایی گذاشتهاند. اعتراض میکنند و میگویند که مردم ایران دارند تلاش میکنند و خون میدهند و حالا شما اینجا پسته میخورید؟ البته زندگى خانم امام خیلی ساده بود یعنی از حیث زندگی یک زندگی سادهای داشت ولی آن زمان همین که پسته گذاشته بودند، براى آن مهمانها تعجب بر انگیز بود. خانم امام میگویند این پستهها را من نخریدم و از ایران برای من هدیه آوردند. من میتوانم دو کار بکنم؛ یکی اینکه اینها را پشت بگذارم و خودم و بچههایم بخوریم، یکی اینکه شما میهمان هستید و برای شما بیاورم و شما هم بخورید. من که نمیتوانم اینها را دور بریزیم. این تظاهر است که بنده این پستهها را قایم کنم برای اینکه به شماها برنخورد. زندگی ما همین است و اینها را هم برای ما هدیه آوردهاند و من میتوانم در پستو بنشینم و پستهها را با بچههایم بخورم. این صداقت و این عدم تظاهر را مردم فهمیدند.
سومین عنصر، مساله شجاعت امام بود. امام در نهایت شجاعت بود. اینکه امام میفرمودند به عمرم از کسی نترسیدم، این یک حقیقت در زندگی ایشان بود. ایشان هیچوقت نترسید. در سال ۴۲ که اصلا کسی فکر نمیکرد این انقلاب پیروز شود، حرکت خود را آغاز مى کنند. از کسانی که در آن عرصه بودند، بپرسید که سال ۴۲ که سهل است، سال ۵۵ هم کسی تصور نمیکردند که انقلاب به این زودی پیروز شود. حتی نزدیکترین و فعالترین آدمها، خیال نمیکردند. امام، کسی بود که در قم احترام داشت و درس امام بنا بر اسناد ساواک، شلوغترین درس در میان درسهای خارج بود. ۵۰۰ نفر آن زمان سر درس ایشان شرکت میکردند. احترامی داشت و رفت و آمد و بند و بساطی برقرار بود ولی همه اینها را کنار گذاشت چون احساس وظیفه کرد، ایستاد. امروز جوانان ما خیال میکنند که امام همین امامی بود که وقتی از هواپیما پایین آمد ۳، ۴ میلیون نفر به استقبالش رفتند و بعد از اينکه ۱۰ سال در نهايت عزت حکومت کردند (هرکس را که او اشاره میکرد، مردم رأی میدادند. مردم اگر احساس میکردند تهِ قلب امام به کسی نزدیک است به او نزدیک میشدند) دار فانی را وداع گفت و ۷، ۸ میلیون نفر آمدند و پرشکوهترین بدرقه تاریخ را رقم زدند. جوانان ما خیال نکنند که قصه این بوده است که از سال ۵۷ تا سال ۶۸ است. امام وقتی سال ۴۲ قيام کرد، در خانه ریختند و او را گرفتند و بردند. معلوم نبود چه بر سر امام میآید. بعد از اینکه برش گردانند، دوباره حرکت را شروع کرد و او را به ترکیه فرستادند. در ترکیه، تک و تنها با حاج آقا مصطفی بودند و هیچ خبری نبود. از نجف امام را بیرون کردند درحالی که به اطرافیان خودشان هم نگفته بودند. خواستند که به کویت بروند ولی با آن سیطره حکومت پهلوی جایی او را راه نمیداد. امام گفت من هرجا بتوانم حتی شده فرودگاه به فرودگاه میروم و پیام خودم را به دنیا میرسانم. چه کسی خیال میکرد انقلاب پیروز میشود؟ این شجاعت امام بود. چهارمین خصوصیت، تکلیفمداری امام بود. امام به تکلیف عمل میکرد. امام اهل تعقل بود و عاقلانه رفتار میکرد اما مصلحت جویانه رفتار نمى کرد. فرق است بین عاقلانه رفتار کردن و مصلحتجویی به معنای راحت طلبی. ما دو جور مصلحت طلبی داریم؛ یکی مصلحتطلبی که شما برای رسیدن به آن هدف، راهت را عوض میکنی. اين مصلحتسنجى مطلوب است اما گاهى ريشه مصلحت طلبى راحت طلبی است. شما برای اینکه به راحتی برسید، مصلحت سنجی کرده و سر جایت مینشینی. اینها ویژگیهایی بود که در امام بود و باعث شد قاطبه ملت پشت سر امام قرار بگیرند و این توان امام بود که توانست این کار را انجام دهد.
نقش و جایگاه اندیشه امام در شرایط امروز کشور را چگونه میبینید؟ اکنون وضعیت به چه صورت است و چه آسیبهایی این اندیشه را تهدید میکند؟
ببینید! شکی نیست که جمهوری اسلامی بر پایه اندیشههای امام استوار شده است. شکی نیست مردم که به جمهوری اسلامی «آری» گفتند، به جمهوری اسلامیِ امام خمینی «آری» گفتند. از حیث اخلاقی، مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی، منوط به تبعیت از اندیشههای امام است. اینکه میگویم از حیث اخلاقی، چون از حیث قانونی و حقوقی اینکه مردم چه غرضی داشتند و با چه انگیزهای به جمهوری اسلامی رأی دادند از حیث حقوقی ارزش ندارد و انگيزه از فعل در بعضى شرايط جدا میشود. از نظر حقوقى مردم بالاخره به جمهوری اسلامی «آری» گفتند و این هم قانون اساسی و مجلسش است. لذا از حیث مشروعیت حقوقی، جمهوری اسلامی محقق شده و طبعا امام هم رهبری بوده که توانسته افکار خودش را پیاده کند. اما از حیث اخلاقی، یقینا مشروعیت جمهوری اسلامی منوط به امام است. چون همه میدانند که مردم به آن حکومت مد نظر امام «آری» گفتند. اگر امام به جای جمهوری اسلامی، جمهوری دموکراتیک اسلامی هم میگفتند، همان رأی را میآورد. لذا ما حقيقتاً مدیون اندیشه امام هستیم. امروز غیر از یکسری صداهایی که در داخل جمهوری اسلامی کمرنگ بود و میگفتند که دوره امام تمام شده و دیگر باید سراغ دوره جدید برویم، در داخل جمهوری اسلامی و در نگاه رسمی، ما شکی نداریم که همه پیرو اندیشههای امام هستند. شخصیت اول نظام جمهوری اسلامی که رهبری معظم انقلاب باشد در تمام سخنرانیها و در تمام جلسات، بر این مساله تاکید میکنند و این یکی از نکات ویژه در سیره رفتاری مقام معظم رهبری است. یعنی شما تمام سخنان رهبری معظم انقلاب را که بررسی کنید، میبینید بیشترین تاکید ایشان بر راه امام است. همچنین سایر مسئولان ما از ابتدای انقلاب چه مرحوم آیتالله هاشمی، چه بزرگان اصلاحات، چه جناب آقای احمدینژاد، چه جناب آقای روحانی، همه اینها در سخنان علنی و کلام علنی خود، مدعی پیروی از راه و خط امام بودهاند و بالاتر به شما بگویم که اينها خودشان مدعی خط امام بودند. يعنى هم مدعى پيروى از خط بودند و هم مدعى خود خط امام بودند. یعنی غیر از اینکه میگفتند ما پیرو امام هستیم، میگفتند که اتفاقا خط امام را ما هستیم که ترسیم میکنیم. ما میدانیم و ما میفهمیم و ما هستیم که به خط اصیل امام برگشتهایم.
خط اصیل امام هم همان خط انقلاب بود. من این نکته را گفتهام و اینجا هم تکرار میکنم؛ یک انقلاب ممکن است صورت بگیرد ولی درطول تاریخ بمیرد و تمام شود. ممکن بود انقلاب ایران که بر پایه یک خواستههایی شکل گرفت، تمام شود و مبدل به جمهوری اسلامی شود و آن خواستهها دیگر تمام شود و از بین برود. ما که مدعی هستیم که انقلاب ما هنوز زنده و باقی است، معنايش این است که آرمانهای انقلاب ما، امروز هم آرمان مردم ماست. انقلاب ما بر پایه آرمانهايى استوار بوده است؛ آزادی، استقلال، اسلام، عدالت. امروز از همه جوانان بپرسید آیا به نظر شما آزادی یک عنصر مطلوب است و ما باید به سمتش برویم یا نه؟ میگویند بله. لذا حرفم این است که آرمانهای اصلی انقلاب ما امروز هم مورد قبول قاطبه ملت ایران است. هرکدام از کاندیداهای ریاست جمهوری یا نمایندگان مجلس که میآیند حرف میزنند و صحبت میکنند بر همان آرمانها تاکید میکنند و مردمی که در اجتماعات اینها شرکت میکنند اگر دم از آزادی، عدالت و مستضعفان میزدند همه و همه ریشه در همان آرمانهایی دارد که ملت ایران در سال ۵۷ داشت. لذا من معتقد هستم که ما در حیطه رسمی هنوز خود را مدیون و مرهون راه امام میدانیم. اما در حیطه عمل چقدر توانستهایم که به آرمانهای امام نزدیک شویم؟ من معتقد هستم که در بعضی از آرمانها، گامهای بسیار مهمی برداشته شده. در مساله استقلال گامهای بسیار مهمی برداشته شده. استقلال مثل اکسیژن در هوا میماند. تا وقتی هست، قدرش دانسته نمیشود. امروز اگر کسی که در خیابان شعار میدهد، شعار استقلال نمیدهد از اين جهت است که استقلال هست و وجود دارد. ولی مردم سال ۵۷ چرا صحبت از استقلال میکردند؟ خوب است که مردم ما به این توجه کنند، یادشان بیاید و بدانند مردم که تابع شعار زید و عمرو و بکر نبودند که شعار استقلال میدادند. اگر واقعا خواستهشان نبود، نمیگفتند استقلال. میدانید چرا میگفتند؟ چون نداشتند و به وضوح میدیدند که کشورشان زیر یوغ استکبار است و هرچه آنها بگویند را عمل میکنند و هرچه آنها بخواهند را انجام مى دهند. اینکه میدیدند بالاترین مقامشان که شاه باشد در بیرون رفتن از کشور و برگشتن محتاج اجازه بوده است! توجه نکنید به حرفهایی که امروزه میزنند که فلانی این یا آن را گفت بلکه به وجدان عمومی مردم اعتماد کنیم. چه قدیم و چه جدید، به وجدان عمومی مردم اعتماد کنیم. مردم واقعا از نبود استقلال رنج میبردند و ما در جمهوری اسلامی توانستیم گامهای مثبتی در این زمینه برداریم. مساله امنیت و حضور مردم در صحنه.
امروز شاید انتقاداتی نسبت به اینکه شاید همگان نتوانند در انتخابات بیایند و کاندیدا شوند، وجود داشته باشد که حالا به نظرم؛ یکسری از اشکالات شکلی هم داریم که باید روی آن توجه بشود و قانوناً باید این مشکلات را حل کنیم اما حضور مردم را نادیده نگیرید. مردم در همین انتخابات اخیر بالای ۷۰ درصدشان آمدند و در انتخابات شرکت کردند. دشمنان ما از این موضوع ناامید شدند. من رصد کردم کسانی که با اصل نظام مخالف بودند در این انتخابات هم تلاش میکردند که مردم حضور پیدا نکنند و در این انتخابات هم انتخابات را تحریم کردند. ما این حضور مردم را به فال نیک بگیریم و قدرش را بدانیم. اینکه بالاخره تمام زندگی ما سر و کارش با صندوق رأی بوده و کسی امروز این را منکر نیست. شرایط منطقهای که در آن هستیم را لحاظ کنیم. ما در منطقهای هستیم که بعضی از کشورهای اطرافمان، در عمرشان انتخابات برگزار نکردهاند. ما در منطقهای هستیم که در بعضى کشورهای کنار ما، اصلا هیچ حقی برای زن قائل نیستند. ما در منطقهای هستیم که در کشورهای اطراف ما، رفت و آمد با وحشت همراه است. ما هیچوقت مدعی نبودیم که به همه خواستههای خودمان رسیدیم. ما امروز مدعی نیستیم که جمهوری اسلامی هیچ مشکلی ندارد. ما الان مدعی نیستیم که يک حکومت اسلامی استاندارد و تمامعيار چه از حیث سیاسی و چه از حیث قضائی و چه از حیث اقتصادی هستیم. نه، فاصله داریم و مردم ما از خیلی از اتفاقات ناراضی و ناراحتند اما این هم کملطفی و بیانصافی است که جوری بیان و صحبت کنیم که گویی همهچیز سیاه است و گويى عقبگرد داشتهایم و پیش نرفتیم. نخیر! بنده معتقد هستم در این ۴۰ سال که انقلاب شکل گرفته و ملت آمدهاند ما به طور عادی دائماً پیش رفتهایم. ممکن است که سالهایی سرعتمان کم باشد یا بعضی وقتها درجا بزنیم یا حتى یک وقتهایی در بعضی از موضوعات عقب رفته باشیم ولی شما آمار بگیرید و به کسانی که یادشان رفته، یادآوری کنید که شرایط امروز ما با شرایط ۲۰، ۳۰ و ۴۰ سال پیش ما مساوی نیست. ما در همه زمینهها پیشرفت کردهایم. البته نارضایتی وجود دارد.
ببینید! برای من خیلی راحت است که بگویم وضعیت بد است و مردم ناراحتند و این چه وضع اقتصاد و قوه قضائیه است و این چه وضع نهادها و امنیت و سپاه و بسیج است؟ خب، انتقاد کردن که کاری ندارد. ما در جمهوری اسلامی همه رقیب هم در سیاهنمایی شده ایم. و همین از حیث روانی جامعه را ناراضی میکند. من نمیگویم که ما نقد و انتقاد نکنیم. بنده به جد معتقدم که باید کرسیهای نقد را رها نکنیم. حزبالله، حزباللهی و نیروهای انقلابی نباید کرسی نقد را رها کنند. اما این با سیاهنمایی متفاوت است. سیاهنمایی مردم را ناراضی و ناامید میکند و جلوی پیشرفت را میگیرد. اگر جوان شما خیال کند که همه چیز سیاه است و همه درها بسته است و همه راهها بن بست است، امیدی برای حرکت پیدا نمیکند. ما باید نسبت به اینها دغدغه داشته باشیم. لذا بیاییم قسمتهای روشن را هم بگوییم ولو اینکه ممکن است کسانی هم خرده بگیرند که شما فکر میکنید همه چیز خوب و گل و بلبل است! هزینه هم داشته باشد ولی من این کار را میکنم. من معتقد هستم وضعیت ما با اینکه خیلی با مطلوب فاصله دارد اما نسبت به جایگاه و شرایط امروز دنیا، وضعیتی است که رو به پیشرفت و صلاح است. غربیها خیلی از خودشان گل و بلبل نشان میدهند اما وقتی بحث کارتنخوابی مطرح میشود آيا کارتنخوابى و گدايى در اروپا نيست؟ هست. به وفور هم هست. نه فقط از مهاجران، در خود اروپا هم به وفور کارتنخواب و گداى خيابانى هست ولی شرایطشان را برای ما که جهان سوم میگویند، طوری نشان مىدهند که آنجا بهشت برین است و ما در جهنم هفتم زندگی میکنیم، در حالی که ابداً اینطور نیست. البته شرایط ما با مطلوب خیلی فاصله دارد ولی دنیا هم با مطلوب خیلی فاصله دارد. ما هم از حیث اقتصادی و هم از حیث سیاسی و هم از حیث اجتماعی فریاد برمیآوریم که طلاق زیاد است. ۱۹ درصد از ازدواجهای ما به طلاق میانجامد. خیلی خب، خیلی بد است که در جمهوری اسلامی که ما ادعای معنویت و خانواده داریم، ۱۹ درصد ازدواجها به طلاق میانجامد اما آیا آن کسی که میگوید ۱۹ درصد ازدواجها در ایران به طلاق منتهی میشود در فرانسه که امالقرای مطلوب غرب محسوب میشود، ببیند میزان طلاق چند درصد است؟ آیا ۶۰ درصد آمار طلاق در اروپا را دیده است؟ البته این ۱۹ درصد ما هم خیلی بد و فاجعه است و باید جلوی آن گرفته و برایش فکری شود که حتما در این میان مشکلات اقتصادی و فرهنگی هم دخیل است. تغییرات مختلف اجتماعی حتما هست اما آیا ما باید همین طور بگوییم که وضعیت ما خیلی بد است و ۱۹ درصد طلاق داریم اما ۶۰ درصد اروپا را نبینیم و بعد فکر کنیم که ما در جهنم هفتم و آنها در بهشت هفتم هستند! این از کجا نشأت میگیرد؟ اینکه همه داریم گوی سبقت را در سیاهنمایی و خراب کردن اقدامات جمهوری اسلامی از هم میربایيم.
جمهوری اسلامی به کلیتش چه در دوره زعامت امام و چه در دوره زعامت مقام معظم رهبری به پیش رفته اما این به این معنا نیست که ما مشکل نداریم. مردم ما امروز مشکل، مصیبت، فقر، بدهی و مشکلات خانوادگی دارند. کارگران ما امروز مشکل دارند و اینها هست ولی امید را از مردم نگیریم. بگوییم که ما داریم رو به جلو حرکت و پیشرفت میکنیم و انشاءالله اینها هم حل میشود و خودمان هم میدانیم و نمیگوییم که همه چیز گل و بلبل است. از آن طرف هم عیبش را بگوییم ولی خوبیاش را هم بگوییم و مردم را نسبت به اصل نظام بدبین و ناراضی نکنیم. به نظرم یکی از مواردی که رهبری تنهاست در همین مساله است. غالبا ایشان به تنهایی بار اینکه از اصل نظام دفاع کند را برعهده گرفته. جناحها و گروههای ما همه، اوضاع را بد جلوه میدهند و بدیها را پررنگ میکنند اما فقط ایشان است که میفرمایند حرکت ما رو به جلوست و در حال پیشرفت هستیم. در این جهت به نظرم همه باید تلاش کنیم که امید را نهادینه کنیم. البته برای شخصِ بنده خیلی ناراحتکننده است که بگویند نظامی که امام تاسیس کرد، اینطور است اما این در درجه دوم اهميت قرار دارد. کسی که دلش به حال وطن میسوزد، بايد بداند که با سیاهنمایی امید را از مردم میگیرد و جامعهای که امید به پیشرفت و تغییر و تحول نداشته باشد، به مرور زمان سست میشود و در جای خودش مینشیند و واقعا عقب میرود. شما (در روانشناسی ثابت شده است) در خانواده خودتان هم اگر یک روزی همه بگویند ما میدانيم اوضاع بد و خراب است و خانواده درحال فروپاشی است، همین هم میشود. اینها به نظر من درست نیست.
درواقع همین بحثها به نوعی فاصله گرفتن از اندیشههای امام نیست؟ چون امام هیچ موقع نمیگفت که مسئولان در برابر هم بایستند. البته بر انتقاد تاکید داشتند و حتی راجع به مطبوعات هم که ایشان صحبتهایی دارد، هیچ موقع نمیگفت که مطبوعات انتقاد نکنند ولی با سیاهنمایی مخالف بود. الان مسئولان این کار را میکنند. یک موقع است که ازسوی بدنه اجتماع یا جامعه مدنی این اشتباه صورت میگیرد یک موقع از بالا. آیا این فاصله گرفتن از اندیشه امام نیست و با این موضوع باید چه کرد؟
همین که در شما، در رسانهها این دغدغه ایجاد شود که ما گاهی با رفتار خودمان داریم به نظام و اصل پیشرفت کشور ضربه میزنیم. همین که این دغدغهها گفته شود ولو ممکن است هزینه داشته باشد به مرور تاثير خواهد گذاشت. من اگر امروز انتقاد کنم، همه به به و چه چه میکنند. چه ضدانقلاب و چه انقلابی و چه حزب اللهی و چه اصولگرا و چه اصلاح طلب هر کسی از يک جهت احسنت میگوید. اما اگر از کلیت نظام تعریف کنم همه به من نقد میکنند که عجب! تو اینقدر فقر را ندیدی؟ پدری که نمیتواند حوائج فرزندش را برآورده کند و مشکلات اقتصادی کمرش را شکسته ندیدی؟ تو این کارگران معدنی که بدون هیچ حقوقی در معدن جان باختند را ندیدی؟ ولی این را باید مرور کنیم و بگوییم ما خودمان هستیم که مشکلات را میدانیم و خودمان هستیم که انتقاد کردیم و وضعیت موجود را بهتر از شما میدانیم اما با همه این حرفها معتقدیم که داریم به جلو میرویم. هر کدام از مردم ایران زندگی خودشان را با ۳۰ سال پیش خودشان مقایسه کنند. ممکن است یک نفر ثروتمند بوده و ورشکست شده و حالا بیچاره شده باشد اما مردم عادی و خانوادههای ما، قدیم در یک خانه، چند خانواده زندگی میکردند؟ در هر اتاقی یک خانواده زندگی میکردند در خانههای قدیمی. وضعیت بهداشت و زندگی چطور بود؟ اگر سه تا خانواده بودند یک یخچال داشتند. نه اینکه دهه ۶۰ را بگویم که شما دهه ۴۰ را هم با دهه ۶۰ بررسی کنید. امامیزان رضایتمندی ملت ما کاهش پیدا کرده. اينجا هم جاى طرح یک بحث مهم جامعه شناختی و روانشناختی است که چرا با اینکه ما از حیث تمام آمارها پیشرفت کردهایم. از حیث آمار اقتصادی نسبت به دهه ۶۰ پیشرفت کردهایم. از حیث آمار اجتماعی پیشرفت کردهایم. از حیث زندگیها و میزان درآمد مردم پیشرفت کردهایم. چرا مردم ما در دهه ۶۰ و دهه جنگ، راضیتر بودند نسبت به امروز؟ این یک بحث دانشگاهی و آکادمیک است و من معتقدم یکی از دلایلش همین رقابت بر سر سیاهنماییهاست.
درواقع الان بحث این شده که ما گاهی برای اینکه خودمان را معرفی کنیم به نوعی منافع ملی را خدشه دار میکنیم. همان که حضرتعالی فرمودید. این ایراد را باید از کجا برطرف کرد؟ همه مسئولان از عالیترین مقام تا پایینترین مقام که یک مدیرکل در شهری باشد همه میگویند ما در خط رهبری و امام هستیم و منافع ملی بر منافع شخصی ارجح است اما در عمل این انجام نمیگیرد. الان که سالگرد رحلت حضرت امام است تاجهای گل و نثار فاتحه است ولی امام همیشه میگویند که تبعیض و فاصله طبقاتی نباشد و شما منافع ملی و اسلام را در نظر بگیرید. بحث کوخ نشینی و کاخ نشینی و پاسداشت حقوق مردم که از تاکیدات ایشان است. درواقع بحث پایبندی به اندیشه امام در گفتار و عمل مسئولان فقط در تریبون است. تناقض بین گفتار و عمل را بعد از این سالها چگونه باید حل کنیم که این اعتمادی که همیشه نسبت به مردم داشتند و شما اشاره کردید که وقتى امام میگفتند مردم میلیونی بیرون میآمدند این نشان دهنده اعتماد است ولی الان خدشهدار شده است. چطور میتوانیم اعتماد مورد نظر امام را به مردم و مسئولان بازگردانیم؟
اولا که به طور کلی فرمایش شما را قبول ندارم. اینکه همه مسئولان ما یا قاطبهشان فاصله گرفته باشند یا ما با همه آرمانها فاصله گرفته باشیم یا در بحث تبعیض و اینکه آیا در همه جنبهها تبعیض داریم یا نداریم را به کلیت قبول ندارم و معتقد هستم که در زمینههای بسیار زیادی پیشرفت کردهایم. در همین بحث تبعیض امروز در انتخابات، میبینید که اقشار مختلف مردم میآیند و از رئیس جمهورى گرفته تا شوراهای شهر شرکت میکنند و حضور دارند. اما به طور کلی قبول دارم که ما با آرمانها و اهداف اولیه انقلاب فاصله داریم. بله، قبول دارم که بعضی از مسئولان ما سخنشان و عملشان یکسان نیست. اما به نظرم میرسد که حداقل در مسئولان اصلی نظام، تقریبا خیلی از آنها را دیده و با آنها نشستهام و صحبت کردهام، در سخنرانی عمومیام هم گفتهام که من زندگى خصوصى خیلی از مسئولان را میدانم و میبینم که زندگی بیآلایش و سادهای دارند. اینطور که مردم خیال میکنند و بعضیها القا میکنند که فساد و زندگیهای آنچنانی و اشرافی دارند، نیست. البته بعضا وجود دارد اما مسئولان اصلی نظام اینطور نبودند و نیستند. از آن طرف هم ببینید ممکن است عقاید با هم دیگر فرق کند یکی اصالت را به عدالت اجتماعی بدهد و دیگری اصالت را به آزادیهای فردی بدهد. یکی اصالت را به اقتصاد بدهد و یکی به فرهنگ بدهد. یکی در راههای پیش روی خودش به سمت حل بحرانهای جهانی معطوف به ایران برود و یکی از عدالتهای کوچک و کوچه و خیابان شروع کند که اینها راههای مختلفی است. ما در مورد راهها داوری را به مردم وا میگذاریم. مردم خودشان میآیند و میشنوند و راه را انتخاب میکنند. اما علیایحال، اینکه بگوییم همه اینطور هستند که حرفشان غیر از عملشان است، اینطور نیست. حضور، اقدام و کارهایشان هم همه به نظرم قصد خیر داشته است. معتقدم قاطبه مسئولان جمهوری اسلامی با قصد خیر و خدمت بودهاند. البته برخیها خیلی کم موفق شدند و برخی هم خیلی موفق شدند. به نظرم به طور کلی اینطوری باید اشاره کنم.
البته بحث من بیشتر بحث اندیشههای امام و خط امام بودن درعمل است.
در عمل هم همین است. اگر میگوییم آرمانهای جمهوری اسلامی یعنی آرمانهای امام و اگر میگویم که ما رسیدهایم به بعضی از آرمانها مثل استقلال و امنیت یعنی به آرمانهای امام رسیدهایم. اما اگر میگویم بعضی از قانونگریزیها وجود دارد يعنى به انديشه امام در اين ساحات عمل نشده است. امام میفرمایند دو تا حکومت در تاریخ صد درصد مبتنی بر قانون بود. یکی حکومت پیغمبر و یکی حکومت علی و میفرمایند ما همه باید به قانون برگردیم. خودشان هم میگویند اگر در شرایط بن بستهای اول انقلاب و جنگ مسئولان آمدند و از من خواستند بعضی کارها را انجام دهم که بنبستهای قانونی ما رفع شود بعد از دوران جنگ همه باید به قانون برگردیم و حکومت را حکومت قانونی بکنیم. ما کسی فراتر از قانون نداریم. همه ارگانهای ما طبق قانون است. وقتی میگویم ما به سمت آرمانهای جمهوری اسلامی قدمهایی برداشته ایم یعنی در حیطه آرمانهای امام هم قدمهایی برداشتهایم.
دغدغهها و نگرانیهای امام را اگر بخواهید الان به ترتيب اهمیت بگویید واقعا برای آینده پیشرفت جمهوری اسلامی دغدغه امام کدام است؟
گفتم که انقلاب ما زنده است. انقلاب ما هنوز که هنوز است زنده است و معنا کردم و گفتم زنده بودن یک انقلاب به این است که اهداف و آرمانهای آن انقلاب، اهداف و آرمانهای نسلهای بعد هم باشد. اگر فرض کنید آرمان انقلاب ما این بود که همه در خانههای اندازه هم زندگی کنند، میگفتیم که آن انقلاب مُرده است. چراکه امروز قاطبه ملت این را قبول ندارد و میگوید هرکسی بالاخره توان، کار و زندگی خودش را دارد. یکی دوتا و دیگری سه تا بچه دارد. اما وقتی به آرمانهای انقلاب خودمان نگاه میکنیم، مى بينيم هر کسی در این نظام رأی آورده و هرکسی بخواهد رأی بیاورد باید به همان آرمانها برگردد و از آزادی بگوید. باید از استقلال، امنیت، عدالت، ظلم ستیزی و رفع تبعیض بگوید. این نشان میدهد که انقلاب ما هنوز زنده است و همچنین نشان میدهد که انقلاب ما هنوز به هدف اصلی خودش نرسیده است. لذا اگر امروز در محضر امام هم باشیم، امام هم دغدغههایشان همان دغدغههای انقلاب خودشان است. همان دغدغههایی است که از ابتدا داشتند.
اگر امروز امام بیایند از فساد فریاد خواهند زد. اگر امروز بیایند باز هم ندای آزادی سر خواهند داد. اگر امروز بیایند باز هم مردم را به وحدت کلمه و ایمان به خدا فرا میخوانند. اگر امروز بیایند باز به دولتمردان ما میگویند که هوشیار باشید و هوای مستضعفین را داشته باشید. مستضعفین در مقابل مستکبرین. ما اگر مشکل داریم میگوییم استکبار و استضعاف نباشد. امام اگر امروز هم باشد میگوید که حواستان به دنیاطلبها باشد. من تاکید میکنم اسلام با ثروت مخالف نیست. اسلام با پولدار جماعت مخالف نیست. کمونیستها هستند که مخالفند (البته خودشان معتقدند که ما مخالفتی نداریم بلکه میخواهیم همه ثروتمند باشند) اسلام حضرت خدیجهای دارد که همسر پیغمبر و از عالیترین مقامات اسلام است و ثروتمند و زن و اهل کار، اشتغال و حضور در اجتماع است. پس اسلام با ثروت مخالف نیست ما با دنیاطلبی و فساد مخالف هستیم. کسانی که دنیاطلب هستند یعنی همّشان دنیایشان است. امیرالمومنین صفاتی برای اینها میشمارد که به درد یک دولتمرد میخورد و امام هم اگر امروز بود همینها را مى فرمود. دنیاطلبان کسانی هستند که در دوره سختی پای شما نمیمانند. هرجا منفعتشان اقتضا کند، هستند. «الاخاء في الشده و الرخاء» دوستی در سختی و آسانی باهم است. ولی کسی که دنیاطلب است در اوضاع خوب هست ولی وقتی شرایطتان به هم بخورد، نیست. دنیاطلب بیش از همه نسبت به حکومت طلبکار است. دنیاطلب بیش از همه ناسپاس است. حواسمان باشد در ساختار حکومت مال دار اشکالی ندارد بلکه مال پرست اشکال دارد. ثروتمند اشکالی ندارد، مفسد اشکال دارد. مال دوست اشکال دارد.
مساله بعدی، در مورد رهبران جامعه اسلامی است که باید در حد متوسط اجتماع زندگی کنند. بله، امکاناتشان زیادتر است. طبعا کسی که حاکم است دستش بازتر است و عرفا هم میتواند اموال بیشتری داشته باشد و بهتر زندگی کند ولی رهبران جامعه اسلامى باید سطح زندگیشان را کنترل کنند. امام سطح زندگیشان را کنترل میکردند. شاید مردم ما ندانند که امام اگر میدیدند چراغی را که سوخته، عوض کردهاند و یک چراغ بهتر گذاشتهاند، میگفتند که چرا عوض کردهاید؟ شاید مردم ما ندانند، امام خرج زندگی شخصیشان را هفته به هفته چک میکردند. یک هفته زیاد شده بود پرسیدند که چرا خرج زندگی من این هفته زیاد شده است؟ مردم برای امام صندوق صندوق طلا هدیه میفرستادند که نه وجوهات است و نه خمس و نه زکات و نه خرج خاصی و نه برای جبهه بلکه برای شخص امام. هدیه، طیب و طاهر. یک پیرزنی از اصفهان یا مردی از کردستان که برای امام هدیه میفرستادند. امام با آن اموال میتوانستند بهترین زندگی را برای خودشان درست کنند. ولی خودشان را کنترل میکردند. نسبت به دمپاییشان حساس بودند. نسبت به برقی که در خانهشان روشن بود، حساس بودند. نسبت به رفت و آمدشان حساس بودند و میگفتند اگر قرار است این طرف و آن طرف بروم و خرجی بر بیتالمال بیاید و نفع آنچنانی نیاید، نمیروم. نسبت به تک تک داراییهایشان؛ لباسهایشان از اول معلوم بود که دو، سه تا لباس داشتند و همینها را میشستند و میپوشیدند. این در زندگی شخصیشان و در زندگی عمومیشان هم همینطور و مسئولان ما و مسئولان آن زمان هم همینطور بودند. سادهزیستی به این معنا که مسئول هرچه قدر مقامش بالاتر میرود باید کنترلش بیشتر باشد. ما نمیگوییم که مال ندارید. دارید، مال حلال هم دارید اما باید هوشیار باشید. مسئول باید در حیطه قشر متوسط جامعه زندگی کند. داراییاش هم بیشتر باشد باید خودش را کنترل کند. یک وقت کسی است که مال دارد و دلش میخواهد که خانه خوبی بخرد که نوش جانش. اما کسی که مسئول است مردم از او توقع دارند. ما روحانیت هم همینطوریم. ممکن است کسی به من روحانی یک عالمه پول هم بدهد ولی من باید مراقبت و کنترل کنم چون مردم از من توقع دیگری دارند. لذا امروز اگر امام بود حرفهای
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]
-
گوناگون
پربازدیدترینها