واضح آرشیو وب فارسی:پیام آشنا البرز: پیام آشنا: منصور زند اشاره: خواست و چشم انداز در شهرهای امروزی با توجه به طرح های گوناگونی که برای توسعه در نظر گرفته می شود اهمیتی به سزا دارد چرا که هدفی را مشخص می کند که اگر همه جانبه و جامع نباشد، شهر مسیر تعالی و ترقی را نخواهد پیمود. در شماره های پیشین مولفه های اصلی که خواست و چشم انداز شهری را شامل می شود برشمردیم و این بار با دیدی موشکافانه تر به بررسی آن در فضاهای شهری خواهیم پرداخت. اگر جامعه به نیازهای خود اهمیت بیشتری بدهد، ساختار و ساز وکارهای شهری، تعامل ها و ارتباط های اجتماعیِ مردم، و نیز بسترِ کالبدی اجتماعیِ تعامل ها برای پاسخ به آن نیازها شکل خواهد گرفت. و همه ی این ها در ریختِ شهر و قواعد و شمایلِ ریختاریِ آن به نحوی روشن بازتاب می یابد. از سوی دیگر، اهمیت دادن به هر خواست، هم بر ریخت و هم بر ساختِ شهر بازتاب خواهد یافت. با این تفاوت که شهرِ مبتنی بر خواستِ مهم، قواعدِ ساختاری به مراتب روشن تر و ترکیب های ریختی پیچیده تری دارد. زیرا تاثیرِ خواست بر ریختِ شهر، به سادگیِ تاثیرِ نیاز بر آن نیست. تاثیرِ خواست از مجرای تصویرهای ذهنیِ ناهم گون می گذرد. شهرِ مدنی شده ی مبتنی بر خواست، ساختارِ بسیار ساده و ریختارِ پیچیده دارد. و شهرِ بومه ایِ مبتنی بر نیاز، از ساختارِ بسیار پیچیده و ریختارِ ساده برخوردار است. تاثیرِ نیاز بر چهره ی شهر بسیار ساده ، فوری و همگن است. احتیاج های زیست پایه (نیازها)، به دلیلِ روزمره و عینی بودنشان، الگوهای ریختاریِ ساده و الگوهای ساختاریِ کم وبیش مشابه اما پیچیده ای را در تمامِ دنیا نشان می دهند. تا آن جا که چهره ی شهرهای نیاز، تقریبا فقط از عواملِ جغرافیایی و یا معیشتی تاثیر می پذیرند. فضای خواست را اراده ی معطوف به اختیارِ انسان می سازد، و فضای نیاز خودبه خود ساخته می شود. فضای مدنی شده را اراده ی فردی انسان می سازد، و فضای بومه ای را اختیاری که یکتاسامان به گونه ی انسان داده، شکل می دهد. می بینید که اختیار مربوط به گونه ی مشترکِ انسانی است، و اراده مربوط به هر انسانِ منفرد. جالب آن که در این معادله، اراده ی فردی به شخصیتِ اجتماعیِ انسان ها، و اختیارِ جمعی نیز به شخصیتِ فردیِ گونه ی انسانی مربوط می شود. گرچه در شرایطِ مختلفِ جغرافیایی و معیشتی زیرگونه هایی انسانی پدیدار می شوند، و هیچ تعامل و یا اجتماعِ انسانی از هردو وجهِ خواست و نیاز تهی نیست، اما غالبا، در هر جایی و در هر زمانی و برای هر تعاملی، کفه ی ترازو به سودِ یکی از این دو سنگین تر می شود. یک اجتماعِ انسانیِ اولیه و ساده، به طورِ معمول تعامل هایی با معادله ی نیاز- نیاز برقرار می کند. تقریبا همه ی تعامل های اجتماعیِ یک سامانِ ابتدایی در درونِ یک دایره ی بسته و محدود انجام می پذیرد. و تمامیِ فضاها، ارتباط ها و سازوکارهای اجتماعیِ آن نیز بر همان اساس شکل می گیرد. سپس به همان میزان که اتکا بر اراده های فردی و خردگرایی افزایش پیدا می کند، روشنایی و دقتِ قواعد نیز فزونی می یابد. در حریم های یکتاسامانی ناب، که از اتکا بر اراده های فردی خبری نیست، قاعده ها نیز بسیار مشروط، ضمنی، ناروشن ولیکن محکم اند. در واقع شبکه ای از انبوهِ قاعده های درهم تنیده و مشروط به هم برای دست یابی به فقط یک نیازِ ساده عمل می کند. ولی در سامان های متکی بر اراده های فردی، قاعده ها به سادگی و روشنی می گرایند. و حتا سامان از خویش و از نظمِ خویش آسیب می بیند. تلفیقِ فضای نیاز با اندکی خواست، و برعکس، آن ها را تلطیف می کند. فضای نیاز (دسترسی)، با اندکی خواست (یک اثرِ هنری) درآمیخته و موجبِ تلطیفِ تعامل های اجتماعیِ مخاطبانِ خود شده است. ممکن است که گاهی با تشخیصِ ردِپای خواست در فضا، آن را محلِ تعاملِ شخصیت های اجتماعی بدانیم. و گاهی با بالا رفتنِ مقیاسِ نیاز (مثلِ شریانی بودنِ این خیابان) ممکن است آن را به اشتباه، فضای تعاملِ خواست تشخیص دهیم. اما سوآلِ اساسی این است: سازندگانِ فضا آن را برای نیازِ جامعه ی خود ساخته اند و یا تامینِ خواستِ دیگران؟ ویژگی دیگرِ فضای تعاملِ خواست، و تفاوتِ آن با نیاز این است که فضای خواست شرط می گذارد. ابتدا باید ثبات، پایداری و امنیتِ مخاطبانِ فضا تامین شود و سپس تعاملِ خواست آغاز شده و به جریان افتد. مخاطب نمی تواند خود ثباتِ فضای خواست را تامین کند. باید سامان این کار را انجام دهد. گرچه گویندگانِ باتجربه در سامان های هوش مند می دانند که با اندکی درآمیختنِ تعامل های نیاز در فضای تعاملیِ خواست، و اندکی دوری جستن از اراده ی فردی، می توانند از ثباتِ غیرِسامانی هم بهره مند شوند. هرچه خواست ذهنی تر باشد به همان اندازه، خطِ فاصلِ روشنی میانِ مخاطبِ فضا و سامانِ به وجودآورنده ی آن پدیدار می شود. در ذهنی ترین و پیچیده ترین تعامل های خواست، فضای تعاملی تقریبا به طورِ کامل از بافتِ پیرامونیِ خود و از کلّیتِ شهر متمایز می-شود. فضای نیاز کاملا وارونه عمل می کند. به این معنا که ابتدا تعاملِ نیاز در فضایی آغاز می شود و به جریان می افتد، و سپس پایداری و امنیتِ آن تامین می شود. فضای نیاز خود، ثباتِ خود را تامین می نماید. این گویندگان هستند که ثبات و پایداریِ فضای نیاز را برمی آورند، سامان دخالتِ چندانی در این مهم ندارد. البته فضای نیاز هم مشروط است. شرطی که فضای تعاملِ نیاز می گذارد، تنها این است که آیا آن قدر کاربردی هست که بتواند به سادگی نیازهای مخاطبان را برآورَد؟ اگر فضا تنها ظرفیت و توان مندیِ تامین و برآوردنِ نیازهای مخاطبانش را داشته باشد، مخاطبان که خود گویندگان هستند، هم نیاز را عرضه می کند، و هم به فضا ثباتِ لازم را می بخشند. ویژگی مهمِ فضای تعامل های نیاز تنها سادگی و یا کاربردی بودنِ آن نیست، بل که این است که فضای تعاملی نیاز خودبرجا و پایدار است، و احتیاج به پایدارسازی ندارد. اما خواست نه تنها ثبات فضا را می خواهد، می خواهد از چهره پردازی فضا نیز مطلع باشد. در این صورت میل به تکرار و بازگشت ایجاد می شود. مخاطب برای برآوردن خواستِ خود در جست وجوی تصویرهایی روشن، از فضا است. مخاطبِ خواست، پاره ی روشن، بسته، کوچک و محدود از فضای کالبدیِ ولو بزرگ را دوست دارد. پاره ی روشن باید بتواند اعتماد و روشنیِ لازم برای بازگشتِ مخاطب و ارتباطِ ذهنی با او را فراهم سازد. فقط گوشه ای از فضای نیاز که مخاطب در آن تعاملِ خواست می ورزد، برجسته می شود. ساختارِ تعاملاتِ اجتماعیِ این فضا نیاز- نیاز است، و بسترِ کالبدی نیز متاثر از آن شکل گرفته. مخاطبِ اصلیِ فضا، و نه هر استفاده کننده ی دیگر، به دنبالِ هیچ نقطه ی روشن و برجسته و محدود از فضا، که بتواند تصویرِ آن را به ذهن بسپارد و بخواهد بدان بازگردد و همان تعامل را تکرار کند، نیست. و هرگاه که بازگردد، حتا اگر همان نیاز را داشته باشد، تعاملِ دیگری را در گوشه ای دیگر، خواهد آغازید. حداقل تا زمانی که تعامل های نیازِ او جاری و برقرار باشد، او هیچ گوشه و پاره ای از فضا را بر گوشه ها و پاره های دیگری ترجیح نخواهد داد، مگر آن که در آن نقطه ی بخصوص، اندکی تعاملِ خواست، و نه تعاملِ نیاز، ورزیده باشد. اصولا او فضای نیاز را به صورتِ کلان و یک-پارچه درک، و با آن تعامل می کند. و تنها زمانی تکه ای از آن جدا و روشن می شود که از نیاز فراتر رود. حالا اگر بخواهید بسترِ کالبدیِ این فضا را با الگوهای ذهنی خود زیباسازی و یا اصلاح کنید، رفتار و سازوکارروابط اجتماعی را تخریب خواهید کرد و آیا می خواهید چنین شود؟!
یکشنبه ، ۱۴آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پیام آشنا البرز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]