تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا نا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820497580




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

كاروان شهدا هيچ گاه متوقف نمي‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كاروان شهدا هيچ گاه متوقف نمي‌شود
وقتي كه با خانم بلوري در خصوص همسر شهيدشان به گفت و گو نشستيم، حيفمان آمد فرازي از زندگي سيد علي اصغر را در مجال به دست آمده بازگو نكنيم. ...
نویسنده : مبينا شانلو 


شهيد سيد علي‌اصغر بلوري برادر بزرگ‌تر نيره سادات بلوري همسر شهيد مدافع حرم محمدحسين بشيري است كه بهمن ماه سال 62 در جريان دفاع مقدس به شهادت رسيده است. وقتي كه با خانم بلوري در خصوص همسر شهيدشان به گفت و گو نشستيم، حيفمان آمد فرازي از زندگي سيد علي اصغر را در مجال به دست آمده بازگو نكنيم.
علي‌اصغر متولد چه سالي بود؟ زمينه‌هاي فكري‌اش چه بود كه راهي جبهه شد؟
برادرم علي‌اصغر متولد 1344 بود. فرزند اول خانواده پرجمعيت ما هم بود. ما شش برادر و دو خواهر بوديم. محل زندگي ما ابتدا در يكي از شهرهاي اطراف همدان به نام مريانج بود. اين شهر با توجه به جمعيت 12 هزار نفري توانسته بود بيش از 110 شهيد را تقديم انقلاب اسلامي كند. پدر و عمويم قسمتي از خانه‌مان را وقف حسينيه شاهزاده علي اصغر (ع) كرده بودند و برادرم علي اصغر هم در همين حسينيه در شب 21 ماه مبارك رمضان متولد شده بود. يكي از دلايل نامگذاري‌اش هم به خاطر همين حسينيه بود. مدتي بعد خانواده ما به خاطر اوضاع و احوال سياسي و تهديد ساواك به همدان مهاجرت كردند. ما خانواده‌اي انقلابي داشتيم و علي اصغر در همين خانواده رشد كرد و بعدها عازم جبهه شد.
برادرتان چه سالي به جبهه رفت؟
علي‌اصغر 15 سال بيشتر نداشت كه به جبهه رفته بود. بعد از گذراندن دوره آموزشي ابتدا به سرپل ذهاب مي‌رود و نهايتاً هم كه در عمليات والفجر 5 در چنگوله به شهادت رسيد. برادرم آر پي جي زن بود. گويي كوله‌اش آتش مي‌گيرد و علي اصغر آن را خاموش مي‌كند و بعد از خاموش كردن آن به وسيله دشمن شناسايي مي‌شود. وقتي براي زدن آرپي‌جي بلند مي‌شود، مورد اصابت تير قرار مي‌گيرد و به شهادت مي‌رسد. 26 بهمن ماه سال 1362بود كه خبر شهادتش را يكي از خانم‌هاي پاسدار به مادرم مي‌دهد. خب با توجه به ويژگي‌هاي اخلاقي برادرم تا حدودي براي ما مسجل شده بود كه ايشان به شهادت خواهد رسيد. برادر ديگرم علي اكبر مي‌گفت: با علي اصغر رفته بوديم عكاسي. به من گفت وقتي عكس‌ها آماده شدند و آمدي تحويل بگيري، يكي از آنها را بزرگ كن و براي حجله شهادتم استفاده كن. من با ناراحتي گفتم اين چه حرفي است كه مي‌زني. اما علي‌اصغر با همان متانت هميشگي پاسخ داده بود: اين آخرين مرتبه‌اي است كه من به جبهه اعزام مي‌شوم. همه اين صحبت‌ها خانواده را آماده شنيدن خبر شهادتش كرده بود.
 به نظر شما چه چيزي در وجود برادرتان ايشان را تا مرز شهادت كشاند؟
شاكله اصلي شخصيت علي اصغر در دوران نوجواني از همان روزهاي انقلاب در مسجد و پايگاه و محافل انقلابي شكل گرفته بود. نه تنها علي‌اصغر، بلكه ديگر برادران و اعضاي خانواده هم همين طور بودند. علي‌اصغر با انقلاب قد كشيده بود و هر چه در توان داشت براي آبياري نهال انقلاب هزينه كرد و در نهايت هم براي آن جانش را تقديم كرد. من ايمان دارم كه اگر امروز علي‌اصغر بود همراه و همسنگر همسر شهيد مدافع حرمم مي‌شد. همانطور كه ديگر برادران جانبازم در ليست انتظار رزمندگان مدافع حرم ثبت نام كرده‌اند و منتظر اذن جهاد هستند.
شما همسر يك شهيد مدافع حرم و خواهر يك شهيد دفاع مقدس هستيد، چه نقطه اتصالي بين شهداي آن زمان و شهداي مدافع حرم مي‌بينيد؟
 امروز كه وصيتنامه شهداي انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرم در جبهه مقاومت اسلامي را مرور مي‌كنم تنها نقطه اشتراك آنها را در ولايتمداري‌شان مي‌بينم. رمزي كه جهاد را در هر دوره از زمان برايشان واجب مي‌نمايد. شهدايي كه با اتكا به همين امر رفتند تا امام زمانشان تنها نماند.
وجود يك شهيد به نام سيد علي‌اصغر چقدر در طرز فكر شما و همسرتان تأثيرگذار بود؟
وقتي سر مزار برادر شهيدم، سيد علي‌اصغر بلوري مي‌رفتم به مزار شهداي گمنام هم سر مي‌زدم. در واقع وجود سيد علي‌اصغر هم من و هم محمدحسين را بيشتر با شهدا پيوند داده بود. من در خانواده‌اي ايثارگر پرورش پيدا كرده بودم. سيد علي‌اكبر و سيد قاسم بلوري برادران ديگر هم كه جانباز هستند. اما وجود سيد علي‌اصغر باعث مي‌شد تا عطر و ياد شهدا در خانواده ما جاري باشد. ارادت و علاقه همسرم به شهدا قابل تحسين بود. محمدحسين در قنوت نمازهايش از خدا طلب شهادت مي‌كرد. حال و‌ هواي ايشان در نمازهايش كه از دنيا و تعلقاتش دل كنده بود براي من كه همسرش بودم، ستودني بود. به نظر من محمدحسين در پي سيد علي‌اصغر رفت و اينطور كاروان شهدا هيچ گاه متوقف نمي‌شود.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن