واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
خاطره ای از حجت السلام زائری ؛
بابلیسی که با فروش کتب فقهی خریداری شد+عکس ...اين قدر يادم هست كه پول كتابها را بي معطلي به يك بوتيك كوچك و ساده رساندم كه آن روزها براي من آخر همه مراكز خريد و مال هاي رنگارنگي بود كه بعدها ديدم.
به گزارش فرهنگ نیوز،از مرد جوان كه تازه مشتري اش شده بودم و گاه با شرم و حيا جورابي يا گل سري از او مي خريدم خواستم تا هديه اي ويژه و متفاوت و گران به من پيشنهاد كند.پيشنهاد آن روز فروشنده جوان يك بابليس بود كه فكر مي كنم با يك روسري يا يكي دو قطعه ديگر كادوي متفاوت من به همسرم شد و بسيار هم شاد و خوشحالش كرد.البته همسرم وقتي بيشتر اين هديه را گرامي داشت كه به طور اتفاقي - يادم نيست چه طور - ماجراي فروش كتابها از دهانم پريد و او كه تعلق خاطر من به كتاب را مي دانست و هميشه كتابهايم را هووي خود مي ديد ديگر اين هديه كوچك و ناچيز را كنار نگذاشت.اين روزها كه در آشفتگي اثاث كشي و جابه جايي خانه ( فكر كنم براي هجدهمين بار طي بيست و چهار پنج سال !) چشمم به اين بابليس كهنه و رنگ و رو رفته افتاد و ديدم همسرم هنوز آن را مثل يك چيز قيمتي و عزيز نگهداشته ، ناگهان موجي از خاطره هاي قديمي در خاطر و خيالم جريان يافت.خاطره ها عجيبند و قدرت شگفتي دارند. قدرت خاطره ها را دست كم نگيريد و يادتان باشد همين امروز داريد با هر نگاه ، با هر لبخند ، با هر مهرباني و هديه خاطره اي مي سازيد كه بيست و پنج سال بعد همچنان قدرتمند در زندگي شما و اطرافيانتان حضور خواهد داشت.شايد اگر آن دوره مستمسك عروه هنوز در كتابخانه من بود فوقش چند بار به آن مراجعه مي كردم يا از ديدن و داشتنش به وجد مي آمدم ، اما اين بابليس كهنه ... خدا مي داند تا حالا توي اين همه سال چند بار زندگي مرا نجات داده !
الآن كه بعد از مدتها ديدمش به ياد مي آورم كه بارها ديدنش به همسرم انگيزه و اميد داده است ! هر بار كه مثل هر مرد و زني دعوا كرده ايم ، هر بار كه در فراز و نشيب زندگي به صخره نااميدي و ديوار ناكامي خورده ايم ، هر بار كه ناشيگري و ناداني من باعث شده كه همسرم غمگين بشود و خود را در بن بست ببيند ... ناگهان خاطره اي مثل همين انتخاب من بين كتابهاي عزيز وهديه سالروز تولد و يادگاري عزيزي مثل اين بابليس كهنه جلوي چشمش قرار گرفته و قوي تر از هر داروي مسكّن و درمان مؤثري او را براي ايستادن و تحمل كردن و همراهي و زندگي با من نگهداشته است!از من مي پرسيد آيا از اين انتخاب و اين معامله پشيمان نيستم ؟ مي گويم: هرگز ! امروز هم اگر بيست و پنج سال به عقب برگردم باز هم براي خريدن اين كادوي ساده كتابهايم را مي فروشم ! هر چند يواشكي پيش شما اعتراف مي كنم كه هنوز هم بعد از اين همه سال اگر جايي در كتابخانه يا مدرسه اي يك دوره مستمسك عروه چاپ بيروت ببينم دور و برم را نگاه مي كنم و اگر كسي نباشد يواشكي به عطف و جلد و صفحاتش نگاهي دزدكي مي اندازم ، شايد همان دوره اي باشد كه يك روز بعد ازظهر پاييزي به سينه ام چسبيده بود و به سختي از خودم جدايش كردم تا در مقابلش چند اسكناس مچاله شده بگيرم و بتوانم بروم براي تولد همسرم كادو بخرم !
95/9/29 - 11:52 - 2016-12-19 11:52:14
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]