واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: ترامپ کیست؟ انتخاب دیالکتیکی ترامپ، محصول تقابل در آمریکا است ایلنا: آنچه در پی میآید مقالهای تحت عنوان «انتخاب دیالکتیکی ترامپ، محصول تقابل در آمریکا است» که توسط د. رضا جلالی و د. لیلا زرشکن عابد ارشناسان ارشد سابق در مرکز پژوهشهای مجلس نکاشته شده است.
به گزارش ایلنا به نقل از شفقنا، این یادداشت، فقط تحلیلی کاملاً اجمالی، از ظاهر و مظهر یک تقابل و جدال هویتی در آمریکاست. ترامپ از زمینه تضادها و تناقضات خودبنیادی آمریکائی بالا آمد و خود را در متن انتخاب متزلزل آمریکائی قرار داد. او که با این مقام، خود نیز هویتاً فردی متناقض است، با ماهیتی آمریکا_بنیاد، که در شعار “اول آمریکا” نمود یافت رئیس جمهور شد؛ که نه مردانش با شعار هایش سازگارند و نه زندگیش با حامیانش. کسی که تصمیماتش روشن و با دوام نیست؛ هیچ چیز نزد او قطعیّت ندارد زیرا، خلاف ظاهرش متزلزل است. او رئیس جمهور دوران تزلزل خودبنیادی آمریکا و سرخوردگی اجتماعی فراگیر است. سلطۀ سوبژکتیویسم یا همان موضوعیت نفسانی، خودبنیادی و انانیّت بر تاریخ جدید گسترده است. بگونه ای که وقتی در اقتصاد ظهور میکند، مظهرش میشود کاپیتالیسم؛ و وقتی در سیاست ظاهر میشود، مظهرش میشود لیبرالیسم؛ و وقتی در حقوق ظاهر میشود، مظهرش میشود حقوق بشر؛ و … تز اصلی در آمریکای بعد جنگ دوم جهانی، تز گسترش آمریکای خودبنیاد و سلطۀ کاپیتالیسم و لیبرالیسم و حقوق بشر و اشاعه ی جهانی آن، از طریق امپریالیسم است. آنتی تز یا وضع مقابل آن برای تز موضوعیت نفسانیِ اقلیتِ یک درصدیِ مستکبر، ادراک و شهود عسرتی است که در اکثریت نود و نه درصدی، از نیهیلیسم یا همان نیست انگاریِ مستتر در ذاتِ خودبنیاد آمریکا پیدا شده است. از اینرو ادراک عسرت و طلب و تمنای گذر یا تحول این حوالتِ نیست انگارانه، بذر شوق و رهائی را در دل اکثریت مستضعف نود و نه درصدی کاشته بود؛ ولی نه چیزی بیشتر از شوق! سوبژکتیویسم در تزلزل افتاده و نشانه های آن از ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ تا ۲۴ مارس ۲۰۱۲ در قالب جنبش “وال استریت را اشغال کنید” دیده شد. اینکه می گفتند: “وال استریت را نابود کنیم، قبل از آنکه جهان را نابود کند” گواهی از تزلزل خودبنیادی و امپریالیسم سیاسی اقتصادی حقوقی آمریکا داشت. در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، ترامپ پیروز شد؛ این شگفت نیست. او سنتز تقابل موضوعیت نفسانی اقلیت یک درصدی با فهم و شهود عسرت زمانه ی نود و نه درصدی است. اکثریتی مستضعف، ولی بی بصیرت که هنوز ناخودآگاهانه، دل در گرو اصلاح خودبنیادی آمریکا دارد! با این مقدمه پیروزی ترامپ با هفت اصل قابل تحلیل است و تفصیل این تحلیل در آینده، مقدمه ی طرح آینده پژوهی و انسباق خودبنیادی آمریکاست؛ اول- ترامپ، شبیه هیچکس از پیشینیان خود نیست. حتی اگر میلیاردری شبیه دیگر رفقایش باشد، یا شبیه ملی گرایی مانند جکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا باشد، ماهیتاً متفاوت است. او بورژوایی است که با وجود مثلا اتحادیه های کارگری ضعیف و خود فروخته، رأی پرولترها یا کارگرانی را جذب کرده که دیگر نومیدانه عضو اتحادیه ها نیستند و نماینده ای برای حفاظت از منافع خود ندارند و اینک بدون خودآگاهی به شعارهای ترامپ دلبسته اند؛ شعارهایی که هیج نامزد ریاست جمهوری در آمریکا قبلا نداده بود. دوم- ترامپ، کلّیتی است که به عنوان سنتزِ تقابل اقلیت یک درصدی ها و اکثریت نود و نه درصدی ها ظاهر شده. او بزودی در مقابل خود، کلیت های متعارض و متناقض نود و نه درصدی و یک درصدی را به عنوان آنتی تز خواهد داشت. راه فراری وجود ندارد؛ او می خواهد به نام نود و نه درصدی ها، بورژوازی ملی را رونق دهد. این چیزی است که نه اکثریت نود و نه درصدی می خواهد و نه اقلیت یک درصدی. پس او با کل خودبنیاد اقتصادی، به شکلی ملی همراه می شود؛ ولی به خودبنیادی سیاسی بین الملل گرا بی اعتنا می ماند. این تجزیه ی کلیتِ موضوعیت نفسانی آمریکا، به تقابل های جدید می انجامد. سوم- ترامپ، حاصل کمال یافتگی سرکوب و از حدّ گذشتگی تقابل اقلیت یک درصدیِ هیات حاکمه با اکثریت نود و نه درصدیِ محروم است. وال استریت لجوجانه با بسیج جهان ضد ترامپ، در واقع گرفتار تضادهای وتناقضات این افراط و از حد گذشتن بود. حتی اگر برای سه سخنرانی به نامزد هیات حاکمه، خانم کلینتون، صدها هزار دلار پول داده باشد! البته این تضادها به استحاله آن می انجامد، آنهم با سیری دیالکتیکی. لذا ترامپ محصول نهائی این تقابل نیست. او آب مضاف است و تا خلوص و سنتز کاملتر، تقابل های فراوانی در راه است. چهارم- ترامپ “نماد” اجتماع نقیضین در هیات حاکمه آمریکاست. او “نمود” پیروزی بورژوای میلیاردری است که فقط به وال استریت تعلق ندارد ولی، با شعار دفاع از حقوق مستضعفان آمریکایی رئیس جمهور شده است. این تناقض عقلا محال است اما، عملا نشانگر آنست که چگونه تناقض ها در نفسانیتِ سیاسی اقتصادی حقوقی آمریکا، حتی بر عقلانیت حاکم می شود و یکپارچگی آنرا دچار اعوجاج و تزلزل می کند و بصورت دیالکتیکی به سمت امتناع تناقض پیش میرود. پنجم- ترامپ ابتدا، روندها و عملکرد هیات حاکمه آمریکا یا همان اقلیت یک درصدی را به نفع مستضعفان آمریکایی نود و نه درصدی نفی میکند؛ سپس همان اکثریت نود و نه درصدی را در قطب بندی اسپانیایی تبارها، مسلمانان، سیاهان، مهاجران و مشمولین بیمه های فراگیر درمانی نفی میکند. پس جریان نفی شده یک درصدی هیات حاکمه با نفی در نفی، جهش یافته و در صورتی جدید به سیر اختصام و تقابل باز می گردد. بی تردید هیات حاکمه یک درصدی آینده، با آنچه قبل از ۲۰۱۶ بوده، در ماده یکی، ولی در صورت متفاوت است. ششم- ترامپ در ضمنِ کلیتِ سوبژکتیویسمِ آمریکایی پیروز شد. آنچه از ظاهر نود و نه درصدی ترامپ می بینیم و آنچه از باطن یک درصدی او پنهان مانده، همه در کلیت متزلزلِ انانیتِ آمریکایی جمع است. هنوز اکثریت نود و نه درصدی، مستضعفان آمریکاییِ خالصِ استکبار ستیز و انقلابی نیستند؛ بلکه جریانی مشوّب به تعصبات نژادی و نسبی و قومی و رنگ و مذهبی آنرا همراهی می کند. لذا ترامپ میتواند نقش باطن خودبنیاد یک درصدی آمریکایی اش را بر چهره نود و نه درصدی ها بزند و از طریق همین جریان مشوّب، زمینه نفی کلیّت مستضعفین ناآگاه را فراهم سازد. بدان معنی که هم ظاهر نود و نه درصدی و هم باطن یک درصدی ترامپ هر دو، سوبژکتیو و خود بنیاد است. هفتم- ترامپ وضع مجامعی است که در طی دوران خود، نهایت با ترور یا رسوایی یا کودتای خاموش مردان رییس جمهور (نظیر آنچه در فیلم خانه پوشالی شاهد بودیم) یا… کنار زده خواهد شد؛ مرگ یا حذف اضطراری او به معنی پایان مصرف و اعتبار میداندارانی است که صورتی متناقض دارند. آتش تهیه آن مرگ اضطراری هم زیر خاکستر فراهم است و با صدای بلند می گوید: “او رئیس جمهور من نیست”. این صدا را فراموش نکنید! ترامپ سنتزی است که خیلی زود در جایگاه تز قرار گرفت؛ حتی قبل از مراسم تحلیف و آنتی تزها در مقابل اویند. او تزِ کُشنده خودبنیادی آمریکایی نیست، بلکه خود کشته آنتی تزهای خودبنیاد خواهد بود. زیرا تجسم آشکار تناقض های خودبنیادی آمریکاست. این به معنی پیروزی هیات حاکمه یک درصدی نیست؛ بلکه بحران هویت خودبنیادی آغاز شده است. عدالت خواهی نود و نه درصدی ها، که باعث تزلزل در موضوعیت سیاسی اقتصادی حقوقی امپریالیسم آمریکا شده، معنایی است که در تقابل های آینده آمریکا هم حضور خواهد داشت، ولی میرود تا با تکمیل خود آگاهی مستضعفان آمریکایی- که وظیفه ای بر عهده انقلابیون متعهد جهان است- برای آمدن در وقتی دیگر افول کرده و پنهان شود. آنگاه این معنای اصیل،با صورتی جدید به عرصه سیر اختصامی خودآگاهانه باز می گردد.
۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۱۵:۰۳:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]