واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - یادداشت پاتریک سیل که در آن پیشنهاد کرده در ازای کمک مالی عربستان به غرب اسرائیل تحت فشار قرار گیرد. در اوج بحران های مالی آسیا و آشوب و تنش های بسیار روسیه در دهه 90 میلادی یک روشنفکر عنوان کرد که دیگر زمان انزوای بوریس یلتسین فرا رسیده و چندی دیگر برزیل با تغییر و تحولی یکباره در دنیای امروز سربرمی آورد. بحران اقتصادی آسیا در آن سالها در مقایسه با ورطه ای که هم اکنون جهانیان به آن گرفتار شده اند بسیار ناچیز و خرد جلوه می کند. شاید شرایط کنونی را بتوان بزرگ ترین بحرانی دانست که تا به حال اقتصاد جهان تجربه کرده است، حتی بسیار عظیم تر از آن چه که در سال 1929 میلادی روی داد. در آن زمان آمریکا در بستری از رکود و رخوت فرو رفته بود و روابط بین المللی به گستردگی حالا نبود. اما این روزها باید به اندیشه زمین تخت توماس فریدمن ایمان آورد. جهان واقعا مسطح است و فرار از سیلاب مهیب وال استریت برای سایرین غیر ممکن. در این میان تلاش های فراوان کشورهای عربی در منطقه موجب شده است تا کم و بیش آنها بتوانند از گردابی که آمریکا به پا کرده است خلاصی یابند و خود را به صورتی نسبی از آنچه که هم اکنون ایالات متحده، اروپا و سایرین به آن گرفتارند نجات دهند. البته نباید این موضوع را به فراست و تدبیر اعراب در رویارویی با بحران های مالی جهان دانست، چه اگر آنها این روزها از شر این بلای دامن گیر غرب رهایی یافته اند صرفا به دلیل آن است که کشورهای عربی هنوز آن گونه که باید در نظام مالی یکپارچه دنیا حل نشده اند. اعراب در سالهای اخیر به سبب سرمایه ها و داشته های بسیارشان که صندوق های آهنین کشورهای غربی را مامنی برای حفاظت از آن انتخاب کرده اند مورد توجه غرب بوده اند. اگر چه میزان سرمایه گذاری کشورهای عربی در آمریکا و اروپا در روزهای بحران زده جهان به شدت کاهش یافته، اما همچنان سیر دینار و درهم های عربی است که اقتصاد نخ نمای اروپا و آمریکا را حمایت می کند. آنان که در ماه های اخیر به سبب افزایش یکباره قیمت نفت پول های باد آورده را روانه ذخایر ارزی خود کرده اند اندکی را صرف بازسازی زیرساخت های خود نموده و باقی را در بانک های غربی انباشتند. همین امر سبب شده است تا سران غرب برای نجات از سونامی وال استریت، دست به دامان شیوخ عرب شوند چنانکه گوردون براون در سفر اخیر خود به منطقه درصدد استفاده از سرمایه های آنان برآمد. این مساله دقیقا تجلی پیش گویی اندیشمندانی است که در واپسین سال های دهه نود میلادی چرخش قدرت اقتصادی از سوی غرب را به سوی کشورهای شرقی در آینده ای نزدیک نوید داده بودند. در آن زمان هیچ کس تصور نمی کرد که آینده نزدیک آنها در فاصله ای کمتر از 20 سال محقق شود. براون در حالی زودتر از سایر همتایان خود راه سفر به عربستان سعودی و کشورهای عربی خلیج فارس را در پیش گرفت که همچنان با این تصور روبه روست که نفر اول کشوری است که هیچ گاه خورشید در آن غروب نمی کند و بریتانیا می تواند همچنان با این واقعیت که سال های دور در ذهن جهانیان جای گرفته بود بر جهان حکمرانی کند. به خصوص کشورهای عربی کرانه خلیج فارس که سالهای بسیاری تحت لوای آنان بوده اند. اما چه تصور محالی! اکنون براون در پی آن است تا کشورهای عربی را مجاب به نجات اروپا و حتی جهان از بحران مالی کنونی کند که این امر فقط با سیل بی کران دارایی اعراب به صندوق جهانی پول انجام می گیرد. اما اعراب باید چه کنند؟ البته که باید با تمامی توان برای نجات جهان کمک کنند. اما هیچ دست و دلبازی بدون شرط و خواسته های خودش نخواهد بود. زمان آن رسیده است که شیوخ عرب از فرصتی که در مقابل آنها قرار گرفته است نهایت استفاده را برای برقراری آرامش و ثبات در منطقه در پیش بگیرند. صلح خاورمیانه مهم ترین دستاوردی است که در حال حاضر دارایی اعراب می تواند آن را به مردمان شرق میانه هدیه کند. اعراب باید به غرب این گونه پاسخ دهند که در صورتی سرمایه های کلان آنها به سوی ینگه دنیا سرازیر می شود که آنها به تمامی ناعدالتی ها و استعمارهای نوین خود در منطقه پایان دهند. اگر غرب به دنبال پول های شیوخ عرب است باید تدبیری جدی برای پایان محاصره غزه و خودسری های رژیم صهیونیستی بیندیشد. باز پس گرفتن سرزمین های اشغالی کمترین خواسته ای است که غرب می تواند در برابر دارایی اعراب به آنها تقدیم کند. سالهای بسیار است که کشورهای غربی با سرمایه های لابی های صهیون حمایت شده اند و این بار اگر آنها هم نمی توانند به داد هم پیمانان خود برسند چه بهتر که اعراب از این فرصت استفاده کنند. چه بسا قطعنامه ها و راهکارهایی که در این شصت سال برای نجات مردمان ستمدیده فلسطین صادر شدند و هر بار با کارشکنی لابی های اسراییلی به آرشیو سازمان ملل سپرده شدند، امروز معنی پیدا کنند و وسیله ای برای آرامش ملت فلسطین شوند. آیا اعراب به خاطر دارند که تاکنون چندین بار ایالات متحده قطعنامه های سازمان ملل علیه تجاوزگری های اسراییل را وتو کرده است؟ هم پیمانان قدرتمند اسراییل با استفاده از جایگاه خود در سازمان ملل بارها مسیر مذاکرات و تصمیم گیری کشورها در تقابل با رفتارهای وحشیانه اسراییلیان را منحرف کرده اند بدون این که لحظه ای به مصایب مردم زندانی در محبس غزه بیندیشند. قدرت بشکه های نفتی اعراب بسیار بالاتر از آن است که در تصور بگنجد. در سال 1973 میلادی درپی جنگ اعراب و اسراییل زمانی که ملک فیصل پادشاه عربستان ، شیخ زاید حاکم امارات و حکام سایر کشورهای عربی تحریم صادرات نفت به غرب را اعمال کردند به خوبی می شد پریشانی و درماندگی را در پایه های حکومتی اسراییلیان و غرب مشاهده کرد. زمانی آمریکا خود را رفیق شفیق شیوخ عرب نشان می داد و از ذخایر نفتی آنها با کمترین قیمت ممکن بهره می گرفت که در بحبوحه رویارویی اعراب و اسراییل سهمگین ترین تسلیحات را در اختیار رژیم صهیونیسم قرار می داد. اما ممنوعیت و تحریم صادرات نفت از سوی کشورهای عربی به سرعت قدرت های غربی را از پا در آورد. اگر لازم باشد اعراب دوباره از این حربه برای تقابل با هم پیمانان اسراییل استفاده خواهند کرد. البته که آنها در بحران اقتصادی فراگیر هیچ گاه چنین اقدامی را صورت نمی دهند. تنبیه جمعی رویه ای نیست که آنها بخواهند در پیش بگیرند. اما در این بحبوحه روشهای بسیار دیگری در اختیار است که می توانند با اتکا به آن صدای خود را به گوش آنان که این روزها به دارایی نفتی آنها محتاجند برسانند. بحران مالی جهان فرصتی ناب در تاریخ کشورهای عربی محسوب می شود که آنها می توانند با کمی درایت حتی سرنوشت خود را تغییر دهند، فرصتی که ممکن است قرن ها بگذرد و دیگر تکرار نشود. کشورهای غربی این روزها در میانه بحرانی طاقت فرسایی جای دارند که نه خود مسبب آن بوده و نه لطمه ای از آن متحمل شده اند. اکنون زمان قدرت شرق فرا رسیده است چرا که اعراب می توانند از منابع عظیم سرمایه های خود در گرداب بحران های جهانی گوی قدرت را از میان انگشتان غرب به در آورند. گوردون براون که دوران نخست وزیری خود را با شدید ترین بحران های اقتصادی در انگلستان آغاز کرد در حالی عازم ریاض و ابوظبی شد که دل به امید سرمایه های اعراب بسته بود و مسلما چندی دیگر فرش قرمز و کرسی های بلند مقر صندوق جهانی پول میزبان سران عرب خواهد بود تا اعانه های گران آنها را با کمال احترام دریافت دارد. اما چرا فقط صندوق جهانی پول؟ چرا بانک جهانی نه؟ چرا سازمان ملل و سایر مراجعی که به صورتی عادلانه هراز گاهی پشتیبان منافع اعراب بوده اند نباید از سوی گوردون براون پیشنهاد شوند؟ چرا باید کشورهای عربی سرمایه های خود را روانه کشورهای غربی کنند در حالی که هیچ تضمینی برای باز پس گیری آن وجود ندارد؟ چه گونه است که پول تروریست ها - نامی که غربی ها همواره به شمار فراوان مسلمانان داده اند- می تواند در جهت منافع آنها باشد؟ پاسخ مبهم همه این سوال هاست که فکر فرصت طلبی اعراب را در این لحظه ناب به ذهن متبادر می کند. مسلما تاریخ،سال ها بعد از اعراب به دلیل پس زدن این فرصت طلایی تقدیر نخواهد کرد. ترجمه: لیدا هادی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 442]