واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از زنان شهیده مازندرانپارچه سبزی که ودیعه شهادت فاطمه شد
آن پارچه همان پارچه سبزی بود که فاطمهصغری آن را در حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) طواف داده و با خود به مدینه و مکه برده بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، پای صحبتهای رزمندگان و خانوادههای شهدا که مینشینی، خاطرات تلخ و شیرینی بیان میکنند که میتوان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، میتوانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. خبرگزاری فارس در استان مازندران پای صحبتها و خاطرات رزمندگان و خانوادههای شهدا نشسته و بدون دخل و تصرف در متن، بیانات ارزشمند خانوادههای معظم شهدا را در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار داده است که در ذیل بخش دیگری از این خاطرات از نظرتان میگذرد. * قرعه بهنام فاطمهصغری افتاد مادر شهیده نازدانه سعدی در گفتوگو با فارس با بیان اینکه دخترم در اسفند ماه 1346 در بهشهر بهدنیا آمد، اظهار کرد: او سومین فرزند و اولین دخترم بود که بعد از مدتی بیمار شد و نامش را به فاطمهصغری تغییر دادیم.
وی با بیان اینکه فاطمهصغری دختری متدین و محجبه بود، افزود: او در ایام جنگ تحمیلی با بافتن شال و کلاه از برادرانش در جبههها حمایت میکرد و در راهپیماییها و تشییع پیکر شهدا نیز حضوری مستمر داشت. مادر شهیده سعدی با عنوان اینکه فاطمهصغری در سال 1368با پسرعمهاش ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند دختر و یک پسر شد، اضافه کرد: او به درس و تربیت فرزندانش توجه فراوانی داشت، برای همسرش زنی فداکار و برای فرزندانش مادری باگذشت و صبور بود، زنی که از تمام خواستههایش میگذشت و به نیازهای خانوادهاش توجه میکرد و تمام توجهش به فرزندانش بود تا مبادا کمبودی احساس کنند. وی ادامه داد: فاطمهصغری دختری مهربان و دلسوز برای ما بود، دوشادوش پدرش در زمین کشاورزی کار میکرد، با اینکه بیمار و مجروح بود دلش راضی نمیشد پدرش را تنها بگذارد. مادر شهیده سعدی بیان کرد: در سال 1384 به همراه من و پدرش به زیارت حرم حضرت زینب (س) و رقیه (س) مشرف شد، در زمان برگشت اتوبوس حامل زائران در کشور ترکیه بهعلت سرما و بوران واژگون شد و دو دست فاطمهصغری آسیب جدی دید، زمانی که ما را از اتوبوس بیرون آوردند، دیدم فاطمهصغری با صورت خونآلود و دو دست مجروح برای حضرت زینب (س) و اسیری او مویه میکند و اشک میریزد. وی با اشاره به اینکه آنچنان در دل فاطمهصغری محبت به اهل بیت (ع) وجود داشت که سفر به خانه خدا نصیبش شد، خاطرنشان کرد: این سفر هدیه پدر به فرزندش بود که این هدیه ارزشمند ذوق و شوق فراوانی در دل او به وجود آورده بود. مادر شهیده سعدی با بیان اینکه من در زمان سفر حج بیمار بودم و نمیتوانستم راه بروم، گفت: فاطمهصغری و برادرش مراقبم بودند و در انجام اعمال و فرایض حج به من کمک میکردند؛ فاطمه صغری دستم را گرفت و در میان آن همه شلوغی و جمعیت مرا به خانه کعبه رساند. وی یادآور شد: در آخرین روزهای پاییز سال 1391 دلم هوای زیارت امام حسین (ع) را کرد و دائم میگفتم: آرزو دارم یکبار دیگر ضریح ششگوشه آقا را در آغوش بگیرم؛ به همین دلیل من، همسر و پسرم تصمیم گرفتیم به کربلا برویم، از فاطمهصغری هم خواستیم باز هم عصای دستمان شود، از آنجایی که همسر فاطمهصغری هم عاشق کربلا بود، او هم همراه ما آمد. مادر شهیده سعدی تصریح کرد: مسؤول ثبتنام که بعد از شهادت فاطمهصغری به منزلمان آمد، گفت: «در تمام این دورانی که مسؤول ثبتنام زائران بودم این اولینبار بود که برای شهیده و همسرش خط قرمز آمد، من ترسیدم حرفی بزنم گفتم هر چه خدا بخواهد همان میشود». وی ادامه داد: روز پنج شنبه 23 آذر ماه 1391 بعد از اقامه نماز ظهر و عصر بهسمت فرودگاه حرکت کردیم، فاطمهصغری از همه دوستان و آشنایان با چشمانی اشکبار خداحافظی کرد و حلالیت طلبید، از همه می خواست تا او را ببخشند، او که به احدی بدی نکرده بود، گویی میدانست آخرین دیدار است، چنان اشک میریخت که نمیدانم شوق زیارت بود یا اشک آخرین دیدار. مادر شهیده سعدی اظهار کرد: زمان خداحافظی در فرودگاه اشک در چشمان پدرش نشسته بود ولی فاطمهصغری با ذوق و شوق خداحافظی میکرد، کاروان به راه افتاد و شب به بغداد رسیدیم، ابتدا به کاظمین، حرم آقا موسی بن جعفر (ع) و امام جواد (ع) مشرف شدیم. وی بیان کرد: در تمام طول زیارت آن شب فاطمهصغری اشک میریخت و برای مظلومیت آنان گریه میکرد و نماز و زیارتنامه میخواند و برای همه آنانی که ملتمس دعا بودند دعا کرد تا جایی که هنگامی که خواستیم از حرم بیرون برویم او همچنان نشسته بود و گریه میکرد و دعا میخواند. مادر شهیده سعدی خاطرنشان کرد: آن شب بعد از زیارت زمانی که به محل استراحت خود بازگشتیم، فاطمهصغری به برادرش پارچه سبزی نشان داد و گفت: «بعد از مرگم این پارچه را در قبرم بگذار». آن پارچه همان پارچه سبزی بود که فاطمهصغری آن را در حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) طواف داد و آن را با خود به مدینه و مکه برده بود. وی اضافه کرد: صبح روز 24 آذر ماه برای خواندن نماز صبح به حرم رفتیم و بعد از خواندن دعا و زیارت سوار اتوبوس شده و بهسمت سامرا راه افتادیم، در طول مسیر فاطمه صغری در یک دست تسبیح و در دست دیگرش کتاب دعا داشت و مشغول خواندن ذکر و دعا بود، در طول راه کلمه ای با من حرف نمیزد، من هم که با او حرف میزدم فقط سرش را تکان میداد، ناگهان صدای مهیبی به گوشمان رسید و اتوبوس پر از دود و خون شد، زمانی به خود آمدم که جگرگوشهام فاطمهصغری در آغوشم افتاده بود، ترکش به گیجگاه دخترم اصابت کرد و به او فرصت نداد تا کلمهای با من سخن بگوید، همسرش نیز از دو پا و یک دست مجروح شده بود و نتوانست به او خود کمک کند. مادر شهیده سعدی گفت: پیکر پاک فاطمهصغری 14 روز در سردخانه سامرا مهمان آقا امام حسن عسکری (ع) بود و 6 دی ماه به ایران بازگشت داده شد و جمعه 8 دی ماه 1391 در جوار مطهر شهدا در خاک آرام گرفت. * همواره تسلیم رضای الهی بود شهیده گوهر صادقی در 2 تیر ماه 1354 در روستای برما واقع در دهستان عشرستاق از منطقه هزار جریب شهرستان بهشهر دیده به جهان گشود.
در یک خانواده متدین و مذهبی پرورش یافت، تحصیلات راهنمایی را در مدرسه شهید هاشمینژاد شهرستان بهشهر به اتمام رسانده بود که پسرخالهاش، پس از تحمل 27 ماه اسارت در تکریت عراق، به آغوش وطن بازگشت و پس از مدتی به خواستگاری او آمد و سرانجام پیوند زناشویی این دو به وقوع پیوست. در سال 1372 صاحب دختری به نام نسیبه شد، پدر، مادر و سه تن از خواهرانش را در حادثه دلخراش سیل سال 1378 که در روستای برما نکا اتفاق افتاده بود از دست داد، حادثه ای که شهیده صادقی بار مصیبت آن را را تا مدتها به دوش میکشید، اما همواره تسلیم رضای الهی بود. از ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت نیز بود و در تاریخ 24 آذر ماه 1391 هنگامیکه به همراه همسر آزاده و جانباز خود، حمیدرضا آقابراری برای زیارت حرم امام حسین (ع) به کشور عراق سفر کردند، در بین راه کاظمین ـ سامرا مورد حمله تروریستی و اصابت بمبهای کنترل از راه دور قرار گرفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. پیکر پاک این دو شهید، بعد از 20 روز وارد خاک ایران میشود و مصادف با اربعین حسینی بر روی دستهای امت شهید پرور شهرستان بهشهر، تشییع شده و در گلزار شهدا به خاک سپرده میشوند. انتهای پیام/3141/غ40
95/05/02 :: 11:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]