تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816943775




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کار زشت برادرم مرا از خانه فراری داد /این دختر در کلانتری سفره دلش را پهن کرد - پایگاه خبری و اطلاع رسانی رکنا


واضح آرشیو وب فارسی:رکنا: رکنا: آن قدر ضربات روحی شدیدی بر ما وارد شده بود که دیگر تحمل ام را از دست دادم و به امید رهایی از مشکلات خانوادگی از منزل فرار کردم. وقتی در کلانتری به سرانجام این کار پی بردم و در جریان عاقبت دخترانی قرار گرفتم که از منزل فرار کرده بودند، بسیار از این کارم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم...دختر 18 ساله ای که به اتهام فرار Escape از منزل توسط ماموران گشت انتظامی دستگیر شده است، در حالی که بغضی غریب گلویش را می فشرد و از تنگناهای زندگی به ستوه آمده بود مقابل کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد نشست و با چشمانی اشکبار گفت: دو خواهر و یک برادر دارم اما به دلیل سختی ها و مشکلات زندگی هیچ کدام از ما نتوانستیم بالاتر از مقطع ابتدایی تحصیل کنیم. پدرم پیرمردی از کار افتاده است و نیاز به مراقبت دارد به همین دلیل از مدت ها قبل مادر و خواهرانم با کار کردن در بیرون از منزل هزینه های زندگی را تامین می کردند اما گره بدبختی های ما زمانی کورتر شد که مادرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری خاص خانه نشین شد. از آن روز به بعد تامین مخارج و هزینه های زندگی وظیفه من و خواهرانم شد. چرا که برادرم کوچک تر از ما بود و هنوز نمی توانست در بیرون از منزل کار کند؛ اگرچه تامین هزینه های دارو و درمان و رفت و آمد به مراکز درمانی برای بهبودی مادرم کار بسیار سختی بود اما همه ما تلاش می کردیم تا مشکلات اقتصادی، پدر و مادرم را آزار ندهد. در واقع کمر همت را بسته بودیم و برای بهبودی مادرمان تلاش می کردیم. با آن که می دانستیم پدر پیرمان از این وضعیت ناراحت است ولی چاره دیگری نداشتیم تا این که سه سال قبل مادرم بر اثر عوارض ناشی از بیماری درگذشت و ما را تنها گذاشت. این در حالی بود که ما برای تامین هزینه های زندگی دچار مشکل بودیم و از سوی دیگر باید ضربه روحی شدید ناشی از مرگ مادر را نیز تحمل می کردیم. در این میان برادر کوچک ترم بسیار گوشه گیر و افسرده شده بود و سعی می کرد بیشتر اوقات را با دوستانش بگذراند. ما نیز به خاطر این که درگیر مشکلات خودمان بودیم از برادرم غفلت کردیم و توجهی به او نداشتیم تا این که چند ماه قبل فهمیدیم برادرمان راه را به اشتباه رفته و بر اثر رفاقت با دوستان ناباب معتاد Addicted شده است. مصرف مواد مخدر Drugs برادرم هر روز بیشتر می شد و ما را برای تامین هزینه های اعتیادش در تنگنا قرار می داد. او دوست داشت ما پول هایی را که از راه زحمت کشی و کارگری به دست می آوردیم به او بدهیم تا برای خرید مواد مخدر هزینه کند. رفتارهای پرخاشگرانه برادرم هر روز شدت می گرفت و او برای گرفتن پول هایمان ما را کتک می زد. اگرچه ما همه مشکلات زندگی را تحمل می کردیم اما دیگر رفتارهای برادرم قابل تحمل نبود ونمی توانستیم درآمدمان را صرف تامین هزینه های موادمخدر او بکنیم. در همین شرایط بود که شب گذشته برادرم وارد منزل شد و مرا که تازه از سرکار به منزل رسیده بودم زیر مشت و لگد گرفت و دستمزد کارگری ام را از داخل کیفم برداشت و رفت. دیگر از رفتارهای خشن او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم از منزل فرار کنم اما...


یکشنبه ، ۵دی۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رکنا]
[مشاهده در: www.rokna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن