واضح آرشیو وب فارسی:حامی خبر: درگذشت آقای هاشمی دو دسته بحث را در کوتاه مدت دامن خواهد زد. یک دسته مباحثی است که درباه نقش و عملکرد آقای هاشمی انجام خواهد شد. این مباحث معطوف به گذشته است. زمان برای ورود به آنها دیر نشده است ضمن اینکه برای ورود به این بحث ها نه تنها دیر نشده بلکه تا دهه ها و قرن ها ادامه خواهد یافت و شاید لزوماً هم کسی به نتیجه قطعی نرسد. همچنان که تمام پرونده های یکصد سال اخیر ایران هنوز هم باز هستند و همچنان با شدت و حرارت در مورد آنها نوشته می شود. حتی پرونده برخی موارد که در مقاطع زمانی خاصی بسته به نظر می رسید دوباره باز شده اند و طبعاً این روند ادامه خواهد داشت. این دسته از مطالب وجه تاریخی – سیاسی دارند. دقت و اعتبار بررسی آنها با گذشت زمان، بیشتر خواهد شد. زیرا از یک سو حب و بغض ها به موضوع و فرد کاهش پیدا خواهد کرد و از سوی دیگر اطلاعات و داده های جدید منتشر می شود و بالاخره اینکه فاصله گرفتن از موضوع موجب می شود که نگاه ما به جزئیات ماجرا کمتر شود و به ابعاد مهم تری از آن نگاه کنیم. البته این نوع تحلیل ها در بسیاری از موارد بیش از آنکه بازتاب دهنده کامل واقعیت باشند به نوعی به بیان آرزوها و آمال تحلیلگر از موضوع مورد نظر می پردازند. گویی که او دوست داشته که این طور ببیند به همین دلیل است که با انبوهی از تحلیل های متضاد مواجه می شویم در حالی که فرد مورد تحلیل نمی توانسته تا این حد متضاد باشد. بلکه توصیف کنندگان او متفاوت و متضاد هستند که تصاویر ذهنی خود را در وی بازتاب می دهند. در هر صورت این نوع مباحث در مورد آقای هاشمی فوریت ندارد و هر چه زمان بگذرد دقیق تر هم خواهد شد. ولی یک دسته دیگر از تحلیل ها هستند که اتفاقاً فوریت دارند و اگر شامل مرور زمان شوند از اهمیت شان کاسته خواهد شد. زیرا این تحلیل ها معطوف به عمل و سیاست جاری است در این مورد خاص فقدان یک کنشگر مهم مثل آقای هاشمی بر وضعیت نیروهای سیاسی تأثیرگذار است و آنان باید بهترین خط مشی و برنامه را در شرایط جدید اتخاذ کنند و اگر امروز به این موضوع پرداخته نشود فردا برای پرداختن به آن دیر و بی فایده خواهد بود. هرچند معتقدم که باید به این مباحث پرداخته شود، اما این را می دانم که در محیطی که کنش سیاسی در حد مناسب آزاد و شفاف نیست، براحتی نمی توانیم رفتار کنشگران را پس از خروج یک متغیر قابل توجه، پیش بینی کنیم و باید در اظهارنظر محتاط بود، اما احتمالاً می توان تا حدی به اثرات فقدان آقای هاشمی در معادلات سیاسی ایران اشاره کرد. بیشترین تأثیر را از فوت آقای هاشمی تندروهای اصولگرا پذیرا خواهند شد. زیرا یکی از مهم ترین کارکردهایشان که حمله به هاشمی بود را از دست داده اند. وقتی هاشمی نباشد تا حدود زیادی دکان آنان کساد خواهد شد. به طور کلی یکی از بهترین محمل های مجادله برای آنان از بین خواهد رفت. کسانی که حضورشان در قدرت نیز به دلیل حملات گسترده به هاشمی بود. این راهبردی بود که از سال ۸۴ آغاز کردند و تقریباً تا پایان دوره دولت خود از آن بهره بردند و در سال های اخیر این تقابل برای آنان منافع دیگری هم داشته است. اکنون یکی از مهم ترین منافع از دست دادن این محمل سیاسی، تضعیف موقعیت آنان میان اصولگرایان است. بخش مهمی از اصولگرایان که در حمله به هاشمی سکوت می کردند و موضع انفعالی داشتند، به ناچار در گذشته در برابر تندروها عقب نشینی می کردند؛ اکنون و پس از فوت آقای هاشمی دیگر هیچ توجیهی برای سکوت برابر تندروها ندارند. ضمن آنکه اصولگرایان میانه رو نسبت به رفتارشان با هاشمی دچار نوعی سرخوردگی و احساس گناه خواهند شد و برای جبران این احساس گناه در برابر تندروها مواضع قاطع تری خواهند گرفت. به طور کلی به نظر می رسد که فقدان هاشمی شکاف میان اصولگرایان را بیشتر خواهد کرد و حتی به مرز تقابل خواهد رساند. انعکاس این شکاف در انتخابات ریاست جمهوری بارز خواهد شد. فوت آقای هاشمی از یک سوی دیگر و در کوتاه مدت برای تندروهای اصولگرا مسأله ساز خواهد شد و در عرصه مردم و حمله به آقای هاشمی دچار ریزش خواهند شد. به دو دلیل مشخص؛ اول اینکه آقای هاشمی در سال های گذشته توانسته بود به بازسازی چهره خود در جامعه اقدام کند. گویی که پس از سال ۸۸ این مسأله محوری ترین وجه رفتاری آقای هاشمی بود و از سوی دیگر فوت هر کسی به طور طبیعی در ایران موجب تلطیف نگاه به مرحوم می شود و در این مورد خاص که به سیاست مربوط می شود، بار مسئولیت را در ارزیابی های کوتاه مدت و عملی از دوش او برمی دارد و منتقدان را خلع سلاح می کند. بنابراین بهترین ابزار اصولگرایان تندرو برای ابراز وجود از دست آنان می رود. به همین دلیل ممکن است که آنان حملات خود را علیه دولت و اصلاح طلبان و چهره های شاخص آنان جهت دهند. اما این کار نتیجه مطلوب را مشابه حملاتی که در گذشته نسبت به آقای هاشمی داشتند نخواهد داشت. دلیل این ادعا روشن است زیرا حملات آنان به آقای هاشمی در این چارچوب مؤثر بود که او را در ساخت سنتی قدرت و قدرتمند معرفی می کردند در حالی که اصلاح طلبان نه تنها در این ساختار نیستند که در مقابل آن تعریف می شوند؛ و حمله به نیروهای منتقد حکومت هیچ نوع وجاهت تاکتیکی ای برای حمله کنندگان نخواهد داشت. از سوی دیگر یکی از موارد حمله به آقای هاشمی خانواده و فرزندان او بودند که به احتمال قوی از این پس این افراد به مرور زمان به حاشیه سیاست می روند و این محمل نیز از دست تندروها خارج خواهد شد. تأثیرات درگذشت آقای هاشمی بر اصلاح طلبان می تواند موضوع یادداشت مستقل دیگری باشد.
یکشنبه ، ۲۶دی۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حامی خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]