واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ياد مرگ را عزيز داريم تا خوب زندگي كنيم
وقتي دلم ميگيرد گاهي به وادي رحمت سر ميزنم. اگر با دل بروي، ديگر صداي شيون اذيتت نميكند...
نویسنده : سجاد علمرداني
وقتي دلم ميگيرد گاهي به وادي رحمت سر ميزنم. اگر با دل بروي، ديگر صداي شيون اذيتت نميكند. مينگري و حس ميكني و ميشنوي و سر به آسمان داري و ميگويي خدا بيامرزدشان. با خود ميانديشي كه روزگاري مردماني ميزيستهاند كه هماكنون ديگر در اين دنيا نيستند، آنها سفري به درون آغاز كردهاند.
تصور كنيد وقتي نهالي كاشته ميشود در ابتدا همه عوامل مورد نياز (اعم از آب، املاح، خاك و نور خورشيد) در جهت رشد تنه و بيرون از خاكي عمل ميكنند و نهال رفته رفته بزرگ ميشود اما وقتي ديگر نهال شبيه درختي جوان شد از آن زمان ريشههايش شروع به بزرگ شدن، رشد كردن و استوار ساختن آن ميكند.
درخت تا جايي رشد ميكند و سپس ميايستد اما ريشهها رشد ميكنند و قطرشان بزرگتر و وسيعتر ميشود و البته اين بزرگ شدن تظاهر بيروني نيز دارد و آن ميوهاي است كه درخت ميدهد. از دنيا رفتن حكم ريشهاي است كه ديده نميشود ولي بيش از تنه بيروني اهميت دارد، بنيه دارد و ضروري است و همزمان با بزرگ شدن درخت، ريشههاي آن سفري به دل خاك دارند.
ما با از دنيا رفتن، سفر اصلي خود را آغاز ميكنيم و با بزرگ شدن توشه اين سفر را در فرآيند زندگي جمعآوري ميكنيم تا در ايامي كه سرد و گرم و قحطي بود از آن استفاده لازم را ببريم. مرگ سفر به درون است و توجه به آن و ياد آن انسان را از تعلقات روزمره كه روزانه تكرار و تكرار ميشود، ميرهاند و بينشي نو و بديع براي ادامه زندگي در اين كيهان عظيم فراهم ميآورد.
توجه به مرگ باعث ميشود كه ديگر كينه به دل نداشته باشيم، عصبي نشويم و هميشه مشكلات را سهل ببينيم و از همه چيزهايي كه در اطرافمان است نهايت لذت و دلخوشي را ببريم. البته صرفاً لذت يا خوشي هدف خلقت نيست و معنايي عظيم را دنبال ميكند كه هر كس با توجه به تجربيات شخصي خودش بايد آن را بچشد و اين همان چيزي است كه آن را منحصر به فرد ميكند. با مرگ، شخص ارتباطش را با ديگران از دست ميدهد، بنابر اين نميتواند تجربهاش را با ديگراندر ميان بگذارد. ما كسي را پساز مرگش نميبينيم تا از تجربه مرگش، خبري بگيريم و ترس عدهاي از مرگ به همين دليل است.
علي (ع) ميفرمايند: « به خدا سوگند كه پسر ابوطالب با مرگ مأنوس تر است تا كودك به پستان مادرش». مرگ در آغوش كشيدن آرامش است و ياد آن باعث ميشود ترسها، غمها و غصهها از روح و جان فرد زدوده شود و نگاهي نو براي بهتر ديدن ايجاد شود. اما واي به حال كسي كه همه عمر دنبال زر و زيور بيمنتهاي دنيا باشد و سيري در آن نداشته باشد. اميرالمؤمنين(ع) در نامهاي بهحارث همداني ميفرمايند: «سخت بپرهيز از اين كه وقتي مرگ به سراغ تو آيد كه در جست و جوي دنيا از خدا گريخته باشي».
پس مشخص است كه دنيا حجاب مؤمن است و غبار وجود آن را افزون ميكند. گاهي انسان در اثر فراموشي مرگ، غرق در دنيا و امور دنيوي ميشود و براي آنچه كه هنوز به دست نياورده، در دل، آرزوي وصال ميكند اما هزار دريغ و افسوس كه اجل به او مهلت نميدهد و مرگ او را در كام خود فروميكشد و آرزوهاي دور و دراز را به خانه گور ميبرد. ياد مرگ ميتواند آرزوها را كوتاه كند و موجب بيقراري و كنارهگيري از خانه فريب (دنيا) شود و آدمي را براي سراي جاودان آماده سازد زيرا آرزوهاي طولاني، انسان را بيشتر در دنيا غرق و او را اسير هوا و هوس كرده و در نتيجه عملش را بد ميسازد و همچنان كه حضرت علي (ع) به اين نتيجه ناپسند اشاره و به عنوان يك قانون كلي مطرح ميكند و ميفرمايند: مَا اَطَالَ عَبدٌ الاَْمَلَ إلاَّ أَسَاءَ الْعَمَلَ: هيچ بندهاي آرزويش را طولاني نميكند، جز اينكه عملش را بد ميكند.
ياد پيوسته مرگ يكي از دلايل اصلي اخلاقي زيستن است، چراكه وقتي اين دنيا محل گذر است چرا عاقل كند كاري كه بازآرد پشيماني! حال اين ديد درست است كه پراگماتيكي ديدن قضيه است اما بايد به نفس نيت كه در بحث مذكور نهفته است، دست مييابد. در جايي ديگر از نهجالبلاغه علي (ع) ميفرمايند: مبادا فريفته شوي كه بيني دنياداران به دنيا دل مينهند و بر سر دنيا بر يكديگر ميجهند! بسيار روشن است انساني كه همواره در ياد مرگ باشد، هيچ گاه عملي انجام نميدهد كه در قيامت نتواند پاسخگوي آن باشد و بدين سبب، عذاب الهي را بر خود هموار سازد بلكه آرزوها را كوتاه كرده، سعي در طاعت و بندگي خدا خواهد داشت تا بهشت الهي را جايگاه خويش قرار دهد. بدون شك، ساعتي فكر كردن در مورد آخرت و بياعتباري دنيا، مردن و كوچ كردن از دنيا، و باز كردن طنابهاي خيمههاي دنيا و خيمه زدن در آخرت، بهتر است از عبادت يك سال، چراكه با ياد مرگ، به تدريج ديدگاه انسان نسبت به دنيا تغيير ميكند، به طوري كه به مقدار اندكي از آن راضي ميشود.
زندگي زيباست اما مرگ زيباتر است، البته در موقع مشخص خودش و با قلبي مطمئن و دلي آرام! چنان بايد زيست كه انگار مرگي نيست و چنان بايد ديد كه انگار مرگ همين فردا است و اين در همه سخنان بزرگان و پيشوايان ديني ما ديده ميشود. ياد مرگ را عزيز داريم و سعي كنيم بيش از همه چيز زندگيمان مصروف عبادت شود. حال اين عبادت ميتواند به عدالت زيستن، خوش اخلاقي، يك رويي و عدم قضاوت باشد البته وجهه بسيار زيباي عبادت همان نماز گزاردن است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]