تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817403157




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ناصر محمدخانی:زنم گفت کاری می‌کنم فیلم جدید از زندگی‌ات بسازند!


واضح آرشیو وب فارسی:الف: ناصر محمدخانی:زنم گفت کاری می‌کنم فیلم جدید از زندگی‌ات بسازند!

تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۷
تماشاگران امروز نوشت: ناصر محمدخانی از سوی همسرش تهدید شده بود. ناصر محمدخاني روزي ستاره اول فوتبال ايران بود. عنوان غزال تيزپا را اولين‌بار براي او استفاده مي‌كردند. اما حال اقلا دو دهه است كه ديگر خبري از آن اسطوره محبوب فوتبال نيست. هر خبري از او شده درباره بحران‌هاي زندگي‌‌اش بوده. ابتدا مرگ همسرش به دست شهلا جاهد و حاشيه‌هاي آن دادگاه و حالا ماجراي دزديده شدنش توسط خانواده همسر جديدش سر پول. حرف‌هايش را در اين باره بخوانيد. حرف‌هايي كه به تماشاگران امروز زده است! *شما ربوده شده بوديد؟ دوباره درباره يك اتفاق خانوادگي خبرساز شديد.  بله صحت داشته. من را تهديد كردند. در اتوبان آزادگان زماني كه در ماشين دوستم بودم با چند ماشين و موتور به من حمله كردند و من را گروگان گرفتند.  *گفته بودند به شما پول قرض داده‌اند و پول‌هاي‌شان را پس نداده‌ بودید. اصلاً چنين چيزي نيست. يك هزار توماني هم به من نداده‌اند. پول به خواهرشان داده‌اند؛ بروند از او بگيرند. من به پول‌هاي اين آدم‌ها نيازي ندارم.  *ماجراي چك و پلاسكو كه گفتند پول‌هاي شما در پلاسكو بوده، را توضيح مي‌دهيد؟ من چك دادم. اين چك مال يكي از دوستانم بود. يكي از اين افرادي كه مغازه‌شان در پلاسكو بود. سوخت رفت پي كارش. چطور بايد پُرش مي‌كردم؟ تازه من يك چك ضمانت به اين خانم و خانواده‌‌اش داده بودم كه بروند حساب‌شان را پر كنند. پول خودشان كه نبود. اصلاً صحبت‌هايي كه مي‌كنند صحت ندارد.  * اين خانم با شهلا جاهد دوست بوده؟ اين موضوع صحت دارد؟  نمي‌دانم. خواهرش با روزنامه همشهري مصاحبه كرده و این حرف‌ها را زده. من چنين چيزي را نمي‌دانم. خودم هم در همشهري ماجرا را خواندم و شوكه شدم! *شما چند سال است با اين خانم زندگي مي‌كنيد؟ چهار پنج سال است كه با هم زندگي مي‌كنيم ولي همه اين مشكلات به خاطر خانواده‌‌اش بود كه در زندگي ما دخالت مي‌كردند.  *يعني كاملاً قانوني با هم زندگي مي‌كرديد؟ بله. كاملاً قانوني و فرزندانم هم در جريان بودند.  * زندگي‌‌تان كلاً تبديل به داستان‌های سينمايي شده است.  بله. همين زنم تهديدم كرد که كاري مي‌كنم يك فيلم ديگر هم برايت بسازند. برادر و خواهرانش در زندگي ما دخالت مي‌كردند. من به خودش هم گفتم كه مقصر هستي. او هم قبول كرد و خواهش كرد كه باهم زندگي كنيم اما من گفتم نه ديگر تمام شده است.  *الان شما شاكي پرونده هستيد؟ بله. من شاكي هستم. جرم آنها هم آدم‌ربايي است. با دو ماشين و دو موتور مرا در اتوبان آزادگان دزديدند. تعدادشان زياد بود. سه چهار ساعت هم مرا دزديده بودند و در را قفل كرده بودند و مي‌خواستند مجبورم كنند كه خواهرشان را عقد كنم. من هم گفتم باشد! بمانيد تا برويم عقدش كنيم! دنبال وقت بودم چون مي‌دانستم پسرم به پليس خبر مي‌دهد. از همان‌جا به پسرم پيام دادم. بعد نيروي انتظامي با حكم قضايي وارد منزل شد و مرا نجات دادند.  *كتك‌‌تان كه نزدند؟ در اتوبان با آنها درگير شده بوديم. برادرهايش من را زدند. من هم زدم ولي آنها تعدادشان خيلي بيشتر بود. مرا دزديدند و بردند به خانه خودم. زنداني‌ام كردند. من يك ماهي بود كه به خانه خودم نمي‌رفتم و از دست اين افراد آرامش نداشتم. رفت‌و‌آمدشان زياد بود. خانمم الان گريه مي‌كند و مي‌گويد ديگر اجازه نمي‌دهم كسي پايش را به خانه ما بگذارد. من گفتم ديگر فايده‌ ندارد و دوباره همين‌‌ آش است و همین كاسه.  *پس شما نمي‌دانيد كه با شهلا ارتباط داشته‌اند یا نه؟ نه من چنين چيزي نمي‌دانستم. شايد بعضي افراد از خانواده‌شان در ارتباط بوده‌اند اما خود خانمم ارتباطي با شهلا نداشت.  *اين فيلم‌هايي كه درباره شما ساخته‌اند را ديده‌ايد؟ «خشم‌و‌هياهو» را ديدم.‌ چي بايد بگويم. قصه كه مشخص است درباره چه كسي است. ولی «يادم تو را فراموش» را نديده‌ام. *گلايه‌اي نداريد؟ چه بگويم، ولي به موقعش حتماً اقدام خواهم كرد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن