واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - زنجیره ای از خیزش هایی که جهان عرب را دربرگرفته و آخرین مورد آن هم در مصر در حال ادامه یافتن است، دو راهی بنیادی را مقابل پای رهبران ایالات متحده علم کرده است. گری سیک سیاستمداران بر سر نتیجه ای که غیرقابل پیش بینی است و در حقیقت تبعات بسیاری را باردار است، شرط بندی می کنند. در خصوص شرایط حاکم بر این کشورهای عربی بسیار نوشته اند. این کشورها همگی جمعیت جوانی را در خود جای داده اند ، بحران اقتصادی را تجربه می کنند ، فاصله طبقه مرفه و مستضعف آنها زیاد است و البته سالهاست دیکتاتوری را سنتی غیرقابل گریز برای خود دانسته اند.خط تمیز میان حکومت های سلطنتی و جمهوری به قدری باریک شده است که تقریبا می توان آن را بی معنا دانست. در جهان عرب قدرت از پدر به پسر،از پسر به نوه منتقل می شود و منتقل می شود و گویا این زنجیره را پایانی هم نیست. همه موافق این تغییر هستند. اما این هیاهو بسیار عاری از مدیریت مانده و دولت هم در سرکوب بسیار زبر دست عمل می کند. سرکوب تنها کاری است که این رژیم ها خوب آموخته اند. سرکوب به گونه ای که هیچ کس نتواند زمان و چگونگی تغییر را پیش بینی کند. اکنون که خاورمیانه لرزش را تجربه می کند، همگان از سرمایه گذاری واشنگتن بر رژیم های دیکتاتوری اینچنینی تعجب می کنند.ما چشمان خود را بستیم و جیب های دیکتاتورهای خاورمیانه را مملو از پول کردیم بدون آنکه سایر زوایای حکمرانی آنها را بررسی کنیم.چگونه می خواهیم این همه سالوس بازی و ریا کاری را توجیه کنیم؟ حقیقت چندان هم رمزآلود نیست. این دیگر دیکتاتور مصر انور سادات بود که با اسرائیل پیمان صلح و دوستی بست. همان پیمانی که به ترور وی منتهی شد. این حسنی مبارک بود که این صلح را هر چند دست و پا شکسته در سی سال گذشته همچنان حفظ کرد.مصر برای همین پیمان صلح با مصر 60 میلیارد دلار دریافت می کند و این رقم برای اسرائیل هم 100 میلیارد دلار است .این رقم یعنی سرمایه گذاری عظیم آمریکا در مصر و البته بر روی آقای دیکتاتور. البته از زمان پیمان کمپ دیوید که جیمی کاتر ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشت تا کنون جنگی میان اعراب و اسرائیل رخ نداده است . زمانی که خبرنگاری از جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا سوال کرد آیا حسنی مبارک واقعا دیکتاتور است ؟ وی در پاسخ گفت: مبارک متحد ما در بسیاری از حوزه ها است و در بسیاری از این موارد هم موفقیت آمیز عمل کرده است . در جریان صلح خاورمیانه،مصری ها به راحتی با اسرائیل وارد دور عادی سازی رابطه شدند . من عنوان دیکتاتور را به وی با این خصوصیات نسبت نمی دهم. لزلی گلب از مقام های سابق کاخ سفید در این خصوص می گوید: نرخ ریسک در خاورمیانه بسیار بالا است . مصر شانه آشیل طرح صلح در خاورمیانه است . در این سال ها رابطه مصر با اسرائیل بود که مانع از دست به سلاح شدن اعراب شد . بنابراین همه به ماجرای مصر با دوربین اسرائیل نگاه می کنند. البته که اسرائیلی ها باید خود را یک پای تاثیر گرفته از ناآرامی ها در مصر ببینند. اما اگر این مساله، مساله اسرائیل است پس مشکل سیاست خارجی امریکا صرفا نیست بلکه مساله ای داخلی هم هست . اهمیت این مساله با توجه به نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات در مصر پررنگ تر هم می شود. ریسک ناآرامی ها در مصر بسیار بالا است . ما عمدتا فراموش می کنیم اما بازنگری تاریخ به یاد ما می آورد که انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 هم منجر به رفتن شاهی از ایران شد که دوست اسرائیل بود . شاه ایران بهترین دوست اسرائیل در جهان اسلام بود. اسرائیل در آن دوره تاریخی نه تنها از دولت های خارج از جهان عرب استفاده می کرد بلکه در خصوص ایران از منبع نفت این کشور هم استفاده می کرد . اسرائیل و ایران در آن زمان در ماجراجویی های هسته ای هم شریک هم بودند. رئیس جمهوری وقت امریکا ریچارد نیکسون و مشاور وی هنری کسینجر در دیداری با شاه ایران در 1972 با وی مفصل در خصوص اسرائیل سخن گفتند . آنها از وی خواستند تا نقش حافظ منافع مختار آمریکا در منطقه خلیج فارس را بازی کند. در آن روزها ایران نه تنها میخ امنیت آمریکا در منطقه نبود بلکه خود کاخ سفید هم برنامه ای مشخص و واحد برای حمایت از شاه ایران در چنته نداشت. همگان آنچنان مطمئن بودند که شاه یا جانشین وی حافظ منافع امریکا و دوست و متحد این کشور خواهند بود که هیچ کس به فکر روزی هم نیفتاده بود که شاید شاه و سلسله اش رفتنی شوند. درست در هشتمین روز از ماه سپتامبر 1978، در همان لحظه هایی که کاتر از آمریکا، انور سادات از مصر و بگین از رزیم اسرائیل در کمپ دیوید توافقنامه امضا می کردند، شاه ایران در میدان ژاله معترضان را به گلوله بست. چه همزمانی تاریخی جالبی! دلیلی برای به دنبال شباهت ها گشتن وجود ندارد . ایران و مصر بی شک تفاوت های بسیاری با هم دارند. بسترهایی با شرایط سیاسی متفاوت. اما ایالات متحده امروز درست بر سر همان دو راهی قرار گرفته که سی و چند سال پیش در ایران با آن روبه رو شد . امروز اوباما با همان دو راهی دست و پنجه نرم می کند که جیمی کارتر دموکرات در سه دهه پیش. آیا باید از رژیم دیکتاتوری با این توجیه که تغییر نظام در مصر امنیت و ثبات سیاسی ما را زیر سوال می برد، حمایت کرد؟ آیا اوباما باید کنار مخالفان و معترضان بایستد؟ و علت این ایستادن هم هرآنچه که می خواهد باشد، یا موافقت با اهداف آنها و یا تنها برای قرار گرفتن در بهترین صفحه تاریخ. البته راه سومی هم وجود دارد. شما می توانید رابطه خود را با دیکتاتور حفظ کنید و البته از آزادی بیان، دموکراسی و حقوق بشر هم حمایت کنید. البته یکی از تبعات این روش هم می تواند بدبیاری در هر دو جبهه باشد. اگر دیکتاتور یا همان حاکم سقوط کند شما به سهل انگاری در حمایت از دوست و متحد خود متهم می شوید. در صورت پایان یافتن ناآرامی ها هم معترضان شما را به هم کاسه گی با دیکتاتور متهم می کنند. انقلاب ها همواره به شکل سنتی و موروثی غیرقابل پیش بینی بودند. یا سرکوب ها حکم بنزین بر آتش را خواهد داشت یا نقش آب را بازی می کند. شاید برای بازگرداندن اوضاع حضور جدی ارتش مورد نیاز باشد که در این صورت حاکم با سرکوبی تا این حد خونین شمارش معکوس برای وداع امروز یا فردا را آغاز می کند. شاید نتیجه این انقلاب به روی کار آمدن حکومتی ایدئولوژیک باشد که با خواست و اراده معترضان بسیار هم فاصله دارد .شاید هم انقلاب ها تا بدان جایی پیش روند که هیچ کس تصور آن را نمی کرد. برای کشوری مانند ایالات متحده که به بحران در مصر سنجاق شده است ، این خیزش در حقیقت جهشی بود به سمت آینده ای که مشخص نیست. اگر بنشینید و آرام نگاه کنید ، حوادث شاید از کنار شما بگذرند. اما اگر شیرجه بزنید آن هم شیرجه ای زودهنگام این احتمال وجود دارد که نفوذ خود را بر تحولات آتی در آینده این کشور از دست دهید. هر اتفاقی که رخ دهد شما باید به فکر بازاحیای امنیتی باشید که عمری طولانی مدت داشته باشد . به دنیای جدید خوش آمدید آقای اوباما .فارین پالیسی 30 ژانویه / ترجمه : سارا معصومی 48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]