واضح آرشیو وب فارسی:اعتدال: آیدین سیار سریع نوشت: آن وزیر متشخص، آن پزشک متخصص، آن دشمن پالم و پارازیت، آن قاتل آنفولانزا و برنشیت، آن چشم پزشک ماهر، آن همه جا حاضر، آن صاحب کرامت، آن طراح طرح تحول سلامت، آن استاد بحث های کلامی، آن فلوشیپ قرنیه و سگمان قدامی، آن که از همه می پرسد: «چطوری؟ خوبی؟ سالمی؟»، شیخنا و مولانا حسن قاضی زاده هاشمی (هو یحب الدوربین و الدوربین یحبه) از کبار طبیبان بود و ستوده به همه زبان ها بود و صاحب بنز و مگان بود و در همه صحنه ها حاضر بود و نقش آفرینی می کرد. در ابتدای کار او آورده اند که عشق گوشی و چراغ قوه و چوب بستنی بود و قرنیه را نیکو می شناخت و چشم اذناب و پلنگان لیزیک می کرد. شبی در خواب دید که از چشمانش یازده قطره پالم بیرون چکید. چون از خواب پرید تعبیر خواست. گفتند: «چون یازدهمین دولت بر سر کار آید، شانی رفیع گیری و بر وزارت نشینی» و حقا که نشست. در خبر است که هنردوست و هنرمند بود و چون هنرمندی را کسالتی رخ می داد؛ به طرفه العینی بر بالینش حاضر بود و عکس ها می گرفت، گرفتنی. و او همان است که مولانا عباس جدیدی (متخصص فی التقطیع الشاخ البز و شاخ الدیگر حیوانات اهلی) در وصف او گوید: «یک عمر جهد کردم که زودتر از مولانا قاضی زاده بر بالین هنرمندان بیمار حاضر شوم و افق زاویه بدنم را در جهت کمک به آن ها قرار دهم... اما افسوس که او همیشه زودتر از من می رسید» و او همان است که مولانا آقادوربینی در وصف او هیچ نگفته و فقط به بالکن می رفت و سیگار می کشید. رحمه ا... علیهما. او را گفتند: «چه گویی در مورد پرستاران؟ و مطالبات شان؟» گفت: «سریال پرستاران رو می بینم... خیلی خوبه... یه خواهش داشتم که اگه می شه خندوانه رو هم یک ساعت زودتر پخش کنن که صبح ها برا وزارتخونه خواب نمونیم... با تشکر... هاشمی از تهران». مریدی او را گفت: «مرا نصیحتی کن.» گفت: «اگر تو را پرسند که پالم و پارازیت و زیرمیزی دانی؟ نگو ندانم که گویند بی سواد است و نگو دانم که گویند ناکارآمد است و نگو مفید است که فحشت دهند و نگو مخرب است که اخراجت کنند و در جمله مسائل اول تکذیب کن بعد تایید کن و بعد تایید را تکذیب و تکذیب را تایید کن و آن چنان قاطی پاتی کن که هیچ چیز از هم مشخص نشود و همین طور الی غیرالنهایه.» نقل است که خانوادگی در طریق موفقیت کوشا بودند.چندان که برادر و دو پسرعمویش از نمایندگان ادوار مجلس بودند و آورده اند که در خانواده شان رسم این طور است که چون فرزند ذکور به سن قانونی رسد، کاندید نمایندگی مجلسش می کنند و به او می گویند: «لایحه تصویب کن... تصویب کن عمو ببینه... الهی قربونش بشم». در خبر است که چپ و راست خوب نمی شناخت و در هنگام رانندگی راهنمای چپ می زد و راست می پیچید و گاه سرعتش زیاد می شد و ترمز نمی گرفت مگر به سرش ندا می آمد که: «حسن، خطر داره حسن» و این از کرامات بود. و او را کلمات عالی است. گفت: «در آستانه انتخابات، باید پوست مان کلفت تر شود» و گفت: «تنها 6درصد از ایرانیان الکل مصرف می کنند» و گفت «زشت است عده ای کلیه فروشی کنند و عده ای هم آن را بخرند، درحالی که می توانیم اهدای عضو انجام دهیم» و این آخری خودش به تنهایی گفت. رحمه ا... علیه
جمعه ، ۲۶خرداد۱۳۹۶
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتدال]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]