واضح آرشیو وب فارسی:طنین یاس: ۲۶ دی ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، تهران را به مقصد مصر ترک کرد؛ سفری بی بازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید و «شاه رفت» تیتر درشت روزنامه های عصر تهران شد. اما این تیتر را چه کسی پیشنهاد کرد؟به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس به نقل از به نقل از فارس در روز 26 دی 1357 محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد؛ سفری بی بازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید و زیر عنوان «شاه رفت» تیتر درشت روزنامه های عصر تهران شد. وی به همراه فرح دیبا همسر، سه فرزند از چهار فرزندش (ولیعهد از چندین ماه پیش در ایالات متحده آمریکا مشغول به تحصیل بود)، مادر همسرش و برخی از مقامات ارتش به فرودگاه رفت. تیتر «شاه رفت» یکی از ماندگار ترین تیترهای مطبوعات دوران انقلاب 1357 است که در 26 دی ماه در صفحه نخست روزنامه اطلاعات نقش می بندد. مرحوم غلامحسین صالحیار (درگذشته در سال 1382) سردبیر وقت روزنامه اطلاعات در خاطرات شفاهی خود به تاریخ 24 دی ماه 57 گفته است: چون رفتن شاه قطعی است و توانسته ایم تاریخ و حتی ساعت پرواز را هم به دست بیاوریم باید پیش بینی کار ها را بکنم. می دانم در ساعتی که پرواز انجام می شود، رساندن عکس به روزنامه و انعکاس جزئیات چگونگی انجام این حادثه مهم مقدور نیست. از این رو از فرصتی که پیش آمد استفاده کردم و عباس مژده بخش رییس شعبه صفحه بندی و مسئول آرایش صفحه اول روزنامه را به کنج خلوت می کشم و با او به صحبت می نشینم. از مدتی قبل مساله تیتر اول روزنامه در روز رفتن شاه فکر مرا به خود مشغول کرده است. همان دو کلمه را روی یک تکه کاغذ کوچک نوشتم و دادم دست مسوول فنی و پرسیدم: می توانی این دو کلمه را با دستگاه «آگران» طوری بزرگ کنی که تمام عرض بالای صفحه اول را بپوشاند؟ یکه خورد و گفت مگر تمام شد؟ گفتم: می شود اما فعلا فقط بین من و تو باشد. می خواهم کارمان را جلو بیاندازیم. ضمنا هم خودت در آرشیو بگرد و یک عکس از شاه و فرح با لباس زمستانی در فرودگاه مهرآباد را پیدا کن که پشت به دوربین در حال نزدیک شدن به هواپیما نشان دهد. طوری باشد که دارند می روند. دور می شوند. آن را هم سه ستونی بساز تیتر و گراور را هم، بعد از آنکه به من نشان دادی، بگذار در کشویت و درش را هم قفل کن. فکر نمی کنم زیاد در کشو بماند. به عباس مژده بخش اطمینان صد در صد داشتم. هنوز دو ساعت نگذشته بود که این بار او مرا به همان کنج خلوت کشاند و نمونه کار را نشان داد. درست همان چیزی بود که خواسته بودم. خندیدم و از هم جدا شدیم... 26 دی از همان اولین ساعات صبح، خبرهای رسیده از دربار، نخست وزیری، فرودگاه مهرآباد و منابع دیگر نشان می دهد که امروز خروج شاه قطعی است. مهم ترین قسمت تدارک کار امروز قبلا دیده شده و فقط مسائلی نظیر استقرار خبرنگار و عکاس در فرودگاه و نظایر آن باقی مانده است. ناگهان صدای رییس دفترم بلند شد که گوشی دیگری را به دستم داد و گفت: فرودگاه! صدای خبرنگار مستقر در فرودگاه را شنیدم و کلماتش را به این شرح یادداشت کردم: «هواپیمای بوئینگ 727 شهباز حامل شاه و فرح سر ساعت 12:30 از زمین بلند شد و من الان دارم با چشم مسیر اوج گرفتن آن را در آسمان دنبال می کنم.» گوشی را گذاشتم و عین جمله ای را که یادداشت کرده بودم درگوشی تلفنی که به دانشجویان ایرانی وصل مقیم آمریکا بود با صدای بلند برای آن ها و همچنین جماعتی که دور میزم و در سالن تحریریه اجتماع کرده بودند، قرائت کردم. صدای نماینده دانشجویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد: بچه ها خبر رسمی، شاه رفت. غریو شادمانی را از یک سو به وسیله خط تلفنی از هزاران کیلومتر دور تر در لس آنجلس می شنیدم، و از سوی دیگر از اجتماعی که در سالن تحریریه و به خصوص کنار میز من حلقه زده بود. در این میان قیافه مژده بخش جلب نظر می کرد که از پشت حلقه جمعیت با حرکات دست و سر و گردن می خواست مرا متوجه خود کند. وقتی دیدم چشمم به او افتاده است، فریاد زد: برم؟! جواب دادم: برو! کار اصلی اش را در صفحه اول، برای نخستین بار دو روز زود تر انجام داده بود.»
یکشنبه ، ۲۶دی۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: طنین یاس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]