تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر بنده‏اى بخواهد چيزى بخواند يا كارى انجام دهد و بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817285067




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جراح پلاستيك


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جراح پلاستيك


ادبيات- زري نعيمي:
شكل و قيافه براي «فيليپ پولمن» خيلي مهم است. دوست ندارد ريخت و قيافه‌اش تكراري باشد. يك تغيير جزيي در شكل و اندامش نمي‌دهد. آن را به كلي عوض مي‌كند. مثل يك جراح پلاستيك.

از آنها كه در فيلم‌ها مي‌بينيم، نه جراح پلاستيك واقعي. جراح پلاستيك واقعي فقط يك جزء از قيافه را مي‌تواند تغيير بدهد. دماغ بزرگ را يك هوا كوچك مي‌كند؛ قوز آن را مي‌تراشد؛ لب و دهان گشاد را جمع و جور مي‌كند و مي‌دوزد. هيچ جراح پلاستيكي نمي‌تواند كل قيافه و ساختمان اندام و ريخت را دگرگون كند. اما فيليپ پولمن يكي از ماهرترين جراح‌هاي پلاستيك است.

او مدام شكل و قيافه داستان‌هايش را به هم مي‌ريزد. آنقدر تغيير مي‌دهد كه ديگر نمي‌شناسي‌اش. نمي‌شود گفت فيليپ پولمن جراح پلاستيك است. اگر هم باشد از جراح‌‌هايي است كه جادو مي‌كنند و اين آدم را تبديل مي‌كنند به يك آدم ديگر. پولمن چنين بلايي را سر داستان‌هايش مي‌آورد. قيافه داستان او در «ساعت‌ساز» يك جور است كه 180 درجه با قيافه رمانش در «نيروهاي اهريمني» تفاوت مي‌كند و بعدتر شكل و شمايل او در رمان «پل شكسته»؛ كه هيچ ردپا يا اثر انگشتي از پولمن نداشت.

رمان «من موش بودم» اثر فيليپ پولمن است، با شكل و ريختي كاملاً دگرگون شده. آنقدر همه چيز در اين رمان تغيير كرده كه گمان مي‌بري، فقط تشابه اسمي است. اين فيليپ پولمن آن پولمن نيروهاي اهريمني نيست. اما اين تو هستي كه اشتباه مي‌كني. خودش است. فقط باز هم تغيير قيافه داده. و اين نشان مي‌دهد شكل و قيافه رمان براي پولمن خيلي خيلي مهم است.

در ادبيات كودك و نوجوان ايران مي‌توانم فقط يك نويسنده را نشان بدهم كه او هم به شكل و قيافه رمانش خيلي توجه مي‌كند و با اجزا و ريخت و قيافه داستانش حسابي ور مي‌رود. اندام رمان و داستانش برايش مهم‌اند. و او هم كسي نيست جز «حسن بني‌عامري» در رمان نوجوان «فرشته با بوي پرتقال». همه‌ رمان‌ براساس شكل، معماري و طراحي شده است. در رمان من موش بودم با اولين چيزي كه روبه‌رو مي‌شوي، شكل رمان است.

پولمن در اين اثر، داستانش را با خبرهاي يك روزنامه به نام «ديلي اسكورج» تركيب كرده. داستان با خبرهاي اين روزنامه شروع مي‌شود. خبر كاخ سلطنتي، ازدواج پرنس ريچارد با دوشيزه اورليانا و خبر نامزدي آنها. فصل اول داستان در ساعت ده شب شروع مي‌شود. پسري در خانه يك پيرمرد و پيرزن را مي‌زند، وقتي از او مي‌پرسند تو كي هستي، نمي‌داند الان كه جلوي در ايستاده كي هست. فقط مي‌داند كه او قبلاً يك موش بوده.

روزنامه در لابه‌لاي فصل‌هاي داستان شكل مي‌گيرد. اول فكر مي‌كني اين دو به هم هيچ ربطي ندارند. نمي‌داني چرا اين خبرها چند فصل يك بار سر و كله‌شان پيدا مي‌شود. اخبار روزنامه‌، اخبار نيست. خودش يك داستان است به موازات داستان من موش بودم. در ظاهر و اوائل رمان اين دو داستان مستقل‌اند و ربطي به هم ندارند. حلقه‌هاي رابطه به تدريج سر و كله‌شان پيدا مي‌شود. مثل دو خط موازي به هم نمي‌رسند و با هم يكي نمي‌شوند. تا آخر هر كدام استقلال شكل و محتوايي خود را حفظ مي‌كنند. هر چه جلوتر مي‌روي تعداد اين حلقه‌هاي ارتباطي بيشتر مي‌شود.

درست است كه فيليپ پولمن هيچ رد پا و اثر انگشتي از خودش در شكل و ريخت داستان و اصل قصه داستان هايش بر جا نمي‌گذارد، اما همه‌ داستان‌هاي او يك خط اشتراك دارند و آن جنس نگاه و تفكر پولمن است؛ نگاه او به جامعه، به انسان و به روابط اجتماعي و سياسي و... انتقادي است. در اين كتاب اين نگاه انتقادي همراه شده با طنزي كه پاورچين‌ پاورچين در داستان شكل مي‌گيرد. طنز گزنده‌اي كه روابط اجتماعي را به ريشخند و هجو مي‌گيرد. اين تمسخر و هجو را وقتي نشان مي‌دهد كه عكس‌العمل نهادهاي اجتماعي و افراد را نسبت به اين پسر بچه كوچك كه فقط يك موش بوده نشان مي‌دهد. آنها از اين موش يك هيولاي هولناك مي‌سازند؛ آن هم با دست خودشان. و بعد به شدت از آن چه خود ساخته‌اند به وحشت مي‌افتند. و بعد از وحشت مي‌خواهند كه نابودش كنند.

و همه‌ اينها با هم يك وضعيت بحراني به وجود مي‌آورد كه حالا همه با هم و از هم مي‌خواهند كه يك جوري بحران را حل و فصل كنند. و هيچ كس نمي‌فهمد كه اصلاً بحراني وجود نداشته. اين نگاه انتقادي پولمن در تمام آثارش با شكل‌هاي متفاوت ديده مي‌شود. هر بار به يك شكلي. حتماً به شكل و قيافه‌اش خوب دقت كن.

من موش بودم
نويسنده: فيليپ پولمن
مترجم: شهره‌ نورصالحي
ناشر: پيدايش
چاپ اول: 1386

تاريخ درج: 28 خرداد 1387 ساعت 14:32 تاريخ تاييد: 5 تير 1387 ساعت 09:10 تاريخ به روز رساني: 5 تير 1387 ساعت 09:08
 چهارشنبه 5 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن