تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 10 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بنده اى نيست كه به خداوند خوش گمان باشد مگر آن كه خداوند نيز طبق همان گمان با او ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

کشتی تفریحی کیش

تور نوروز خارجی

خرید اسکرابر صنعتی

طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راه‌اندازی کسب‌وکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وب‌سایت

کاشت ابرو با خواب طبیعی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1857867358




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای آزادی دکتر مصدق از زندان


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



ماجرای آزادی دکتر مصدق از زندان
روز نو : دكتر محمد مصدق كه در بيرجند زندانى بود، روز ۱۳ آذر ۱۳۱۹ در اثر ميانجيگرى محمدرضا پهلوى، وليعهد وقت، به خانه خود در احمدآباد ساوجبلاغ منتقل شد و آنجا تحت نظر قرار گرفت. در مورد علت بازداشت و زندانى شدن دكتر مصدق اطلاع دقيقى در دست نيست. احمد متین دفتری
از بيرجند تا احمدآباد

گفته مى شود احمد متين دفترى، نخست وزير وقت كه با دولت آلمان نزديك بود، هنگامى كه دريافت نظر رضاشاه در مورد او در حال تغيير است به طرح كودتايى عليه شاه پرداخت. اما شهربانى از طرح مطلع شد و آن را خنثى كرد. در صورت صحت چنين ادعايى (كه ظاهراً شواهدى در مورد آن وجود دارد) مى توان بازداشت دكتر مصدق را نيز - كه از بستگان متين دفترى بود- به همين موضوع مربوط دانست.محمدرضا پهلوی در جوانی

از بيرجند تا احمدآباد

بازداشتمحمدرضا پهلوى در كتاب «مأموريت براى وطنم» در اشاره به موضوع نوشته است: «پدرم مصدق را به اتهام همكارى با يك دولت خارجى و توطئه بر عليه دولت ايران توقيف كرده بود و نمى دانم در فكر وى چه مى گذشت كه مخالفين خود را به همكارى با خارجى ها، مخصوصاً انگليسى ها متهم مى كرد. مصدق به نقطه دورافتاده و بد آب وهوايى تبعيد شد و چون پير و عليل بود به احتمال قوى از اين تبعيد سلامت بازنمى گشت، ولى من از او شفاعت كردم و چند ماه بعد آزاد گرديد.» 
از بيرجند تا احمدآباد

مصدق در خاطراتش تأكيد دارد كه بازداشت او بى جهت بوده است و حتى به پرونده هاى شهربانى استناد مى كند كه وقتى در شهربانى سئوال مى كند به چه تقصير بازداشت شده است، پاسخ مى دهند «تقصيرى نداريد ولى بايد اينجا بمانيد.» به هر حال چند روز بعد تصميم مى گيرند او را به زندان بيرجند منتقل كنند. مهندس احمد مصدق، فرزند دكتر مصدق سال ها بعد از اين ماجرا خاطرات شيرين آقاجواد حاجى تهرانى را (كه آشپز دكتر مصدق بوده و همراه او به بيرجند رفته است) در نوارى ضبط كرده كه متن آن در كتاب «مصدق و مسائل حقوق و سياست» (به كوشش ايرج افشار) آمده است. او در اين مورد گفته است: «من خودم داوطلب شدم بروم زندان با آقا. خودم را معرفى كردم. خودم داوطلب شدم بروم... رفتم شهربانى پهلوى رئيس اداره سياسى سرهنگ آرتا كه ترك بود. به من خيلى عتاب و خطاب كرد و گفت مى دانيد شما چه مسافرتى مى خواهى بروى؟ گفتم چه مسافرتى؟ گفت آخرين مجازات شما اعدام است. مى خواست مرا بترساند كه من نروم. من گفتم من كارى نمى كنم؛ اگر خطايى كردم مرا اعدام كنيد. اگر نكردم براى چى مرا اعدام كنند. اين بود كه مرا تفتيش كردند. هر چى توى جيب من بود در آوردند و مرا بردند دم در پاى ماشين. آمدم دم در ايستادم. آن ماشين مال خود آقا بود كه دم در ايستاده بود و دو تا از گروهبان ها ايستاده بودند. يكى راننده بود و يكى پيشخدمت مال خود رئيس شهربانى. آن وقت من ديدم آقا را از بالا آوردند پائين از اتاق بازجويى. فرمودند كه بريد سوار شويد، فرمودند من سوار نمى شم. مرا دولت هر كار مى خواهد بكند، همين جا بكند كه زن و بچه ام مرا ببينند. سرگردى كه با ما بود گفت نه، دولت دستور داده كه شما را ببريم مسافرت كه شما اينجا نباشيد. آقا را با دوتا افسر ديگر به زور انداختند توى ماشين. به من گفتند برو سوار شو. من گفتم آقا مريض است اگر بخواهيم برويم آقا دوا دارد، قابلامه غذاخورى دارد، رختخواب دارد، تختخواب دارد. اينها توى زندان است، اينها را به من بدهيد كه من دست خالى نرم. سرگردى كه با ما بود به رئيس زندان دستور داد وسايل را بياورد. آنها را با ترموس يخ همه را دادند. گذاشتيم توى ماشين راه افتاديم...»رضا شاه

از بيرجند تا احمدآباد

زندان در تبعيددكتر مصدق در نخستين نطقش در مجلس چهاردهم (پس از سقوط رضاشاه)، به ماجراى اين سفر اشاره كرد و گفت در طول اين سفر دو بار اقدام به خودكشى كرده است (اين موضوع يكى از مسائلى است كه منتقدان مصدق چه پس از كودتاى ۱۳۳۲ و چه پس از انقلاب اسلامى به آن انتقاد مى كنند). گفته مى شود او يك بار با خوردن چند قرص آرام بخش و بار ديگر با توسل به اعتصاب غذاى نامحدود قصد پايان دادن به زندگى خود را داشت. علت اين تصميم مصدق اين بود كه متقاعد شده بود رژيم قصد قتل او را دارد و پايانى ذلت بار براى زندگى اش تدارك ديده است. اما چنانچه از خاطرات آقاجواد حاجى تهرانى برمى آيد، رفتار زندانبانان مصدق با او، در شش ماهى كه در بيرجند بود، در مجموع محترمانه از آب درآمد. 
از بيرجند تا احمدآباد
اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه روزى ارنست پرون سوئيسى، دوست صميمى وليعهد، بيمار شد و براى درمان به بيمارستان نجميه تهران رفت. اين بيمارستان توسط مادر دكتر مصدق وقف شده بود و رياست آن را دكتر غلامحسين مصدق به عهده داشت. پرون تحت تأثير شيوه معالجه و شخصيت پزشكان معالج قرار گرفت. او به درخواست دكتر غلامحسين مصدق از محمدرضا پهلوى خواست در مورد دكتر مصدق ميانجيگرى كند. وليعهد نيز از پدرش خواست در مورد او تخفيفى قائل شود. در نهايت تصميم گرفته شد دكتر مصدق به خانه اش در روستاى احمدآباد منتقل شود و همان جا تحت نظر قرار گيرد.آقاجواد ماجراى شب ۱۳ آذر ۱۳۱۹ را چنين به ياد آورده است: «شب داشتم شام درست مى كردم، ديدم رئيس شهربانى آمد با دو نفر شخصى ديگر. دويدم جلو ديدم رئيس شهربانى است با آقاى شرافتيان، پيشكار خود آقا. نفر بعدى از قرار مال خود شهربانى يعنى مأمور آگاهى بود. رفتند توى اتاق نشستند با آقا صحبت كردند كه ما آمديم شما را ببريم تهران. آقا فرمودند هر چى دولت دستور مى دهد من مطيع هستم... اينها خداحافظى كردند رفتند بلافاصله حال حمله به آقا دست داد. من دويدم دوا گرفتم دم دماغ ايشان بعد از اينكه حالشان به جا آمد گفتم: آقا! حالا ديگر چرا اين طور شديد؟ فرمودند: جواد! آخر اين از خوشحالى است كه باز مى توانم به محيط آزاد بروم، بچه ها را ببينم و از خجالت تو كه اين همه زحمت كشيدى در بيايم. هميشه از عصبانيت بود، اين دفعه از خوشحالى است.»



تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۳۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن