واضح آرشیو وب فارسی:الف: ابتذال رسانه ها زمينه ساز انقلاب ترامپ
بخش تعاملی الف - ميرزا سعدين داورپناه
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۴
رقابت توسعه تنها تخريب منابع طبيعي را در پي نداشته بلكه ظهور تهديداتي همچون دونالد ترامپ را ناگزير كرده است. جهاني شدن فرايندي متاثر از پيشرفت ابزار انتشار اطلاعات مي باشد و بر اين بستر تقويت مشاركت عمومي در ارتقاي شاخص هاي توسعه اقتصادي دنبال مي شود. رسانه ها نقش محوري گفتمان سازي را بر عهده گرفتند تا تمام اقشار جامعه را متوجه لزوم نقش آفريني فعال در سياست و اقتصاد و فرهنگ جامعه كنند. از سويي تخصص گرايي نيز از لوازم توسعه بشمار مي رود و مردم لزوما در حوزه هاي تخصصي مشغول به دانش اندوزي شده اند و بنابراين نمي توانند از ديگر شاخه هاي علوم اطلاع چنداني داشته باشند. رسانه ها جهت جلب بخش بزرگتري از متخصصين نا همگون، ناچار نشر اخبار با ادبياتي ابتدايي را برگزيده اند تا گفتمان مشتركي را ترويج و همراهي كنند. رسانه هاي جريان اصلي سرباز و پاسدار ارزش هاي جهاني شدن هستند و بسياري از آن ها براي رسيدن به هدف خود متوسل به ساده ترين گفتار و تقليل پيچيدگي هاي سياست به داستان هاي كوتاه كم جزييات شده اند. آنچه رسانه ها را به انتخاب چنين گزينه اي مجبور كرده، عوارض همان رقابت هاي جنون آميز توسعه نيز بوده كه زمان مواجه شدن و جلب مخاطب را محدود و كوتاه كرده است. معمول شدن چنين روش اطلاع رساني، رسانه را بسوي شكستن قواعد انديشه و استدلال مي كشاند تا بر اساس روايت كوتاهي از واقعيات، نتيجه گيري مطلوب را به مخاطب بخوراند! اين مشي پر عيب رسانه اي فرصت اعمال نفوذ به قدرت هاي سياسي مغرض مي دهد. نمونه اخير سو استفاده قدرت سياسي از اين رويه، اظهارات چند ماه پيش بن رودز معاون مشاور عالي امنيت ملي امريكا بود وقتي روزنامه نگاران را افرادي نادان و ساده لوح خواند كه رسانه ها را مبدل به «اتاق پژواك» سياست هاي دولت اوباما براي جا انداختن مشروعيت مذاكرات هسته اي با دولت جديد ايران كرده بودند. باراك اوباما رييس جمهور سابق ايالات متحده نيز اگر چه طي سخنراني چهار سال پيش خود در مجمع عمومي سازمان ملل با غرور از نقش رسانه ها مي گفت و از اينكه رسانه ها با ريزبيني عملكرد دولتشان را نقد مي كنند و «مراقب» آنها هستند ابراز خرسندي مي كرد، اما در روزهاي پاياني دوران زعامت به جنجال انتشار اطلاعات درست اما نشت كرده از اسناد حزب دموكرات پرداخت و بصورت ضمني نقش رسانه هاي نا مطلوب بر سلامت انتخابات رياست جمهوري را مخرب برشمرد. شكست و فروپاشي نقش رسانه هاي جريان اصلي متاثر از انتشار چند سند واقعي در شبكه هاي اجتماعي و تاييد نشانه هاي پايان اعتبار رسانه هاي معروف در شكل دهي افكار عمومي، از معدود اشتراك نظرات ميان اوباما و ترامپ است. طي رقابت انتخاباتي اخير امريكا، رسانه هاي پشتيبان جهاني «سازي» آنچنان استدلالات و نتايج سستي را در قالب قصه هاي خود به افكار عمومي تحميل كرده بودند كه در برابر تنها چند وعده و بازي زباني دونالد ترامپ رنگ باختند. از جمله تبعات نامطلوب پروژه جهاني كردن و فرايند جهاني «شدن»، ثروتمندتر شدن تعداد محدودي از سرمايه داران و تحميل فشارهاي اقتصادي به بخش بزرگ جامعه جهاني بوده كه حكومت هاي گرفتار در قواعد بازار آزاد را نيز حامي خود نمي بينند. از سويي در غرب و امريكا طرح مسائل حقوق همجنس خواهان، بنيان «خانواده» به عنوان آخرين پناهگاه افراد مضطرب را به چالش طلبيده و لذا مخالفت بي محاباي ترامپ با سقط جنين و حقوق همجنس خواهان، بخش بزرگي از امريكاييان را به حمايت از او تحريك و قانع كرد. ايشان متكي به شمارش نمادهاي مورد هجوم ترامپ، او را در هيات پيامبري انقلابي عليه ستم جاري ناشي از جهاني شدن و سياست هاي جهاني سازي پذيرفته اند! شايد تنها نقطه قوت ترامپ در مناظره هاي خود با هيلاري كلينتون، موفقيت در بحث سقط جنين بود كه با بازي زباني در موضع حق به جانب ايستاد. اكنون نيز مخالفان به خيابان آمده ترامپ منتقدين همين ديدگاه او هستند و استدلال ديگري براي همبستگي عليه ترامپ در چنته ندارند. رسانه ها نه تنها در تقويت آگاهي عمومي ناكام بوده اند بلكه نيروي اجتماعي را نيز صرف حمايت از آرايي كرده اند كه استدلالاتي پيچيده تر از مباحث چند جمله اي مي طلبند و لذا پياده نظام جهاني سازي به آن تجهيز نشده اند. طي رسميت يافتن گفتگو هاي سطحي، موضعگيران پوپوليست كمبودي براي ورود به ميدان در خود نمي بينند و با اندكي خلاقيت و هياهو خود را پيروز استدلالي مي نمايانند. كلاف سردرگمي شده است. اگر چه ابتذال رسانه ها و تقليل گفتگوي سياسي به "تقابل دلبخواهي ها" تقويت كننده افراطيون ملي، مذهبي و حتي سكولار شده، اما تا زماني كه بشريت بر سر رقابت هاي توسعه به توافق و تعادل نرسد و جايگزيني نيابد، شاهد آسيب هاي بيش از اين عليه انسانيت نيز خواهيم بود. ظهور ترامپ نمايش يك انقلاب عقيم است و حتي توقف محسوس پروژه جاري «جهاني سازي» ارزشهاي غربي نيز از عهده ترامپ تنها بر نمي آيد، از سويي واقعيات «جهاني شدن» نيز آنچنان بي رحم و منسجم بر اجزاي زندگي بشر تحميل شده اند كه امثال داعش و ترامپ زير چرخ هاي آن له خواهند شد... (جاري بودن فرهنگ ساده نويسي و جزئيات گريزي سبب فشرده شدن چنين مباحثي در چند جمله كلي شده است. اين گوشه كوچكي از گرفتاريهاي انسان معاصر مي باشد. )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]