تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798498874




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همه چیز از گم شدن کیف پول شروع شد/ طلاق؛۶ روز پس از ازدواج


واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:

گیل نگاه:مسیر مشترک زن و مرد جوان خیلی زود بــــه دو راهی رسیده بود. چراکه آن‌ها باید بین جدایی یا ادامه زندگی پر ازمشاجره، یکی را انتخاب می‌کردند. زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم تنها شش روزپس ازشروع زندگی مشترک!داماد ۲۹ سال داشت برای نخستین بار در صفحه دوم شناسنامه‌اش اسم خانمی به‌عنوان همسر نوشته شده بود. اما درشناسنامه عروس خانم که دو سالی هم بزرگترازداماد بود، اسم دو مرد به‌عنوان شوهر به چشم می‌خورد. چراکه او چند سال پیش ازدواج کرده و خیلی زود طلاق گرفته بود.«اصغر» و «ملیحه» در صبح سردِ واپسین روز پاییز به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند. از چند روز پیش کفش و کلاه کرده بودند تا رابطه زناشوییشان را که از آن به تلخی یاد می‌کردند برای همیشه قطع کنند. درآن شرایط به نظر می‌رسید نقاط روشن و شیرین زندگی مشترک را فراموش کرده و تنها به نقاط تاریک و ناهموار این رابطه تمرکز کرده بودند. روی دادخواست آن‌ها نوشته شده بود؛ «طلاق توافقی».مرد کارمند یک شرکت خصوصی و زن کارمند بانک بود. آشنایی آن‌ها به چند ماه پیش باز می‌گشت. آن روز گرم تابستانی،اصغر کیف پولش را در خیابان گم کرده بود که عصر‌‌ همان روز با تماس یک زن سر قرار رفت و آن را پس گرفت. آن زن ملیحه بود و گر چه امانتداری امری ذاتی در شغلش به شمار می‌آمد، اما عزت نفسش اجازه مژدگانی گرفتن نمی‌داد، با این حال مرد جوان به او ابراز علاقه کرد و جرقه یک رابطه عاشقانه میان آن‌ها زده شد.در روزهای بعد چند تماس تلفنی بین آن‌ها برقرار شد. آنگاه که ملیحه با پیشنهاد ازدواج روبه‌رو شد، موضوع طلاق از همسر اول را پیش کشید و گفت: «فکرمی کنم ازدواجمان سرانجام خوبی نداشته باشد.» او ترجیح می‌داد با مردی کوچک‌تر از خودش ازدواج نکند. در مقابل اصغر جوانی احساساتی بود که به هر بهانه‌ای گل و انواع هدیه را برای ملیحه می‌خرید تا اینکه توانست دل او را به دست آورد. نخستین مانع ازدواج آن‌ها مخالفت خانواده اصغر بود که به پسرشان تاکید کرده بودند دور ملیحه را خط بکشد. از سوی دیگر خانواده زن جوان هم با این وصلت مخالف بودند و به دخترشان توصیه می‌کردند در ازدواج دومش محتاط‌‌تر باشد.یک ماه بعد اصغر و ملیحه تصمیم گرفتند پنهان از دو خانواده به دفترخانه بروند و در تنهایی خودشان عقد کنند.زوج جوان تصور می‌کردند خانواده‌ها را در مقابل عمل انجام شده قرار می‌دهند تا با ازدواج آن‌ها کنار بیایند. اما این تصور در‌‌ همان روز اول از بین رفت چراکه ملیحه با توهین‌های مادر شوهرش روبه‌رو شد و دعوای مفصلی بین آن‌ها رخ داد. در این میان اصغر تنها به معذرت خواهی از طرف مادرش اکتفا کرد و نتوانست کار دیگری انجام دهد. نخستین اختلاف جدی عروس و داماد از همانجا شروع شد تا اینکه اصغر قهر کرد و به خانه مادرش رفت. دعوا و اختلاف آن‌ها در روزهای بعد نیز ادامه پیدا کرد. اما ملیحه طوری رفتار کرد که خانواده‌اش بویی از ازدواج یا اختلاف او با همسر و مادرشوهرش نبرند.در آن صبح سردِ واپسین روز پاییز راهروی مجتمع قضایی دادگاه خانواده – ونک – چندان شلوغ نبود، اما زن و شوهرهایی برای پیگیری پرونده‌های خود حضور داشتند. دراین میان ملیحه تصمیم گرفته بود هر طور شده از شوهرش طلاق بگیرد و تا خانواده‌اش از ازدواجشان خبردار نشده‌اند به ماجرا پایان دهد، چراکه ملیحه فکرش راهم نمی‌کرد اصغر به مادرش وابستگی زیادی داشته باشد. در‌‌ همان لحظات انتظار پشت اتاق دادگاه، اصغر هم تصمیم گرفته بود هرگز کاری نکند که بین مادر و همسرش ناچار به انتخاب یکی از آن‌ها شود. از اینکه می‌دید همسرش زودرنج است و موقع بحث نمی‌تواند خودش را کنترل کند، عصبانی بود. از اینکه می‌دید انتظارات و آرزو‌هایش با واقعیت‌های زندگی جور درنمی آید، غصه می‌خورد و بشدت از خودش دلخور بود.زن و مرد وقتی در برابر قاضی دادگاه ایستادند درباره مشکلات و اختلافاتشان حرف زدند و توضیح دادند که درک متقابل نسبت به هم ندارند. ملیحه همه حق و حقوقش را بخشید و اصغر هم هدایایی را که داده بود پس نگرفت. بعد از دقایقی قاضی دادگاه نامه مشاور و گواهی باردار نبودن زن را از آن‌ها گرفت و پایان جلسه را اعلام کرد. برای ملیحه این پایان تلخ بهتر از تلخی بی‌پایان بود. او قبل از آنکه از اتاق خارج شود از قاضی پرسید: «می‌شود کاری کنید که اسم همسر دومم از شناسنامه‌ام پاک شود؟» و قاضی به او جواب داد: «متأسفانه، طبق قانون چنین کاری فقط درباره دخترانی که قبل از آغاز زندگی مشترک طلاق بگیرند امکان پذیر است…» بعد هم ملیحه سرش را پایین انداخت و به راهرو که قدم گذاشت در جهت مخالف اصغر به راه افتاد و رفت.
۴ دی ۱۳۹۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: گیل نگاه]
[مشاهده در: www.gilnegah.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن