واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از شهید سید علیاصغر حسینیاز جهاد علمی تا جهاد عملی
اکنون که حسین زمان ندای هل من ناصر ینصرنی را سر میدهد باید بهسرعت و بدون معطلی به یاریش شتافت و در جبهههای حق علیه باطل به دفاع از دین و وطن پرداخت.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان میاندورود، درود بر حاملان امانت وحی و رسالت، شهیدانی که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل کردهاند. وظیفه اصلی طلاب مرزبانی از عقیدهها است که در مکتب اهل بیت علیهمالسلام دفاع از اسلام را سرلوحه اقدام خود دانستند و به دفاع از مرزهای کشور اسلامی پرداختند. انقلاب اسلامی و آزادی کشور از دست زورگویان به پشتوانه انقلاب مردمی شکل گرفت که هر چقدر زمان بگذرد بر ارزش آن افزوده میشود. امنیت و اقتدار کشور مدیون ایثار و جانفشانیهای افرادی است که ارزشهای اسلامی را در جامعه زنده نگه داشته و ذرهای در دفاع از میهن اسلامی در مقابل دشمن، تردید نداشتند. شهدای روحانی مازندران در کنار امر مهم تبلیغ، لباس رزم بر تن کرده و سینه خود را آماج تیر و ترکشهای دشمن قرار دادند، حضور روحانیون قهرمان در میدانها و معرکههای پرخطر نبرد، آنچنان شوری در میان رزمندگان میآفرید که قلم از توان تأثیرگذاری آن عاجز است. روحانی شهید سید علی اصغر حسینی فرزند سید یدالله در اردیبهشتماه سال 1344 در روستای ساداتمحله رودبست شهرستان بابلسر دیده به جهان گشود، دوران تحصیل ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و به حوزه علمیه فریدونکنار رفت. شهید بزرگوار علاوه بر تحصیل در حوزه که برایش بهعنوان شرکت در جهاد علمی محسوب میشد، با آغاز جنگ تحمیلی بر خود لازم دانست که در جهاد نظامی هم شرکت کند و از فیض جهاد فی سبیلالله بهره ببرد. وی میگفت: «اکنون که حسین زمان ندای هل من ناصر ینصرنی را سر میدهد باید به سرعت و بدون معطلی به یاریش شتافت و در جبهههای حق علیه باطل به دفاع از دین و وطن پرداخت». در آخرین نامهای که از جبهه برای خانوادهاش فرستاد، نوشت؛ ما الان اینجا که در سنگر جبهه هستیم و دشمن را میکوبیم، الحمدالله هیچ خسارتی بر ما در این چند روزی که در جبهه هستیم وارد نیامد، دشمن هم آنقدر ترسو و بیایمان است که از ترس سنگرهایش را رها میکند و بدانید دشمن هیچ غلطی نمیتواند کند. شما هم هیچ نگران نباشید و اصلا در این فکر نباشید که به ما حمله میکند، فقط از شما میخواهم که تا میتوانید برای پیروزی رزمندگان دعا کنید و هر کمک دیگری که از شما بر میآید انجام دهید. در تاریخ اول دیماه سال 1359 به منطقه سوسنگرد که در آن زمان در محاصره دشمن بود رفت و از خود دلاوریها نشان داد تا اینکه در روز دوشنبه اسفندماه همان سال در منطقه سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و دست راستش به روی شهادت لبخند زد، پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه در روستایش ساداتمحله به خاک سپرده شد. *خاطرهای درباره شهید وی تا کلاس پنجم ابتدایی در روستایش تحصیل کرد، پس از آن از او خواستند که برای ادامه تحصیل برود ثبتنام کند، اما او گفت: «چون مدرسه، معلم زن دارد من نمیروم». در آن زمان معلمهای زن بیحجاب بودند، از او پرسیدند پس تحصیل خودت را چطور ادامه میدهی؟ گفت: «به حوزه علمیه میروم و درس طلبگی میخوانم و به حوزه علمیه فریدونکنار رفت. انتهای پیام/86037/غ20
95/05/06 :: 09:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]