تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832188919




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرنوشت شورای پنجم - پایگاه خبری تحلیلی نواندیش بصیر


واضح آرشیو وب فارسی:نواندیش بصیر: نایب رئیس شورای اسلامی شهر تهران تاکید کرد: باید سعی کنیم انتخابات دوره آتی بر مبنای عقلانیت و مصالح ملی و آن چه تکلیف است، پیش رود. نه این که این گونه باشد که چون ما از آقای فلانی بدمان می آید می رویم به فلانی روی می آوریم.به گزارش پایگاه خبری شهر تهران، سردار مرتضی طلایی با حضور در برنامه دستخط به سوالات مجری این برنامه تلویزیونی درباره وقایع کوی دانشگاه در سال ۸۲ و همچنین حقوق های نجومی و املاک نجومی پاسخ داد. متن کامل این گفتگو به شرح زیر است: در این برنامه سعی می کنیم از مسائل روز شروع کنیم. یکی از دغدغه ها و ناراحتی های مردم تهران در اواخر پائیز و اوایل زمستان آلودگی هوا است. از شما اظهار نظری خواندم که گفتید تا زمانی که فرهنگ استفاده از حمل ونقل عمومی حل نشود و برای مردم فرهنگ نشود، نه قضیه ترافیک حل می شود و نه آلودگی هوا حل خواهد شد. آقای طلائی ما حمل ونقل عمومی خوبی هم نداریم. اگر با همان فضایی که بخشی را شما اشاره کردید، بخواهم یک بار دیگر دیدگاه خود را عرض کنم، ما امروز باید هزینه انباشت ناکارآمدی ها و بی توجهی به قوانین، عدم اجرای قوانین، روزمرگی در اداره جامعه و مدیریت اجرایی را پرداخت کنیم. بدون شک فردا هم همانند امروز اگر این روال ادامه داشته باشد دیگران باید هزینه ها را پرداخت کنند. خیال همه را راحت کردید. در جایی عرض کردم از نگاه بنده ما یک مشکل بیشتر در کشور نداریم، آن هم بحران مدیریت است. ما قانون برای بحث آلودگی هوا داریم. ما برای حوزه حمل ونقل و ترافیک قانون داریم. قانون هایی از سال های قبل داریم. برای دیروز و امروز هم نیست که چه اتفاقاتی باید برای کدام بخش ها انجام بشود تا ما شاهد چنین روزی نباشیم. متاسفانه به صراحت عرض کنم، دولت های محترم به دلایل گوناگون- کاری به این دولت و دولت قبل و دولت های قبل و قبل ندارد- موضوع در اولویت نبوده است. از نگاه خودشان مسئله از نگاه اول برخوردار نبوده است ولی به یک نوعی دیگر یک نوع چندگانگی در مدیریت کشور وجود دارد. گویی مدیریت شهری یک جزیره مستقل از دولت به فرض مثال دیده شود یا دولت مجموعه مستقل از مدیریت شهری دیده می شود و این عوامل در کنار یکدیگر وضع امروز را برای ما ایجاد کرده است که نه در تهران بلکه در بسیاری از کلان شهرها و شهرهای بزرگ ما وضعیت بسیار بد و نابه سامان و غیرقابل قبول را در وضعیت هوا داریم. فقط باید بنشینیم و نگاه کنیم باران و برفی بیاید؟ علت را بدانیم که اگر بخواهیم وضع موجود اصلاح بشود دو گزینه را باید برای شهر تهران انتخاب کنیم. گزینه اول شهر تهران نیازمند یک مدیریت یکپارچه دارد. این مجمع الجزایری که در تهران وجود دارد و هر دستگاهی به سمت وسوی خود می کشاند نتیجه اش این وضعی است که الان مشاهده می کنید. با فرضِ بودن منابع هم مشکل داریم. لایحه مدیریت یکپارچه را دادند دولت بالاخره؟ خیر. البته از قانون برنامه سوم یک مصوبه ای را مجلس گذراند که ۲۴، ۲۵ ماموریت را از دولت جدا کنند و به مدیریت شهری بدهند و یک فرآیندی را طی کنند تا برسد. اما متأسفانه همان هم اجرا نشد. می خواهم عرض کنم که گره مشکلات تهران در گرو داشتن مدیریت یکپارچه شهری است. یک و دوم وجود دولت در تهران باید هزینه هایش پرداخت شود. میزان بدهی که دولت به شهرداری ها دارد-برای ادوار گذشته و کاری به این دوره و دوره های قبل ندارد. این بدهی چه میزان است؟ الان ۱۰-۱۳ هزار میلیارد می گویند و حتی تا ۱۴ هزار میلیارد هم برآورد شده است. فرض کنید نصف این بدهی داده شود. چه اتفاقی رخ می دهد؟ به هر حال با این میزان می توان حمل ونقل ریلی خود را که در حال حاضر ۱۷۰ کیلومتر است، ۱۰۰ کیلومتر هم تا سال آینده اضافه کنیم. ما به چیزی حدود هزار کیلومتر مترو در تهران نیازمندیم. اگر بخواهیم به آن سطح از استاندارد برسیم که مردم مشکلی نداشته باشند. تازه این زیرزمین است. روی زمین باید به تعداد ایستگاه ها سامانه های حمل ونقل عمومی از مترو به ایستگاه های بعد برای توزیع جمعیت داشته باشیم. الان هم نداریم. الان به جزء یک تعدادی از ایستگاه ها، خیلی از ایستگاه ها پایانه های حمل ونقل زمینی را از ایستگاه های مترو به ایستگاه های دیگر ندارد. در کنار همه اینها از نگاه بنده، یک حلقه مفقوده در تمام اقداماتی که در کشور انجام می دهیم را به آن اضافه کنید، آن هم این است که ما برای مداخله مردم، مشارکت مردم و درگیر کردن مردم برای حل مشکلات باید یک برنامه داشته باشیم که نداریم. مدیریت اجرایی کشور یک مدیریت بسته، درون گرا و تمرکزگرایی هستیم که دوست داریم همه چیز در انحصار خودمان باشد. حتی خودمان در شورای شهر و حتی در شهرداری. اینها خوب است اما نمی گوییم کشورهای پیشرفته اما کشوری همانند مکزیک که الودگی هوای پایتخت آن به شدت بیداد می کرد، موضوع را حل کرد. ما که در خیلی چیزها جلوتر هستیم و باید این را حل کنیم. من نمی گویم نمی توانیم حل نکنیم. چیز نشدنی نیست. تلخ تر از همه این است که بحث می شود و در نهایت به تیکه های سیاسی می رسد. این خیلی تلخ است. این طیف های سیاسی به مردم چه ارتباطی دارد. مردم مشکل دارند. من گفتم جزیره ای می بینیم. به نوعی در این نگاه جزیره ای نگاه سیاسی ما هم نهفته است. به فرض مثال می گوییم اگر فلان شورا در اختیار ما بود، اگر شهردار در اختیار ما بود و یا برعکس اگر دولت در اختیار ما بود با هم بهتر کار می کردیم. به اظهارات اخیر مسئولان محیط زیست واکنشی نشان داده بودید که ساخت وسازهایی که در تهران صورت گرفته است یکی از دلایل آلودگی تهران است و شما گفته بودید این نوعی فرار به جلو است. واقعا فرار به جلو است؟ چون بعضی می گویند ساخت و ساز به خصوص در غرب تهران جریان هوا را مختل کرده است. این سخن بارها گفته شده است. این که ساخت وسازها و بلندمرتبه سازی های غرب تهران بی تاثیر در وضع موجود نبوده است. اما در حد اظهارنظر افراد بوده است. هنوز هیچ گزارش کارشناسی دریافت نکردیم اگر بر حسب منطق هم این را به عنوان یک نقطه قابل بررسی باید بپذیریم چرا که مسیر غرب به شرق باد تهران است طبیعی است که ساختمان های بلندمرتبه سرعت باد را کاهش می دهد. ولیکن نکته اینجا است که عزیز بزرگواری که این سخنان را می گویند وقتی به اظهارات خود ایشان وقتی بر کرسی صندلی شورای شهر تهران نشسته بودند، شاهد بودم یعنی مواضع آن زمان را دیده و مواضع الان را می بینم، فکر نمی کنم اتفاق خاصی افتاده باشد این که بنده دیروز در مسند رئیس پلیس تهران بودم و امروز در عضو شورای شهر هستم. آیا نگاه بنده به مقوله امنیت اجتماعی و امنیت عمومی مردم باید تغییر کند؟ نباید فرق کند. این سوی میز و آن سوی میز ندارد. این همان ایراداتی است که به ما وارد می شود. همین جاست که ما دچار نوعی دوگانگی می شویم که امروز در این سوی میز یک موضع را داشته باشیم و در آن سوی میز موضع دیگر را داشته باشیم. دوستان را یادم هست و من در دوره قبل شورای شهر تهران حضور داشند و مکرراً در مورد موضوع آلودگی تهران موضع گیری داشتند. تمام هجمه ها هم علیه دولت بود آن زمان. یعنی تمام فلش اظهارنظرات اینها این بود که دولت در انجام وظایف و تعهدات خود نسبت به موضوع محیط زیست و آلودگی هوا قصور کرده است و این وضعیت به وجود آمده است. آن زمان بنزین و خودرو و امثال این را می گفتند. کمتر به یاد دارم این عزیزان اظهارنظر کارشناسی کرده باشند که شهرداری را عاملی برای این وضعیت بدانند. حالا چه اتفاقی افتاده که در دولت نشسته و بگوییم که شهرداری عامل این موضوع بوده از املاک نجومی چه خبر؟ من به چیزی به نام املاک نجومی اعتقاد ندارم. واقعا اعتقاد ندارید؟ خیر. این یکی از همان نوع بده بستان ها یا تقابل های سیاسی بود که متاسفانه در این موضوع به وجود آمد. همان زمان که موضوع مطرح شد به دوستان عرض کردیم که اولاً طرح مسئله به این شکل کار خوبی نیست. چرا که ما خاطره تلخی از ورود شورای شهر تهران به این چنین مباحث جنجالی در مسائل حسابرسی های مالی داشتیم. چند ماهی ما به شدت یک التهابی در فضای جامعه و شورا بود. همان زمان به دوستان عرض کردیم اگر این درست است مجرای قانونی داریم و باید دنبال کنیم. کسی نمی تواند منکر وجود تخلف و رانت خواری و سواستفاده در شهرداری نباشد.  حتماً هست و بنده به عنوان کسی که در جامعه زندگی می کنم. در طیف نزدیک به خودتان هم این ها بود. اعتقاد خودم این است که در شهرداری زمینه های سواستفاده و خلاف و رانت خواری و مسائل مالی و ... وجود دارد. در کنار این چیز دیگری هم گفته بودید که من زیربار نمی روم که بگویند مثلاً اقای قالیباف مفسده اقتصادی دارد. بله. هنوز هم بر این باور هستم. این را جمع کنید یک معنایش این می شود که آقای قالیباف نمی تواند زیرمجموعه خود را جمع کند. نمی تواند؟ نمی تواند به درستی زیرمجموعه اش را اداره کند. یک معنی این می شود که آن هم با مدیریت آقای قالیباف خیلی بعید به نظر می رسد. ما که نمی توانیم برای آقای قالیباف یک مقام عصمت قائل شویم. آقای قالیباف همچون دیگر مدیران است و من که بیشتر از دوستان از نزدیک با ایشان کار کردم این روحیه را در ایشان همواره دیدم که اشتباهات خود را می پذیرد و همواره اعتراف به این داشته است که من هم ممکن است در تصمیم گیری و در اقدام دچار خطا و اشتباه شوم. این خبر توسط برخی از دوستان شورای اسلامی شهر تهران و به طور مشخص یک نفر از اعضای شورای شهر تهران طرح مسئله شد و اخبار به بیرون رفت و در اختیار رسانه ها قرار گرفت. این یک امر خیلی غیرقابل قبول و ناپسندی بود و می توانم بگویم عموم شورا این امر را تقبیح کردند و حتی تا مرحله ای که دوستان پذیرفتند از دوستانی که بابت این نوع انعکاس خبر به آبرو و حیثیت شان در شورای شهر تهران آسیب وارد شده است، عذرخواهی شود. چرا که یک خبر خام بیرون رفت. نکته دوم مسئله این که گزارش آمده است که چنین اتفاقی رخ می دهد. گزارش خام و اولیه است. ما به دوستان عرض کردیم که کشور قانون دارد و مراجع قابل رسیدگی به گزارش دارد. به قوه قضائیه بدهید تارسیدگی کند. اگر شهرداری و آقای قالیباف و به مالتبع آن، از شخص خود آقای قالیباف تا بقیه مدیران شهرداری، اگر کسی تخلفی کرده با او برخورد کنند. اگر در شورا کسی تخلف کرده است با او برخورد کنند مگر اعضای شورا مصونیت از خطا دارند یا اگر خطا کردند نباید مورد مواخذه قرار گیرند؟ به دوستان اولین توصیه این بود، که تک تیم مشترکی از قوه قضائیه، سازمان بازرسی و شورای اسلامی شهر تهران تشکیل دهیم و این گزراش را بررسی کنند و نتایج که مشخص شد همه تمکین کنند. با کمال تاسف با کشاندن موضوع به مسائل سیاسی نتیجه این شد که ضربه هولناکی از نگاه بنده به اعتماد مردم که اصلی ترین سرمایه مدیریت کشور در هر سطحی است، وارد شد. امروز کماکان علی رغم این که قوه قضائیه گزارش را به صراحت داد و بالای ۹۰ و چند درصد از این گزارش را رد کرد و تائید کرد که اینها همه قانونی بوده که انجام گرفته است و به مواردی برخورد کرده است که مورد ایراد قرار گرفته و گفته شده که در اینها در اعمال تخفیفات داده شده در واقع رعایت نشده است و بیش از سقف مجاز تخفیف به افراد داده شده است، چیزی دیگری در گزارش هم نیامد اما هنوز در جامعه مورد سوال هستیم که از املاک نجومی چه خبر شما فکر می کنید با گزارش قوه، من نمی خواهم موضع گیری کنم، به عنوان کسی که با مردم ارتباط دارید افکار عمومی در این موضوع اقناع شدند؟ خیر. من به خود دکتر قالیباف هم یک بار عرض کردم که درست است قوه قضائیه گزارش را رسیدگی کرد و نظر داد اما ما دور از افکار عمومی نیستیم و دور از بدنه مردم نیستیم و در مردم زندگی می کنیم. سر قضیه حقوق های نجومی مردم نظر خود را می گویند و دلخور می شوند و حرف های خود را می زنند، رهبری بیش از دو سه بار تأکید می کنند. و بعد آخر سر در نهایت می گویند نشد مردم اقناع نشدند. سر املاک نجومی هم می گویید ذهن مردم اقناع نشده است. من معتقدم هنوز اقناع نشده است و باید خیلی کار شود. خیلی به اعتماد مردم لطمه می خورد. این که شبکه های اجتماعی اخبار دروغ دارد قابل قبول است، ولیکن از این همه اخباری که می رسد مردم قرار است با این هجمه چه کنند؟ مردم نظام خود را قبول دارند و در بزنگاه ها می آیند و همین الان هم حضور دارند. مدافعان حرم چه کسانی هستند؟ جوانان ما هستند. که در آن سو دفاع می کنند ازمرزهایشان. این دلخوری ها می ماند. مردم ما حساب عملکرد مدیریت و مدیران را از حساب انقلاب و نظام و رهبری جدا می بینند. اگر چه این را هم باید بپذیریم اگر ما نتوانیم کارآمدی دین را و اثبات کارآمدی دین را در جامعه خود با مدیریت خود نشان دهیم آن زمان نمی توان به مردم گفت به مدیریت دینی و انقلابی هم اعتقاد داشته باشید. در جایی گفته بودید شهرداری نیاز به دیوان محاسبات دارد. بله. این درخواست را دادیم. این پیگیری را کردیم. این گفت وگو را داشتیم. کماکان هم بر این باور هستم که برای شهرداری تهران ما باید چند کار انجام دهیم. اول این که کل قانون شهرداری ها را بازنگری کرد. در قانون فعلی شهرداری های ما اگر یک ساختمان را فرض کنید و سه نفر مهندس کارشناسی ارشد مهندسی را بفرستید با رشته شهرسازی و بخواهید تخلفات این ساختمان را خارج کنند. سه مهندس ساختمان با سطح تحصیلات یکسان بر سر یک ساختمان سه گزارش متفاوت می توانند به شما بدهند. اگر بپذیریم که قانون شهرداری ها نیاز به اصلاح دارد به خودی خود وقتی ورود به اصلاح قانون شهرداری ها پیدا کردیم از جمله به جاهایی که برخورد می کنیم یکی مربوط به دیوان محاسبات، یکی مربوط به حوزه خود شوراها است که شورهای ما از دو بخش در حال حاضر ناکارآمد هستند. یک در امر نظارت شوراها ناکارآمد هستند و دیگری در امر مطالعات و پژوهش ها در جایی هم گفته بودید شهرداری بهتر است زیر نظر وزارت امور اقتصادی و دارئی باشد تا وزارت کشور. در مورد اقتصاد شهری یک رابطه و نسبتی باید بین مدیریت یکپارچه شهری با سیستم اقتصادی کشور تعریف شود. از این منظر باید راهکار پیدا کرد. اگر قرار بر این باشد که شهرداری ها بخواهند با رویه فعلی که فقط باید پول از جیب مردم درآرند و هزینه اداره شهر را استقرار دستگاه های دولتی در شهر کنند پس چه بهتر شهرداری ها پیوست دولتی شوند، حداقل دولت بگوید برای اداره شهر باید پول بدهم. این سزاوار نیست که از جیب مردم پول دربیاوریم و بدهیم برای هزینه استقرار هزینه های دولتی و هزینه های آنها در شهر تهران در جایی هم اظهارنظر داشتید که اگر مدیریت شورای شهر خوب عمل نمی کرد سرنوشت شورای شهر چهارم همانند شورای شهر اول می شد. منحل می شد. واقعاً اوضاع این اندازه خراب است؟ چند صحنه در شورای شهر در سه سال گذشته رخ داد. این صحنه ها یادآور صحنه های تلخ شورای اول بود که تو گویی مجدداً یک تفکری یا شیوه و رفتار و عملی در شورای شهر رخ می دهد که زمینه های رسیدن شورای شهر به بن بست و در نتیجه انحلال شورا و منحل کردن شورا را به همراه داشته باشد. به همین دلیل بنده روی این موضوع حساسیت داشتم الان هم همین رویه است؟ اخیراً بعد از این مباحثی که مطرح شد، حتی همین امروز هم توصیه دوستان عموماً این است که چند ماه باقیمانده را دست به دست هم دهیم و سعی کنیم افکار عمومی را از خود نرنجانیم. من فکر می کنم مردم با دیدن این صحبت ها و شنیدن این اظهارنظرات از ماها فارغ از نگاه های سیاسی قضاوت خوبی نخواهند کرد. با آقای چمران در مدیریت اختلافی دارید؟ اختلاف در شیوه مدیریتی بله داریم. مثال عرض کنم. اگر بخواهم در اداره جلسات عرض کنم بنده معتقد به رعایت مهر آئین نامه هستم. معتقدم آئین نامه تعریف کرده است که بایستیم و مهر آئین نامه عمل کنیم. آقای چمران به دلیل وجاهت و به دلیل آن چهره ای که در جامعه دارند، بیشتر در عین حال که می خواهند آئین نامه را اجرا کنند یک نگاه پدرانه و یک نگاه کدخدامنشانه هم می خواهند اعمال کنند. من جزو کسانی هستم که می گویم نگاه پدرانه باید در جای خود باشد و اجرای آئین نامه برای اداره جلسه باید در جای خود باشد. فکر می کنید سرنوشت شورای پنجم همانند مجلس دهم شود؟ باید بیشتر با مردم صحبت کرد و مردم را بیشتر در جریان مسائل قرار داد. نباید اجازه داد جامعه به سمت دوقطبی کشاندن پیش رود که در نتیجه مردم بر اساس لج کسی به نفع دیگری حرکت کنند. باید سعی کنیم انتخابات دوره آتی بر مبنای عقلانیت و مصالح ملی و آن چه تکلیف است، پیش رود. نه این که این گونه باشد که چون ما از آقای فلانی بدمان می آید می رویم به فلانی روی می آوریم. حقوق شورای شهری ها چه میزان است؟ میانگین ۶-۵ میلیون است. رابطه آقای مرتضی طلائی با محمد باقر قالیباف الان چگونه است؟ خوب است. همانند رابطه قبل در ناجا است؟ ما با آقای قالیباف یک رابطه رفاقت داریم که مبتنی بر سابقه قبلی که در سپاه و نیروی انتظامی است. دوست دارید از اینجا وارد موضوع دیگری شوم که شاید برای افکار عمومی بد نباشد. می خواهید توضیح دهم. فقط اگر ممکن است سریع تر بفرمایید شاید افکار عمومی چنین تلقی داشتند که بنده به خواست آقای قالیباف به شورای شهر آمدم. بنده به صراحت عرض می کنم من نه بنای آمدن به شورای شهر را داشتم و نه قصدی داشتم که در انتخاباتی شرکت کنم. آن چه که نگاه بنده بود ادامه خدمت در لباس مقدس پلیس بود. اما شرایط در مجموعه سازمانی که در آن خدمت می کردم، با تغییر و تحولی که در ساختار فرماندهی به وجود آمد، به گونه ای شد که مسیر حرکت من را به سمتی آورد که الان در آن قرار دارم. این یک نکته که آقای قالیباف در آمدن من به شورای شهر هیچ نقشی نداشتند. حاج خانم با ما صحبت نکردند. بچه ها تلاش کردند خانم ما علاقه ندارند در رسانه دیده شوند. به همین دلیل در طول سال هایی که بنده خدمت می کردم، هیچ کجایی گفت وگوی تلویزیونی انجام ندادند. چند باری تلفنی صحبت کردند. دخترخانم و نوه شما ببینید برای شما چه نوشتند. دخترم نوشته است: پدر عزیز و مهربانم تنها چیزی که به قلم و زبانم برای تو جاری می شود این است که زندگی کردن را مدیون تو هستم و دوستت دارم. نوه ما هم غزاله خانم نوشتند: پدربزرگ عزیز من همیشه به شما افتخار می کنم و خیلی شما را دوست دارم. خدا ان شاالله ایشان را حفظ کند. چه سالی ازدواج کردید؟ سال ۵۸ بود. قبل از جنگ بود؟ بله. چطور آشنا شدید؟ توسط عمه ما بود. عمه ما خانواده همسرم را به ما معرفی کردند. بر حسب سنت های قدیمی در روضه دیده بودند و از آنجا آشنایی پیدا شد و به مادرمان معرفی کردند. در اصفهان؟ بله. مهریه چه میزان بود؟ الان به ذهنم نیست ولی فکر نمی کنم ۷۰-۶۰ هزار تومان بیشتر باشد. خطبه عقد را چه کسی خواند؟ حضرت آیت الله بزرگ اژه ای و یکی دیگران از آقایان محله به نام آقای باقری خواندند. تفریح دو نفره دارید؟ هر از گاهی اتفاق می افتد. چه در فضاهای داخلی خودمان دوبه دو هستیم. در سلیقه ها، اختلاف نظرات ما الان سه داماد داریم که برای ما موضوعیت دارند. ممکن است نوع نگاه من با ایشان محل گفت وگو قرار گیرد. جاهایی را من قبول ندارم و جاهایی را ایشان قبول ندارند. به هر حال گفت وگو داریم. همین روزهای اخیر باب یک موضوعی با هم مقداری تفاوت نظر داشتیم و این اختلاف نظر مقداری بالا گرفت. بعد هم من کاری داشتم و از منزل رفتم. وقتی از منزل خارج شدم و با خود خلوت کردم دیدم حق با ایشان است. صادقانه بگویم که دو کوزه گل گرفتم و رفتم خانه. جایی که اشتباه کردیم بهتر است دلجویی کنیم. خانواده با فرماندهی نیروی انتظامی راحت تر بودند. در دوره خود برای آنها مشکلات خود را داشت ولی با الان که مقایسه می کنند می گویند آن دوره بهتر بود. برای خودم هم این چنین است. چه سالی جبهه رفتید؟ در فتح المبین مجروح شدید؟ من عملیات فتح المبین مجروح شدم. من با آغاز مسائل کردستان در واقع اعزام شدم به کردستان قومیتی های کردستان؟ قائله های کردستان. بله. برای عملیات فتح المبین از کردستان به جنوب رفتم. در عملیات فتح المبین شرکت کردم و توفیق مجروحیت پیدا کردیم. ۶ ماه بستری مطلق بودم. در فاصله بین رفتن به کردستان و آمدن به جنوب و این دوره به توصیه دوستان از عضویت فعال بسیج به عضویت رسمی سپاه درآمدم. سال ۶۴ فرماندهی سپاه خوانسار شدم. بعد از عملیات کربلای ۴ و ۵. که ۲۵ نفر از بچه های پاسدار سپاه خوانسار یک جا شهید شدند. بنده خودم در عملیات کربلای ۴ و ۵ بودم و بعد از عملیات که رفتم فرمانده سپاه خوانسار شدم. بعد فرمانده سپاه منطقه برخوار و میمه اصفهان شدم. بعد فرمانده سپاه کاشان شدم. تا سال ۷۰. یعنی فاصله ۶۰ تا ۷۰را در این شهرها خدمت کردم. سال ۷۰ با ادغام نیروی انتظامی به واسطه همان تجربه ای که از خدمت در بسیج و ارتباطاتی که با نیروهای کمیته و ژاندارمری و شهربانی در شهرهای مختلف داشتیم. آن زمان آقای سیف اللهی تشریف برده بودند ناجا و مأمور به ناجا شده بودند به توصیه ایشان ما مأمور به نیروی انتظامی شدیم که ۳ ماه در اصفهان کمک کنیم. آن ۳ ماه به ۱۶ سال کشید. سال گذشته در آتش سوزی منزل دچار سوختگی شدید. به چند بیمارستان رفتید و پذیرش نشدید. نه. این اتفاقی که افتاد یک موضوع بود. صبح اول وقت بود. خانم ما هم ما را به بیمارستانی آورد که تخصصی نبود برای سوختگی. ما را ارجاع دادند. آن زمان انتظاری که از آن بیمارستان داشتم این بود که فارغ از ... من که اصلا خودم را هم معرفی نکردم، اما انتظار این بود که بر حسب قوانینی که داریم بیمارستان موظف است بیمار اورژانسی را تحویل گیرد و اقدامات اورژانسی را انجام دهد و بعد به بیمارستان تخصصی منتقل کند. آن کار را آن روز آن بیمارستان انجام نداد. آن زمان من گلایه کردم که ما به عنوان چهره شناخته شده بودیم و این رفتار را با ما می کنید وای به حال مردم! خانم بلادی از دانشجوهای شما نوشتند: هیچگاه فکر نمی کردم به استادم این اندازه افتخار کنم و از این که دانشجو آقای طلائی هستم به خودم ببالم. مدیون ایشان هستم برای چیزهای خیلی ارزشمندی که به من یاد دادند. این که در اوج قدرت متواضع باشم و هیچگاه ایمان خود را در کار خود فراموش نکنم و این که یادم نرود برای چه به این دنیا آمدم. آقای جعفری هم نوشتند: آموختم جامعه شخصاَ من نیستم. مردم و دیگران هم باید مهم باشند. بنده آن است که دغدغه مردم و جامعه را داشته باشد. رابطه شما با دانشجویان چطور است؟ این به اعتقاد بنده توفیق است که مسئولین ما و کسانی که شرایط را دارند برای ارتباط با اقشار مختلف جامعه در سطوح مختلف واقعاَ وقت بگذارند. علی رغم همه گرفتاری هایی که دارم هفته ای یک روز را به تدریس در دانشگاه اختصاص دادم. قبل از این که ادعا کنم برای بچه های جوان خودمان تاثیر داشتم، برای خودم دیدن دیدگاه ها و شنیدن صحبت های نسل جوان امروز و دغدغه های آنها موثر بوده است. خودتان چه رشته ای خواندید؟ کارشناسی من علوم سیاسی و کارشناسی ارشد من برنامه ریزی فرهنگی است. دکترا هم که بین زمین و هوا است و دارم می روم و می آیم رشته جامعه شناسی فرهنگی است. سالگرد ۱۸ تیر بود که شما را به عنوان فرمانده نیروی انتظامی تهران برو بچه های کوی در آغوش گرفتند و با گل و شیرینی ...قصه چه بود؟ یک قصه فراموش نشدنی است. خیلی دوستتان داشتند بعد از خاطره ۱۸ تیر دائم می گویند سردار طلایی. با آمدن ما به تهران آغاز دوره جدیدی از مسائل سیاسی و اجتماعی را در تهران شاهد بودیم که بعد از وقایع سال ۷۸ رخ داده بود. از دانشگاه تربیت مدرس آغاز این حرکت ها شروع شد. من اولین بارم بود که وارد صحنه شدم. باور و اعتقادی داشتم و کماکان هم پایبند هستم. معتقد هستم اگر توفیقی بود برخواسته از آن باور و اعتقاد بود. این در فرهنگ دینی ما زیرساخت ها و زیربناهایش وجود دارد. من روی سقف ماشین رفتم و با دوستان دانشجویی که از دانشگاه تربیت مدرس بیرون امده بودند صحبت کردم. گفتم تا زمانی که پشت درب دانشگاه هستید دانشجو محسوب می شوید و من هم حق ندارم پا به محیط شما بگذارم. داخل دانشگاه هستید و با خودتان هستید اما از درب دانشگاه که بیرون آمدید دیگر دانشجو نیستید بلکه شهروند هستید. من موظف هستم بر حسب قوانین اداره جامعه با شما رفتار کنم. وقتی شما انسداد راه می کنید و تجمع می کنید و اقدامات مغایر با قانون انجام می دهید من موظف هستم بر حسب قانون با شما برخورد کنم. چون می دانم دانشجو هستید و مباحث شما چیست از شما درخواست می کنم داخل دانشگاه صحبت کنید و آنجا برای اولین بار به دوستان عرض کردم دسته گل بیاورند و به دوستان دانشجو بدهیم تا بدانند پلیس به دنبال برخورد نیست. چون تصویری که متاسفانه بعد از وقایع سال ۷۸ از پلیس معرفی کرده بودند یک چهره خشنی نشان دادند که فقط به دنبال برخورد کردن و تنش است. در سال ۷۸ آن بنده خدا که فرمانده نیروی انتظامی بود واقعا مقصر بود؟ خیر. وقتی ما در قاعده اقدامات انتظامی سلسه مراتبی داریم، فرمانده میدان وجود دارد. این فرد بر اساس تشخیص خود باید تصمیم بگیرد و عمل کند. حالا یا درست یا نادرست؟ بله. شاید دوستان ما در آن شرایط چنین تصمیم گرفتند چون ما در آن صحنه نبودیم و نمی توانیم نسبت به آن زمان قضاوت کنیم. شاید در آن صحنه راهی جز این نمی دیدند که برای جمع کردن آن تعداد افراد که نقل است در در کوی دانشگاه بودند و آن روزنامه معروف دستشان بوده است و تجمعات، کاری غیر این انجام دهند که این افراد را به داخل هدایت کنند و این منجر به تنش و درگیری شده است. آن چه می توانم بگویم این است که سال ۷۸ نسبت به پلیس ظلم شد. کماکان هم چنین است که سر پلیس را در عزا و عروسی می برند. در شورای تامین یک مصوبه می گذرانید که پلیس جلوی این تجمع را بگیر. به چه وسیله و اقداماتی باشد، پیامدهای ناشی از برخورد با چه کسی است، همه بلاتکلیف است. یکی از چیزهایی که من با آن روبرو شدم سالگرد ۱۸ تیر بود. من آن زمان خدمت آقای قالیباف رفتم و عرض کردم که اجازه دهید من بروم و برای جمع کردن این موضوع ۱۸ تیر وارد مذاکره شوم به طور مشخص طرف مقابل که قرار بود من با آن مذاکره کنم جریان تحکیم وحدت بودند. آقای قالیباف گفتند اشکال ندارد مذاکره کنید اما در دو سه نکته حق ندارید به قول ما معامله کنید. ممکن است از شما در خواست آزادی زندانیان را داشته باشند به شما ربطی ندارد مسئولیتش با شما نیست نمی پذیرید. دوم این که اینها بخواهند بیایند و سطوح بالای پلیس را با موضوع درگیر کنند، این هم مسئله محلی است تهران بوده و باید تهران جمعش کند. حداکثر کاری هم که مجاز هستید در توافقات انجام دهید این است که در محیط دانشگاه بروید و از بچه های دانشجو بابت آن حوادث دلجویی کنید و موضوع را تمام کنید. من به مجلس فعلی که آن زمان در حال ساخت بود، رفتم. اولین جلسه را با آن دوستان تشکیل دادیم و آنها بحث آزادی زندانیان را و عذرخواهی رسمی پلیس در سطح ملی را مطرح کردند. من از جمع بندی این نتیجه را گرفتم که با این دوستان به توافق نمی رسیم. به قولی این دوستان می خواستند ما را سرگرم بازی های بعدی سازند. لذا خود مستقیم به بدنه دانشجو ورود پیدا کردم. گروه های دیگر دانشجو و زمینه ای را فراهم کردیم که برای اولین بار در سال ۸۰ که آمدم در کوی حضور پیدا کردم و در بین دوستان دانشجو صحبت کردم و در آنجا از بابت برخوردها و اتفاقاتی که صورت گرفته بود از بچه ها عذرخواهی کردم و دلجویی کردم و به صورت مشروح توضیح دادم. سال ۸۰ جریان ملی مذهبی به خیابان انقلاب آمدند و بچه های دانشجو را تحریک کردند که پشت نرده ها بیایند. همان زمان من اولین کاری که در کنار حضور در دانشگاه کردم این بود که ساختار حضور پلیس و سلسله مراتب حضور پلیس را در مسائل اجتماعی تغییر دادم. گفتم افسران ارشد به قول ما خط مقدم به ترتیب بیاید سرباز را که جوان است و بعضا هم خودش دانشجو هم هست از صحنه خارج کردم. افسران را مستقر کردم و گفتم هیچ نیازی به باتوم و دستبند نیست. فقط با لباس پلیس بایستید و به مردم فقط باید احترام بگذارید. تئوری لبخند را در سال ۸۰ به دوستان آموزش دادم. گفتم مقابل افکار عمومی متبسم باشید. هر چه گفتند تبسم کنید و عصبانی هم نشوید. این امر را در ضلح جنوبی خیابان انقلاب انجام دادیم و خودم در ضلع شمالی آمدم و دسته گل معروف دوم را در مقابل تجمع دانشجویان در داخل دانشگاه یک نفر داشت می رفت گفتم دسته گلت را به ما می دهی و بعد آن را پشت نرده های سردر دانشگاه به دانشجویان تقدیم کردم و گفتم پلیس هم مال همین آب و خاک است به این ترتیب ما سال ۸۰ را سپری کردیم و در سال۸۱ در جو بسیار آرام تر سپری کردیم. در سال ۸۲ یک قطعه تاریخی است قصه ۱۸ تیر ۸۲. در سال ۸۲ اتفاقاتی که افتاد عجیب بود. مجلس تحصن کرد. بخشی از دولت و بعضا استانداران استعفا دادند. ۲۰ خرداد دقیقا ۲۰ خرداد غروب بود بچه ها به من گفتند تحرکاتی از کوی شروع شده. گفتیم الان که ۲۰ خرداد است گفتند اخباری که ما داریم حکایت از این می کند که در داخل کوی تحرکاتی است و امشب مجددا قرار است از غذاخوری به سمت پایین بیایند. بلافاصله رفتیم و دیدیم شروع شد. یعنی استارت حوادث سال ۸۲ از ۲۰ خرداد زده شد. من به عنوان کسی که آن زمان فرمانده تهران بزرگ بودم و فرمانده میدان بودم حدفاصله ۲۰ خرداد تا ۲۰ تیر آن چه را که دیدم و در صحنه با آن مواجه بودم اعم از ورود نمایندگانی که با مصونیت نمایندگی به کوی می آمدند و به جای آرام سازی دانشجو را تحریک می کردند، بعضی ها هم فرار کردند و رفتند. از عدم پشتیبانی و حمایت مسئولان و بخش هایی که مسئولیت امنیت را بر عهده داشتند و باید در پشتیبانی از اقدامات پلیس تدبیر و تصمیم سازی می کردند تا ما بتوانیم انجام وظیفه کنیم. واقعا در شرایطی قرار گرفتیم که ناگهان دقت کردیم و دیدیم پلیس یکه و تنها در عرصه کار قرار گرفته و تمام دستگاه های گوناگون که به نوعی باید در این مسیر وظایف خود را انجام دهند کارها روی زمین مانده. ماهواره هم برای اولین بار آنلاین شب که می شد شروع می کرد از کوی شروع به انعکاس خبر می کرد و القای این که مردم بیایید به خیابان و پلیس در کوی خون راه انداخته است. نهایتا یکی از این صحنه ها این بود که بچه های رسانه ای آمدند و همان اول با سروکله خونی بازگشتند و گفتند ما گونه دیگر تصور می کردیم. ما گفتیم واقعیت این است که بنای پلیس برخورد با کسی نیست. امیرآباد یکی از محورهای ما بود. به شما مجوز ورود نمی دادند؟ خیر. نداشتیم. اینها روزهای ۲۰ خرداد است که تازه شروع شده است. نهایتا این اتفاقات افتاد و ما در همین فاصله یک شب سر خیابان امیرآباد بچه های ما کسی را دستگیر کردند که با اسلحه کوچک بود. بعد مشخص شد تئوری پیراهن خونی موضوعی است که باید اتفاق بیفتد. در طراحی ها این گونه بود که ما نیازمند خون هستیم تا این صحنه را داغ سازیم و جلو ببریم. دقیقا همان چیزی بود که به فضل خداوند و تلاش و همت بچه های پلیس تهران که انصافا من بعد از چند سال با تمام وجود به آنها عشق می ورزم و فداکاری آنها را ستایش می کنم که اگر نبود آستانه تحمل این بچه های پلیس که از در و دیوار بر سر اینها سنگ و آتش می بارید و این بچه ها تحمل می کردند شاید به مراتب فاجعه ای بدتر از سال ۷۸ را شاهد بودیم. در نهایتا روشن شد دشمن پروژه براندازی برای نظام تهیه کرده. همه چیز را در کنار هم قرار داده بودند. وقتی شرایط مجلس را می بینیم. وقتی شرایط دولت و شرایط اجتماعی را می بینیم. وقتی ماهواره آنلاین مدیریت می کند و در کنار همه اینها در آن شرایط نشان داد که دشمن دنبال براندازی نظام آمده است و با قصد براندازی نظام موضوع ۱۸ تیر را از ۲۰ خرداد استارت کردند. تقریبا هر شب تا ۲ الی ۳ شب طول خیابان امیرآباد در اختیار این افراد بود و از داخل خوابگاه بیرون می امدند و خیابان را آتش می کشیدند و وضعیت را نابسامان می کردند. ما در طراحی ها وقتی محاسبه می کردیم شرایط را برای این که عمل کنیم مناسب نمی دیدیم. تحلیل و براورد ما این بود که باید عمق این مسئله را فهمید تا برای همیشه حل شود. نهایتا ساعت ۲الی ۳ شب که اینها خسته می شدند، بچه های دانشجو می خوابیدند و این افراد از صحنه خارج می شدند ما به پاکسازی خیابان می آمدیم. همزمان در پاکسازی بچه های شهرداری کمک می کردند من خودم سر کوی می نشستم. تا نماز صبح با این بچه های دانشجو که متفرقه بودند و کسانی بودند که سوال و ابهام داشتند و از دست پلیس دلخور بودند گفت وگو می کردیم. به آنها می گفتم این که شما فکر می گویید نیست، چند شب گذشته ما اینجا هستیم و اگر قرار بود عملیات کنیم برای ما کار ساده ای بود که شما را دستگیر کنیم. این زمان ۲۰ روز طول کشید. روز بیستم به بعد بود که تقریبا ۱۰ تیر ماه می شد. موضوع در سطح شورای امنیت رفت و این بحث ادامه یافت که باید چه کرد. آن زمان وزیر علوم پیشنهادی دادند و تصویب شورای امنیت مصوب کرد که در این شرایط پلیس به داخل کوی ورود پیدا کند تا موضوع را جمع کند. بعد از این که این مصوبه آمد با این حال من آن زمان هم از دکتر قالیباف اجازه گرفتم گفتم این مصوبه هست اما اجازه بدهید که ما با روندی که پیش می رویم مدت کوتاهی فرصت دهید ببینیم که. نظریه ای را دنبال می کنیم و این که فاصله بین پلیس و دانشجو را برداریم. در فاصله ۳، ۴ روز بین ۱۰ تیر تا ۱۵ تیر خود بچه های دانشجو گفتند ما پذیرفتیم که شما علاقه مند و دلسوز ما هستید و بیایید در کوی مستقر شوید. ما با درخواست از بچه های دانشجوی مستقر در کوی مواجه شدیم که پلیس در کوی مستقر شود برای این که انها خود در این فاصله متوجه شدند این حرف هایی که به آنها زده می شود صحت ندارد و یک عده ای از بیرون در شب اینها را تحریک می کنند و به ویژه در حد فاصل ۱۰ تیر به بعد بچه ها از داخل خوابگاه ها پائین نمی امدند. افرادی که از بیرون می امدند یا نفوذی در داخل بودند می امدند خدا شاهده- ما منابع داشتیم و می دانستیم- می آمدند پای خوابگاه ها و فحش ناموس به بچه های دانشجو می دادند که چرا شما پائین نمی آئید و اعتراض کنید. در همین فاصله بود که توانستیم به این هسته مرکزی دست پیدا کنیم و دقیقا شب ۱۹ تیر ماه بود که به یک جمع ۷۰-۶۰ نفری از این عناصر اصلی دست پیدا کردیم. من فکر می کنم دستاورد سال ۸۲ برای دانشجو این شد که چهره دانشجو از این اتهام مبرا شد و چهره پلیس هم از آن اتهامات مبرا شد. آقای طلائی یکباره از نیروی انتظامی کند و بیرون آمد. به اختصار این که ... یعنی خود خواستید یا خواستند؟ خیر. واقعیت امر این است که آقای قالیباف وقتی از ناجا رفتند و فرماندهی بعد که آمدند به من گفتند شما کار خود را انجام دهید و من مشغول خدمت بودم. دوره فرماندهی در مسئولیت ها سه ساله است و یک دوره تمدید می شود و دوره دوم من در حال پرشدن بود. با اتفاقاتی که در عرصه سیاسی کشور رخ داد، در انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاد که این ها هم بی تأثیر نبود در اتفاقی که برای من افتاد، در مقطعی فرمانده محترم ناجا با بنده صحبت کردند و برنامه من را خواستند. منطق ایشان این بود که من با این شناسنامه خدمت در سطوح بالاتر ناجا قرار بگیرم. این حق فرماندهی بود که برای من تصمیم بگیرد. در مجموع فرمایشات ایشان من فهمیدم یا باید برگردم یا برم. به من پیشنهاد شد به پلیس راهبر بروم. من اطاعت کردم و نمی دانم چه اتفاقی افتاد که در یک مقطعی علی رغم این که تا مرحله گردش کار رفتن من به پلیس راهبر آماده شد و برای مراجع ذی صلاح ارسال شد اما ناگهان تصمیم تغییر کرد و پیشنهاد شد من به استان دیگری بروم. من برایم سوال شد که چه اتفاقی افتاد؟ گفت وگو شد و از ما خواسته شد به شورای شهر بروید. دعوت شدید که بروید شورای شهر. این برای کسی که در فرماندهی ساختار تشکیلات نظامی دارد خدمت می کند ارائه این پیشنهاد برای من که بچه انقلاب و پاسدار است و هوشمند هم هست کم و بیش به نظرم می رسید یک نقطه ... درست است که می گفتند نوع نگاه شما در گشت ارشاد متفاوت بوده است؟ اعتقاد من در پلیس این بود و کماکان هم این است که با شیوه های قهری و سلبی نمی توان مسائل اجتماعی و امنیت اجتماعی را حل کرد. آن باید حرف آخر را بزند. ما باید تمام ظرفیت خود را بکار بگیریم. پروسه امنیت اجتماعی از فرآیند تولید و نگهداشت و توسعه یک کار مشترک بین مردم و نهادها و دستگاه های آموزشی و تربیتی و اجرایی و پلیس. این که همه کنار بروند و تنها پلیس نقطه مقابل آسیب های اجتماعی شود نتیجه این چیزی است که نهایتا به عنوان چهره پلیس داشتیم. در این زمینه اختلاف نظر داشتید؟ در ماهواره من معتقد بودم قانونگذار این قانون را وضع کرده است و دوره اش تمام شده، چرا قانونگذار تکلیف ما را مشخص نمی کند؟ چرا قانونگذار پلیس را رودرروی مردم قرار می دهد؟ یک مصوبه ارائه دادند که استفاده از وسائل ماهواره ای ممنوع. چرا قانونگذار برای این موضوع تدبیری نمی کند؟ ممکن است دوباره سردار طلائی در نیروی انتظامی شوید؟ من سرباز این نظام و انقلاب و نوکر مردم هستم. آمادگی دارم در هر لحظه ای تا نفسم می رود و می آید برای انجام خدمت در هر کسوتی ازجمله در کسوت پلیس خدمت کنم. دوست دارید؟ بله. برای طرح ما در برنامه چه کمکی می کنید؟ حقوق یک ماه خود را تقدیم می کنم آخرین باری که مناطق محروم رفتید چه زمانی بود؟ در خود تهران مناطق محروم داریم. هفته قبل بود. می گویند حاشیه های تهران یکی از محروم ترین نقاط است؟ اخیرا در صحن عرض کردم در منطقه یک که شمیرانات است، وقتی به بالا برسید و پشت آن برج های سربه فلک کشیده یک محله به نام امامزاده قاسم وجود دارد که مردم در شرایط خوبی زندگی نمی کنند. در شرق تهران، جنوب تهران، در منطقه اتابک و مینابی ببینید مردم در کوچه های ۷۰ سانتی چطور زندگی می کنند و اگر کسی فوت کند تابوت را نمی توانند در این کوچه ها ببرند و از پشت بام جنازه را بیرون می اورند. در میدان ازادی محله کامپ را ببینید که مردم چگونه زندگی می کنند. بعد از ۳۸ سال باید چنین مناطقی را داشته باشیم؟ نگاه ها متفاوت است. اعتقاد من این است که اگر در مقام شهردار تهران بودم نه به کارهایی که انجام گرفته نمی پرداختم اما در کنار این کارها موضوع بافت فرسوده تهران را در اولویت اول قرار می دادم چون بهترین مردم و کسانی که بهترین خدمات را به این انقلاب و کشور کردند، بار انقلاب روی دوش این مردم بوده است. تمام کوچه های یک متر، ۷۰ سانتی به اسم شهیدی نامگذاری شده است در همین مناطق دارند زندگی می کنند وضعیت آسیب های اجتماعی در تهران ظاهرا وضعیت... گزارشی که از آسیب های اجتماعی دارم به حدی رسیده است که متاسفانه ما امروز شاهد هستیم که رهبر معظم انقلاب شخصا ورود پیدا کردند. این افتخار برای ما نیست. این را نباید برای خود افتخار بدانیم که برای آسیب های اجتماعی رهبری ورود پیدا کردند. این سرشکست مدیران ارشد کشور و مسئولانی است که در انجام وظایف خود قصور و کوتاهی کردند تا کار به جایی برسد امروز رهبری ناچار باشند شخصا ورود یابند. شنیدم در همان جلسه اول وقتی برای جلسه دوم صحبت می شود و یکی از آقایان می گوید یک ماه آینده، رهبری می فرمایند خواب تان می برد؟ و سوال من این است که آیا دستگاه ها- من به عنوان کسی که دارم رصد می کنم عرض می کنم هنوز دغدغه های رهبری مورد توجه جدی قرار نگرفته است- چه میزان از دغدغه های رهبری را که دغدغه های مردم و این جامعه است را حل کردند؟ شورای شهر چه میزان وقت می گذارد؟ از نگاه خودم شورای شهر در بخش مربوط به آسیب ها که معلول ها است کار می کند اما در پیشگیری و علت یابی نه. انصافا شورای شهر و شهرداری بیش از توانش دارد کار می کند. ناتوانی و عدم قدرت تصمیم گیری و عدم مهارت در تصمیم گیری درست و توانمند نبودن برای تصمیم گیری های درست از عواملی است که این وضع را ایجاد کرده است. همه این نیست که بگوییم مسائل اقتصادی باعث شده است. در آسیب های اجتماعی مسائل اقتصادی حرف آخر را می زند. ایکاش مسئولان ما از ماشین خود پیاده می شدند و خود در خیابان با مردمقدم می زدند و ایکاش کمی این محافظ ها را کنار می گذاشتند و خود مستقیم با مردم حرف می زدند تا ببینند مردم چه می گویند. برای ما دست خطی بنویسید. سلام و احترام به حضور شما دوستان زحمتکش و سلام و احترام به خدمت مردم عزیز و فداکار کشورم! صادقانه عرض می کنم که حاضرم جان خود را فدای این مردم عزیز کنم اما برخی از حرف ها در دل ادمی است که دنبال بهانه برای گفتن آنها است، برخی دردودل ها و بعضی صحنه ها و حوادث تلخ و شیرین ناشی از مسئولیت ها، برخی از حرف ها که در دل مردم هست و وقتی در کنارشان قرار می گیری از زبان آنها می شنوید. از ظاهر آنها تلخ و گزنده است ولی واقعیت هایی است که وجود دارد و مردم صادقانه بیان می کنند و این حرف ها چه آنها که در درون خودت است و چه آنهایی که از مردم می شنوید، دلت می خواهد در جایی بیان کنی تا آنهایی که می شنوند بدانند تو هم همچون آنهایی و این مسئولیت ها موجب جدایی و فاصله بین تو و مردم نشده. برنامه دست خط این فرصت را فراهم آورد تا گوشه ای از آن چه در دلم بود و آن چه بعضا زبان حال مردم بود را با مردم در میان گذارم جواد بخشی الموتی


جمعه ، ۲۶آذر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نواندیش بصیر]
[مشاهده در: www.nabteh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن