واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: برای یک دهه «ترس از سرخها» فضای روشنفکری، هنری و سیاسی آمریکا را آنچنان در شرایط انفعالی قرار داده بود که هراس از نقد وضع موجود و ایدهآلیست بودن پویایی، خلاقیت و جسارت اجتماعی را فراوان آسیبپذیر کرده بود.
از اواخر دهه 40 تا اواخر نیمه دوم دهه 50، جوزف مک کارتی و همفکران او در سنا و بدنه سیاسی آمریکا هر نوشته، گفتار، اندیشه و رفتاری را که از نظر آنان اعتباربخش تفکرات ضد سرمایهداری بود هدایت شده از سوی مسکو و بخشی از تبلیغات نظام حاکم در اتحاد جماهیر شوروی برای صدمه زدن به شیوه زیست آمریکایی معرفی میکردند. نزاع ایدئولوژیک در صحنه جهانی در این مقطع تاریخی در اوج خود بود و با توجه به جذابیت روشنفکرانه تفکرات مارکسیستی این ذهنیت در بخشی از نخبگان سیاسی آمریکا وجود داشت که در حیطههای اندیشهورزی و سیاسی این احتمال وجود دارد که افراد دارای سمپاتی ارزشی به مهرههای شوروی تبدیل شوند و امنیت ملی آمریکا را تهدید کنند. اقتدار ارزشی و تئوریک کمونیسم بستر بسیار مساعدی را برای شکلگیری حربهای در قواره «ترس از سرخها» برای هدفهای سیاسی بهوجود آورده بود. آمریکا امروزه در قد و قامتی است که هیچگونه تهدید ایدئولوژیک را از سوی مسکو حتی به مخیله خود نیز راه نمیدهد. از دیدگاه اقتصادی نیز روسیه در قواره یک کشور جهان سومی جلوه میکند که منبع اصلی درآمدش همانا فروش مواد خام بویژه نفت و گاز است. در زمینه نظامی نیز روسها نزدیک به یکصد میلیارد دلار بودجه نظامی در برابر بیش از 600 میلیارد بودجه نظامی آمریکا را در اختیار دارند.شاید بتوان گفت روسها تنها در زمینه نظامی است که ظرفیت رویارویی با آمریکا را داشته باشند ؛ هرچند تجارت دوران پسا جنگ سرد بوضوح روشن میسازد مسکو کمترین حرکتی را در این زمینه داشته است که بخواهد برای مثال منافع کلیدی آمریکا را به چالش بکشد.در حالی که روسیه بیشتر کوشش کرده خلأهای برآمده از ناکارآمدی سیاست خارجی آمریکا را پرکند. با وقوف به این واقعیات است که اوج گرفتن «ترس از پوتین» در صحنه داخلی آمریکا بشدت یادآور «دوران ترس از سرخها» در دهه 1947 تا 1957 است، باید گفت هر چند برخلاف دوران جنگ سرد که ترس آمریکا ناشی از ارزیابی ظرفیتهای شوروی بود، ترس کنونی بیش از هر چیز برآمده از فقر تئوریک در قلمرو سیاست خارجی و گسل سیاسی بین صاحبان قدرت در واشنگتن و طبقه متوسط در خطر از دست دادن جایگاه خود است. ترس از سرخها را جمهوریخواهان به صحنه آوردند و حال سوی دیگر طیف سیاسی دموکراتها ترس از پوتین را بهعنوان یک حربه سیاسی مطلوب یافتهاند. یکی از دو نقطه عطف سیاست خارجی آمریکا در عصر اوباما استراتژی باز تنظیم روابط با روسیه بود که وزارت خارجه به رهبری هیلاری کلینتون آن را سرلوحه برنامههای خود قرار داده بود؛ اما با توجه به این که طراحان این استراتژی هیچگاه توجهی به دغدغه اصلی روسیه یعنی عملکرد ناتو نداشتند نتیجهای جز شکست به همراه نداشت. در طول انتخابات سال 2016 بسیاری از نامههای الکترونیک کمیته ملی حزب دموکرات لو رفت. در این نامهها نشان داده میشد که رهبران حزبی همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا برنی سندرز موفق نشود، یا در نامههای الکترونیک مجموعه انتخاباتی هیلاری کلینتون نشان داده میشد تا چه حد نامزد حزب فاقد صداقت بوده و در عوض دارای روابط نزدیک با مجموعههای وال استریت است. همچنین نامههای دیگر نشان میداد در دوران وزارت خارجه خانم کلینتون در قبال پرداخت به بنیاد کلینتون بسیاری از صاحبان قدرت در صحنه سیاست جهانی توانسته بودند گوش شنوایی برای خواستهای خود در وزارت خارجه بهدست آورند. حال بازنده انتخابات و متحدان او این ادعا را مطرح میکنند که لو رفتن این اطلاعات بهمنظور حمله سایبری به دستور ولادیمیر پوتین بوده که خواسته با این کار خود انتخابات آمریکا را دستکاری کند. پوتین قصد داشته شکست هیلاری کلینتون را که از زمان وزارت خارجه نسبت به او بیاعتماد بود، تسهیل کرده و درعوض پیروزی «سگ کوچک» خود دونالد جان ترامپ را ممکن کند. ترس از سرخها بازتاب وجاهت ارزشی کمونیسم در دوران اوج آن بود اما ترس از پوتین کمترین توجیه عقلانی و اعتبار ارزشی را با خود دارد. دکتر حسین دهشیار استاد دانشگاه علامه طباطبایی
چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت 01:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]