تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817572520




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حادثه مسجد گوهرشاد در اعتراض به تغيير لباس بود نه كشف حجاب


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حادثه مسجد گوهرشاد در اعتراض به تغيير لباس بود نه كشف حجاب
ماه‌هاي اخير براي دوستداران فرهنگ انقلاب و نيز پژوهندگان تاريخ معاصر، غم انگيز و پرملال بود...
نویسنده : محمدرضا كائيني 


ماه‌هاي اخير براي دوستداران فرهنگ انقلاب و نيز پژوهندگان تاريخ معاصر، غم انگيز و پرملال بود. دراين مدت نامداراني در ساحت دين علم و سياست اين مرز و بوم روي از جهان برگرفتند و به سوي عالم ديگر رهسپار شدند. ازجمله اين فرزانگان، عالم جليل و نامدار حضرت آيت‌الله حاج شيخ محمد واعظ‌زاده خراساني بود كه بارها با گفت‌و‌شنودهاي ارجمندش، صفحه تاريخ جوان را آراسته و غنا بخشيده بود. او درطول بيش از 9 دهه از حيات پربارش، شاهد بسياري از رويدادهاي جامعه ديني و سياسي ايران بود و همچنين منبعي غني از خاطرات و مشاهدات منحصر به فرد به شمار مي‌رفت. يادش گرامي و رضوان الهي ارزاني‌اش باد. اينك به مناسبت اين ضايعه مولمه و درنكوداشت مكانت علمي و ديني آيت‌الله واعظ‌زاده، گفت‌و‌شنودي را كه چندي پيش درباب خاطرات ايشان از دوره تغييرلباس و كشف حجاب رضاخاني با وي ا نجام داده‌ام را به خوانندگان ارجمند صفحه تاريخ تقديم مي‌دارم. اميد آنكه تاريخ پژوهان و علاقه‌مندان را مفيد افتد.        جنابعالي از معدود شاهدان اعتراض تاريخي مردم خراسان عليه سياست‌هاي فرهنگ‌زدايانه رضاخان بوديد. شايد مناسب باشد كه در آغاز سخن بفرماييد درآن دوره، چند ساله بوديد و درچه مقطعي تحصيل مي‌كرديد؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم و صلي‌الله علي‌محمد و آله‌الطاهرين(ع). بنده در آن سال‌ها، كودكي خردسال بودم و به دبستان معرفت مي‌رفتم. آن روزها برادر بزرگم در مدرسه «دو در» اتاق داشت و پدرم گفته بود عصرها به آنجا بروم و نزد يك شيخ دامغاني، گلستان سعدي بخوانم. قرار بود من و برادر ديگرم در اول مغرب، به مسجد گوهرشاد برويم و پشت سر آقا سيد‌رضا قوچاني - كه در ايوان جلو اقامه نماز مي‌كرد- نماز بخوانيم و زود به خانه برگرديم. خاطرم است در روزي كه واقعه مسجد گوهرشاد در شرف شكل‌گيري بود هم طبق همين قرار به مسجد گوهرشاد رفتم و ديدم جمعيت زيادي در ايوان مقصوره جمع شده‌اند. پدرم تا مرا ديد گفت: امروز نمي‌خواهد بماني، زود برگرد خانه! من هم به خانه رفتم. بعد پدر آمد و قضيه را اين‌طور تعريف كرد كه منبر رفته و صحبت كرده بود. به همين دليل هم ايشان چهار سال در خانه محصور شد! چون رئيس شهرباني اخطار داده بود اگر بيرون بياييد، طبق قانون ناچاريم شما را دستگير كنيم و من شخصاً نمي‌خواهم اين كار را كنم! بقيه علما، وعاظ و منبري‌ها را هم دستگير كردند و به تهران فرستادند و چهار سال زنداني كردند، ولي پدرم چهار سال در خانه در حصر بود. مردم تصور مي‌كردند پدرم به عتبات رفته است! و فقط يكي دو نفر از دوستان خيلي نزديك پدر خبر داشتند در خانه محصور است. واكنش روحانيون و علماي مشهد به اعتراض مردم در مسجد گوهرشاد چه بود؟ همه اعتراض كردند، منتها شكل اعتراضشان با هم فرق داشت. يك عده به رضاخان تلگراف زدند و اعتراض كردند كه نهايتاً همگي دستگير و زنداني شدند. اسامي اين گروه يادتان است؟ بله، آشيخ آقا بزرگ شاهرودي و آشيخ هاشم قزويني از مدرسان بزرگ حوزه علميه مشهد، آسيد يونس اردبيلي كه در مشهد مقيم شده بود و عده‌اي ديگر. همه اينها را چهار سال در تهران حبس كردند. آسيد هاشم نجف‌آبادي را- كه بعدها داماد ايشان شدم- چند سالي در زندان نگه داشتند و بعد به شاه عبدالعظيم و جاهاي ديگر تبعيد كردند. آسيد عبدالله شيرازي هم كه براي زيارت و گفت‌وگو با علما به مشهد آمده بودند را هم دستگير كردند و مدتي هم در زندان نگه داشتند. البته ايشان وقتي آزاد شد به نجف برگشتند ومرجعيتي هم پيدا كرد. از مشاهدات خود و اطرافيانتان از واقعه گوهرشاد مي‌گفتيد. پدر و برادرانتان در اين‌باره چه نقل مي‌كردند؟ بله، برادر بزرگ‌ترم، مرحوم آشيخ محمد واعظ،دچار چشم درد شده بود و چند روزي نتوانستيم از خانه بيرون برويم. بعد از چند روز گفت: بيا برويم ببينيم چه خبر است. رفتيم و از شبستان آشيخ حسين وارد صحن شديم و ديديم ايوان مقصوره پر از جمعيت است! ايوان كوچكي هم جلوي ايوان مقصوره بود كه از سطح مسجد ارتفاع داشت. درآن روز من براي اولين بار مرحوم شيخ محمدتقي بهلول را ديدم. بهلول روي منبر بود. حدود 500 نفر آنجا بودند. هنوز ننشسته بوديم كه ديديم مردم بلند شدند و به طرف صحن راه افتادند. برادرم پرسيد: چرا مي‌رويد؟ جواب دادند: آقاي بهلول گفته اينجا مسجد گوهرشاد است، شما چرا مي‌گيريد مي‌خوابيد؟بهتراست ما از مسجد بيرون برويم. ما هم دنبال جمعيت رفتيم و ديديم بهلول در ايوان طلايي، صحن نو روي منبر نشسته است و مردم هم داخل و بيرون ايوان نشسته‌اند. ظاهر شيخ بهلول هم غيرعادي ونامتعارف بود. يك شيخ 25، 26 ساله بود با ريش كم و لباس كرباس كه دائماً از جايش بلند مي‌شد، عمامه‌اش باز مي‌شد و دو باره مي‌بست. فاصله من با منبر دور بود و صدايش را نمي‌شنيدم، اما حركاتش را مي‌ديدم كه همانطور كه اشاره كردم، با آنچه قبلا ازمنبري‌ها ديده بودم، متفاوت بود. بعد هم با برادرم به خانه برگشتيم. دو سه روز بعد ارتشي‌ها آمدند و تيراندازي كردند و عده‌اي از مردم كشته شدند. آمار كشته‌ها و زخمي‌هاي حادثه گوهرشاد چقدر بود؟ عرض كنم كه هيچ‌وقت آمار دقيقي از اين مسئله اعلام نشد، يعني دستگاه امنيتي وقت، اجازه نمي‌داد تعداد دقيقي از كشته‌شدگان اعلام شود. بعضي‌ها مي‌گفتند هزار و 500 نفر، بعضي‌ها هم بيشتر مي‌گفتند. اصلاً معلوم نشد چند نفر بودند. جنازه‌ها را در ماشين‌ها ريختند و در گورهاي دسته‌جمعي دفن كردند. در پايين خيابان قبرستاني بود كه ما هميشه از جلوي آن رد مي‌شديم. مي‌گفتند جنازه‌ها را در اينجا دسته‌جمعي دفن كرده‌اند. بالاخره و حتي در سال‌هاي بعد هم، تعداد كشته‌ها معلوم نشد. اشاره كرديد به اينكه خود شما براي اولين بار، مرحوم شيخ محمد تقي بهلول را در واقعه گوهرشاد شناختيد. با عنايت به اينكه مرحوم والد شما هم از وعاظ نامدار خراسان بودند، آيا قبلاً با بهلول آشنايي داشتند؟ پدر بنده، مرحوم حاج شيخ مهدي واعظ خراساني، در مشهد واعظ معروفي بود و در قضيه مسجد گوهرشاد هم نقش داشت. تا قبل از اين واقعه، به ياد ندارم كه درباره بهلول چيزي از پدرم شنيده باشم، اما بعد از آن، ايشان درباره بهلول زياد صحبت مي‌كرد. اصلاً نام او بعد از آن رخداد بود كه بر سر زبان‌ها افتاد و در سال‌هاي بعد هم برايش افسانه‌هاي عجيب و غريبي ساختند. بعضي از آنها، در برخي جرايد هم منتشر شد. مرحوم بهلول از نظر رفتاري چه ويژگي‌هايي داشت؟ همانطور كه عرض كردم رفتارش روي منبر عادي نبود! دائماً از جايش بلند مي‌شد و دوباره مي‌نشست. عمامه‌اش را برمي‌داشت و مي‌گذاشت و شوخي هم مي‌كرد!من چند سال قبل شرح زندگي بهلول را در مقاله‌اي - كه هيچ‌وقت هم منتشر نشد- نوشتم. پدرش اهل سبزوار و خودش زاده گناباد بود. يادم است هر وقت جايي مي‌آمد مردم دورش جمع مي‌شدند و مأموران شهرباني پراكنده‌شان مي‌كردند، ولي در قضيه مسجد گوهرشاد با اينكه در اطراف او جمعيت زيادي جمع شده بود و او هم منبر رفت، مأموري نيامد به او بگويد برو و مردم را پراكنده کند؟ با طرح اين موضوع چه نكته‌اي مورد نظر شماست؟ در آن واقعه چه چيزي را غيرعادي ديديد؟ اين سؤال هميشه ذهنم را به خود مشغول كرده است كه چرا آن روز، مأموران شهرباني مردم را پراكنده نكردند؟ پدرم اعتقاد داشت در خود دستگاه كساني بودند كه با معترضان گوهرشاد هم‌عقيده بودند و در نتيجه جلوي كار بهلول را نگرفتند و در واقع او را تأييد هم كردند. بعدها حتي اسدي، داماد فروغي را هم متهم كردند كه از بهلول حمايت كرده است. پدرم مي‌گفت بهلول منبر رفت و مردم هم دور او را گرفتند و كسي هم به او كاري نداشت، اما يك روز هم او را دستگير كردند و به‌جاي اينكه از مسجد بيرون ببرند، به كشيك‌خانه صحن بردند و پشت شيشه پنجره نشاندند و مردم را جمع كردند كه برويم و او را آزاد كنيم! بعد هم رفتند و آزادش كردند و بردند روي منبر نشاندند. همه اين قضايا غير عادي و مشكوك بود، چون هر وقت به او مي‌گفتند برو، اينجا نايست، بدون بحث مي‌رفت و مردم هم پراكنده مي‌شدند و اصلاً نيازي به اين جور كارها نبود. اين جور اتفاقات در قضيه گوهرشاد، هميشه برايم سؤال بوده است. بعدها خودم به قرائني برخوردم كه نشان مي‌داد در اين قضيه كساني از داخل خود دولت، با اعتراضات و همچنين شخص ِبهلول موافق بودند و در واقع مي‌خواستند اين اتفاق بيفتد. شايد خود رضاخان هم بدش نمي‌آمد چنين حادثه‌اي را بهانه سركوب مخالفان قرار دهد و در واقع با اين بي‌فكري گزك خوبي به دست او داده شد. از طرف ديگر هم ممكن است كه بخشي از بدنه دستگاه، با رفتارهاي اعتراضي مردم موافق بودند و بدشان نمي‌آمد كه در اين قضيه ضرب شستي به رضاخان نشان داده شود، نظير آنچه سال‌هاي بعد از آن و در جريان نهضت امام خميني (رضوان الله تعالي عليه)در همراهي ارتش با انقلابيون پيش آمد. اين حادثه چه فايده‌اي براي عده‌اي كه مد‌نظر شماست- اعم از معترضان درون و بيرون رژيم- مي‌توانست داشته باشد‌؟ قاعدتاً مي‌دانيد كه ماجراي مسجد گوهرشاد در اعتراض به موضوع تغيير لباس بود و هنوز رضاخان قانون كشف حجاب را اجرا نكرده بود. مخالفان رضاخان مي‌خواستند با اين نوع كارها، در برابر او بايستند و جلوي تركتازي‌هاي بعدي‌اش را بگيرند. حادثه گوهرشاد برخلاف تصور اكثر مردم، اعتراض به قانون كشف حجاب نبود، بلكه مخالفت با متحدالشكل شدن لباس‌ها بود. رضاخان دستور داده بود همه مردم لباس يك شكل بپوشند. يك جور كلاه شبيه كلاه فرانسوي‌ها هم به اسم كلاه پهلوي درست و همه مردان را مجبور كرده بود از اين كلاه‌ها استفاده كنند. حادثه مسجد گوهرشاد در مخالفت با اين اقدام رضاخان صورت گرفت، نه كشف حجاب. قانون كشف حجاب بعداً تصويب و اجرا شد. از نقش آيت‌الله حاج آقا حسين قمي در ماجراي مسجد گوهرشاد برايمان بگوييد. ظاهراً اقدامات اعتراضي اوليه، توسط ايشان انجام شد؟ بله، ايشان از بزرگ‌ترين علماي مشهد بود و مقلديني هم داشت. انسان فوق‌العاده زاهد و مقدسي بود و حقيقتاً بسياري از مردم به خاطر اين ويژگي، مريد ايشان بودند. بعد از اينكه رضاخان شروع به انجام اقداماتي از قبيل اجبار به پوشيدن لباس متحدالشكل و امثال آن كرد، ايشان تصميم گرفتند به تهران بروند و با رضاخان صحبت كنند. پدرم مي‌گفت، در حرم بودم كه ديدم ايشان پشت سرم هستند. با دست اشاره كردند كه نزدشان بروم. رفتم و ايشان گفتند، مي‌خواهم به تهران بروم و با رضاخان صحبت كنم كه دست از اعمال مخالف با اسلام بردارد و مردم را بيش از پيش عصباني و ناراحت نكند. اگر قبول كرد كه برمي‌گردم، اگر نكرد با خانواده به عتبات عاليات مي‌روم!در هر حال ايشان به تهران رفتند و نتيجه‌اي هم نگرفتند و پس از آن بود كه مريدان ايشان در مسجد گوهرشاد، به نشانه اعتراض جمع شدند و بهلول را آوردند و بر منبر نشاندند و قضايايي كه مي‌دانيد. اعتراض اين جمع دقيقاً به چه بود؟ مي‌گفتند رضاخان بايد توصيه آيت‌الله قمي را مي‌پذيرفت. در واقع مي‌توان گفت كه آنها براي حمايت از نظر آقاي قمي در حرم جمع شده بودند. اعتراض به حصر ايشان در تهران نبود؟ قاعدتا همين مورد نظرمعترضان بوده است. ايشان به شاه عبدالعظيم و باغ مرحوم حاج حسين آقا ملك مي‌روند. من بعدها در قضاياي 15 خرداد سال 1342 و مقطعي كه علماي بلاد در اعتراض به دستگيري امام به تهران رفتند، آن باغ را ديدم. به هرترتيب آيت‌الله حاج آقا حسين قمي وقتي به تهران رفت، از رضاخان وقت ملاقات مي‌خواهند كه او اجازه نمي‌دهد و ايشان هم مي‌گويند پس اجازه بده به عتبات بروم كه رضاخان اجازه مي‌دهد و ايشان هم همراه چند تن از پسرانشان به عتبات مي‌روند. حاج آقا حسين پسران متعددي داشتند كه يكي از آنها به نام حاج‌آقا مهدي، شوهر خواهر بنده بود. ما چون قوم و خويش بوديم، در جريان قرار مي‌گرفتيم. خواهرم بعد از رفتن شوهرش به عتبات، به منزل ما آمد و دختر كوچكش هم در منزل ما از دنيا رفت! همه خانواده ايشان به عتبات رفتند؟ بله، ظرف يك سال، به كل خانواده ايشان- كه حدود 40 نفر مي‌شدند- گذرنامه دادند و همگي به عتبات رفتند. خود شما كي به عتبات رفتيد و ايشان را پس از ماجراي گوهرشاد ديديد؟ سه سال و نيم بعد. آيت‌الله قمي در كربلا ساكن و در آنجا مرجع تقليد شدند. بنده هم كه رفتم، به بيت ايشان رفت و آمد زيادي داشتم و لذا از نزديك، شاهد همه جريانات زندگي ايشان بودم. شايد خيلي‌ها ندانند كه اصل قضيه مسجد گوهرشاد در واقع براي حمايت از آيت‌الله قمي پيش آمد و مردم مي‌گفتند شاه بايد به ايشان در ماجراي تغيير لباس، پاسخ مثبت مي‌داد! مرحوم بهلول چطور توانست از آن معركه جان سالم  به در برد؟ دراين‌باره حرف وحديث‌هاي زيادي مطرح شد. بعدها خودش همه جا مفصل تعريف مي‌كرد كه چطور توانست برود. ما همين‌قدر مي‌شنيديم كه به افغانستان رفته است. 30 سال هم در آنجا زنداني بود و بعد ظاهراً به مصر و سپس به عراق مي‌رود. عربي را خوب صحبت مي‌كرد و مي‌گفتند در عراق منبر عربي مي‌رفت. در آنجا هم خيلي دورش را گرفتند. كيفيت منبرش چگونه بود؟ خيلي عادي و معمولي. البته حافظه حيرت‌انگيزي داشت و به همين دليل محفوظاتش زياد بود. شنيدم كه فقط ده‌ها هزار بيت شعر را حفظ كرده بود. اول منبرش مقدمه‌اي مي‌گفت و آخر سر هم روضه مي‌خواند. يك بار او را در مراسم تجليل از مرحوم علامه مجلسي در اصفهان ديدم. يك بار هم در مجلس ترحيم يكي از علما در مسجد گوهرشاد. اتفاقاً در كنارم نشسته بود و خواستم راجع به جريان گوهرشاد سؤالاتي از او كنم كه طفره رفت و من هم ديگر نپرسيدم! ظاهراً خيلي دوست نداشت دراين باره حرف بزند، شايد به خاطر اينكه حرف و حديث‌هاي زيادي در اين باره شنيده بود. ديگر هم او را نديدم تا وقتي كه فوت كرد و گنابادي‌ها تشييع خوبي از او كردند. برداشت كلي شما از شخصيت مرحوم بهلول چيست؟ بهلول ساده نما بود، ولي ساده نبود! بلكه بالعكس خيلي هم زيرك بود. شاهدش هم اينكه مادرش را قاچاقي به كربلا برد و برگرداند. خيلي باهوش بود و حافظه عجيبي داشت. در دوراني كه در افغانستان بود، فرصت را مغتنم شمرده و محفوظاتش را زياد كرده بود. اهل و عيالي نداشت و از مال دنيا بي‌بهره بود. غذاي بسيار مختصري مي‌خورد و براي منبرهايش پولي نمي‌گرفت. آدم عجيبي بود، ولي اينكه بگوييم از علما بود، خير، نبود. در جريان انقلاب كسي نشنيد در جايي سخنراني كرده باشد، ولي به خاطر سوابقش بحق او را احترام مي‌كردند. به هر حال در تاريخ معاصر ما نقش‌آفريني كرد. والسلام عليكم و رحمت‌الله و بركاته. با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن