محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828996959
گزیدهخوانی نظریه ماوراءالطبیعهگرایانه از انقلاب اسلامی ایران زمانی غیر زمانها(امام، شیعه و ایران)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزیدهخوانی نظریه ماوراءالطبیعهگرایانه از انقلاب اسلامی ایرانزمانی غیر زمانها(امام، شیعه و ایران)
کتاب «زمانی غیر زمانها(امام، شیعه و ایران)» نظریهای ماوراءالطبیعهگرایانه از انقلاب اسلامی ایران است که توسط دکتر لیلی عشقی استاد دانشگاه سوربن فرانسه، در غرب و به زبان فرانسه نوشته شد.
اشاره کتاب «زمانی غیر زمانها(امام، شیعه و ایران)» نظریهای ماوراءالطبیعهگرایانه از انقلاب اسلامی ایران است که توسط دکتر لیلی عشقی استاد دانشگاه سوربن فرانسه، در غرب و به زبان فرانسه نوشته شد و در سال 1370 شمسی به چاپ رسید. این کتاب خواندنی به همین نام توسط دکتر احمد نقیبزاده ترجمه و در سال 1379 به همت نشر فرزانگان در 157 صفحه قطع رقعی در ایران منتشر شد. نظریهپرداز در این کتاب تلاش دارد انقلاب ایران را در قالبی عرفانی تشریح کند. او خود آشکارا اعلام میکند که نگاهش به انقلاب آبژکتیویستی نیست، بلکه میخواهد با نگاه سابژکتیویستی انقلاب ایران را تحلیل کند. به همین دلیل او به سراغ نقش و جایگاه «ملکوت» از سری مباحث اساسی عرفان اسلامی، در تحلیل انقلاب اسلامی ایران میرود. وی بنیانگذار انقلاب را بهعنوان یک عارف معرفی میکند و بعد این را میگوید که چطور انقلاب ایران، توقف در ملکوت بود؟ او معتقد است از شکلگیری و پیروزی تا لحظه وفات حضرت امام(ره)مردم ایران زمان را در ملکوت سپری کردند و در این مدت برگ تاریخ، یک برگ ملکوتی است. اگر چه شاید از دید بعضی این نظریه یک تحلیل جامع و کاملاً دقیق از وقوع انقلاب اسلامی و دهه اول آن به ما ارائه نکند، اما نویسنده جسور با طرح این نظریه در جهان غرب سعی دارد قالبهای تحلیلهای یکسویه گذشته را در آن دیار بشکند و طرح و قالبی نو و شیعی- ایرانی در ارائه تحلیل از این پدیده دراندازد؛ که به نظر میرسد به مقدار قابل توجهی از پس این کار هم برآمده است؛ چنان که خود میگوید: «در این کتاب من داستان انقلاب را آنطور که از زبان خود انقلاب شنیده بودم برای دیگران یعنی غربیها تعریف کردهام. من نام کتاب را با توجه به نظریه دو زمانی که در عرفان شیعه به آن اشاره میکنند انتخاب کردم، منظورم زمان فانی و زمان باقی است. زمان فانی همان زمان تقویمی و تاریخی است. زمان باقی نوعی زمان بیزمان یا زمان ابدی است که عرفای ما در مورد آن زیاد صحبت کردهاند. تصور میکنم علاءالدوله سمنانی "زمان آفاقی" و "زمان انفسی" را که در یک آیه قرآن آمده به همین دو زمان ناهمگون "زمان تقویمی و تاریخی" و "زمان درونی و همیشگی" تعبیر کرده است.» در این مجال بد نیست که به گزیدهخوانی آخرین بخش از کتاب «زمانی غیر زمانها» یعنی «بازگشت از ملکوت» بپردازیم. معارف بازگشت از ملکوت جهان همیشه بروز یک حادثه ناهمگن مانند انقلاب را در بطن خود بر نمیتابد؛ به این دلیل ساده که فکر میکند نظم موجود زیر سوال میرود. سپس برای نفی چنین رویدادی حافظان نظم موجود بر آن حمله میکنند تا آن را از میان بردارند. این کار برعکس، انقلاب را به منتهای خود میرساند و باعث تقویت آن میشود. شباهت انقلاب ایران از این جهت با انقلاب فرانسه بسیار چشمگیر است. نتیجه آن بود که جنگ مانند چیزی عمل کرد که باعث تداوم این رویداد بشود. ...ابدی ساختن رویداد فقط به قیمت مردن لحظه شوق میسر است. مثل مورد عشق عرفانی آن هم از نوع ذوقی و بدون واسطه. مثل آنکه [امام] خمینی دیگر نقش واسطه را ایفا نمیکرد و با «هو» یکی شده بود. مثل اینکه مانند داستان سیمرغ عطار بگوید: «خود را در من فنا کنید، تا خود را در من بازیابید». ...شهید که نمونه عالی استعاره عاشق در ادبیات این سالها بود، ضامن تداوم رویداد بود. اما اشیاء برای همیشه در دامان ذوب و نامنتها رها نشدند. شاید برای یک فرد خاص چنین تجربهای نشان از تقدیر داشته باشد. اما یک ملت هیچگاه نمیتواند محکوم به فناء و امحاء باشد. ...ده سال شاید در زندگی یک ملت چیزی نباشد. یعنی زمانی برای ظهور و ناپدید شدن رویداد. چه کسی میداند یک زمان در میان زمانها چه قدر وقت میگیرد؟ برای مردم ایران پایان رویداد روز دفن [امام] خمینی بود. روزی دردآور. زیرا تصور ما این بود که خودمان داریم دفن میشویم و برای همیشه از یکدیگر جدا میگردیم. شاید رهایی از رویداد جز ناپدید شدن کسی که تجسم این رویداد بود امکانپذیر نبود. این مردم در دستههای میلیونی میآمدند که ثابت کنند رویداد رخ داده است و کسی نمیتواند آن را زیر سوال ببرد. آنها در دستههای میلیونی میآمدند تا سوگند خود را یاد آورند. آنها روزی را به یاد میآوردند که رویداد به وقوع پیوسته بود و ثابت میکردند که با ترک آن راه وفاداری را از دست نخواهند داد. آری آنها در شش ژوئن 1989 باز هم میآمدند تا جهان را به تعجب وادارند. چهره این وضعیت به گونهای بود که مطبوعات غرب واژههایی چون "هیستری" و "فناتیسم" برای آن نیافتند. ... بیشبهه اگر در مراسم تدفین [امام] خمینی جماعتی اندک حضور یافته بودند میشد در وقوع رویداد شکّ روا داشت. میشد چنین نتیجه گرفت که رویدادی صورت نگرفته است و به این ترتیب هستی جدید مردم این که به بهای سنگینی حاصل شده بود نیز زیر سوال میرفت. ارائه تصویری با شکوه که شاید در نوع خود آخرین باشد برای مردم ایران اهمیت خاصی داشت. قبول آتشبس، ده ماه قبل از آن، نقطه پایانی بر استمرار رویداد بود. امام خمینی با بصیرت کامل به نیکی میدانست که اعلام این نکته مثل «نوشیدن جام زهر» است. این کار از نظر سیاسی ناپدید شدن واقعی محسوب میشد و مرگ نمادین که در بهار 1989 پرده از روی آن برگرفته شد. امروز ما رویداد را دفن کردیم. تصویری که از خود داشتیم همان مایی بود که جرأت تولید آن را پیدا کرده بودیم. ...در راه بازگشت از بهشت زهرا اندیشهای که بارها به ذهنم خطور کرده بود عینیت یافت: در مورد ایران میتوان گفت آنچه بر یک فرد وارد میشود میتواند به ملت هم وارد شود. این بدان معنا نیست که جامعه مثل یک فرد میماند؛ یعنی بیولوژی اجتماعی که بتواند آسیبهای خطرناک را توجیه کند وجود ندارد. بلکه شباهتی در مورد رویداد وجود دارد. وقتی چیزی واقع میشود سطح آن توفیری نمیکند. همیشه چنین بوده است، اما رویداد ایران در قرائت شیعی آن با خلط «سیاست و عشق» در شخص امام به آن جنبه نظری داده است. از این نظر امام نشان رویداد سیاسی و نشان رویداد عشقی است. اگر همه رویدادها ملاقات باشند و هر ملاقات ملاقاتی با دیگری است، آموزه رویداد را نمیتوان نه در اهل سنت یافت و نه یهودیت. این بدان معنا نیست که رویدادی در اینجا رخ میدهد اما در دو حالت اخیر بین انسان و خدا فاصله وجود دارد. به عبارتی، رویداد جایی برای وقوع پیدا نمیکند. در حالیکه در تشیع رویداد در شخص امام به وقوع میپیوندد. در مسیحیت هم عیسی محل ملاقات محسوب میشود با این تفاوت که در عیسی این خداست که با انسان ملاقات میکند در حالی که در امام این انسان است که به ملاقات خدا میرود و جنبه سیاسی تشیع هم کاملا آشکار است. به این ترتیب، نسبت تشیع به تسنن مانند نسبت مسیحیت به یهودیت است. انگار وحدانیت یهودی – مسیحی در اسلام سنی – شیعی بازسازی میشود. ... رویداد در مورد هر کس و هر جا هم اتفاق نمیافتد. اگر [امام] خمینی را مجاز یک رویداد بگیریم به این نکته پی میبریم: پیکانی که از دور از جانب آسمان میآید، یعنی بازگشت [امام] خمینی از پاریس، پیکانی که پانزده سال قبل، از ایران رفته بود. آنچه از بیرون میآید، زمینههای داخلی دارد و این به معنای این است که پیشامد رویداد جنبه درون جوشی دارد. ... در دورهای که به دنبال قیام پیشامد، در ایران چه گذشت؟ یک جامعه نامرئی در دل جامعه رسمی و ظاهری شکل گرفت و سازمان یافت؛ یک حوزه نامرئی در درون حوزه مرئی، درست مانند باطن در یک ظاهر در اصطلاحات شیعه. در عین حال این جامعه پنهان مورد دید چشمهای شایق قرار میگرفت. آن هم در اوج موفقیتهای شاه در تهران 1975. این روند قبل از قیام و حتی دور از چشم بازیگران آن شروع شده بود چنان که گویی انقلاب تأویلی بود که باطن جامعه را آشکار ساخت و با بازگشت به سرچشمههای آن تفسیری از نقطه نظر شکستها و نقطه ضعفها از این جامعه به دست داد. تفسیری که جنبه نمایشی هم داشت. نمایشی از آنچه در این جامعه نامرئی بود و جزو اسرار آن بهشمار میرفت؛ چنانکه رهبران انقلاب بارها از واژه «صحنه» استفاده میکردند. برای مثال امام خمینی تقریبا هر روز و سالها بعد از انقلاب این جمله را تکرار میکرد: «مردم نباید صحنه را ترک کنند». ... نگرش شیعی از تاریخ نه خطی است، نه دایرهای و نه فنری، بلکه حرکتی است نامتناهی و تلاش جوامع در پی رمز و راز خود. هر رویدادی باطن ویژه حوزه خود و خاستگاه خود را آشکار میسازد؛ مثل آتشبازیهایی که در شب صورت میگیرد. بر پایه احادیث ائمه شیعه دوازده امامی: «هر باطنی که آشکار شود خود به ظاهر برای یک باطن دیگر تبدیل میشود.» سیاست آنطور که ما میشناسیم یا در کنار حقیقت است یا نیست. زیرا رویداد از قِبَلِ عارف امکانپذیر نمیشود. از نظر عالم رویداد امری است قدری. از اینرو، سیاست ذهن گرایانه یا رویداد مشخص میشود و رابطه آن با حقیقت نیز از همین جا نشأت میگیرد. ... بیشبهه نباید فراموش کرد که نهایتی مانند علی(ع)در یک انهدام و فروپاشی تبلور مییابد. اما آیا میتوان رویدادی پیدا کرد که کاملا با آموزه شیعه در مورد وساطت سازگار باشد؟ یعنی حد و حدود داشته باشد؟ انقلاب ایران رویدادی مرزی بود؛ درست بین قدیم و جدید. این انقلاب بی شک مانند آخرین انقلاباتی بود که هم با صورت کلاسیک ظاهر میشد (گرفتن قدرت و خشونت بعد از آن) و هم وجوهی باز از مسائل سیاسی بیسابقه. پیدایش یک هستی جدید به زوال نظم سابق انجامید و با نبرد مسلحانه و انقلابات پراگماتیک و طراحی شده فاصله داشت و از اندیشههای سیاسی متفاوت، ذهنی و غیر دولتی هم سیراب میشد. این انقلاب به ما میگوید که دستکم پایان پارهای از انقلابات فرارسیده است. این انقلاب، انقلابها را دچار انقلاب ساخت. این انقلاب نه شباهتی به قبلیها داشت و نه شباهتی به بعدیها (هر چند رویدادهای بزرگ سیاسی که به دنبال این انقلاب رخ داده و میدهند باز هم انقلاب نامیده میشود). این انقلاب پایان یک دوره و آغاز دوره دیگر بود و به همین دلیل نیز بین این دو دوره وضعیت منحصر به فردی داشت و متفکران این انقلابها هم از شناسایی آن به عنوان یک انقلاب ابا داشتند؛ زیرا این انقلاب ناهمگنی در میان ناهمگنها بود و برای قدرتهای بزرگ هم غیرقابل تحملتر از انقلابات دیگر بود. انقلابی از هر نظر غیر قابل معرفی. ... ما همه چیز را عوض و زیر و رو کردیم. امام چگونه است که ما باز هم همانیم که بودیم؟ دوره شاه را از نظر میگذرانم که ایران چهرهای دیگر داشت. شاه که بود؟ ما باید او را هم بشناسیم. چه چیز در او دیدیم که او را از خود راندیم؟ با چه نگرشی با او قطع رابطه کردیم؟ زیرا او هم یک وجه از ایران بود، چهرهای که یک روز ناگهان از شناسایی او سرباز زدیم. ... از قرن 19 ایران در بحران موجودیت دست و پا میزد و میخواست جایگاه خود را در جهان جدید پیدا کند. شاه بر عکس مدعی گذشته با شکوهی بود که در آن اجدادش قبله عالم بودند. حرفش این بود که ما کشور بزرگی هستیم. حق ما را فرو نگذارید. شاه برای تحقق این امر هر چه بیشتر به تقلید از غرب و رقابت با کشورهای غربی میپرداخت. او میخواست هر چه سریعتر مثل آنها شود. او میخواست موجودیت ایران را به قدرتهای غربی بشناساند و شناسایی خود را نیز از آنها بگیرد. چنان که گویی موجودیت ایران بستگی به شناسایی دیگران دارد. اما مسئله ایرانیان قبل از هر چیز این بود که برای خود وجود داشته باشند. مردم میبایست با خود تصیفه حساب کنند و با کشور خود و با شاه خود و با گذشته و آینده خود. چگونه اجداد بزرگ ما، کوروش و داریوش و شاهان قوی و غیرقابل سرزنش نتوانستند ما را مورد تأیید قرار بدهند. در حالیکه یک خارجی [امام حسین(ع)] که خود نشان شکستی خونین بود به صورت سرچشمه هستی ملی ما درآمد؟! ... مردم به فکر شکست و تحقیر و فروپاشی ایران در مقابل اعراب نبودند. همچنانکه به نوزایی ایرانی میاندیشیدند که مانند ققنوسی از خاکستر خود سر برآورد. در نیروی این چیزی برای گرفتن وجود نداشت. ایران نوزایی خود را در تشیع میدید. کنت دوگوبینو که در قرن 19 به صحنه تعزیهها مینگریست و در چهره امام حسین(ع)ایران مثله شده را مییافت، خوب میتوانست این انقلاب را درک کند؛ ایران کشته شده، سر بریده امام محبوب خدا. تشیع به مانند چهره امام حسین(ع)خود قسمتی از هستی ما محسوب میشود. شیعه هم بهترین قسمت هستی ماست که از اسلام مهاجمین گرفتهایم؛ چنانکه گویی از دشمن هم میتوان چیزی گرفت و آن را به قسمتی از سرنوشت خود تبدیل کرد. بارها ما دشمن را گرفتهایم و تقسیم کردهایم و بر پایه آن خود را تعریف کردهایم. امام حسین(ع)ترجمان«ایران مثله شده» است. ... امروزه تنها ایران از این توان برخوردار است که بگوید از چهارده قرن پیش یک پایگاه استوار دارد. وقتی در سال 1979 در حال و هوای انقلاب مردم در پی هویت و بازسازی خویش بودند از این بنیان یادآوردند: ایران عصر اسلامی بر محور کربلا و خون امام حسین(ع)استوار است. درست مثل ایران باستان که بر خون ایرج استوار بود... . مردمی که میخواهند به مبدأ و سرچشمه اولیه برگردند در کربلا متوقف میشوند. در واقع چنین بازگشت مشهوری به سرچشمه خود به معنای تعیین سرچشمه هم هست. دوگانگی واژه «تأویل» در اینجا به کمال قوت خود میرسد: یعنی برگشت به اول و قرار دادن آن به عنوان سرچشمه حال، دعوای ملت ایران با پادشاه خود مربوط به همین تعیین بود. باید گفت که هیچ شروعی، شروع مطلق نیست. خوشبختانه به رغم ظواهر ایران هم باید گفت که امام حسین(ع)در انقلاب اسلامی حضور دارد. این دشمن ما صدام حسین بود که ما را وارد این صحنه کرد. اغلب دشمن، حقایق و نقاط قوتی را در ما مشخص میکند که خود از آن غافل بودهایم؛ زیرا نیروی ما مشغله اولیه دشمن ماست. نشریه معارف شماره 111 انتهای متن/
95/05/16 :: 06:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]
صفحات پیشنهادی
سپاه: ضدانقلاب بار دیگر وارد فاز نظامی علیه جمهوری اسلامی شده است/ اعزام مستشاران سپاه به کشورهای مقاومت ادامه
سپاه ضدانقلاب بار دیگر وارد فاز نظامی علیه جمهوری اسلامی شده است اعزام مستشاران سپاه به کشورهای مقاومت ادامه دارد انهدام عملیات داعش در اطراف ایران فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت گروهای ضدانقلابی که سالهای سال از فاز نظامی دور شده بودند توسط سازمان های فرامنطقه ای و برخی کشورپیدایش انقلاب فرهنگی در ایران از برکات انقلاب اسلامی بود
رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش پیدایش انقلاب فرهنگی در ایران از برکات انقلاب اسلامی بود تهران - ایرنا - رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت پیدایش انقلاب فرهنگی در کشور یکی از برکات پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود به گزارش روز شنبه ایرنا از روابط عمومی ارتشاستاندار هرمزگان:انقلاب اسلامی ایران، انقلابی برآمده و متعلق به مردم است
استاندار هرمزگان انقلاب اسلامی ایران انقلابی برآمده و متعلق به مردم است بندرعباس- ایرنا- استاندار هرمزگان در پیامی ضمن تبریک فرارسیدن دهه مبارک فجر و سی و هشتمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی گفت انقلاب اسلامی ایران انقلابی برآمده و متعلق به مردم است به گزارش سه شنبه خبرنگار اپیروزی انقلاب اسلامی و اتفاقات دهه 60؛ حلقه مفقوده سینمای ایران
نگاهی به فیلم های انقلابی پیروزی انقلاب اسلامی و اتفاقات دهه 60 حلقه مفقوده سینمای ایران پیروزی انقلاب اسلامی و اتفاقات قبل و بعد آن در دهه 60 می تواند نقطه عطفی برای سینماگران باشد تا بتوانند آن را به تصویر بکشند اما این مراحل حلقه مفقوده سینمای ایران است گروه سینما و تلویزلزوم پرداخت جدی به قیام 29 بهمن، به عنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران
لزوم پرداخت جدی به قیام 29 بهمن به عنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران مدیرعامل سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تبریز بر لزوم پرداخت جدی به قیام 29 بهمن مردم تبریز به عنوا نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران تاکید کرد حسین آذرنیا با اشاره به اتخاذ راه هایی برای رسوخ در بین ملت ایران وجهش صنعت پتروشیمی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی*
جهش صنعت پتروشیمی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تهران- ایرنا- اوج گیری صنعت پتروشیمی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اجرای بیش از ٥٠ طرح پتروشیمی با ظرفیت ٦٥ میلیون تن رشد 46 برابری میزان تولید و تحقق یافت در سال ١٣٣٧ هجری شمسی با فعالیت بنگاه کود شیمیایی مرودشت نفرماندار سراوان: مردم ایران بهترین دیدبانان انقلاب اسلامی هستند
فرماندار سراوان مردم ایران بهترین دیدبانان انقلاب اسلامی هستند زاهدان - ایرنا - فرماندار سراوان در جنوب شرق سیستان و بلوچستان گفت مردم ایران همواره بهترین دیدبانان انقلاب اسلامی هستند به گزارش ایرنا درویش ناروئی روز جمعه در جمع نمازگزاران مسجد نور اهل سنت سراوان اظهار داشت بعنماینده آستارا: انقلاب اسلامی سرآغاز پیشرفت ایران بود
نماینده آستارا انقلاب اسلامی سرآغاز پیشرفت ایران بود آستارا - ایرنا - نماینده مردم آستارا در مجلس شورای اسلامی گفت پیشرفت کشور بعد از انقلاب اسلامی با قبل از آن قابل مقایسه نیست و آن حرکت تاریخی سرآغاز توسعه کشور بود به گزارش خبرنگار ایرنا ولی داداشی عصر یکشنبه در آئین جشن انحمایت جبهه ایستادگی ایران اسلامی از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی
شورای عالی جبهه ایستادگی ایران اسلامی در جلسه مورخ 6 11 95 با اکثریت آرا حمایت خود را از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اعلام حمایت کرد به گزارش تابناک حجت الاسلام دکتر یدالله حبیبی دبیرکل این جبهه ضمن اعلام این خبر گفت این تصمیم بعد از چند نشست شورای عالی و بررسی ابروحیه انقلابی گری باید به عنوان اساسی ترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران حفظ و تقویت شود
معاون شهردار تهران در یادداشتی به مناسبت دهه مبارک فجر روحیه انقلابی گری باید به عنوان اساسی ترین دستاورد انقلاب اسلامی ایران حفظ و تقویت شود تهران-ایرنا-معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در یادداشتی به مناسبت دهه مبارک فجر روحیه انقلابی گری را اصلی ترین و اساسی ترین دستاورد-
گوناگون
پربازدیدترینها