تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817636841




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادر، ما همه علی‌های تو هستیم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مادر، ما همه علی‌های تو هستیم
رشادتهای شهدای والامقام فراموش نشدنی است چرا که امنیت و اقتدار کنونی کشورمان در سایه رشادتهای این رزمندگان و شهدا به دست آمده است. شهید علی آقایی شهید مدافع حرم از استان اردبیل یکی از این شهدایی است که هنوز وطنش اردبیل درآرزوی برگشت پیکر مطهر اوست.
چند روزی است که در سطح شهر بنرهای بزرگی را مزین به نام و چهره‌ات گسترده‌اند. هر رهگذری که نگاهش به نگاهت می‌افتد، بی‌تردید در دلش غوغایی به پا می‌شود که «ای کاش بودی و از نزدیک تماشایت می‌کردیم» اما قصه به همین‌جا ختم نمی‌شود و همه بی‌تابند تا از نزدیک صورت معصومت را تماشا و با نوازش‌های طولانی رخ زیبایت را لمس کنند. لبخند درخشانی در کنج لب‌هایت نقش بسته است و چه آرام به ما می‌خندی. ندایی در درونم می‌گوید: «تو پیروزی و ما شکست خورده‌هایی هستیم که در غم از دست دادنت سر بر گریبان گرفته و نالانیم» در حالی که تو هر لحظه جوان‌تر می‌شوی و هر روز خندان‌تر. می‌دانی، قبل از نوشتن در صفحات بسیاری در دنیای واقعی و مجازی دنبال زندگینامه‌ات گشتم، خواستم اطلاعاتم را تکمیل کنم و بعد قلم را روی کاغذ بچرخانم، اما... اما هیچ نیافتم؛ چون تو خود زندگی هستی که «هستی» و ما فکر می‌کنیم که دیگر «نیستی» در حالی که از آسمان، زمین، دریا و صحرا نگاه‌مان می‌کنی و با همان لبخند، برای‌مان دعا می‌خوانی. وقتی پیکر شهید «هاشم دهقانی‌نیا» بر دوش اهالی حمل می‌شد، مات و مبهوت به هر سو می‌دویدم، چه جماعتی آمده بود، چه زیبا، چه دلنشین! خوب... خوب... همه دل‌شان می‌خواست تو هم بیایی تا در آغوشت بگیرند، بر گونه‌هایت بوسه زنند، به زور هم که شده از تو شفاعت بگیرند و...؛ اما تو نیامدی یا بهتر است بگویم: «نگذاشتند بیایی» آری اینچنین است چرا که شما از جانب خود در راه شهادت قدم نگذاشتید بلکه شما را بردند تا در انتهای مسیر پرواز کردن را به ما بیاموزید. سخت است جان دلت، همه وجودت، فرزندت، همسرت، برادرت و... تا مدت‌ها جلوی چشمانت باشد و به یکباره بگویند: «خبری از او نیست» چه داغی بزرگتر از این؟ نمی‌دانم چند وقت است که خانواده، دوستان، همرزمان و دیگرانی که دوستت دارند به دنبال تو دنیا را گشته‌اند و اثری نیافته‌اند، اما هنوز روی همان حرفم هستم که «تو را بردند و نگذاشتند برگردی». چه بسیارند آنان که هنوز هم نمی‌دانند مادرشان با آن پهلوی شکسته و عطر یاسی که همیشه و همواره با او همراه است، کجاست؟ چه بسیارند آنان که فانوس به دست حتی در روز به دنبال محل دفن مادر می‌گردند و هنوز هم به انتظار فرزند غائبش نشسته‌اند تا بیاید و جای او را نشان‌مان دهد. چه مادرانی که فرزندان‌شان را با دستان خود راهی جبهه کردند، بوسیدند، بند پوتین‌هایش را محکم بستند، به سرش دست کشیدند و او را از زیر قرآن رد کردند و دست آخر هیچ اثری از او نیافتند. حتی برخی تا آخر عمر عکس به دست گرد شهر می‌چرخیدند و سراغ پسرشان را از رهگذران می‌پرسیدند. بعضی‌ها هم که شهرت عالم را به جان خریدند، شهرتی که هیچ کس فکرش را هم نمی‌کند بتواند به اندازه آنان مشهور شود چه در این دنیا و چه در آخرت، همان‌ها که «شهید گمنام» شدند و در گمنامی ماندند که بگویند: «منتی بر سر هیچ کسی ندارند» و آرام رفتند و بی‌خبر. اینک شهید علی آقایی، به خدا خیلی «آقایی» و بزرگ. تو هم به خیل همان‌ها پیوستی که نامی از خود جا نگذاشتند، حتی هیچ جایی را در دنیا اشغال نکردند و تنها یادشان را در اذهان و دل‌ها به یادگار گذاشتند. بر دستان پدر و مادر بوسه می‌زنم، چه مشقت‌ها کشیده‌اند که تو «علی آقایی» شوی! با تب کردنت سوخته‌اند، با لبخندت خندیده‌اند و با غم‌هایت گریسته‌اند، اینک چه می‌توان گفت به پدر و مادرت؟ به همسرت، به برادر و خواهرت؟ سر به زیر ایستاده‌ایم، خجالت زده و گریان، روی نگاه کردن به روی والدین و خانواده‌ات را نداریم. غمگین و غمناک در کور سویی گم شده‌ایم که نکند مادرت در بین این همه جوان دنبال فرزندش بگردد و آرام زمزمه می‌کنیم: «مادر... ما همه علی‌های تو هستیم» سر به افلاک می‌گذاریم، چهره شهید «علی آقایی» را می‌شود در خورشید، ماه و ستاره‌ها تماشا کرد. می‌شود تا ناکجای دنیا امتداد صورتش را نظاره‌گر بود و می‌توان بال‌های پروازش را دید که تا آن سوی تاریخ پرواز خواهند کرد. یادداشت از محمدحسین حسین‌پور




تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن