محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830894317
- شهيد مطهري، فردوسي و احياي زبان فارسي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : احتمالا براي بسياري پيش آمده باشد كه خوانده باشند يا ديده باشند يا برايشان email شده باشد، يا در سايتهاي متعدد يا شايد هم در شبكههاي اجتماعي مانند facebook مطلبي درباره نظر آيت الله مطهري و تقابلش با شاهنامه و حركت ماندگار فردوسي درباره احياي زبان فارسي خوانده باشند. تيتر مطلب معمولا اين است: «نظر مطهري در مورد شاهنامه» يا حتي محترمانهتر: «آيت الله مطهري و فردوسي»... توي google هم كه سرچ كنيد: «مطهري شاهنامه» يا «مطهري فردوسي» تا چندين صفحه همين نوشته ذيل را از قول شهيد مطهري ميبينيد: «فردوسي مردي زيانكار بود. زندهكردن لغات فارسي باستاني، برگشت از تعاليم قرآن است. اين همه سر و صدا براي عظمت فردوسي، و جشنواره و هزاره و ساختن مقبره و دعوت خارجيان از تمام كشورها براي احياءِ شاهنامه، و تجليل و تكريم از اين مرد خاسر زيان برده تهيدست براي چيست؟! براي آنست كه در برابر لغت قرآن و زبان عرب كه زبان اسلام و زبان رسول الله است، سيسال عمر خود را به عشق دينارهاي سلطان محمود غزنوي به باد داده و شاهنامه افسانهاي را گرد آورده است.» **«نور ملكوت قرآن» كتاب شهيد مطهري نيست در بعضي از اين سايتها نوشتهاند به نقل از كتاب «نور ملكوت قرآن» - تاليف آيت الله مطهري/ جلد چهارم اين مطلب آمده است و بعضي ديگر از موارد ادعا شده اين سخنان متن پياده شده يكي از سخنرانيهاي شهيد مطهري است. حالا كدام سخنراني معلوم نيست. اين نوشته كه به سرعت در شبكهها و سايتهاي اينترنتي پخش شد و بلافاصله بعد از اين نوشته سخناني از امام خميني (ره) درباره شهيد مطهري به همراه آمده درباره آثار اين شهيد تا تا تقابل نظام جمهوري اسلامي ايران و اسلام و ايراني بودن را نشان دهند، هدفي جز تخريب روحانيت و نقش پر رنگ شهيد مطهري در انقلاب اسلامي ندارند و لازم به نظر رسيد كه اولا تعمقي در اين كتاب انجام شود و ثانيا سيري در نظرات شهيد مطهري درباره زبان و به خصوص زبان فارسي داشته باشيم. نكته اولي كه به نظر هر كتابخوان آشنا با كتابهاي شهيد مطهري ميرسد اين است كه ساختار نثر و آهنگ نوشته فرياد ميزند نوشته شهيد مطهري نيست. ديگر اينكه كتاب «نور ملكوت قرآن»، نام غريبي در ميان كتابهاي شهيد مطهري است. بلكه اين كتاب نوشته شخصي به نام آيت الله محمدحسين حسيني طهراني است كه از روحانيان معاصر و مبارز در جريان انقلاب اسلامي است و رفاقتي هم با شهيد مطهري داشته است. اما اگر ما سراغي از نظرات شهيد مطهري درباره زبان و ادبيات فارسي بگيريم، بيش از ديگر آثار به كتاب «خدمات متقابل ايران و اسلام» و ميرسيم. وي در مقدمه كتاب در بخشي با عنوان زبان، زبان و سنن مشترك را عامل معارفه و نزديكي افراد به هم و كانالي براي ارتباط قلوب و عواطف دانسته كه در نتيجه رشد شعور جمعي و ملي به ظهور رسيده است. **ايرانيان هرگز در مخيلهشان خطور نميكرد كه تكلم و احياي زبان فارسي مخالف اصول اسلام است در صفحه 111همين كتاب شهيد مطهري بحث مفصلي را به زبان فارسي اختصاص داده كه مروري بر خلاصه نظرات ايشان خالي از لطف نيست: «يكي از مسائلي كه بهانه قرار داده شده تا آيين مسلماني را بر ايرانيان تحميلي نشان دهند اين است كه ميگويند: ايرانيان در طول اين تاريخ زبان خود را حفظ كردند و آنرا در زبان عربي محو و نابود نساختند. شگفتا! مگر پذيرفتن اسلام مستلزم اين است كه اهل يك زبان، زبان خود را كنار بگذارند و به عربي سخن گويند؟ شما در كجاي قرآن يا روايات و قوانين اسلام چنين چيزي را ميتوانيد پيدا كنيد؟ اصولا در مذهب اسلام كه آئين همگاني است مسئله زبان مطرح نيست. ايرانيان هرگز در مخيله شان خطور نميكرد كه تكلم و احياي زبان فارسي مخالف اصول اسلام است، و نبايد هم خطور ميكرد. اگر احياي زبان فارسي به خاطر مبارزه با اسلام بود چرا همين ايرانيان اين قدر در احياي لغت عربي، قواعد زبان عربي، صرف و نحو عربي، معاني و بيان بديع و فصاحت و بلاغت زبان عربي كوشش كردند و جديت نمودند؟ هرگز اعراب به قدر ايرانيان به زبان عربي خدمت نكردهاند. ايرانيان نه توجه شان به زبان فارسي به عنوان ضديت با اسلام يا عرب بود و نه زبان عربي را زبان بيگانه ميدانستند، آنها زبان عربي را زبان اسلام ميدانستند نه زبان قوم عرب، و چون اسلام را متعلق به همه ميدانستند زبان عربي را نيز متعلق به خود و همه مسلمانان ميدانستند. **زبان فارسي زبان هيچكس و هيچ كتاب به تنهايي نيست، زبان همه است حقيقت اينست كه اگر زبانهاي ديگر از قبيل فارسي، تركي، انگليسي، فرانسوي، آلماني زبان يك قوم و ملت است زبان عربي تنها زبان يك كتاب است. مثلا زبان فارسي زباني است كه تعلق دارد به يك قوم و يك ملت، افرادي بيشمار در حيات و بقاي آن سهيم بودهاند. هر يك از آنها به تنهايي اگر نبودند، باز زبان فارسي در جهان بود. زبان فارسي زبان هيچكس و هيچ كتاب به تنهايي نيست نه زبان فردوسي است و نه زبان رودكي و نه نظامي و نه سعدي و نه مولوي و نه حافظ و نه هيچ كس ديگر، زبان همه است ولي زبان عربي فقط زبان يك كتاب است به نام قرآن. قرآن تنها نگهدارنده و حافظ و عامل حيات و بقاي اين زبان است. تمام آثاري كه به اين زبان به وجود آمده در پرتو قرآن و به خاطر قرآن بوده است علوم دستوري كه براي اين زبان به وجود آمده به خاطر قرآن بوده است. كساني كه به اين زبان خدمت كردهاند و كتاب نوشتهاند به خاطر قرآن بوده است، كتابهاي فلسفي. عرفاني، تاريخي، طبي، رياضي، حقوقي و غيره كه به اين زبان ترجمه يا تأليف شده فقط به خاطر قرآن است. پس حقا زبان عربي زبان يك كتاب است نه زبان يك قوم و يك ملت، اگر افراد برجستهاي براي اين زبان احترام بيشتري از زبان مادري خود قائل بودند از اين جهت بود كه اين زبان را متعلق به يك قوم معين نميدانستند بلكه آنرا زبان آيين خود ميدانستند و لهذا اين كار را توهين به ملت و مليت خود نميشمردند. احساس افراد ملل غير عرب اين بود كه زبان عربي زبان دين است و زبان مادري آنها زبان ملت. مولوي پس از چند شعر معروف خود در مثنوي كه به عربي سروده است: اقتلوني اقتلوني يا ثقات / ان في قتلي حيوش في حيوش يا ميگويد: پارسي گو گر چه تازي خوشتر است / عشق را خود صد زبان ديگر است مولوي در اين شعر زبان عربي را بر زبان فارسي كه زبان مادري اوست ترجيح ميدهد، به اين دليل كه زبان عربي زبان دين است. سعدي در باب پنجم گلستان حكايتي به صورت محاوره با يك جوان كاشغري كه مقدمه نحو زمخشري ميخوانده است ساخته است. در آن حكايت از زبان فارسي و عربي چنان ياد ميكند كه زبان فارسي زبان مردم عوام است و زبان عربي زبان اهل فضل و دانش. حافظ در غزل معروف خود ميگويد: اگر چه عرض هنر پيش يار بيادبي است/ زبان خموش ولكن دهان پر از عربي است از قراري كه مرحوم قزويني در بيست مقاله نوشته اس ، يكي از عنكبوتان گرفتار تارهاي حماقت كه از بركت نقشه هاي استعماري فعلا كم نيستند هميشه از حافظ گله مند بوده است كه چرا در اين شعر زبان عربي را هنر دانسته است؟! **حضرت امير عليه السلام گاهي به فارسي تكلم ميكردهاند اسلام چنانكه پيش از اين گفتيم به ملت يا قوم و دسته مخصوصي توجه ندارد كه بخواهد زبان آنها را رسمي بشناسد و زبان قوم ديگر را از رسميت بيندازد. زيد بن ثابت به نقل مسعودي در التنبيه و الاشراف به دستور پيغمبر اكرم زبانهاي فارسي ، رومي ، قبطي ، حبشي را از افرادي كه در مدينه بودند و يكي از اين زبانها را ميدانستند آموخته بود و سمت مترجمي رسول اكرم را داشت در تواريخ نقل شده است كه حضرت امير عليه السلام گاهي به فارسي تكلم ميكردهاند. به طور كلي آيين و قانوني كه متعلق به همه افراد بشر است نميتواند روي زبان مخصوصي تكيه كند، بلكه هر ملتي با خط و زبان خود كه خواه ناخواه مظهر يك نوع فكر و ذوق و سليقه است ميتواند بدون هيچ مانع و رادعي از آن پيروي كند. بنابراين اگر ميبينيد ايرانيان پس از قبول اسلام باز به زبان فارسي تكلم كردند، هيچ جاي تعجب و شگفتي نيست و به تعبير ديگر اين دو به يكديگر ربطي ندارد كه مغرضان، آنرا نشانه عدم تمايل ايرانيان به اسلام بدانند. اصولا تنوع زبان علاوه بر اينكه مانع پذيرش اسلام نيست وسيله اي براي پيشرفت بيشتر اين دين هم محسوب ميشود چه هر زباني ميتواند به وسيله زيبائيهاي مخصوص خود و قدرت مخصوص خود خدمت جداگانهاي به اسلام بنمايد. يكي از موفقيتهاي اسلام اينست كه ملل مختلف با زبانها و فرهنگهاي گوناگون آنرا پذيرفتهاند و هر يك به سهم خود و با ذوق و فرهنگ و زبان مخصوص خود، خدماتي كردهاند. **اگر زبان فارسي از بين رفته بود، آثار گرانبهايي كه پيوند اسلام را با زبان فارسي جاويد ساختهاند نداشتيم اگر زبان فارسي از ميان رفته بود ما امروز آثار گرانبها و شاهكارهاي اسلامي ارزندهاي همچون "مثنوي " و "گلستان " و ديوان "حافظ " و "نظامي " و صدها اثر زيباي ديگر كه در سراسر آنها مفاهيم اسلامي و قرآني موج ميزند و پيوند اسلام را با زبان فارسي جاويد ساختهاند نداشتيم. چه خوب بود كه چند زبان ديگر همچون زبان فارسي در ميان مسلمين وجود داشت كه هر يك ميتوانستند با استعداد مخصوص خود به اسلام خدمت جداگانهاي بنمايند. بعد از اين شهيد مطهري بحث مفصلي درباره اينكه زبان فارسي را چه كساني و چه عواملي زنده نگاه داشتند به راه مياندازد و با استناد به موارد تاريخي زبان فارسي را در دورههاي مختلف بعد از ورود اسلام به ايران بررسي ميكند كه بحث خواندني در نوع خودش به حساب ميآيد. در پايان اين بحث شهيد مطهري مطالبي به نقل از مستر فراي در كتاب «ميراث باستاني ايران» ميآورد كه در نتيجه بحث ميتواند كمك كننده باشد: **ايران در گرداندن فرهنگ اسلامي نقشي بزرگ داشت «مستر فراي ميگويد: شايد دودمان صفاري كه تباري از مردم فرودست داشتند فارسي نوين را پيشرفت دادند. زيرا كه يعقوب، پايه گذار آن، عربي نميدانست و بنا به روايتي خواهان آن بود كه شعر به زباني سروده شود كه وي دريابد. عليهذا علت توجه بيشتر صفاريان به زبان فارسي، عامي و بيسواد بودن آنهاست. مستر فراي پس از آنكه به يك نهضت فارسي مخلوط به عربي در زمان سامانيان اشاره ميكند، ميگويد: ادبيات نوين فارسي ( فارسي مخلوط با لغات عربي ) ناشي از شورش بر ضد اسلام يا عربي نبود، مضمونهاي زرتشتي كه در شعر آمده است وابسته به شيوه راسخ زمان بوده و نبايد آن را نشانه ايمان مردم به آيين زرتشت دانست، افسوس گذشته خوردن در آن روزگار بسيار رواج داشت به ويژه در ميان شاعراني كه روحي حساس داشتند اين اندوه گذشته معمولتر بود اما ديگر بازگشت به گذشته ناشدني بود. زبان فارسي نوين يكي از زبانهاي اسلامي همپايه عربي گشته بود. شك نيست كه اكنون اسلام از تكيه بر زبان عربي بينياز گشته بود. ديگر اسلام داراي ملتهاي بسيار و فرهنگي جهاني گشته بود و ايران در گرداندن فرهنگ اسلامي نقشي بزرگ داشت. **عربي فارسي نوين را توانگر كرد مستر فراي در صفحه 400 كتاب خود درباره ورود واژههاي عربي به زبان فارسي و تأثيرات آن، تحت «عنوان آغاز زندگي نوين ايران» چنين ميگويد: در برخي فرهنگها زبان بيشتر از دين يا جامعه در ادامه يافتن يا بر جاي ماندن آن فرهنگ اهميت دارد. اين اصل با فرهنگ ايران راست ميآيد، زيرا كه بي شك در پيوستگي زبان فارسي ميانه ( فارسي عهد ساساني ) و فارسي نوين ( فارسي دوره اسلامي ) نميتوان ترديد روا داشت، با اينهمه اين دو يكي نيستند. بزرگترين فرق ميان اين دو زبان راه يافتن بسياري از واژه هاي عربي است در فارسي نوين كه اين زبان را از نظر ادبيات نيرويي بخشيده و آنرا جهانگير كرده است و اين برتري را در زبان پهلوي نميتوان يافت. به راستي كه عربي فارسي نوين را توانگر ساخت و آن را تواناي پديد آوردن ادبياتي شكوفان به ويژه در تهيه شعر ساخت. چنانكه شعر فارسي در پايان قرون وسطي به اوج زيبايي و لطف رسيد. فارسي نوين راهي ديگر پيش گرفت كه قافله سالار آن گروهي مسلمانان ايراني بودند كه در ادبيات عرب دست داشتند و نيز به زبان مادري خويش بسيار دلبسته بودند. فارسي نوين كه با الفباي عربي نوشته ميشد در سده نهم ميلادي در مشرق ايران رونق گرفت و در بخارا پايتخت دودمان ساماني گل كرد ". در صفحه 402 راجع به استفاده شعر فارسي از عروض عربي چنين ميگويد: " در ساختن شعرهاي نوين فارسي روش كهن را با افاعيل عربي در آميختند و بحرهاي بسيار فراواني پديد آوردند شايد بهترين و كهنترين نمونه اين «پيوند» ، شاهنامه فردوسي باشد كه به بحر متقارب ساخته شده است ".
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]
-
گوناگون
پربازدیدترینها