تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى جوانان! آبرويتان را با ادب و دينتان را با دانش حفظ كنيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828994855




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی جایگاه عقل در دین از دیدگاه ابن‌تیمیه و بحرانی - بخش اول تعارض بین دلیل عقلی و نقلی از نگاه بحرانی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی تطبیقی جایگاه عقل در دین از دیدگاه ابن‌تیمیه و بحرانی - بخش اولتعارض بین دلیل عقلی و نقلی از نگاه بحرانی
خبرگزاری فارس: تعارض بین دلیل عقلی و نقلی از نگاه بحرانی
بحث عقل، کارکرد و محدوده آن یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار در شکل‌گیری آرا و عقاید، مخصوصاً در حوزه دین، است که افراط و تفریط‌های فراوانی در خصوص آن صورت گرفته است.

  چکیده بحث عقل، کارکرد و محدوده آن یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار در شکل‌گیری آرا و عقاید، مخصوصاً در حوزه دین، است که افراط و تفریط‌های فراوانی در خصوص آن صورت گرفته است. در این مقاله ضمن بررسی معانی عقل، دیدگاه ابن‌تیمیه، از رهبران و بنیان‌گذاران جریان سلفی‌گری، و شیخ یوسف بحرانی، از علمای اخباری‌گری شیعه، را بررسی می‌کنیم و نقاط اشتراک و اختلاف آنها را، به رغم ظاهرگرایی هر دو، می‌کاویم. هرچند هر دو تا حدودی کارآیی عقل را قبول دارند، ولی در مقام عمل برای عقل ارزشی قائل نشده‌اند و در عین اینکه حسن و قبح عقلی را می‌پذیرند، ملازمه آن با شرع را قبول ندارند و در مقام تعارض عقل و نقل عملاً نقل را مقدم می‌کنند. کلیدواژگان ابن‌تیمیه؛ بحرانی؛ عقل؛ نقل؛ حسن و قبح اصل مقاله مقدمه عقل یکی از نعمت‌های خداوند بر بشر بوده و وجه تمایز انسان با حیوان است. قرآن کریم نیز بارها از آن تمجید کرده و با عبارات و الفاظ گوناگون همگان را به تعقل و تفکر و تدبر دعوت کرده و کنارگذاشتن آن را مذمت و توبیخ می‌کند. ولی باید توجه کرد که هر گونه افراط و تفریط در این باره نیز خطرناک است و باعث ضلالت و گمراهی می‌شود و باید در حیطه و توان او از آن بهره برد. یکی از مباحث مهم و کلیدی در اینجا رابطه عقل و نقل و به عبارتی شرع است که کدام بر دیگری مقدم است و چه نسبتی با هم دارند و محدوده هر کدام کجا است. گروه‌هایی در جهان اسلام درباره عقل افراط کرده‌اند و باعث اختلاف و تفرقه شده‌اند، تا آنجا که شرع را پیرو و تابع عقل دانسته‌اند و هر چیزی را که برخلاف عقل تشخیص داده‌اند با آن مخالفت کرده‌اند. گروهی هم آن‌قدر عقل را سرکوب کردند که حتی ظلم از جانب خداوند را هم پذیرفتند. گروهی هم راه اعتدال و میانه‌روی را برگزیدند. عده‌ای هم دیدگاه‌هایی در این زمینه عرضه کردند ولی در عمل خلاف آن را انجام دادند و با اینکه عقل را در ظاهر تا حدودی قبول می‌کردند ولی با اتخاذ برخی مبانی عملاً آن را کنار می‌گذاشتند، از جمله سلفیان، که عقل را تا حدودی قبول داشتند و قائل به تعارض‌نداشتن آن با نقل بودند ولی با اتخاذ مبنای حجیت فهم سلف و بدعت و تأویل‌نکردن صفات خبری و ... عملاً عقل را از دور خارج کردند و زمینه‌ای برای ایجاد گروه‌های تکفیری شدند که به‌راحتی می‌توانند با اکتفا به ظاهر بعضی از نصوص دیگران را تکفیر کنند، که نه با شرع و نه با عقل هیچ تناسبی ندارد. گروهی از اخباریان شیعه نیز هر گونه تفسیر و برداشت برخلاف ظاهر نصوص را بدون الهام از ائمه (ع) رد می‌کردند. لذا در این مقاله افکار و آرای ابن‌تیمیه، به عنوان بنیان‌گذار و فرد شاخص تفکر سلفی‌گری مصطلح امروزی، و شیخ یوسف بحرانی، از علمای اخباری‌گری، را درباره عقل و کارکرد آن بررسی می‌کنیم. این دو مکتب با اینکه هر دو ظاهرگرا هستند و در وهله نخست تصور می‌شود دیدگاه یکسانی درباره عقل داشته باشند ولی با بررسی دقیق‌تر معلوم می‌شود در عین نزدیک‌بودن دیدگاه‌ها، اختلافات اساسی با هم دارند. 1. مفهوم‌شناسی الف. عقل عقل در لغت؛ این واژه به معانی مختلفی مانند منع، نهی، امساک، حبس، جلوگیری، حفظ و نگهداری آمده است. به عقال شتر عقل شتر می‌گویند. چون او را نگه می‌دارد و از رفتن منع می‌کند (الجوهری، 1430: 5/69-71؛ الفیومی، 1414: 422-423؛ ابن‌فارس، 1404: 4/69؛ ابن‌منظور، 1426: 11/458‌-465). فراهیدی عقل را نقیض جهل می‌داند که اگر برای شتر استعمال شود به معنای بستن دست‌های شتر است (فراهیدی، 1410: 1/159-160). ابن‌فارس آن را به معنای نگهدارنده از قول و فعل پست می‌داند (ابن‌فارس، 1404: 4/69). جوهری هم معانی متعددی از جمله منع و نهی برای عقل نقل می‌کند (الجوهری، 1430: 5/69-71). عقل در اصطلاح؛ افراد و گرایش‌های گوناگون اصطلاح عقل را در معانی متفاوتی به کار برده‌اند (نک.: غزالی، 1426: 1/100-103؛ صدرالدین شیرازی، 1383: 223-228؛ کراجکی، 1383: 1/318؛ مفید، 1413: 26؛ قاضی عبدالجبار، 1433: 11/374؛ طباطبایی، 1417: 2/247 و 249؛ 1/48 و 405) از قبیل قوه ادراک بدیهیات و نظریات، قوه شناخت خوب و بد و نفع و زیان، نفس ناطقه انسانی، قوه برانگیزنده به انجام‌دادن خوبی‌ها و برحذردارنده از انجام‌دادن بدی‌ها، قوه عمل‌کننده به خوبی‌ها و اجتناب‌کننده از بدی‌ها، فعل ادراکی نفس ناطقه انسان، ادراکات بدیهی، یا نظری و کسبی در حوزه هست و نیست و بایدها و نبایدها، حالات ادراکی نفس ناطقه، جوهر مجرد از ماده در ذات و فعل (ربانی گلپایگانی، 1392: 32). به نظر می‌رسد لفظ «عقل» همه این معانی را در بر می‌گیرد، ولی تعبیر به قوه ادراک و تمییز تعبیر جامعی است و محل بحث ما هم در این نوشتار همین معنا است. ب. سلفی‌گری سلفی‌گری در لغت یعنی تبعیت و پیروی از گذشتگان، که مالک بن انس و احمد بن حنبل و ... بر آن تأکید داشتند، اما امروزه سلفیت عنوانی شده برای گروهی با تفکراتی خاص که از زمان ابن‌تیمیه به بعد رواج یافت. وی با استناد به حدیث خیرالقرون(1) سه قرن نخست اسلام، یعنی صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین را از جهت فهم و ایمان برتر از سایرین دانست و فهم ظاهرگرایانه سلف را بر فهم خلف ترجیح داد و بر لزوم تبعیت و پیروی از آنها تأکید کرد. بعد از او شاگردانش ابن‌قیم و ابن‌کثیر راه او را ادامه دادند، ولی به‌مرور کم‌رونق شد تا اینکه با ظهور محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم این تفکر دوباره در قالب وهابی‌گری رونق یافت (نک.: علی‌زاده موسوی، 1391: 1/33-34). سلفیان با تکیه بر مطالب ابن‌تیمیه بر اخذ به ظواهر تأکید می‌کنند و از تأویل صفات خبری اجتناب می‌ورزند و هر گونه زیارت، تبرک، استغاثه و شفاعت‌خواستن از اولیا و انبیا را بدعت و شرک می‌دانند. ج. اخباری‌گری اخباریان به گروهی از علمای شیعه گفته می‌شود که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد دارند و با روش‌های اجتهاد و اصول فقه مخالف‌اند. اینها در مقابل علمای اصولی و طرفداران اجتهاد هستند. اخباری‌ها رجوع غیرمعصوم به قرآن را ممنوع می‌دانستند و معتقد بودند فقط پیغمبر و امام حق رجوع به قرآن را دارند و دیگران باید به اخبار و احادیث مراجعه کنند. همچنین، روایات پیامبر را در صورت نقل از امامان معتبر می‌دانستند و با اجماع و عقل(2) و اجتهاد نیز مخالف بودند (نک.: بهشتی، 1391؛ مطهری، 1390: 20/169). این تفکر را علمای اصولی در اواخر قرن چهار و اوایل قرن پنج هجری تضعیف کردند و در اوایل قرن یازده نیز محمدامین استرآبادی آن را احیا کرد (نک.: مطهری، 1390: ج20؛ بحرانی، 1429). در واقع، رواج و اطلاق عنوان «اخباری» بر گروهی خاص و با معنا و اصطلاح مشخص امروزیِ آن را از قرن یازده محمدامین استرآبادی آغاز کرد. وی آرا و عقاید خودش را در کتاب الفوائد المدنیه، از مهم‌ترین منابع اخباری‌ها، تبیین کرد. علمای معروف اخباری‌گری دو گروه‌اند: الف. تندرو و افراطی: استرآبادی، عبدالله بن‌ صالح بن‌ جمعه سماهیجی بحرانی (صاحب منیه ‌الممارسین)، ابواحمد جمال‌الدین محمد بن عبدالنبی، محدث نیشابوری استرآبادی (میرزا محمد اخباری) و ... (نک.: موسوی بجنوردی، 1368: 7/160-162). ب. معتدل و میانه‌رو: سید نعمت‌الله جزائری، یوسف بحرانی، محمدتقی مجلسی و ... تقابل بین اصولیان و اخباری‌ها، که از قرن یازده آغاز شده بود با تندروی اخباری‌ها ادامه داشت تا اینکه با ظهور وحید بهبهانی علمای اصولی قدرت یافتند و از انزوا خارج شدند و اخباری‌ها به‌شدت تضعیف شدند (بحرانی، 1429: 429-432). د. ابن‌تیمیه  احمد بن عبدالحلیم حرانی دمشقی، معروف به ابن‌تیمیه در سال 661 ه.ق. در حران به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در آن دیار سپری کرد. سپس به همراه خانواده خود، در سال 667 ه.ق. به دمشق رفت. آغاز تحصیل او در علوم مذهبی، فقه حنبلی بود و نخستین استاد وی، پدرش بود. پدر وی در سال 682 ه.ق. از دنیا رفت و بعد از وفاتش، کرسی تدریسش را ابن‌تیمیه بر عهده گرفت. وی به دلیل افکار و عقایدی که داشت چندین بار به زندان افتاد. اولین بار سال 705 ه.ق. در مصر و بار دیگر در شوال سال 707. سپس در سال 709 به اسکندریه رفت. از سال 720 تا 721 نیز به مدت پنج ماه و هشت روز به زندان افتاد و بالأخره در شعبان 726 نیز وی را در قلعه‌ای در دمشق به زندان انداختند، تا 20 ذی‌القعده 728 که در همان جا از دنیا رفت.  ابن‌تیمیه ظاهرگرا و اهل حدیث بود و با شعار رجوع به عقاید سلف، با عقل‌گرایی مقابله می‌کرد.(3) ه‍. شیخ یوسف بحرانی یوسف بن احمد (1107-1186 ه.ق./ 1695-1772 م.) فقیه و متکلم، رجال‌شناس، محدث، محقق و نویسنده، از فرزندان احمد بن ابراهیم و از شخصیت‌های روحانی و علمی بنام آل عصفور است. وی از رجال‌شناسان نامور شیعه دانسته شده است. از نظر تفکر فقهی، اخباری بود. ابتدا گرایش شدیدی به مسلک اخباری داشت و سپس به اعتدال گرایید و حتی اخباریان افراطی را نکوهش کرد که به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کنند و با اینکه تقلید را انکار می‌کنند خودشان بدون اینکه متوجه باشند، تقلید می‌کنند. وی کتاب‌های متعددی تألیف کرد، از جمله الدرر النجفیه، لؤلؤه البحرین و ... که معروف‌ترین آنها الحدائق الناظره است (همان: 440-445، موسوی بجنوردی، 1368: 2/71-72). 2. گستره تمسک به عقل در مسائل شرعی از نگاه ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه تعاریف متعددی برای عقل بیان کرده است. در جایی بعد از نقل تعاریف دیگران از عقل، که بعضی آن را علوم ضروری و بعضی دیگر آن را عمل بر اساس علوم می‌دانند، می‌نویسد تعریف صحیح این است که هر دو تعریف عقل را شامل می‌شود و گاهی مقصود از عقل همان غریزه‌ای است که در انسان وجود دارد و انسان به واسطه آن به تعلم می‌پردازد، خوب و بد را تشخیص می‌دهد و به دنبال منافع می‌رود (ابن‌تیمیه، 1426: 9/287). در جای دیگری می‌نویسد: «عقل در خارج به صورت غریزه و علم و عمل به آن علم ظاهر می‌شود» (همان: 18/338).  پس به علم بدون عمل و عمل بدون علم، عقل گفته نمی‌شود، همان‌طور که اهل آتش در جهنم می‌گویند «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» (ملک: 10) (ابن‌تیمیه، 1426: 9/287). وی عقل را مثل چشم و گوش، جزء قوای جسم می‌داند، همان‌طور که چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن است، عقل نیز برای تعقل‌کردن است (همو، 1422: 1/252). در واقع، ابن‌تیمیه چهار تعریف برای عقل بیان می‌کند: 1.‌ علم ضروری؛ 2.‌ علوم مکتسبه؛ 3. عمل بر طبق علم؛ 4. غریزه‌ای که انسان به وسیله آن می‌تواند علم پیدا کند و منافع خود را تشخیص دهد (همان: 260). از نظر ابن‌تیمیه، عقل از محسوسات است و به وسیله آن معرفت حاصل نمی‌شود و الا باید همه مردم عاقل، خدا را بشناسند و موحد باشند، اما بسیاری از عقلا با اینکه عقلشان صحیح است کافرند، در حالی که حواس از محسوسات تخلف نمی‌کنند، چنان‌که وقتی چیزی را سیاه یا سفید می‌بینیم همه، آن را به آن رنگ می‌بینند. پس با توجه به اینکه انسان‌ها در معرفت خدا اختلاف زیادی دارند، برای شناخت خدا به چیزی غیر از عقل نیاز است (ابن‌تیمیه، 1411: 9/18). ابن‌تیمیه عقل را از اعراض می‌داند و جوهربودن آن را منکر است (همو، 1426: 18/338). 1.2. جایگاه عقل نزد ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه با حمله به متکلمان که عقل را به‌تنهایی منبع و ریشه علوم خود قرار می‌دادند و ایمان و قرآن را تابع عقل می‌دانستند، و نیز صوفیان که عقل را مذموم دانسته‌اند و معتقدند احوال عالیه و مقامات بالا با عقل حاصل نمی‌شود، هر دو گروه را در اشتباه می‌داند و می‌نویسد: عقل شرط در معرفت علوم و کمال و صلاح اعمال است، و با وجود عقل علم و عمل کامل می‌گردد، ولی در عین حال عقل مستقل نیست، و از درک برخی چیزها عاجز است و نیاز به وجود رسل دارد، و از طرفی هم اگر به‌کلی کنار گذاشته شود اقوال و افعال ما صورت حیوانی پیدا می‌کند (همان: 3/338). ابن‌تیمیه حکم عقل را کلاً رد نمی‌کند بلکه حجیت عقل را به صورت جزئی (یعنی عقل صریح که منحصر در امور بدیهی و ضروری است) (ابن‌تیمیه، 1411: 1/147؛ همو، 1422: 1/271؛ همو، 1406: 2/173؛ همو، 1426: 5/158) می‌پذیرد. وی می‌گوید برای هدایت و رشد انسان عقل به‌تنهایی کافی نیست. حتی در اصول دین نیز باید به کتاب و سنت رجوع کرد (همو، 1374: 358). 2.2. احادیث فضیلت عقل از منظر ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه روایاتی را که درباره عقل و جایگاه آن است نقد می‌کند و سند این روایات را ضعیف می‌داند و راویان آنها را به دروغ‌گویی و جعل حدیث متهم می‌کند (همو، 1422: 1/171). به نظر وی، در قرآن و روایات صحیح، لفظ «عقل» نیامده بلکه به صورت «یعقلون» و «تعقلون» و «مایعقلها الا العالمون» و امثال آنها، که متضمن معنای عقل است، ذکر شده، مثل حجر و نهی و اولوا الالباب و ...؛ و این دلیل روشنی است بر اینکه در کتاب و سنت هیچ فضلی بر عقل نقل نشده و اگر روایتی هم در صحیحین از پیامبر اکرم نقل شده، درباره نقصان عقل در زنان است و دلیلی بر فضل عقل نیست (همان: 248). 3.2. مدرکات عقلی از نظر ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه مدرکات عقلی را به ضروری و نظری تقسیم می‌کند.(4) او معتقد است مدرکات نظری نیز به ضمیمه ادله خودشان ضروری محسوب می‌شوند (ابن‌تیمیه، 1420: 2/982). وی مدرکات ضروری را پایه و اساس مدرکات نظری و موافق ادله شرعی و مصدق آنها می‌داند (همو، 1411: 5/312) و معتقد است علوم نظری به هیچ وجه با علوم ضروری تعارض نمی‌کنند و اگر در جایی تعارض به وجود آید سفسطه است (همان: 6/11). از این عبارت برداشت می‌شود که ابن‌تیمیه علم نظری را با علم ضروری در حجیت مساوی می‌داند، ولی موقع تعارض بین عقل و نقل هیچ ارزشی برای عقل، حتی عقل ضروری، قائل نیست. چون از نظر وی، عقل مصدق شرع است، ولی شرع مصدق هر آنچه عقل به آن خبر می‌دهد، نیست. لذا شرع را بر عقل مقدم می‌کند (همان: 1/80). بنابراین، متوجه تناقض در کلام ابن‌تیمیه در تقدم و تعارض عقل و نقل می‌شویم. 4.2. انواع عقل از نظر ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه عقل را به صریح و غیرصریح تقسیم می‌کند و معتقد است عقل صریح هرگز دروغ نمی‌گوید (همان: 1/285) و با شرع مخالفت نمی‌کند. او عقل صریح را منحصر به امور ضروری و بدیهی می‌داند (همو، 1422: 1/271) که همه عقلا می‌توانند آن را درک کنند (همو، 1406: 2/173)، اما علوم نظری و عقلی و نیز ادله عقلی را که با نص تعارض کنند توهم و خیالات می‌داند که با حقیقت منطبق نمی‌شوند (همو، 1411: 7/37). از نظر ابن‌تیمیه، منقول صحیح و عقل صریح هر دو حجت‌اند و هیچ‌گاه میان این دو تعارض ایجاد نمی‌شود (همان: 1/147). او روایاتی را که مخالف عقل هستند جعلی می‌داند، یا دلالت آنها را تضعیف می‌کند و می‌گوید صلاحیت دلیل‌بودن را ندارند. چون پیامبران هرگز مخالف صریح معقول و حتی چیزی را که موجب تحیر عقول شود بیان نمی‌کنند و از چیزی خبر نمی‌دهند که عقل، آن را منتفی می‌داند، بلکه از چیزی خبر می‌دهند که عقل از شناخت آن عاجز است (همان: 1/147؛ همو، 1419: 3/238). او می‌گوید در قرآن از استدلال‌های عقلی استفاده شده است. وقتی از معاد خبر می‌دهد تا وقتی که امکان تحقق آن ثابت نشود نمی‌توان اخبار قرآن را پذیرفت. لذا قرآن فقط به اخبار اکتفا نکرده، بلکه ادله فراوانی درباره امکان تحقق معاد بیان می‌کند؛ و این روش در تبیین سایر اصول دین، مثل توحید، صفات، معاد و ... رعایت شده و سلف هم به این شیوه عمل کرده‌اند (ابن‌تیمیه، 1411: 1/30؛ همو، 1408 ب: 1/10؛ همو، 1426: 3/298؛ همو، 1408 الف: 1/130). از نظر ابن‌تیمیه، قطع بر ظن مقدم است. لذا اگر دلیلی مفید قطع باشد، چه عقلی و چه نقلی، مقدم می‌شود. اما اگر هر دو دلیل ظنی باشند سراغ مرجح می‌رویم، هر کدام ترجیح داده شود مقدم می‌شود (همو، 1411: 1/79). او با این حال در مقام عمل هرگز این‌طور عمل نمی‌کند، بلکه عقل صریح و قطعی را ابتدا از قطعی‌بودن می‌اندازد و بعد او را کنار می‌زند و عمل به آن را تکذیب پیامبر و کفر می‌داند (همان: 80). 5.2. جایگاه عقل در اعتقادات از نظر ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه عقل را غریزه و قوّه‌ای در نفس می‌داند. بنابراین، وجودش ضروری است ولی باید متصل به شرع باشد (همو، 1426: 3/339). از نظر او، عقل نمی‌تواند دلیل مستقلی در تفاصیل امور الاهی و روز قیامت قرار گیرد و برای اینکه مقبول واقع شود باید از طرف شرع تصدیق شود. چون خطا و کذب در شرع راه ندارد (همو، 1411: 1/187-188). بنابراین، ادله‌ای که دلالت بر توحید و صدق رسول و اثبات صفات خدا و معاد می‌کنند، عقلی هستند و صحتشان با عقل، یعنی براهین و مقیاس‌های عقلی، دانسته می‌شود. ولی در عین حال، چون در کتاب و سنت نیز آمده شرعی هم هست (همان: 1/199). وی معتقد است در اصول دین، می‌توان به وسیله عقل قطع پیدا کرد و عقل می‌تواند به همه مسائل اصلی اصول دین علم پیدا کند و شارع نیز به این ادله عقلی اشاره کرده ‌است. این اصول با اخبار شارع نیز فهمیده می‌شوند ولی صرفاً با اخبار شارع، علم و یقین حاصل نمی‌شود، بلکه باید با دلیل عقلی بر آن قطع پیدا کرد. البته این قطع با دلالت و راهنمایی اخبار شارع صورت می‌گیرد (همو، 1426: 19/229-230). بنابراین، اثبات وجود صانع و وحدانیت، علم، قدرت، و ... با ادله عقلی که شارع به آن راهنمایی و ارشاد کرده باشد ممکن خواهد بود (همو، 1413: 91). او معتقد است درباره اسما و صفات الاهی نمی‌توان بر عقل اعتماد کرد. به باور او، عقل در همه مطالب الاهیاتی راهی به تحصیل یقین ندارد. لذا باید در این خصوص از طریق انبیا علم پیدا کرد (همو، 1426: 5/30؛ همو، 1425 ب: 275). 6.2. حسن و قبح عقلی در نظر ابن‌تیمیه ابن‌تیمیه معتقد است سلف امّت و ائمه اهل سنّت حسن و قبح عقلی را انکار نکرده‌اند، و با گفته‌های خود درباره علل احکام و حکمت خداوند در خلقت و اوامرش، و حسن و قبح داشتن اوامر و نواهی خدا، که عقل نیز آنها را درک می‌کند و ...، ادعای مخالفان حسن و قبح عقلی را رد می‌کنند (همو، 1424: 1/421). وی بعد از ذکر آیاتی از توبیخ مشرکان، مانند «أَئِفْکا آلِهَه دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ» (صافات: 86)، «فَمَا ظَنُّکمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» (صافات: 87) و «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» (صافات: 95) می‌گوید اگر عقل، حسن اعتقاد به توحید و عبادت خداوند یگانه و بدون شریک، و قبح شرک به خدا را واقعاً درک نمی‌کرد، خداوند این‌طور مشرکان را خطاب نمی‌کرد. زیرا اینها کاری نکرده بودند که در نتیجه آن مذمّت شوند بلکه در آن صورت این کار آنها هم مثل خوردن و آشامیدنشان بود که قبحش با نهی روشن می‌شد (ابن‌تیمیه، 1426: 11/682). ابن‌تیمیه نفی‌کنندگان حسن و قبح عقلی را به مخالفت با کتاب و سنت و اجماع سلف و فقها و همچنین عقل صریح متهم می‌کند و می‌نویسد عقل حسن و قبح افعال را درک می‌کند و در واقع حسن و قبح ذاتی برای افعال ثابت است، ولی عقل تا زمانی که شرع بیان نکرده باشد نمی‌تواند حکم به عقاب فاعل قبیح کند. وی برای اثبات این مطلب به آیاتی مثل «ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» (اسراء: 15) و ... استناد کرده است (ابن‌تیمیه، 1426: 8/434-435؛ همو، 1425: 203؛ همو، 1406: 3/177؛ همو، 1419: 2/307-311). 7.2. رابطه عقل و نقل ابن‌تیمیه، برخلاف متکلمان و فلاسفه، که در تعارض میان عقل و نقل، عقل را مقدم، و نصوص را تأویل می‌کنند می‌کوشد دلایل عقلی را تضعیف کند. لذا ظواهر نصوص را ثابت می‌داند و معارض‌های عقلی را رد می‌کند و شیوه متکلمان را باعث انسداد باب معرفت خداوند می‌داند (همو، 1411: 1/147). وی معتقد است عقل نمی‌تواند با نقل معارضه کند و در فرض تعارض، باید نقل را مقدم داشت (همان: 1/138). زیرا جمع بین دو دلیل و رفع هر دو ممکن نیست و مقدم‌داشتن عقل هم ممتنع است. چون عقل بر صحت نقل و وجوب قبول اخبار رسول خدا دلالت دارد، و با ابطال نقل، دلالت عقل را باطل کرده‌ایم و با بطلان دلالت عقل، عقل دیگر توان معارضه با نقل را نخواهد داشت. زیرا چیزی که دلیل نیست صلاحیت معارضه ندارد. پس تقدیم آن سبب ابطال معارض‌بودنش و در نتیجه موجب عدم تقدیم آن خواهد شد. بنابراین، تقدیم آن ممتنع است (همان: 1/96). ابن‌تیمیه می‌نویسد اگر شرع نبود عقل از درک نفع و ضرر در امور معاد و معاش به طور مفصل عاجز بود (همو، 1426: 19/100). در واقع، او برای عقل استقلال قائل نیست و آن را برای تصدیق شرع می‌داند. لذا می‌نویسد: «عقل همه خبرهای شرع را تصدیق می‌کند ولی شرع عقل را در همه مدرکاتش تصدیق نمی‌کند» (همو، 1411: 1/138). وی دلایل عقلی را حاوی شبهات، حرف‌های باطل و مضطرب و گمراه و ... می‌داند، که در مقابل قرآن و سنت نمی‌تواند مقابله کند (ابن‌تیمیه، 1426: 19/232-233، 9/225). 3. گستره تمسک به عقل در امور شرعی از نگاه بحرانی شیخ یوسف بحرانی عقل را از دو حیث بررسی کرده است؛ یکی دلیل عقل و دیگری حجیت عقل. در مقدمه دهم حدائق درباره حجیت دلیل عقل می‌نویسد: «مشهور بین علمای ما این است که به دلایل عقلی در اصول و فروع اعتماد می‌کنند و در مقام تعارض، آن را بر دلایل نقلی ترجیح می‌دهند و دلیل نقلی را تأویل می‌برند» (بحرانی، 1405: 1/125). وی در حدائق، در بحث دلیل عقلی، تفاسیری را که درباره آن گفته شده، بیان می‌کند؛ که بعضی برائت و بعضی استصحاب و عده‌ای لحن خطاب و گروهی برائت اصلیه و ... می‌دانند. وی ابتدا برائت اصلیه را ذکر می‌کند و در تبیین آن به قاعده تکلیف ما لا یطاق استناد می‌کند که دلیل نقلی هم این قاعده را تأیید می‌کند. اصل این قاعده عقلی است و دلیل نقلی نیز مؤید آن است (همان: 1/87). هرچند وی درباره هر کدام از اینها مطالبی را مطرح می‌کند ولی مقصود خود را از دلیل عقلی مشخص نکرده است. بحرانی عقل را به فطری (بدیهی) و غیرفطری (مطلق) تقسیم می‌کند. وی عقل فطری را از حجت‌های باطنی خداوند و حتی شرع درونی می‌داند (همان: 1/131-133) و از آن با تعبیر «موافق للشرع بل هو شرع من داخل» یاد می‌کند. او معتقد است اگر دلیل عقلی بدیهی باشد عمل به آن صحیح است. حتی حجیت دلیل نقلی نیز با این نوع دلایل ثابت می‌شود (همان: 1/131-132؛ همو، 1423: 2/251-253). در عین حال معتقد است عقل در احکام شرعی اعتباری ندارد. چون توان دست‌یابی به حکم شرعی را ندارد (بحرانی، 1405: 131، 127، 129-131). لذا در این موارد مفید قطع و یقین نیست. وی برای اثبات این مطلب چند دلیل می‌آورد: 1. اختلاف عقلا و دانشمندان علوم مختلف در موضوعات گوناگون که همه آنها به دلایل عقلی استناد می‌کنند (همان: 1/128). 2. ارسال رسل و انزال کتب، که در صورت معتبربودن عقل در احکام شرعی اینها کاری عبث بودند و حتی نباید ادیان و مذاهب مختلف به وجود می‌آمدند (همان: 1/131). 3. احکام شرعی توقیفی هستند و فقط باید از معصوم شنیده شوند. در روایات نیز به این مطلب تصریح شده است (همان: 1/131-132؛ همو، 1423: 2/252-253). وی ضمن همراهی با سید نعمت‌الله جزائری،(5) شبهه‌ای را به نقل از فخر رازی بر ادله عقلی وارد می‌کند و آن اینکه اگر اینها حقیقتاً برهان باشند باید هر کس که آنها را می‌شنود و می‌فهمد، بپذیرد و مخالفت نکند، ولی می‌بینیم چیزی را که یکی برهان می‌داند، برای دیگری، گمان ضعیفی هم نمی‌آورد. پس اینها در حقیقت برهان نیستند، بلکه مقدّماتی سست و ضعیف‌اند که تعصّب‌ها و هواهای نفسانی به آنها ضمیمه و باعث شده است عده‌ای آنها را برهان بپندارند. این نشان می‌دهد که عقل گاهی به‌ ‌درستیِ امور ناپسند و فاسد، جزم و یقین می‌یابد. در نتیجه سخن عقل، حتی در مسائل بدیهی نیز پذیرفته نیست. بنابراین، همه ادلّه عقلی باطل و فاسدند (همو، 1405: 1/128-129؛ همو، 1423: 2/249). در ادامه اشکالی را که در این زمینه مطرح است نقل می‌کند، و آن اینکه لازمه این حرف اعتبارنداشتن دلیل عقلی در همه زمینه‌ها است، در حالی که آیات (رعد: 4؛ آل‌عمران: 190؛ طه: 54 و 128؛ یس: 68؛ مائده: 103؛ حشر: 14؛ محمد: 24) و روایات(6) فراوانی از عقل تمجید کرده، بر پیروی از آن تأکید دارند و آن را حجت باطنی معرفی می‌کنند و کنارگذاشتن آن را مذمت کرده‌اند. در پاسخ به این شبهه می‌نویسد: منظور از حجیت عقل در این روایات، قوه‌ای است که خیر و شر و درست و غلط را درک کند، عقل در این روایات در مقابل جهل و به معنای علم است و مقصود عقل فطری صحیح است که تحت تأثیر هواهای نفسانی و اوهام قرار نگرفته، و چنین عقلی حجتی از حجت‌های خدا و چراغی تابان از سوی او است و این عقل، با شرع هماهنگ بوده بلکه شرع درونی است (بحرانی، 1405: 1/131؛ همو، 1423: 2/251-253). بحرانی درباره تعارض بین دلیل عقلی و نقلی می‌نویسد: اگر دلیل عقلی متعلق به حکم شرعی بداهتش واضح باشد مانند «یک نصف دو است» در این صورت شکی در صحت عمل‌کردن به آن نیست، اما اگر بداهتش ظاهر نباشد، اگر معارض عقلی و نقلی نداشته باشد عمل طبق آن صحیح است، اما اگر معارض عقلی دیگری داشته باشد هر کدام مؤید نقلی داشت به آن عمل می‌شود و الا عمل به آن اشکال دارد، اما اگر دلیل عقلی، معارض نقلی داشت اگر دلیل عقلی مؤید نقلی داشت مقدم می‌شود. چون در حقیقت تعارض بین دو نقل می‌شود و اگر دلیل عقلی مؤید نقلی نداشت دلیل نقلی مقدم می‌شود، اما اگر منظور عقل به معنای اخص باشد، یعنی فطری خالی از وهم، در این صورت حجتی است از حجت‌های خداوند، گرچه وجودش بین مردم بسیار کم است. مقدم‌کردن دلیل نقلی بر دلیل عقلی به این معنا مشکل است (همو، 1405: 1/132-133). در نظر او، عقل فطری صحیح و نیالوده، حجت الاهی است و ادراکات آن معتبر است. البته چون همه احکام فقهی توقیفی هستند و باید از جانب شارع بیان شوند، نمی‌توان در آن به حکم عقل اعتماد کرد. علاوه بر این، عقل از خطا در امان نیست و حجیت ندارد (همان: 131؛ همو، 1423: 2/253). وی برای اثبات مدّعای خویش، به روایات فراوانی از امامان معصوم (ع) استناد می‌کند (همو، 1405: 1/132) که در آنها، از دخالت‌دادن عقل و اعتماد به رأی و قیاس در امور دین نهی شده، و برای کسانی که دین خود را از عقل‌های مردم بجویند، سرنوشت بسیار بدی پیش‌بینی کرده‌اند؛ و از طرفی هم آیات و روایاتی را که عقل را تمجید و تکریم کرده و دلالت صریحی بر حجّیت آن دارند توجیه کرده ‌است. از جمع‌بندی تمام مطالب بحرانی در این خصوص، دیدگاه وی درباره اعتبار عقل در امور دینی روشن می‌شود که وی کارآیی عقل فطری در حوزه عقاید و اصول و تفسیر (همان: 1/76) را تا حدودی قبول دارد، اما در احکام فقهی جایگاهی برای آن قائل نیست. وی با اینکه حسن و قبح عقلی و ذاتی را قبول دارد قائل به ملازمه بین حکم عقل و شرع نیست. لذا معتقد است اگر از حکم عقل بدون کلام امام به حکم شرع برسیم، همه اعمالمان را از راهنمایی امام نگرفته‌ایم (همان: 1/131-132؛ همو، 1423: 2/252-253). پی نوشت: 1.  «و قد تواتر عن النبی (ص) انه قال خیر القرون القرن الذی بعثت فیهم، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم» (ابن‌تیمیه، 1411: 5/70). 2.  البته بدیهیات عقلی و احکام نظری عقل را که مخالف شرع نباشد می‌پذیرند. 3.  این افکار ابن‌تیمیه را می‌توان در کتاب‌های خود وی، مثل فتوی الحمویه الکبری، درء تعارض العقل والنقل، و بغیه المرتاد به‌وضوح دید. 4.  ضروری، بدون نظر و استدلال برای انسان حاصل می‌شود. نظری آن است که‌ از طریق دقت و نظر و استدلال حاصل شود (نک.: ابن تیمیه، 1420: 2/982، پاورقی). 5.  وی معتقد است بیشتر علمای ما به تبع فلاسفه و علمای اهل سنت بر عقل تکیه می‌کنند و احادیثی را که موافق عقل نباشد رد می‌کنند و با استدلال‌های عقلی، منکر احباط و سهوالنبی می‌شوند، در حالی که اینها در نصوص آمده است و در تعارض دلیل عقلی و نقلی، نقل را کنار می‌گذارند یا تأویل می‌کنند. لذا در مسائل اصولی به دیدگاه‌هایی برخلاف روایات قائل شده‌اند. 6.  ان لله علی الناس حجتین. مراجع قرآن کریم. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1374). مجموعه تفسیر شیخ الاسلام ابن تیمیه، تحقیق: عبدالصمد شرف الدین، بمبئی: دار القیمه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1406). منهاج السنه النبویه فینقض کلام الشیعه القدریه، تحقیق: محمد رشاد سالم، بی‌جا: جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، الطبعه الاولی. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1408 الف). الفتاوی الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، مصطفی عبدالقادر عطا، بی‌جا: دار الکتب العلمیه، الطبعه الاولی. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1408 ب). رساله فی اصول الدین، بی‌جا: مکتبه الایمان. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1411). درء تعارض العقل والنقل، تحقیق: محمد رشاد سالم، مملکه العربیه السعودیه: جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، الطبعه الثانیه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1413). الفرقان بین الحق والباطل، تحقیق: عبد القادر الارناؤوط، بی‌جا: مکتبه دار البیان، مکتبه المؤید. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1419). الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، تحقیق: علی بن حسن بن ناصر،‌ عبد العزیز بن إبراهیم العسکر،‌ حمدان بن محمد الحمدان، ریاض: دار العاصمه، الطبعه الثانیه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1420). النبوات، تحقیق: عبد العزیز بن صالح الطویان، ریاض: أضواء السلف، الطبعه الاولی. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1422). بغیه ‌المرتاد، تحقیق: موسی ‌بن سلیمان الدویش، بی‌جا: مکتبه ‌العلوم والحکم، الطبعه الثالثه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1424). الرد علی المنطقیین، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعه الاولی. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1425 ب). الفتوی الحمویه الکبری، تحقیق: حمد بن عبدالمحسن التویجری، ریاض: دار الصمیعی، الطبعه الثانیه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1425 الف). شرح العقیده الأصفهانیه، محقق: محمد بن ریاض الأحمد، بیروت: مکتبه العصریه. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (1426). مجموع ‌الفتاوی، محقق: أنور الباز، عامر الجزار، بی‌جا: دار الوفاء، الطبعه الثالثه. ابن فارس، احمد (1404). معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی. ابن منظور، محمّد بن مکرم (1426). لسان العرب، بی‌جا: دار الکتب العلمیه، الطبعه الاولی. بحرانی، یوسف بن احمد بن ابراهیم (1405). الحدائق الناضره فیأحکام العتره الطاهره، محقق، مصحح: محمد تقی ایروانی، سید عبد الرزاق مقرم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول.‍ بحرانی، یوسف بن احمد بن ابراهیم (1423). الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، بیروت: دار المصطفی لاحیاء التراث، الطبعه الاولی. بحرانی، یوسف بن احمد بن ابراهیم (1429). لؤلؤه ‌البحرین، تحقیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، بی‌جا: مکتبه فخراوی، الطبعه الاولی. بهشتی، ابراهیم (1391). اخباری‌گری، قم: چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ سوم. الجوهری، اسماعیل بن حماد (1430). الصحاح، بیروت: دار احیاء التراث الاسلامی، الطبعه الخامسه. ربانی گلپایگانی، علی (1392). عقل و دین، قم: انتشارات رائد، چاپ اول. السمهوری، رائد (2010). نقد الخطاب السلفی، لندن: انتشارات طوی للنشر والاعلام، الطبعه الاولی. شریفی، احمدحسین (1383). «عقل از دیدگاه اخباریان شیعه»، در: شیعه‌شناسی، ش6، ص23-58. صدرالدین شیرازی، محمد ابن ابراهیم (1383). شرح اصول کافی، تحقیق: محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول. طباطبایی، محمد حسین (1417). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم. علی‌زاده موسوی، مهدی (1391). سلفی‌گری و وهابیت، قم: نشر آوای منجی، چاپ اول. غزالی، محمد (1426). احیاء علوم الدین، بیروت: دار ابن حزم، الطبعه الاولی. فراهیدی، خلیل بن احمد (1410). العین، قم: نشر هجرت، چاپ دوم. الفیومی، أحمد بن محمد بن علی (1414). المصباح المنیر، قم: دار الهجره، الطبعه الثانیه. قاضی عبدالجبار (1433). المغنی فی ابواب التوحید والعدل، تحقیق: محمد خضر نبها، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعه الاولی. کراجکی، محمد ابن علی (1383). کنز الفوائد، تحقیق: عبدالله نعمیه، قم: دار الزخائر، الطبعه الثانیه. مطهری، مرتضی (1390). مجموعه آثار، تهران: صدرا. مظفر، محمدرضا (1378). اصول فقه، تعلیق و تحقیق: علی شیروانی، قم: دارالعلم، چاپ اول. مفید، محمد ابن محمد (1413). النکت فی مقدمات الاصول، تحقیق: سید محمدرضا حسینی، بی‌جا: مؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، الطبعه الاولی.‌ موسوی بجنوردی، محمدکاظم (تحت اشراف) (1368). دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز بزرگ دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول. پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 3 ادامه دارد...

95/05/06 :: 00:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن