واضح آرشیو وب فارسی:پیام بشرویه: با قطع دستش نه تنها زندگی اش رنگ سردی به خود نگرفت بلکه سال ها است با ورود به عرصه فروش محصولات سفالینه به تنها فروشنده و تاجر بزرگ فروش این محصولات تبدیل شده استبه گزارش پیام بشرویه ،در یکی از محل های کهن بشرویه، مغازه ای قدیمی و نام آشنا برای اهالی این شهرستان، فروشنده ای دارد با یک اراده فولادین که تمام محدودیت ها را از بین برده و هر روز درب مغازه اش را با نور امید باز می کند. دست تقدیر روزگار که دستش را از او ستاند هم نتوانست او را از پای بیندازد و با تمام مشکلاتی که فرا روی زندگی اش بود،قطع شدن دستش، کوچک ترین سد را هم بر راه موفقیتش ایجاد نکرد. آقای" رضاشریفی" سالمند معلول شهرستان بشرویه که در اوج جوانی حادثه قطع شدن دستش، مسیر زندگی اش را عوض کرد،از سنگ های جلوی جایش پله ای برای صعود ساخت. پای در مغازه اش گذاشتیم و به دیدار این مرد موفق بشرویه رفتیم،به گفتگو نشست: " در زمان جوانی کارگری می کردم و پدر از نور چشم محروم بود و خودم از همان اول زندگی پنچه در پنچه مشکلات، آستین همت بالا زدم و بعد از سربازی،برای خود خانه ای فراهم کرده و مشغول کار در موتورهای کشاورزی شدم" شانزده سال از دوران جوانی اش را در موتورهای کشاورزی کارگری کرد و در همین محل کار بود که آن حادثه دلخراش برایش پیش آمد. آقای شریفی از آن روزی می گوید که دست تقدیر، دستش را برای همیشه از او گرفت. " شب در حال تعمیر موتورخانه موتورکشاورزی بودم وهمانطور که به بررسی تسمه پروانه های ان پرداخته بودم،موتور را خاموش کردم که دستم لای پره های موتور گیر کرده و دیگر چیزی بجز دریای خون ندیدم و وقتی چشم باز کردم دیدم در دل سیاهی شب، از ۱۶۰ پله موتورخانه بالا آمده ام و دستم را برای همیشه از دست داده ام" سالمند معلول بشرویه هر چند در اوج جوانی و با داشتن دوفرزند دستش قطع می شود ولی اراده اش نه و مصمم تر از گذشته یاعلی گویان به کار خود برمیگردد. آقای شریفی میگوید: بعد از ۴۰ روز از آن حادثه، بدون توجه به مشکلی که برام پیش آمده ۱۲ سال دیگر از عمرم را در موتورهای کشاورزی گذراندم و با گذر زمان که خداوند ۹فرزند را به من هدیه داده بود، برای امرار معاش زندگی ؛ آسیابی برپا کردم و دست به کار شدم تا زندگی ۱۱ نفره خود را بچرخانم. همت و غیرت در نهاد آدمی از ناممکن ها ممکن می سازد و از نداشته ها، هنرهای زندگی را به نمایش می گذارد. همچون پیرمرد معلول بشرویه ای که با دست رد به سینه نهادهای حمایتی خانواده یازده نفره خود را چرخاند. به گفته خودش خیلی ها او را مایوس می کردند و با عنوان اینکه دیگر دستی ندارد تا لقمه نانی بر سفره زندگی خود بگذارند، او را تشویق می کردند تا تحت پوشش نهادهای حمایتی شود و زندگی خود را از این طریق بگذراند ولی آقای شریفی نه تنها تحت پوشش نشد بلکه دست رد زدن او به سینه نهادهای حمایتی از او یک تاجرموفق در سفالیه ساخت. این مرد موفق بشرویه، موفقیتش را توکل برخدا و پشتکار می داند و می گوید:در این مدت زندگی ام که توانستم علاوه بر این چرخ زندگی ام را می چرخانم ۹فرزندم را راهی خانه بخت کرده و برای همه آنان خانه بسازم و جهیزیه مناسب بدم را مدیون مدد الهی می دانم. آقای شریفی با قطع دستش نه تنها زندگی اش رنگ سردی به خود نگرفت بلکه سال ها است با ورود به عرصه فروش محصولات سفالینه به تنها فروشنده و تاجر بزرگ فروش این محصولات تبدیل شده است و بدون کمک گرفتن و یا داشتن شاگردی، برای خرید بهترین و زیباترین مدل های تولیدی سفالینه ها در همدان ، یزد ، مشهد و .... طی سفر کرده و با بزرگترین کارگاه های تولیدی در استان های مختلف عقد قرار داد می کند. مرد موفق شهرستان بشرویه که واژه معلول برازنده او نیست ثابت کرد که معلولیت محدودیت نیست. او ثابت کرد که اگر اراده آهنین باشد هیچ معلولیتی محدودیت نمی آفریند ، حتی او خود بدون دست، توانست عصای دست خانواده ۱۱ نفری اش باشد.
شنبه ، ۱۳آذر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پیام بشرویه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]