تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817362431
اعتراف به اقدام زشت و وحشتناک با زن شوهردار / ساغر بدکاره شده بود
واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
اعتراف به اقدام زشت و وحشتناک با زن شوهردار / ساغر بدکاره شده بود
روز نو : زن جوان به بهانه خرید از خانه خارج شد و تا فردای آن روز بازنگشت. خانواده اش بسیار نگران شده بودند.
او هیچ‌وقت بدون اطلاع جایی نمی‌رفت و همین موضوع، آنها را نگران می‌کرد. خانواده نگران همه جا را دنبال ساغر گشتند. به دوستان و آشنایان ساغر هم زنگ زدند اما خبری از او نبود. تصمیم گرفتند، موضوع را با پلیس درمیان بگذارند.
ماموران پس از بررسی پرونده، هیچ ردی از زن مفقود به دست نیاوردند. تحقیقات کارآگاهان ادامه داشت که فردی ناشناس با خانواده ساغر تماس گرفت و گفت، آخرین‌بار دخترشان را نزدیک راه‌آهن دیده است. این تماس،سرنخ‌های دیگری را همراه خود آورد. ماموران در جریان تحقیقات دریافتند، ساغر با مرد جوانی رابطه داشته و او را دستگیر کردند.
او پس از انتقال به اداره آگاهی در بازجویی‌های اولیه، منکر ارتکاب به قتل Murder شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: از حدود هشت ماه پیش با ساغر دوست بودم. من به او علاقه‌مند بودم و می‌خواستیم با هم ازدواج کنیم. روز حادثه Incident همراه او به حوالی کردان رفتیم که در آنجا از ساغر خواستگاری کردم اما او گفت همسر و فرزند دارد و در این مدت، این موضوع را از من مخفی کرده بود. با شنیدن این موضوع، انگار یک سطل پر از آب یخ بر سرم خالی کردند.
جا خوردم. باورم نمی‌شد ساغری که من دوستش داشتم، آنقدر بد باشد که با وجود داشتن همسر و فرزند، احساسات مرا هم درگیر خودش بکند. او را دوست داشتم اما یکدفعه با تمام وجود از او بدم آمد. با دست، ضربه محکمی به سرش زدم که سرش محکم به شیشه ماشین برخورد کرد و جان سپرد. ابتدا جسد را حوالی کردان رها کردم اما به‌دلیل این که می‌ترسیدم دستگیر شوم، جسد را به بیابان‌های اطراف کرج بردم و در آنجا به آتش کشیدم.
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]
-
گوناگون
پربازدیدترینها